گزارشهاي موجود در باره تدريس دروس معارف اسلامي در دانشگاههاي كشور حاكي از آن است؛ اين دروس كه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و انقلاب فرهنگي به مجموعه دروس عمومي دانشگاهها اضافه شدند، هرچند روند تكاملي داشتهاند، اما هنوز هم عاري از نقايص، آفتها و آسيبهاي جدّي نيستند و در واقع به جايگاه واقعي خود نرسيدهاند.
حجتالاسلام والمسلمين دكتر حسين هاشمنژاد پس از سالها تدريس اين دروس در دانشگاه، اخيراً اقدام به نگارش و چاپ دو كتاب «سيري در انديشه اسلامي 1 و 2» كرده است. به بهانه انتشار اين آثار، گفتوگويي درباره نواقص، آفتها و آسيبشناسي تدريس دروس معارف در دانشگاهها ترتيب دادهايم.
هدف و انگيزه شما از نگارش اين دو اثر چه بوده است؟
ـ اولين هدف و انگيزه بنده، رواننويسي و شفافنويسي متون مربوط به معارف كه گاهي «انديشه اسلامي» هم ناميده ميشوند؛ بوده است. توضيح اين كه در نظرخواهي گسترده از دانشجويان دو دانشگاه تهران و علامه طباطبايي (ره) انتقاد تقريباً مشتركي كه به متن رايج فعلي يعني معارف اسلامي، (به ويژه جلد يك) داشتهاند، زبان پرتكلّف، پيچيده و پر از تقعيد آن بوده است. حقيقت اين است كه زبان اين كتاب بيشتر زبان مجلات علمي ـ پژوهشي است كه بيشتر مخاطب اين مجلات اساتيد و دانشجويان دوره دكتري هستند. اين ادبيات به هيچ وجه مناسب يك كتاب درسي در دوره كارشناسي نيست. به ويژه اگر مخاطب دانشجويان فنّي و كلاً دانشجويان رشته هاي غير علوم انساني، مانند تجربي و رياضي باشند. متن پرتكلّف كنوني چه بسا باعث كلافهشدن دانشجو و گاهي زدهشدن او از مطالعه اين متون ميشود. همين دغدغه كه بارها و بارها دانشجويان به بنده انتقال داده بودند، باعث شد به فكر تأليف يك متن بليغ ،رسا و روان بيفتم.
دومين هدف بنده مطرح كردن برخي مباحث مهم كه در دو دهه معاصر به شدّت مطرح بودهاند و چه بسا در متون قبلي مورد غفلت واقع شدهاند؛ بوده است. مباحثي همچون «قرائت هاي مختلف از دين» يا «هرمنوتيك ديني» (البته در حدّ ظرفيت دوره كارشناسي) يا «سكولاريسم»، يا «قلمرو دين» كه از مباحث جدّي و دامنه دار كنوني هستند كه متأسفانه در متن رايج به آنها پرداخته نشده است.
امتيازات ديگر اين دو اثر نسبت به متون قبلي چيست؟
ـ در متن قبلي صفحات متعددي به بحث جزئيات نماز، مثل سلام و تشهد و … اختصاص يافته بود كه اين مطالب بارها در دوره دبستان و راهنمايي بيان شدهاند. به نظر ميرسد جاي طرح اين مطالب، كتاب معارف دانشگاهي نيست. بنده در كتاب «سيري در انديشه اسلامي 2» به جاي اين مباحث، درسي را تحت عنوان «آشنايي با فقه و فلسفه احكام» آوردهام كه به صورت مستدل به بحث فلسفه تقليد، ضرورت تفقّه و آشنايي با فقه و بحث كلي در باره فلسفه احكام ميپردازد كه به نظر ميرسد اين مباحث از جمله نقاط قوّت اين كتاب محسوب ميشوند.
امتياز ديگر اين دو اثر ارائه سوالهاي كلي، اساسي و اصلي هر درس در ابتداي آن است تا دانشجو دقيقاً قبل از ورود به مطالعه متوجه باشد، دنبال چه مسائل و مطالبي است.
امتياز بعدي اين كتاب ارائه موضوعات متعدد براي ارائه گفتوگو، ميزگرد، كنفرانس و خلاصه كار دانشجويي در كلاس است.
ويژگي ديگر معرفي منابع معتبر، متعدّد و متنوّع در پايان درسهاست تا آن دسته از دانشجوياني كه علاقهمند به پيگيري موضوع هستند، بتوانند به راحتي به اين منابع دسترسي داشته باشند.
