وحید جلیلی سردبیر نشريه راه در گفتگویی چالشی و خواندنی با رجانیوز به آسیب شناسی عملکرد رسانهها و رسانه ملی پرداخته است. اهم موارد مطرح شده در این گفتگو در ادامه آمده است.
در فضاي تئوريك رسانهاي دچار مشهوراتي شدهايم كه اگر كمي دقيق نگاه كنيم، خود اين مشهورات زير سئوال هستند. كساني كه مرعوب اين مشهورات هستند، اصلاً نبايد راجع به رسانه حرف بزنند، آن هم رسانه جمهوري اسلامي و انقلاب اسلامي كه قرار است اساس آن شكستن رعب و خروج از انفعال و «نه شرقي نه غربي» باشد. نه شرقي، نه غربي، يعني انفعال نه! يعني مرعوب نبايد شد، دچار مشهورات نبايد شد.
بيسابقه است كه يك ملتي در ظرف ۳۰ سال اين همه ماجرا داشته باشد اما رسانههايش اين همه منفعل باشند. جمهوري اسلامي قابليتهاي رسانهاي بالايي دارد، ولي متاسفانه، مديران رسانهاي آن بسیار مدعی و در عین حال کار نابلد هستند.
سيما فيلم ميگويد كه در ظرف شش سال 600 فيلم ساخته، يعني سالي 100 فيلم و هفتهاي دو فيلم تلويزيونی. توضیح بدهند که از 600 فيلمي كه ساخته اند، نبايد حداقل 60 مورد از آنها برجستگي ويژه داشته باشد و ديده ميشد؟ اصلا راجع به چه موضوعاتي ساخته اند؟ قرار است همیشه فيلمها را تا اين حد ضعيف توليد كنند و دائماً هم فقط دعواي زن و شوهر و مادرشوهر و عروس و قتل و پليسبازي و… را بسازند؟ چرا فيلمهاي سياسي نميسازند؟ چرا بحثهاي بينالملل جمهوري اسلامي را نميسازند؟ ما 16 هزار شهيد ترور داريم. شما 600 فيلم ساختيد، يكي از آنها در باره يك شهيد ترور هست؟
در طی این 30 سال، چند كودتا و توطئه عليه جمهوري اسلامي شده است؟ ميتوانيد در انواع و اقسام ژانرهاي پليسي و اطلاعاتي و جنگي و… از ماجراهايي كه در تاريخ انقلاب و جنگ ما روي داده، هزاران داستان و سريال و فيلم بسازيد. در امريكا يك جان اف كندي را كشتهاند، تا حالا ده ها فيلم و مستند از او ساختهاند.
خانم ندا آقاسلطان كشته ميشود، همه دنيا او را ميشناسد. خانم شهناز عاليشاه را چرا كسي نميشناسد؟ شهناز محمدي را چرا كسي نميشناسد؟ اينها شهداي جنگ ما هستند، شهداي بمباران هم نيستند. اسلحه دستشان بوده و با صدام ميجنگيدند. با چه كسي؟ با صدامي كه الآن معادل هيتلر هست. چرا کسی اینها را نمی شناسد و یک مستند هم در موردشان ساخته نشده است؟
بعضيها ميگويند آقاي ضرغامي يك چيزهايي را سانسور كرده، بنابر اين ملت به تلويزيونهاي بيگانه رغبت پيدا كردهاند اما من ميگويم آن بخشي كه صدا و سيماي ما از حزباللهيها و معارف انقلاب سانسور كرده، اگر ما قدرت اين را پيدا كنيم و يك شبكه بزنيم و همانها را پخش كنيم، صدا و سيمای الان دیگر هیچ جذابیتی ندارد! يعني اگر ما به ماهواره برسيم، آن موقع معلوم خواهد شد كه صدا و سيما در مورد بچه حزبللهيها چقدر سانسور کرده است.
