سه‌شنبه 19 اکتبر 10 | 22:12

روز به یادماندنی قم

از ساعت شش صبح گـُله به گـُله مردمی را می‌توانستی در قم ببینی که به سمت مسیرهای استقبال در حرکت بودند. اعلام شده بود استقبال رسمی از ساعت هشت آغاز خواهد شد؛ اما از ساعت هشت مسیرهای استقبال مملو از جمعیتی بود که منتظر بودند تا نایب امام زمان را ببننید.


تریبون مستضعفین- روایتی صمیمی از استقبال امروز مردم قم از رهبر انقلاب


از ساعت شش صبح گـُله به گـُله مردمی را می‌توانستی در قم ببینی که به سمت مسیرهای استقبال در حرکت بودند. اعلام شده بود استقبال رسمی از ساعت هشت آغاز خواهد شد؛ اما از ساعت هشت مسیرهای استقبال مملو از جمعیتی بود که منتظر بودند تا نایب امام زمان را ببننید.

مردم از هر صنف و گروهی آمده بودند. روحانیون پیشاپیش جمعیت بودند. بعضی از طلبه‌ها کتاب و بحث را رها نکرده بودند و در حال بحث‌های طلبگی بودند. بعضی‌هاشان هم با خانواده آمده بودند.

بسیاری از مردم دسته‌های گل در دست گرفته بودند. بعضی‌ها هم با موبایل و دوربین عکس می‌گرفتند.

قم را شهر هفتاد و دو ملت می‌گویند. در این شهر ملیت‌های مختلفی حضور دارند. در استقبال از رهبری هم می‌توانستی اروپایی و آفریقایی، عرب و عجم و فارس و بلوچ را در کنار هم ببینی. رنگین پوست‌ها هم بسیار بودند. تبریک‌نوشته‌هایی به زباهای غیرفارسی هم در شهر دیده می‌شود.

اشک شوق مردم دیدنی بود. یکی برایم گفت که چندین ساعت است که منتظر آقاست. خیلی ظاهرش حزب‌اللهی و مذهبی نبود. اما تا ماشین آقا را دید اشک ریخت و دوید. دیگر ندیدمش.

شعارهایی علیه فتنه‌گران هم می‌شد در میان جمعیت شنید و دید. بعضی‌ها هم خلاقیت بیشتری به خرج داده بودند. مثلا چند نفر از روی کاغذهای‌شان نوشته بودند: هزار دیده فدایی قدمت. و هر کلمه‌اش را روی یک کاغذ نوشته بودند که ترکیب‌شان این جمله را نشان می داد.

دو تا نوجوان بودند که چند بار ملت را سرِ کار گذاشتند. ناگهان می‌گفتند آقا آمد. و احساسات مردم را تحریک می‌کردند و بعد می‌خندیدند. مردم منتظر بودند و به هر شایعه‌ای توجه می‌کردند. شاید آقا بیاید.

ماشین آقا که نمایان شد، دیگر کسی کاری نمی‌توانست بکند. نظم از دست خارج شد. داربست‌هایی که قرار بود بین مردم و رهبری فاصله بیندازند بی‌اثر شدند. سیل هجوم جمعیت از همان ابتدای مسیر باعث شد که ماشین رهبری متوقف شود. سربازان نیروی انتظامی اول شوکه شدند و بعد که دیدند کاری ازشان ساخته نیست بی‌خیال شدند. کسی نمی‌توانست جلوی این جمعیت مشتاق را بگیرد.

بین مردم و رهبری فقط یک شیشه فاصل بود. مردم خود را به ماشین آقا می‌رساندند و ابراز احساسات می‌کردند. آقا هم می‌خندید و دست تکان می داد.

پنجره‌ خانه‌های مشرف به خیابان باز بود. بعضی از مردم از بالای ساختمان‌ها به آقا ادای احترام می‌کردند. آقا هم برایشان دست تکان می‌دادند. همه شاد بودند.

فشار زیاد باعث شد که عینکم چند بار بیفتد. عینک یکی از دوستان هم در این بین شکست. حتی یک‌بار هم با فشار جمعیت روی زمین افتادم. جمعیت موجی حرکت می‌کرد. بعضی‌ها هم به دلیل ازدحام جمعیت داخل جوی آب افتادند. اما مردم سریع به یکدیگر کمک می‌کردند.

خیس عرق شده بودم. جمعیت بسیار فشرده بود. خودم را به حاشیه رساندم. یکی از دوستان عکاس را دیدم که او هم خسته و خیس از عرق بود. راه افتادیم تا خبرها را برسانیم. ایستگاه صلواتی شربت می‌داد. تشنگی را با شربت فرو نشاندیم. اما شیرینی و حلاوت دیدار آقا شیرینی دیگری داشت…

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.