– مفهوم و معنی تحول در حوزههای علميه چيست؟
تحول يك معنی حداقلی دارد و يك معنی حداكثری. تحول حداقلی هميشه در حوزهها اتفاق افتاده است. همين كه میبينيم مردم با سؤالات و استفتائات جديدی روبهرو میشوند و از مراجع سؤال میكنند و آنها پاسخ میدهند، از مصاديق اين تحول حداقلی است. اما يك معنی ديگر تحول، تحول فرامسئلهای است. اين تحول، حداكثری است و در ساختار اتفاق میافتد. در اين نوع از تحول با نيازهای جديد دنيا روبهرو هستيم. تحول هميشه ناظر به نيازهای زمان است. وقتی تحول ضرورت پيدا میكند كه ما نيازهای زمان خود را بشناسيم. آنهايی كه مخالف تحول در حوزه هستند، كسانیاند كه نيازهای متغير و مقتضيات زمان معاصر را نشناختهاند و نمیبينند؛ احساس ضرورت تحول هم پيدا نمیكنند. اگر نيازها و مقتضيات زمان را دقيقاً در عرصههای مختلف شناسايی كنيم، آن وقت ضرورت تحول در حوزه را میفهميم.
– آيا در چند سال اخير تغيير و تحول برنامهريزی شدهای در حوزهها رخ داده است؟
تحول در حوزهی علميه، بهويژه در دو دههی اخير، بيشتر به صورت فردی و جزيرهای اتفاق افتاده است. گروهی در حوزه هستند كه به مباحث جديد میپردازند. با وجود اين، در حال حاضر وضعيت حوزه در مباحث فقهی و كلامی و اخلاقی و عرصههای علوم اسلامی قطعاً از دانشگاهها بهتر است.
نكتهای كه رهبر معظم ما بر آن تأكيد دارند، اين است كه تحول بايد مديريت شود. مديريت حوزه و شورای عالی حوزه در اينجا بايد نقش استراتژيك داشته باشند؛ بايد برای حوزه سند چشمانداز بنويسند، بايد اصول و سياستها و الزامات را بنويسند و جهت بدهند. اگر فعلاً در زمينهی كلام جديد و فلسفهی دين و كلام اسلامی حدوداً 30 محقق و پژوهشگر داريم كه در 10 مركز پژوهشی كار میكنند، مديريت حوزه بايد اينها را سازماندهی كند. در حال حاضر مخاطب حوزه تنها مردم قم نيستند، كل مردم ايران هم نيستند؛ امروز دولت اسلامی و جهان اسلام مخاطب حوزه است. وقتی ليبراليستها برای خاورميانه برنامهريزی میكنند و مكاتب مختلفشان را عرضه میكنند، آيا حوزهای كه میخواهد تفكر اسلامی را ترويج كند، نبايد برای اينها تدبير كند؟
برخی مراكز حوزوی مرتب انديشههای غربی را به فارسی ترجمه میكنند و اديان و مذاهب ديگر را معرفی مینمايند. بايد نهادی مثل شورای عالی حوزه در رأس باشد و برای اينها برنامهريزی كند. بعد هم بايد به دنبال ترجمههای معكوس برويم تا بتوانيم انديشههای اسلامی بزرگان خودمان را به زبانهای مختلف ترجمه و ترويج كنيم. پاسخ به شبهات دنيای كنونی و به زبانهای مختلف، يك امر ضروری است. حوزه بايد برای تبليغ و نيازهای جامعه و معضلات دولتمردان تدبير كند و جلوتر از جامعه باشد.
– آيا در اين جهت حركتی هم انجام شده است؟
حوزهی ما محققان و پژوهشگران دغدغهمندی دارد كه واقعاً شب و روز زحمت میكشند و با انگيزه و اخلاص كار میكنند، ولی متأسفانه مديريت و نظامی نيست كه برای آنها تعريف ارائه كند و تقسيم كار كند و به آنها جهت بدهد. گاهی كل كار بر روی دوش 10 نفر است، در حالی كه اگر حوزه با تدبير و برنامهريزی در اين عرصه عمل كند، میتواند مباحث تخصصی مبلغان و محققان دينی توانمندی را تقديم جامعه كند كه پاسخگوی نيازهای داخلی و خارجی باشد.
– شورای عالی حوزه و مركز مديريت حوزه به عنوان دو نهاد متولی برای ترسيم سند چشمانداز معين شدهاند. آيا اين دو نهاد به مسئوليت خود آن طور كه بايد و شايد عمل میكنند؟
گاهی اوقات شورای عالی حوزه آييننامه و دستورالعملهايی را برای مركز مديريت مصوب میكند كه در زمينهی اجراست و نه در زمينهی سياستهای كلان. گاهی شورای عالی حوزه نقش مديريتی به خودش میگيرد تا نقش استراتژيك. اين اولين آسيب شورای عالی است كه آن را از مسير انجام صحيح وظايفش خارج میكند كه همان ترسيم چشمانداز حوزه و تحقق منويات رهبری است. اگر شورای عالی حوزه نقش استراتژيك نداشته باشد و جايگاهش به جايگاه مديريتی تنزل كند، تنها در جزئيات و مباحث اجرايی حوزه دخالت خواهد كرد. در اين صورت، مديريت حوزه هم كه مسئوليت اجرايی دارد، نمیتواند عملاً تصميمسازی كند. اگر شورای عالی «مدير حوزه» را انتخاب كند، بايد دست او را در امور اجرايی باز بگذارد، اما تصميمهای اجرايی او بايد بر اساس مصوبات شورای عالی باشد؛ شبيه قوانينی كه مجلس آنها را تصويب میكند و قوانين جزئیتر و ريزتر را به دولت واگذار میكند.