يك خواننده مردمي كه پرفروشترين كاستهاي موسيقي سنتي را دارد، با رئيسجمهور منتخب 25 ميليون از ملت روبوسي ميكند، بعد ببينيد چه كارش ميكنند. كساني كه ادعايشان آزادي بيان است، كساني كه ادعايشان احترام به هنرمند است و… كثيفترين شيوهها را به شديدترين وجه از تلويزيون فارسي امريكا تا فلان وبلاگ به كار ميگيرند تا هر نداي مخالف خودشان را سركوب كنند. يك دگرانديش را در كل جهان حاضر نيستند تحمل كنند. بهخصوص در سال گذشته روشن شد كه چقدر ديكتاتور، مستبد و فاشيست هستند، يعني براي جريان فتنه، هيچ تعبيري بهتري از فاشيست نميتوانم به كار ببرم. يك اقليتي كه ميخواهند همه را خفه كنند.
اقلیت فتنهگر ميگويند هر كسي غير از ما بخواهد حرف بزند، بايد خفه شود. يا اگر مي خواهد حرف بزند، به او اجازه ميدهيم، ولي جامعه بايد كاملاً طبقاتي اداره شود. او بايد بداند آدم پستي است، بايد بداند برده ماست، بايد بداند رده دوم است. بعد شما ميخواهي رسانه جمهوري اسلامي را اداره كني، بيايي بگويي اينها هم باشند، مردم هم باشند؟ هر دو طرف باشند؟ كدام دو طرف؟ آنها با ملتي كه اين همه وقايع تاريخي را پشت سر گذاشته و صدها هزار شهيد داده، يكسان نيستند. شما تشريف ببريد توي «بي.بي.سي» و «وي.او.اي» حرفهايتان را بزنيد كه دارند هم ميزنند.
كل ليگ برتر چند تا فوتباليست دارد؟ 20 تا تيم 20 نفره هم كه حساب كنيد، ميشود 400 نفر و آن وقت ببينيد براي 400 نفر بازيكن فوتبال، چقدر از وقت تلويزيون اشغال می شود؟ بعد برويد در دانشگاهها و ببينيد چند دانشجوي نخبه داريد و تلوزیون چقدر به این نخبه ها اهمیت می دهد؟
علي كريمي چقدر درس خوانده؟ اما در همين يكي دو ماه در كل شبكههاي راديويي تلويزيوني، بالاي چند ساعت در باره ايشان بحث شد، بعد شما يك جمعيت دو ميليوني دانشجويي داريد كه از ميان آنها 50 هزار نفرشان هم درسخوان و در پژوهشگاهها و آزمايشگاهها و كتابخانهها مشغول كار جدي علمي نيستند که ارزش وقت گذاشتن داشته باشند؟
از 800 ميليون قرارداد آقاي علي دايي، 650 ميليون تومان ميدهند، صداوسيما دهها ساعت برنامه در بارهاش پخش ميكند، يعني فقط برنامه نود نيست. همه شبكههاي راديويي و تلويزيوني را كه سر هم كنيد، دهها ساعت ميشود، بعد فلان محقق و پژوهشگر شما كه ماهي 700 هزار تومان حقوق ميگيرد، ميخواهد يك پروژه علمي را به ثمر برساند كه اگر به نتيجه برسد، ميلياردها تومان صرفهجويي ارزي براي مملكت دارد حتي نميتواند يك خبر در يك روزنامه بزند كه آقاي فلان، مافياي فلان دستگاه سياسي و فلان جناح حزبي يا سيستم مديريتي، پدر ما را درآورده و جلوي پيشرفت ما را گرفته است.
