البته داوران تشخیص داده اند که او برترین شاعر کشور است.او پیش از این ،دانشجو ،کارگر یا کارمند بود وگاهی هم شعر می نوشت اما حالا برترین شاعر کشور است.
در لوح تقدیرش، این را نوشته اند و از امروز تقدیر او به گونه ای دیگر رقم می خورد؛ اینک او باید چند مجموعه شعر منتشر کند. باید شعرهایش را بخواند وضبط کند و “صدای شاعر ” تولید کند.باید چند کتاب دربارۀ نقد ادبی بخواند که از قافلۀ نظریه های جدید جا نماند.او باید شاعرانه زندگی کند ،چون برترین شاعر کشور است.این را داوران و لوح تقدیر گفته اند و روزنامه ها و خبرگزاری ها نوشته اند.اما دردانشگاه محل تحصیل و ادارۀ محل کاراو نمی دانند که او کیست.خیال می کنند که او دانشجویا کارمندی معمولی است.حتی اعضای خانواده نیز کاری به این کارها ندارند و از او توقع دارند که مثل یک آدم عادی کار کند و درس بخواند و حتی برای خرید ،به نانوایی و میوه فروشی برود.
اگر برترین شاعر کشور، متأهل باشد ،اوضاع پیچیده تر می شود؛ برترین شاعر کشورباید کار کند و آشپزی کند وخانه داری کند واسباب کشی کند اجارۀ خانه بپردازد وبچه داری کندو…خلاصه باید زندگی کند مثل همین مردم عادی!
جشنوارۀ شعر از تصویب اعتبار شروع می شود و با تهیۀ بولتن بریدۀ جراید و انعکاس رسانه ای خبرهای جشنواره، تمام می شود.پس از پایان جشنواره و هزینه کردن اعتبارات و اهدای جوایز،دیگر کسی با داوران و شاعران، حتی برترین شاعر کشور، کاری ندارد. شاعران ، کارگران فصلی نهادهای فرهنگی اند که بدون آنها آسمانخراش جشنواره ها ساخته نمی شود اما پس از پایان کار،باید ساختمان را ترک کنند، تا کارگزاران رسمی نهادهای فرهنگی از دستاوردهای جشنواره، بهره مند شوند و پاداش بگیرند وارتقاء رتبه بگیرند وردیف های جدید استخدامی بگیرند که عزیزان نورچشمی را به جمع همکاران بیفزایند،تا در برگزاری جشنواره های بعدی جمع دوستان وآشنایان کامل تر شود.
وقتی فراخوان جشنواره منتشر می شود، برگزار کنندگان گمان می کنند که همۀ شاعران ، از آن باخبر می شوند و با اشتیاق شعرشان را به دبیرخانه می فرستند. غافل از آن که بسیاری از شاعران از انتشار فراخوان ها خبر ندارند ،و از آن مهم تر این که بسیاری دیگر هستند که شعرشان را نمی فرستند و دراین میان برخی از بهترین شعرها هرگز در جشنواره ها مطرح نمی شود.
بنابراین، حاصل انتخاب داوران جشنواره چندان قابل اتکا نیست. زیرا به تعبیری، خیرالموجودین را برگزیده اند. این انتخاب وقتی در حوزۀ کتاب برتر شعر باشد ، بی اعتبارتر هم می شود،که داوری کتاب ،تمهیداتی دیگر می طلبد و با فراخوان وداوری شتابناک ، تناسبی ندارد.
اما از این ها مهم تر این نکته است ،که آیا انتخاب چند شعر از میان صدها شعر و بعد انتخاب یک شعر از میان آثار برتر، تا چه اندازه ممکن است دقیق باشد؟
آیا شعر مانند مسابقات ورزشی، رکورد خاصی دارد که قابل ارزیابی کمی و کیفی باشد؟ آن هم آن قدر دقیق که مقام اول و دوم وسوم، داشته باشد؟
آن قدر که شاعری جوان را به این گمان، دل خوش کند که او برترین شاعر کشور است.
آن گاه وقتی همین برترین شاعر کشور یا برترین شاعر استان، در جشنوارۀ بعدی هیچ رتبه ای کسب نکرد با حیرت و سردرگمی بپرسد یعنی چه؟ این چه طرز داوری است که در آن برترین شاعر کشورواستان، هیچ رتبه ای ندارد؟
برای شعر وبرای شاعران، جلسات علمی نقد وبررسی و گفت و گو دربارۀ شعر بسیار ضروری است، چندان که در حاشیۀ جشنواره ها معمولا این گونه جلسات و گفت وگوها شکل می گیرد اما جاذبه های رسانه ای و جایزه های جشنواره ها،مجالی برای جلسات نقد باقی نمی گذاردو شاعران منتخب جشنواره ها معمولا خود را برتر از آن می دانند که آثارشان را در معرض نقد بگذارند.
برای جشنواره های شعر نیز راه هایی غیر از انتشار فراخوان و دعوت به ارسال آثار وجود دارد، زیرا اگر هدف این است که شعرهای ارزشمند و شاعران توانا را بشناسند و به جامعه معرفی کنند ، ناگزیر باید تمام کتابهای شعر و صفحۀ شعر نشریات وحتی وبلاگ های شعر را بررسی کنند .از تمام جلسات شعر در سراسر کشور باخبر باشند وبرآیند این بررسی گسترده را به عنوان کارنامۀ سالیانۀ شعر کشور ،ارزیابی کنند و در نهایت به جای رتبه بندی شعر و شاعران،که کاری بی ثمر است، نمونه هایی از آثار ارزشمند و قابل تأمل را معرفی و منتشر کنند. این شیوه با آن که هیجان خبری و جاذبۀ رسانه ای ندارد ، اما برای رشد و اعتلای شعر کشور بسیار کارآیی دارد.اگر چه به رشد و ارتقاء کارمندان رسمی شعر کمک چندانی نمی کند.
Sorry. No data so far.