همان طور كه برنامهی كلان از طرف دولت پيشنهاد میشود، اينجا هم وظيفهی مركز مديريت حوزه اين است كه برنامهی سالانهاش را پيشنهاد بدهد تا شورای عالی آن را تصويب كند. برای همين بيشتر وقتِ اعضای شورای عالی حوزه بايد صرف امور استراتژيك و سندنويسی و الزامنويسی و سياستگذاری و تشخيص نيازهای دنيای معاصر باشد.
– ساير آفات گريبانگير شورای عالی حوزه و مركز مديريت حوزه در تدوين سند چشمانداز چيست؟
متأسفانه برخي مديران حوزه، از فنون مختلف تخصصی علوم اسلامی برخوردار نيستند. تركيب اعضای شورای عالی هم يك تركيب همگون نيست كه كل نظام فكری اسلامی را پوشش بدهد. آسيب ديگر كه رهبری نيز به آن اشاره كردند، مشغلههای كاری آقايان است. تك تك اعضای شورای عالی، علاوه بر تدريسهای متعدد، بعضاً يكی دو مسئوليت اجرايی يا علمی هم دارند. آسيب ديگر اينست كه شورای عالی حوزه بايد از نخبگان حوزه و گروههای مختلف و حلقههای متنوع فكری حوزه برای تدوين سند چشمانداز استفاده كند. مثلاً مجموعهای داشته باشد كه در حوزهی مباحث كلامی بيانديشند. يك گروه از نخبگان حوزه بايد در تفسير كار كنند و گروهی در اقتصاد و گروههای ديگر در ديگر علوم اسلامی. در حقيقت اين گروهها بايد سياستهای اوليه را تدوين كنند، در حالی كه امروزه چنين جريانی را در حوزه نداريم.
متأسفانه بعد از فرمايشهای رهبر معظم در جمع فضلا و اساتيد و طلاب حوزه، اتفاق خاصی نيفتاده است. گاهی اوقات بعد از رهنمودهای ايشان از باب ظاهرسازی هم كه بود، يك سمينار يا مجمعی تشكيل میشد، اما حتی همين اتفاق هم نيفتاد. خود اين بیتحركی، آفت تحقق فرمايشهای رهبری است.
– شما چه راهكارهايی را برای رفع اين آفتها پيشنهاد میكنيد؟
پيشنهاد میكنم كه خود رهبری گروهی را نماينده كنند كه تحقيق نمايند آيا از طريق اين شورای عالی تحولی ايجاد میشود يا نه؟ به اعتقاد من بعضی از اعضای فعلی شورای عالی حوزه، ماهيتاً اعتقادی به تحول ندارند و ضرورت تحول را در خودشان احساس نكردهاند. اين مسئله در كنار روحيهی احتياطی كه اغلب علما دارند، باعث شده است كه به سراغ تحول نروند؛ به همين سادگی. البته همهی اين افراد انسانهايی مخلص و باتقوا هستند و احساس میكنند كه تصميماتشان به نفع حوزه است.
پيشنهاد ديگر كه شايد شدنیتر و عملياتیتر باشد، اينست كه برخی مراكز آموزشی و پژوهشی كه رأساً از حوزه دستورالعمل و برنامه نمیگيرند و حوزه هزينههای آنها را تأمين نمیكند و استقلال دارند، دور هم جمع شوند و استراتژی بدهند و سند بنويسند. اين امر موجب میشود كه حوزه هم با تحول آنها متحول شود. شايد اين مراكز كه از طرف دفتر رهبری حمايت میشوند يا از طرف وزارت علوم و ساير بخشهای دولتی، و مديريتشان نيز با اساتيد حوزه و روحانيون است و درسهای حوزوی را نيز ارائه میكنند، بتوانند نگاه درستتری به اين مسئله داشته باشند؛ مراكزی مانند مؤسسهی آموزشی پژوهشی امام خمينی، مركز جهانی علوم اسلامی، پژوهشگاه فرهنگ و انديشهی اسلامی، پژوهشگاه علوم و معارف اسلامی و دفتر تبليغات.
اگر بخواهيم منتظر باشيم تا تحولی در اشخاص و اعضای شورای عالی حوزه صورت گيرد، به نظرم خيلی زمانبر است و با توجه به نيازها و ضرورتهای جامعه، بیتوجهی به اين عرصه ما را گرفتار فاجعهی دردناكی میكند؛ همان فاجعهای كه رهبری نيز بر آن تأكيد داشتند كه حوزه را به حاشيه میراند و حتی حذف میكند.
