هفتهنامه پنجره – دکتر ابراهیم فیاض
در بررسی تاریخی مبانی فقه ولایی، در مییابیم که در دوره صفویه پادشاهان خود را منصوب نایب امام زمان (عجلا… تعالی) و کسانی مثل مرحوم مقدس اردبیلی و محقق کرکی را نایب امامزمان بهشمار میآوردند. نتیجه چنین تفقهی، عجز در اوج گرفتن بود. سه قرن گذشت تا امام خمینی (رحمتا… علیه) فقهی را بهوجود آوردند که سالهای سال فقها در انتظارش بودند. بنابراين فقهی که نمیتوانست اوج بگیرد و چهارچوبدار شود، بهیکباره در فقه ولایتی اوج گرفت و ولایت در فقه ایشان متجلی شد. یعنی تا قبل از آن، فقهی که در رابطه با امام معصوم باشد و بخواهد بهعنوان یک بعد روشی یا محتوایی یا حتی صورتی تجلی کند، در هیچکجا یافت نمیشد. قبلا ولایت در فقه مطرح نميشد. بههمین دلیل حتی ولایت بهعنوان یک امر روشی نیز در اصول فقه هنوز نیامده بود. اخباریون سعی کردند یک ولایت روشی ایجاد کنند، ولی عملا دچار یک نوع سادهانگاری و تقلیلگرایی صرف شدند. اما امام آمد و ولایت را در فقه تجلی داد و توانست یک فقه ولایی را ترسیم کند. که حال ما درصدد بیان مبانی و چهارچوبهایش هستیم. البته کار عظیم آینده برای فقهی که امام بنیانش را گذاشته، یک نوع ولایت اصول فقهی یا ولایت روشی است. ولایت در بعد اصول، راه آینده ماست.
ولایت در فقه، توسط امام (رحمتا… علیه) تجلی یافته است. پس شناخت فقه ولایی برای ما بسیار مهم است. کسانیکه این فقه ولایی را قبول نکنند، یک نوع رجوع به گذشته دارند و دچار یک نوع رجوع به اعقاب هستند. در قرآن آمده که چنانچه از کفار اطاعت کنید، شما را به اعقابتان برمیگردانند. هرکس فقه ولایی را قبول نکند، یک نوع برگشت بهسوی قبل از انقلاب دارد. همان که در بنیامیه نیز اتفاق افتاد. یک عده در دوران عثمان و پس از آن در دوره معاویه و یزید بازگشت به قبل از اسلام داشتند که کشتن امام حسین (علیهالسلام) در همین ردیف بود. بنابراین اگر کسی از کفار اطاعت کند، یک نوع بازگشت به گذشته و برگشت به کفر و شرک دارد. ما نیز برگشت به قبل از انقلاب و انحطاط دوره پهلوی را داریم. برای محافظهکارانی که نتوانستند این فقه ولایی را درک کنند، یک نوع بازگشت بهگذشته بهوجود آمده که میخواهند برای مرجعهای خودنما یک نوع برگشت به فقه قبل از فقه ولایی که توسط امام بنیان گذاشته شد، ایجاد کنند. با این مقدمه بهسراغ مبانی فقه ولایی میرویم.
اولین مبنای فقه، فطرت است. یک نوع فطرت که امام بهواسطه شاگردی مرحوم شاهآبادی – عارف بزرگ – بهدست آورده بودند. مرحوم شاهآبادی فیلسوف فطرت و بنیانگذار یک نوع حکمت فطری است و سعی میکند فطرت را بهوسیله چهارچوبهای تئوریکی که ایجاد میکند، بازتولید کند. امام که از دوره جوانی در ضیاء آقای شاهآبادی واقع میشوند، همین بحث را در همه کتابهایشان دنبال میکنند. به این ترتیب، در بعد کلامی و فلسفی و حکمی یک حکمت فطری بنیان گذاشته میشود که یکباره همین حکمت فطرتمحور وارد بحث فقه شده و در همه شئون از عبادات و طهارات تا بیع و عقود، گسترده میشود و یک بحث عرفی را راه میاندازد. با نگاهی به فتاوای امام در تحریر، درمییابیم که بهقدری عرفی هستند که بهطور مثال بههیچوجه دقتهای عقلی در طهارت را قبول ندارند. پاک شدن از بسیاری از نجاسات را با یکبار شستن کافی میدانند و میگویند بسیاری از سهبار آب کشیدنها هم با یکبار کفایت میکند. بهدلیل فطری و مردمی بودن، آنهمه دقت عقلی در طهارت که آن کتابهای عجیب و غریب و قطور بهوجود آورده را ساده میکنند. بهعبارتی، همان حکمت فطری در بعد فقهی، روش عرفی امام در بیان بسیار ساده مسائل قرار میگیرد.
