ابراهیم ادهم گوید: وقتی طعام میخوردم. زنبوری در آمد و پارهای از آن بربود. دنبال او شدم تا ببینم کجا خواهد برد! در خرابهای رفت و آنجا عصفوری بود کور. چون آواز زنبور شنید، دهان بگشاد. زنبور همان لقمه در دهان او نهاد.
(طوطی نامه، ص 234)
ما به همه عرفا ارادت دیرین داریم و معتقدیم همه اعمال و سکنات آنها، مثل رفتار و گفتار مسئولین امروز، دارای حکمتی بالغه بوده است. فلذا:
1) آن زنبور، زنبوری جهش یافته بوده که لقمههای آنچنانی بر میداشته است.
2) ابراهیم ادهم، همان مرد عنکبوتی است که در و دیوار و کوه و کمر را بی زحمت بال و پر طی میکرده است.
3) گربههای دیروزی معرفت داشتند و گنجشک کور نمیخوردند.
4) اینکه بار اول گنجشک کور چطور فهمیده زنبور قرار است به او غذا بدهد، نکته مهمی نیست.
5) بیبیسی از ضیاء نخشبی نویسنده طوطی نامه برای نگارش قسمت جدید سریال «سیاره زمین» دعوت بعملآورده است.
6) هر کس در درستی این حکایت شک کند، الهی که سنگ سیاه شود و به خاک سیاه بنشیند.
Sorry. No data so far.