امروز
فیلمی که روایت کننده زندگی راننده تاکسی است که درگیر ماجرای زنی بیمار میشود. فیلم روایتگر از خودگذشتگی است. المانهای سینمای میرکریمی در امروز مشهود هستند، المانهایی مانند سفره غذای خانگی راننده، بازگشت او به سوی نور پس از صحبت کردن با مددکار «صدیقه» و همین طور الزام وی به ارجاع به گذشته و هویت شخصیتها که در «امروز» با ارجاع به زمان جنگ صورت می پذیرد. بار سنگین داستان زمانی که سرپرستار از راز یونس آگاه می شود برای مخاطب تلطیف میشود و در نهایت با پایانی امیدبخش فیلم خاتمه مییابد. «امروز» هرچند از شخصیت پردازی خوبی برخوردار است اما باید به یاد داشته باشیم که تنها برشی است از زندگی چند نفر که کمتر از یک شبانه روز است با یکدیگر آشنا شدهاند و به همین اندازه هم از روحیات هم و از رازهای هم آگاه میشوند.
تاکید پنهان امروز بر خانواده است هرچند خانواده حضور مستقیم در داستان ندارد اما خلاء آن در زندگی «صدیقه» و نقص آن در زندگی «یونس» و در نهایت تکمیل آن، متناظر بر تاکید فیلمساز برخانواده است. متلکهای امروز بر زندگی شهری و آسیبهای آن، شلوغی، کارگرانی که روزهای شهر را فراموشکرده اند از دیگر جنبههای «امروز» است که در تضاد با فضای سنتی «یه حبه قند» همین فیلمساز قرار میگیرد، اما نکته مهم آن است که میرکریمی سعی نکرده است به زور استفاده از رنگهای سرد در فیلم، زندگی سرد شهری را نقد کند و بازهم همان سرزندگی در رنگها وجود دارد. «امروز» هر چند شاهکار نیست اما در این برهوت سینما لنگه کفش هم غنیمت است.
زندگی مشترک
فیلم دوم روحالله حجازی که در ادامه فیلم اولش یعنی«زندگی خصوصی آقا و خانم میم» باز هم به معزلی به نام تقابل سنت و مدرنیته می پردازد اما اینبار در فضای محدودتر و تنها با پنج بازیگر و کمی چاشنی نمادگرایی، استفاده از خانه ای سنتی که ساناز و رامتین آمده اند تا ظرف دو روز آن را مدرن کنند، تقابل از همین جا شکل میگیرد زن خانه میترسد با برداشتن دیوارها سقف سنتها به روی سرش بریزد و تصور آشپزخانه بدون دیوار برایش غیر ممکن است اما در مقابل وی ساناز و رامتین هستند که دیوار اتاق خوابشان را هم برداشته اند و خیلی هم دلباز شده است! اما چیزی نمیگذرد که پیام آوران تجدد فیلم خود دچار مشکل میشوند و به جای مدرن کردن خانه این اعضای این خانواده سنتی هستند که باید دخالت کرده و به حل مشکل آنان بپردازند. هر چند در نهایت با اینکه فیلمساز خود در نتیجه گیری سردرگم است و نمی تواند بین سنت و مدرنیته تصمیم گیری کند،که البته هر کدام از نقطه نظر فیلمساز به نمایش درآمده و معیار مناسبی برای مقایسه نیستند، اما یک چیز قطعی است و آن اینکه راه حل معزل را تجدد زن به شیوه «ساناز» نمیداند.
فیلمی که امسال به نمایش در آمد اگر همان فیلمی باشد که در سال گذشته از حضور در جشنواره فجر ۳۱ بازماند و حذفیاتی بر روی آن صورت نگرفته باشد، این سوال پیش میآید که آیا واقعا این فیلم ارزش این جنجالها را داشت؟
شهابی از جنس نور
مطمئنا پرداختن به مسائلی مانند امدادهای غیبی و تلاش برای به تصویر کشیدن آن بر پرده سینما با ساختن فیلمهای آپارتمانی که به عشق دو و در موارد اخیر سه و چهار و … به یکدیگر میپردازد و یا سوژه های جنایی که هر چند در سینمای ایران اندک است برابر نیست. حتی در سینمای جهان نیز نمی توان موارد موفق زیادی برای ورود به این حوزه یافت. معدود فیلمهای موفقی مانند «مسیر سبز» در این ماجرا ورود کردهاند. اما به هرحال باز هم نمیتوان بیگدار به آب زد و تنها برای رضای خدا به سمت این موضوعات رفت. «شهابی از جنس نور» از همین فیلمهاست که تنها با دغدغه و نیت خیر ساخته شده و متاسفانه باز هم مفاهیم مورد نظر کارگردان به جای اینکه به زبان سینما بیان شوند به زبان سر بیان میشوند، داستانی که گیرایی آنچنانی نداشته و به سمت شعاری بودن و کلیشه ای بودن رفته است و در نهایت هم با یک منور هم سر و ته معجزه پایانی داستان را به هم آورده است.
لامپ صد
این فیلم که شخصیتهای اصلی آن را محسن تنابنده و ساره بیات بازی میکنند، کارگرادنی که اولین فیلمش را می سازد نقطه مثبتی محسوب میشود. فیلمنامه خوب، بازی خوبتر تنابنده در کنار طنزی که جای خود را فیلم پیدا می کند و در روایت تو ذوق نمیزند، فیلم خوبی را شکل داده است. در گره اندازی و گره گشایی سعی شده در فیلمنامه به صورت استاندارد عمل شود و ریتم نیز با روند دراماتیک فیلم همراهی میکند و البته در بخش پایانی فیلم کند شدن ریتم بیش از نیاز برای القای سخت گذشتن زمان به شخصیت اول است. آقاخانی برای اولین فیلمش به سراغ اعتیاد و اثرات آن بر روی یک خانواده متوسط رفته است. ارتباطات خانوادگی به خوبی از آب درآمده و می شود گفت از معدود فیلمهایی است که در آن خانواده نقش مثبت و موثری دارد. زنی وفادار که به این راحتیها نمی خواهد بپذیرد که همسرش معتاد و طلاق بگیرد و مردی که دلیل ترک اعتیادش علاقه اش به خانواده اش است و در آخر هم پایانی همراه با امید.
Sorry. No data so far.