آیتالله شهید، علامه مرتضی مطهری (رحمهالله علیه) در مقام یک اسلامشناس ژرفاندیش و متفکری که انديشهاش ناظر به اساسیترین پرسشهای حوزههای مختلف علوم انسانی بوده، اگرچه اثر مستقلی دربارة «فرهنگ» از خود به جا نگذاشته است، اما در متن و حواشی برخي از آثار ايشان، میتوان به مطالب و مباحثی که از جنس مقولة فرهنگ و یا مرتبط با آن هستند، دست یافت.
نگارندة این اثر، گزارهها و تأمّلاتی از این دست را، به طور كلّي، «نظریة فرهنگی» علامه مطهری به شمار آورده است. در این راستا، پژوهش حاضر معطوف به عرضة روایتی «ساختارمند» و «مبسوط» از نظریة فرهنگی علامه مطهری است. عمل «ساختاربندی» یعنی از جهت صورت و قالب، اجزاء و مقولات مختلف نظریة ایشان که «پراکنده» و «نظامنايافته» هستند، در درون یک ساختار دقیق و منطقی قرار گیرند؛ و عمل «بسطدهی» یعنی از جهت محتوا و مضمون، پارههايی از نظریة آیتالله شهید که «ناقص»، «موجز» یا «مبهم» بیان شدهاند، با تکیه بر سایر گفتهها و نوشتههاي ایشان، گسترش و تفصیل یابند.
باید اضافه نمود که این پژوهش، فراتر و دشوارتر از آن سنت معرفتیای است که در گذشته، حاشیه(تعلیقه)نویسی یا شرحنویسی خوانده میشد؛ چراکه در اینجا، نظریۀ فرهنگی علامۀ شهید در یک اثر واحد، موجود و مجتمع نبوده است. از این رو، تلاش وافری در راستای گردآوری اجزاء و پارههای این نظریه، و سپس ابداع چارچوب و شیوۀ بیانی منطقی و قاعدهمندی برای عرضۀ این مضمون و محتوا صورت گرفته است. همچنين بايد اشاره نمود كه اين پژوهش، در چارچوب رويكرد رجوع به ميراث معرفتي سلف صالح، به منظور بازخواني و بازآرايي آن، معنا و موضوعيّت يافته است.
این پژوهش در شش فصل، سامان یافته است که عبارتند از فصل اول: مباني نظرية فرهنگی علامه مطهری؛ فصل دوم: فرهنگ اسلامی؛ ماهیت، پویایی، فضیلت و کارکردها؛ فصل سوم: حكومت اسلامی و مداخله در عرصة فرهنگ؛ فصل چهارم: تعاملات فرهنگ اسلامي و جامعة ايراني؛ فصل پنجم: تعلیل فرهنگی انحطاط تمدّني مسلمين؛ و فصل ششم: غرب و فرهنگ غربي.
نوآوریها و ابتکارات اين اثر
نوآوریها و ابتکارات اين پژوهش عبارتند از: بدیع و بیپیشینه بودن موضوع؛ نقادی و ابطال مبانی و پایههای فلسفی علوم اجتماعی سکولار؛ کشف و ارائة منطق علامه مطهری در قلمرو فلسفة علوم اجتماعی؛ تکیه بر تکثرگرایی روششناختی و خروج از چارچوب روششناختی علوم اجتماعی سکولار (به واسطة عبور از دو انگارة تفسیرگرایی و تجربهگرایی و همچنين بهرهگیری از نقل دینی)؛ تکیة بر رهیافت تلفیقی در مقام تحليل اجتماعي (به واسطة عبور از دو انگارة ساختارگرایی و عاملیتگرایی)؛ مفهومسازی و اصطلاحپردازی علمی برای رویکردهای نظری و انديشههاي علامه مطهری؛ صورتبندی گزارهها و نظریههای علامه مطهری در قالب استدلالهاي برهانی.