معايب اصلي دروس معارف در دانشگاهها چيست؟
1. سرفصل هاي تكراري؛ نود درصد سرفصلهاي فعلي دروس معارف، چندين بار در دوره راهنمايي و دبيرستان گاهي حتي بهتر از متون فعلي در دانشگاه بيان شدهاند. اين همه تكرار يك سلسله مطالب تكراري مانند: برهان نظم، توحيد نظري، عملي، قضا و قدر و … واقعاً دانشجو را عاصي، منزجر، كلافه و چه بسا از اين دروس زده و بيزار ميكند. سوال از متوليان به ويژه عزيزان و سروران شوراي عالي فرهنگي اين هست كه آيا نميشود از اقيانوس معارف ژرف و عميق دين، مباحث متنوع ديگري را به عنوان سرفصل در نظر گرفت تا دانشجو به حالت اشمئزار ناشي از تكرار دچار نشود؟
2. بيتوجّهي به منزلت اساتيد؛ شايد بيشتر از 60 درصد تدريس اين دروس به عهده اساتيد حقالتدريسي است كه هيئت علمي نيستند. اين اساتيد هيچ تشكّل منسجمي ندارند تا از حق و حقوق آنها دفاع كند. (حتي معلمان حقالتدريس از اين نظر جلوتر هستند، بالاخره هر از چندي از راههاي مختلف جوياي حق و حقوق خودشان ميشوند.) يك استاد براي تدريس مثلاً چهار واحد با توجه به زمان آمد و شد؛ تقريباً يك روز تمام به مدت چهارماه وقت ميگذارد. اما حق الزحمهاي كه براي او پرداخت ميشود، فوقالعاده ناچيز است. از اين رو از باب مطايبه و مزاح عنوان اين عزيزان را گذاشتهاند كارگران افغاني! چون واقعا هيچ تناسبي بين زحمتي كه ميكشند و حقالزحمهاي كه دريافت ميكنند، نيست. در نتيجه اكثر اينها پيش خانواده خود خجل و شرمندهاند. وقتي روح و روان يك استاد تحت فشار و در منگنه باشد؛ با چه روحيه و كدام انرژي مثبت ميتواند تدريس شاداب و پرنشاطي داشته باشد؟ وخامت اين وضع گاهي مضاعف ميشود وقتي كه پرداخت همان حقالزحمه ناچيز هم گاهي دو ترم ـ تقريباً يك سال ـ به تاخير ميافتد و اين حتماً عمل كردن به آن فرمايش امام صادق (ع) است كه فرمود: حق كارگر را قبل از اين كه عرقاش خشك شود؛ كف دستش بگذرايد.
همين مساله باعث شده است بسياري از اساتيدي كه واقعاً شايسته اين منصب بودهاند، از تدريس معارف كنار كشيدهاند و چه بسا در برخي مواقع تدريس اين دروس به دست كساني افتاده است كه صلاحيت لازم را ندارند. به بيان رسا، آن كه استاد است؛ تدريس نميكند و آن كه تدريس ميكند؛ استاد نيست. (البته سوء تفاهم نشود همينك فرهيختگان زيادي با انگيزههاي ديني و الهي مشغول تدريس اين دروس هستند؛ منظور بنده روند كلي است)
3. طولاني بودن ساعت كلاس؛ حقيقت اين است كه چون اين دروس با دين؛ عقيده و ايمان دانشجو سروكار دارد اعم از دروس معارف يا اخلاق؛ بايد به لحاظ كمّي، ملاحظات روانشناختي در نظر گرفته شود. انسانها طاقت شنيدن موعظههاي طولاني را ندارند. مواعظ اخلاقي براي ذائقه آدمها شبيه نمك و زعفران براي غذاست كه حدّي دارد. اگر از آن حد تجاوز بكند، نتيجه معكوس ميدهد.اين در فلسفه هم يك اصل است. «كلّ شيٍ جاوز حدّه انعكس ضدّه» يعني هر چيزي از حدّش تجاوز بكند نتيجه برعكس ميدهد. آب، مايع حيات است، اما اگر بيش از حد پاي گل ريخته شود، باعث پژمرده شدن آن ميشود. نمك باعث لذيذ شدن غذاست؛ اگر بيش از حدّ ريخته شود، باعث شور و غير قابل خوردني شدن غذا مي شود. با توجه به اين مقدمه، يك ساعت و 40 دقيقه براي كلاس اخلاق و معارف واقعاً زياد است. چه بسا اساتيد معظم در 40 دقيقه اول واقعا ميدرخشند و به تعبير عاميانه گل ميكارند، اما در يك ساعت بعدي به خاطر اطاله كلام، همه زحمات خود را هدر ميدهند. ( علي (ع) فرمود: آفة الكلام الاطالة). هرچند اساتيد با ترفندها و تدبيرهاي مانند كنفرانس، ارائه ميزگرد و غيره سعي ميكنند اين ضعف راجبران كنند اما واقعيت تلخ اين است كه خروجي همه اين روشها اكثراً منفي است. .دليل روشنش همين هست كه اين دروس تبديل به دروس جذاب نشدهاند. بلكه بر عكس اكثراً فرصتي براي چرت زدن و به تعبير خود دانشجويان «چرتولوژي» شدهاند.
با توجه به حساسيت اين دروس و سرو كار داشتن اين دروس با دين و ايمان دانشجويان؛ اگر طبق سنّت بسيار خردمندانه، علمي و روانشناختي حوزههاي علميّه، ساعت اين دروس به يك ساعت تقليل پيدا كند؛ شاهد يك جهش و انقلاب در تاثير و جذابيّت آنها خواهيم بود.
هر چند در وضعيت كنوني به مرحله عمل در آوردن اين طرح و پيشنهاد شبيه يك روياي دستنيافتني است.
با توجه به مطالب فوق، پيشنهادهاي شما براي تقويت و بهبود وضعيت تدريس دروس معارف چيست؟
1. اصلاح و تغيير سرفصل ها در اكثر موارد دروس معارف
2. اكرام و تكريم اساتيد دروس معارف و البته همه اساتيد دروس عمومي كه حق التدريسي هستند و آنها را حدّ يك كارگر ارزان قيمت تنزّل ندادن
3. كاهش زمان كلاس دروس معارف و اخلاق از يك ساعت و 40 دقيقه فعلي به يك ساعت، مثل حوزه هاي علميّه.
4. تدوين و تأليف متون متنوّع و متعدّد براي اين دروس و از انحصار يك يا دو متن خارج كردن آنها.
يكي از خوشبيانترين اساتيد ِ فلسفه هستند ايشان
با آن لهجهي زيباي ِ آذريشون
احسنت احسنت
آنوقت قرار است جوانان ما هم مؤمن و ضد ضربه از آب در بیایند :D