پيشنهاد ميكنم يك شب بهجاي برنامه نود، آقاي جهانشاهي (طلبه سیرجانی) را بياورند، ببينم او جذابتر است يا علي دايي؟ جذابترين برنامه نود را بياوريد و در كنارش يك شب آقاي عليرضا جهانشاهي را دعوت كنيد، ببينیم كداميك جذابتر است؟
مستندسازهايي كه آقاي طالبزاده در برنامه راز آورد، چرا مستندهایشان در صدا و سيما ديده نميشوند؟ همین الان شبكه مستند ديجيتال دارد پخش ميشود. اما حتي يكي از مستندهايي كه بچه حزباللهيها ساختهاند، در آن نيست. يعني اگر به همان كساني كه آقاي طالبزاده در برنامهاش آورده بود بگويند شما مستندهايتان را بياوريد، هر كدام دستكم 100 تا فيلم مستند دارند كه بياورند. از این تعداد ببينيد چند تا در تلويزيون پخش شده؟
چند سال قبل، رهبر انقلاب خطاب به مسئولین صداوسیما فرمودند: “تجملگرايي را تخريب كنيد” نگفتند تجملگرايي نكنيد، گفتند تخريب كنيد، يعني صدا و سيما بايد تجملگرايي را تخريب كند. چه كسي ميتواند تجملگرايي را تخريب كند؟ كسي كه تجملگرايي را ترويج نكند و آن را شايسته و لايق تخريب بداند؛ ولي اين صدا و سيمايي كه ما مي بينيم، نه تنها تخريب نميكند، بلكه انواع و اقسام تجملگرايي را ترويج ميكند.
نويسنده سريال فاصلهها در مصاحبهاي رسماً بيان ميكند كه ما در سريال نرگس هم ميخواستيم روابط پسر و دختر را عادي كنيم، ولي در آنجا به ما اجازه ندادند و موفق نشديم، ولي در سریال فاصله ها موفق شديم.
نگاه صدا و سيما از لحاظ اجتماعي و فرهنگي، نگاه سبزهاست، نگاهش نگاه تحقير مستضعفين است، حذف مستضعفين است. حالا صدا و سيما دستش ميرسد مستضعفين را از فضاي رسانه پاك ميكند، آنها ميخواستند دستشان برسد، از فضاي سياست حذفشان كنند. آنها ميخواستند هر كسي را كه مطالبات زيادهخواهانه آنها را قبول نداشت و قبلاً صداوسيما آنها را از صفحه رسانهاي كشور حذفشان كرده بود، حتي از صفحه سياسي حذفشان كنند.
تا خيالشان راحت شد، بلافاصله آقاي يامينپور را حذف كردند. برنامه ديروز، امروز، فردا را ميخواهيم چه كار؟ بگذاريمش كنار. يعني نگاه استراتژيك رسانه ملي، برنامه زرد نود است و به برنامه ديروز، امروز، فردا مثل تاكتيك نگاه ميكند و ما نبايد به يك چنين مديريت سياسيكاري اجازه بدهيم كه از ظرفيتهاي حزباللهي به شكل دوپينگي براي حفظ مصالح و ابقاي مديريت خودش استفاده كند، وگرنه اگر مصالح انقلاب و مصالح مردم برايش مهم بود، وقتي كه فضا آرام ميشد كه بايد ظرفيتهاي جديدي پديد ميآمد و خيلي از حرفها را در فضاي آرامتر ميتوانستيد بزنيد.
دیروز، امروز، فردا مجموعا برنامه موفقی بود اما به نظر من مشكل اساسياش اين بود كه بعد از اينكه حرارت فتنه كم شد، نتوانست بحثهاي عميقي را مطرح كند و به بحث های روزمره دچار شد. مثلاً فلان سريال خارجی و مشایی و… بحثهاي عميقتري وجود داشت و بايد ريشه فتنه را ميزد. من در حد ناقصي كه به عقلم ميرسيد، بحث عدالت رسانهاي را مطرح كردم كه به نظرم خيلي جاي كار داشت. ما به اين گونه مباحث احتياج داريم و در لايههاي عميقتر اجتماعي حرف براي گفتن داريم. نبايد خودمان را در سوژهها محصور كنيم بلکه برويم دو تا سوژه بسازیم و تعریف کنیم.
Sorry. No data so far.