در بحث عبادات در باب نیات؛ بازهم مسائلی چون نیت مرتکزه که بحث فطری و مردمی است را عنوان میکنند و میگویند اعمال با نیت مرتکزه، بدون خودآگاهی نیز نیت محسوب شده و موجب صحت عمل میشود. یعنی نیت همان است که در ناخودآگاه فرد است و اینها همه مردمی است. چراکه مردم بهطور ناخودآگاه و خودکار بسیاری از کارها را انجام میدهند و همین نیت مرتکزه، عبادات را راحت میکند و مردم دچار شک و وسواس نمیشوند که به قول خود امام باعث غفلت از لذتهای معنوی عبادات شود.
همین بحث حکمت فطری را امام وارد بیع نیز میکنند. از اولین بحث در مکاسب محرمه؛ سادهانگاری را پیشه میکنند تا بسیاری از فتاوا که در باب مجسمهسازی و موسیقی و غناست. فتواهایی میدهند که زندگی مردم با فقه سهله عجین شود و به این ترتیب، اولینبار عقلانیت فرهنگی را که براساس یکنوع مکاسب محرمه بنا شده است، ترسیم میکنند. اما عقلانیت فرهنگی بر اساس همان تساهل و تسامح است. همانطور که مردم در زندگیشان از هنرها استفاده میکنند امام نیز فتوایشان را بر همان اساس بنا میکنند. یعنی مکاسب محرمه قبل از انقلاب با بعد از انقلاب تفاوتی نمیکند.
از سوی دیگر، در مبحث روابط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که بین مردم است؛ امام قائل به معاطات میشوند. در تمامی عقود حتی در ازدواج نیز قائل به معاطات میشوند. هیچگاه صیغه عقد را موجد زوجیت نمیدانند. میگویند قصد مرتکزه در دل آدمهاست که زوجیت را ایجاد میکند و آن عقد میشود مُظهرش نه موجدش. یعنی ظاهرکننده قصد زوجیت. پس با قصد زوجیت، اصل زوجیت حاصل میشود. دو نفر که قصد ازدواج دارند، صرف قصد داشتن به هم حلال میشوند؛ حتی اگر عقد ازدواج هم نخوانده باشند. همین در سیاست هم میآید. چون امام در اقتصاد قائل به معاطات است، وقتی بحث ولایت فقیه نیز مطرح میشود، مبنای معاطاتی ولایت فقیه را میپذیرند و اینگونه، حقانیت سیاسی را ایجاد میکنند. اگر امام جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد را مطرح میکنند همین است. چون بحث معاطات اقتصادی تبدیل میشود به بیعت و رأیی که ما به مجلس خبرگان برای انتخاب ولی فقیه میدهیم. آن جمهوریت از همان معاطات در رأیگیری ناشی میشود. یعنی مردم با بیعتی که انجام میدهند در بعد معاطاتی حتی بدون صیغه جمهوريت را موجب ميشوند، یعنی فقط رأی میدهند؛ این میشود جمهوریت. آن رأی، مظهر بیعت است؛ بعد که بخواهیم رسمیاش کنیم، رأیگیری میکنیم. پس امام با همین سیستم فطریه متجلی در معاطات، به یکنوع سیاست و حکومت که جمهوری اسلامی است؛ میرسند و این بحث را بهوجود میآورند.
پس فقه ولایی، مبانیاش از فطرت مخموره آغاز میشود. وارد طهارت و نجاسات که میشود، بحث یقینانگاري عرفی را میآورد و از آنجا وارد مباحث عبادات و نیت مرتکزه انسان و سپس وارد مکاسب محرمه و قائل به هنرهای عرفی و تابعیت عرفی از همان هنرها و پس از آن وارد معاطات در صیغههای بیعی میشود که البته نه در بیع، نه در ازدواج و نه حتی در سیاست، صیغه عقد را لازم نمیدانند و تمام عقود را مظهر آن نیت میدانند نه خودش. یک چنین ساختار ولایی است که ساختار فقهی و عقلانیت موجود در نظام ولایی جمهوری اسلامی را ایجاد میکند.
بنابراین مبنای فقهی ولایی امام را دانستیم. اما اینکه چهکسانی آن را قبول میکنند و چهکسانی قبول نمیکنند و چه ساختاری در مقابلش اتخاذ میکنند؛ موضوعاتی است که در مباحث آینده به آن میپردازیم
… ادامه دارد
Sorry. No data so far.