مزیّتها و فضیلتهاي اين پژهش
مزیّتها و فضیلتها نیز به شرح زیر هستند: ابتناء بر ادبيات و اصطلاحات رايج در موضوع پژوهش كه تصادّم و اصطكاكي با ايدئولوژي اسلامي ندارند؛ طراحی یک ساختار و چیدمان منطقی(مبتنی بر تقدّم و تأخّر مباحث و موضوعات نسبت به يكديگر) برای ارائۀ نظرية علامه مطهري؛ برخورداری از جامعیّت نسبی به دلیل گردآوري حجم زیادی از اطلاعات موجود در موضوع پژوهش؛ فشردگي، گزيدهنويسي و پرهيز از تفصيل بیجا؛ استناد به منابع اصلی و دستِ اول(که در این پژوهش، آثار علامه مطهری است)، و نه تفاسیر و تحلیلها و منابع دست دوّم در موضوع پژوهش؛ وجود رویکرد و رویّۀ انتقادی در اغلب فصلها نسبت به انگارهها و نظریههای رقیب یا معارض؛ پاسخگویی منطقی به پارهای از معضلات و مناقشات نظری معاصر و امروزی در قلمرو نظرية فرهنگي؛ بسنده نکردن به مطالب بالفعلِ ارائه شده از جانب علامه مطهری و تلاش در امتداد عرضۀ استنتاجات تحلیلی و استنباطات منطقی از نظریۀ ایشان.
اوصاف تمايزبخش نظریۀ فرهنگیِ استاد مطهری
يكم. بسیاری از متفکران غربی که در حوزۀ نظریۀ فرهنگی، تلاش نظری صورت دادهاند؛ از آفرینش «مبانی فلسفی» برای کار خود، غفلت کرده و یا توانایی چنین فعالیتی دشواری را در خود نیافتهاند. برخورداری از مبانی فلسفی در حوزههای هستیشناسی و معرفتشناسی (فلسفۀ مضاف معطوف به علم اجتماعی)، امتیاز آشکار و پررنگ نظریۀ فرهنگی علامه است.
دوم. مطالعات اغلب جامعهشناسان و فرهنگشناسان وطنی، استقلالی از علوم اجتماعی سکولار ندارد، بلکه کاملاً وابسته به آن است و ریشه در یکی از رهیافتهای آن دارد. اما مطالعۀ علامه مطهری، واجد «استقلال کامل» و «هویت متمایز» است.
سوم. مبانی فلسفی ساخته و پرداخته شده از سوی علامۀ شهید – که برخاستۀ از انس عمیق ایشان با فلسفۀ اسلامی است-، متقن و مستحکم است و به سادگی قابل ابطال نیست.
چهارم. اجزاء و اضلاع گوناگون نظریۀ جناب علامه و همچنین مبادی آن، یک نظام معرفتی «منسجم» و «یکپارچه» را تشکیل میدهد؛ به صورتی که ناهماهنگی و تشّتتی در آن مشاهده نمیشود.
پنجم. در حوزۀ مبانی فلسفی هستیشناسی، ایشان دچار «تقلیلگرایی هستیشناختی» نشده و به سوی هیچکدام از دو رهیافت «عاملیتگرایی» و «ساختارگرایی» نغلتیده است. در واقع، موضع هستیشناختی ایشان با تازهترین تحولات هستیشناسی اجتماعی در جامعهشناسی سکولار- یعنی نظریههای تلفیقی- ، هماهنگ است.
ششم. دخالت دادن «سنتها و تدابیر الهی» در تحولات و دگرگونیهای اجتماعی و فرهنگی، نشانگر بُعد قدسی جهان اجتماعی است که برخاستۀ از جهانبینی اسلامی و یکی از تفاوتهای هستیشناختی جامعهشناسی اسلامی با جامعهشناسی سکولار است.
هفتم. از سوی دیگر، جناب علامه، مبتلا به «تقلیلگرایی معرفتشناختی» نشده، چنانکه نه در دام «رهیافت پوزیتیویستی» افتاده و نه به «رهیافت تفسیری» بسنده کرده است. «معرفتشناسی اجتماعی» ایشان، رهیافت سومی است که در فصل اول به توضیح آن پرداختهایم.
هشتم. ترکیبی و چندجزءانگاری مقوّمات «اسلامی» بودن جامعهشناسی اسلامی، از دیگر نقاط برجستۀ نظریۀ علامۀ شهید است. از نوشتههای ایشان چنین برمیآید که «مفروضات هستیشناختی و معرفتشناختی» ، «روش» ، «غایت» ، «مسائل و پاسخها» ، ممیزات جامعهشناسی اسلامی از جامعهشناسی سکولار هستند.