– بازنگری در كتب درسی حوزه هم از موارد تأكيد رهبری است. اجرايی شدن اين امر چه ابزاری را میطلبد؟
تحول در كتب درسی به آن تحول استراتژيكی برمیگردد كه بايد در حوزه پديد بيايد. اگر اين تحول ايجاد نشود، طبعاً نوبت به تحول كتب درسی نمیرسد. بسياری از طلاب يا پس از دبيرستان به حوزه میآيند يا بعد از گذراندن مقطع كارشناسی و كارشناسی ارشد. اين ورودیها وقتی چنين كتابهای قديمی و سنتی را میبينند كه با شيوههای نگارش عربی چند قرن پيش نوشته شدهاند، كمی بههم میريزند و به اصطلاح توی ذوقشان میخورد. امروز نثر عربی خيلی تفاوت پيدا كرده است، ولی طلبهها هنوز با ادبيات جديد عرب آشنايی ندارند. طلبهها دو سه سال در حوزه عربی میخوانند، ولی نمیتوانند به كتابهای جديد عربی مراجعه كنند يا حتی روزنامههای عربی را بخوانند.
در اين شرايط و بدون شك بايد هم نشر و هم محتوای كتب درسی را تغيير داد. اما اين تغيير بايد نظاممند باشد. نبايد يك متن درسی پخته را حذف كرد، در حالی كه هنوز متن بهتری جايگزين آن نشده است. ابتدا بايد گروهی بنشينند و كتابهای مناسب را بنويسند و سپس آنها را جايگزين كتب قديمی كنند. از اين رو افرادی كه متولی تغيير كتب درسی حوزهاند، بايد هم ضرورتها و نيازهای جامعه را تشخيص بدهند و هم اهل احتياط باشند تا كتابها ضعيف نباشند.
– اصلاً از نظر شما تحول در كتب درسی چيست و بايد چگونه باشد؟
تحول و تغيير كتب درسی به اين معنی نيست كه همهی مبانی و روشها و مباحث گذشته را كنار بگذاريم. مفهوم تحول در كتب درسی اين است كه در كنار روشهای قديم از روشهای جديد نيز استفاده كنيم. مثلاً در زمينهی كلام، كتب قديمی مانند «كشفالمراد علامه حلی» وجود دارد كه از توحيد شروع میشود و به معاد ختم میشود. در حالی كه الان در بحث كلام با موضوعات جديدی مانند رابطهی علم با دين، رابطهی عقل با دين و رابطهی دين با اخلاق مواجهيم و جا دارد كه ساختار جديدی به علم كلام بدهيم و از روشهای جديد در علم كلام استفاده كنيم. باز هم تأكيد میكنم كه ما نبايد دست از باورهای اعتقادی گذشتهمان برداريم كه اگر اين اتفاق بيفتد، به معنای نفی دين است، مقصودم اين است كه بايد در علوم تحولی صورت بدهيم.
– رهبری بر حضور بيشتر و منسجمتر آثار و افكار شهيد مطهری در حوزههای علميه تأكيد دارند. به نظر شما علت عدم توجه حوزويان به اين نكته چيست؟
يادم میآيد وقتی جمعی از مسئولان و متوليان همايش «حكمت مطهر» نزد رهبری آمدند، ايشان تأكيد كردند كه بايد آثار شهيد مطهری را خيلی مختصر و با قلمی روان برای جوانان بازنويسی و عرضه كرد. رهبری نظرشان فراتر از اين است كه كتب مطهری به عنوان واحد درسی ارائه شود. ايشان تأكيد دارند كه در حال حاضر با مباحث جديدی روبهرو هستيم و چون اين موضوعات در زمان شهيد مطهری مطرح نبوده، مطهری هم پاسخی برای اين پرسشها نداشته. پس بايد مطهریهايی بيايند و مرتب به اين پرسشها پاسخ دهند و اين جزو وظايف حوزويان است.
– حوزهی علميهی آينده بايد چه ويژگیهايی داشته باشد؟
سند چشمانداز بيست سالهی نظام، چند مؤلفه دارد. يكی از اين مؤلفهها رسيدن به جايگاه نخست علمی در منطقه است، البته با هويت اسلامی و انقلابی. پس مقصود ما تنها رسيدن به رتبهی نخست علوم تجربی يا انسانی نيست؛ بلكه علوم اسلامی هم بايد در اين رتبه قرار بگيرند. در سال 1404 هجری شمسی، حوزهی علميهی قم بايد آنقدر در علوم اسلامی متحول شده و به رشد و بالندگی رسيده باشد كه در جايگاه اول منطقه قرار بگيرد. از تركيه هم بايد جلوتر باشد و از عربستان هم كه مرتب در علوم اسلامی با رويكرد وهابيت كار میكند.
*استاد حوزه و دانشگاه، عضو هيأت كرسی نظريهپردازی، نقد و مناظره و مدير گروه فلسفهی پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامی؛ نويسنده «كلام جديد» كتاب برگزيدهی حوزه در سال
Sorry. No data so far.