نهم. نظریۀ فرهنگی ایشان بسیار «غنی» و «پربار» است، چنانکه، مشتمل بر مفهومسازیهای متعدّد و گزارههای فرهنگی گوناگون است؛ اگرچه نگارنده به دلیل محدودیت اعمال شده بر حجم کتاب، تنها نیمی از نظریۀ فرهنگی ایشان را بازگفت.
دهم. دینیانگاری نظریۀ فرهنگی علامه مطهری، از دو سو قابل درنگ است: یکی اینکه ایشان یک «عالم دینی» و «دینشناس» مسلّم و ممتاز است، دیگر اینکه ایشان توانسته به فهم و درک مطلوبی از «نظریۀ اجتماعی» و «جامعهشناسی» دست یابد. خصوصیت اول سبب گشته تا ایشان درک بسیار عمیق و دقیقی از فرهنگ و تفکر اسلامی عرضه نماید و خصوصیت دوم، شناخت زبان و ادبیات علوم اجتماعی را به مثابه یک حوزۀ معرفتی به دنبال داشته است.
یازدهم. در حوزۀ مواجهه با نظریههای غربی، ایشان توانسته بدون آنکه در دام مبانی فلسفی نهفته در این نظریهها گرفتار شود، از قوّتهای آنها بهره بگیرد و روی شانۀ متفکران غربی بنشیند و نظریۀ فرهنگی را چند گام به پیش ببرد. همچنین علامۀ شهید، شهامت خود را در زمینۀ رد و ابطال نظریههای غربی، آشکارا به نمایش نهاده و در این مسیر، اعتنایی به ذهنیت رعیتمآب محافل علمی داخلی در برابر علوم انسانی غربی نکرده است.
دوازدهم. نظریۀ فرهنگی علامه مطهری، نظریهای دو سطحی است؛ به این معنی که تأملات ایشان هم معطوف به ساحت «نظری محض» و «انتزاعی» و «بنیادی» است و هم معطوف به ساحت «عینی» و «کاربردی» . در چارچوب نظریۀ ایشان، نه از هیچ یک از این دو ساحت غفلت شده و نه هیچکدام از آنها بر دیگری غلبه و ترجیح یافته است.
سیزدهم. مطالعۀ فرهنگی آیتالله شهید، از نظر پرسش و غایت نیز چندبُعدی است. پرسش از ماهیت و مؤلفههای فرهنگ اسلامی، یک «پرسش توصیفی» است؛ پرسش از علل انحطاط تمدنی مسلمین، یک «پرسش تعلیلی» است؛ پرسش از اثرات و ثمرات فرهنگ اسلامی، یک «پرسش کارکردی» است؛ پرسش از حق و حدود مداخلۀ حکومت دینی در حوزۀ فرهنگی، یک «پرسش هنجاری» است؛ پرسش از ضعفها و کاستیهای فرهنگ غربی، یک «پرسش انتقادی» است؛ پرسش از آیندۀ فرهنگی جهان، یک «پرسش آیندهشناسانه» است. نظریۀ فرهنگی علامه مطهری، مشتمل بر همۀ این گونهها و انواع مطالعۀ واقعیت اجتماعی است واین نشانگر جامعیت نظریۀ ایشان است.
خُردهنظریههای فرهنگیِ استاد مطهری
در جدول زیر، به پارهای از خردهنظریههای فرهنگی آیتالله شهید اشاره شده است:
مقايسهي نظریۀ استاد مطهری با بنیانگذاران علم اجتماعیِ سکولار
این مطالعۀ تطبیقی بسیار اجمالی، تفاوتهای نظم معرفتی علامه مطهری در حوزۀ علم اجتماعی و فلسفۀ اجتماعی را – که برخاسته از بینش دینی و عقلانیّت رشدیافته در بستر فلسفۀ اسلامی است- با نظم معرفتی بنیانگذاران علوم اجتماعی به نمایش نهاده است:
این کتاب به قلم مهدی جمشیدی با شمارگان1000 نسخه در 450 صفحه و بهای 20000 تومان، به تازگی از سوی انتشارت پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی (به نشانی تهران، تقاطع بزرگراه شهید مدرس و خیابان شهید بهشتی، پلاک 56 و تلفن 88503341- 88505402) منتشر شده است.
Sorry. No data so far.