سه‌شنبه 09 نوامبر 10 | 12:39

مغلطه جذابیت در تلویزیون

اگر قرار بر آن باشد كه در رقابت و مقابله با شبكه‌هاي ماهواره‌اي از طريق نمايش ماجراي عشق‌هاي خياباني و شبه‌خياباني و چيزهايي از اين دست ايجاد جذابيت شود، بايد گفت كه همين ابتداي كار قافيه را باخته‌ايم. چگونه مي‌توان از طريق چنين جذابيت‌هاي سخيفي با شبكه‌هايي رقابت كرد كه بعضاً از نمايش شنيع‌ترين صحنه‌ها ابايي ندارند؟


امروزه و در عصر تمدن تكنولوژيك، تلويزيون تبديل به عضوي از خانواده‌ها شده است؛ به نحوي كه گاهي اوقات، وقتي را كه افراد يك خانواده صرف تماشاي تلويزيون مي‌كنند، بارها بيشتر از وقتي است كه به بودن با هم و گفتگوي با يكديگر اختصاص مي‌دهند.

اينكه زمينه‌ها و علل اين وابستگي شديد چيست، چه سير و روندي را طي كرده و مي‌كند و چه آثار و پيامدهايي در پي خواهد داشت، نقل «مثنوي هفتاد من كاغذ» است و خارج از وسع قائل و مقال. اما آنچه در اين سطور محل بحث است، موضوع جذابيت آثار نمايشي، فيلم‌ها و به ويژه مجموعه‌هاي تلويزيوني يا همان سريال‌هاست.

بي‌گمان اساسي‌ترين مؤلفه هر اثر نمايشي جذابيت است. اثر نمايشي در تلويزيون ساخته مي‌شود تا ديده شود. مخاطب آنچه را دوست دارد مي‌بيند و هر وقت برنامه‌اي را نپسندد به راحتي شبكه را عوض يا تلويزيون را خاموش مي‌كند. بنابراين توليدكنندگان و كارگردانان براي آنكه در رقابت با ديگر همكارانشان در گردونه توليد آثار باقي بمانند، بايد بتوانند مخاطب را به كار خود جذب و او را راضي كنند.

تبعاً جذابيت يك اثر ديداري در حوزه‌هاي هنري، بصري و محتوايي قابل بررسي است. جذابيت هنري يك اثر، در گرو عملكرد كارگردان و بازيگران است. جذابيت‌هاي بصري وابسته به مجموعه عوامل فني از قبيل تصويربرداري، نور، دكور و هم‌چنين امكانات و تكنولوژي به كار رفته است. يك اثر در حوزه محتوا نيز با استفاده از تعليق، هيجان، مضامين و موضوعات مورد علاقه مخاطبان، طنز و مواردي از اين دست به جذب مخاطب مي‌پردازد.

اما آنچه اكنون در تلويزيون اتفاق مي‌افتد، غالباً استفاده از سطحي‌ترين و ساده‌ترين ـ و نه ضرورتاً بهترين ـ راه‌هاي جذب بيننده است. از جنبه هنري، بسياري مواقع استفاده از بازيگراني ثابت و تضمين‌شده و غالباً با فيزيك و چهره‌اي جذاب، جاي بهره‌مندي از بازيگران توانمند را گرفته است. هم‌چنين استفاده مفرط از طنزهاي گفتاري و رفتاري كه گاهي به لودگي مبدل مي‌شود و حتي موجب دغدغه خانواده‌ها در مورد بدآموزي و تبعات منفي اين آثار مي‌گردد. اين معضل به ويژه در طنزهاي شبانه و سريالهاي نوروزي نمود بيشتري دارد، گرچه سريالي همچون بزنگاه به كارگرداني رضا عطاران به عنوان يكي از بدترين نمونه‌هاي استفاده از چنين حربه‌اي در ايام ماه مبارك رمضان پخش شد. مجموعه‌اي كه حتي اعتراض صريح و شديد شوراي نظارت بر صدا و سيما را در پي داشت كه البته با خونسردي مديران صدا و سيما مواجه شد.

اما در حوزه محتوا ماجرا از اين غمناك‌تر است. داستان‌هايي با مضامين تكراري و بعضاً بي‌سر و ته كه گاهي اگر فقط قسمت اول و آخر سريال را ببيني كل ماجرا را خواهي فهميد. با چاشني ثابت داستان‌هاي مثلاً عاشقانه كه در اغلب اوقات موجب اشاعه ارتباطات نامتعارف و غيرشرعي است. اضافه كنيد ماجراهاي سطحي و بعضاً خرافه‌آلودي را كه به نام دين و مذهب در اين سريال‌ها به خصوص در مناسبت‌هاي مذهبي به خورد مخاطب داده مي‌شود. ديني كه قرار است به كمك صداهاي غريب و دود و كلاغ و گربه و در بهترين وجه صرفاً با نماد تسبيح و سجاده معرفي شود.

به بهانه ايجاد جاذبه، در هر سريالي دختر و پسر و يا دختران و پسراني به نمايش درمي‌آيند كه طي وقايعي عجيب و غيرمنطقي به يكديگر علاقه‌مند مي‌شوند و بعد هم باقي ماجرا. با كمي دقت، مي‌توان شباهت‌هاي فوق‌العاده اين داستان‌ها را فهميد. جالب اين است كه بر سازندگان چنين مجموعه‌هايي عنوان سري‌ساز نهاده شده است و چقدر با مسما! مثل سري‌دوزي لباس‌هايي كه همه از روي يك الگو و به صورت انبوه توليد مي‌شود.

شبكه تهران سال 83 در دهه اول محرم و در ايام عزاداري حضرت اباعبدالله، سريال غريبانه را پخش مي‌كند كه روابط عاشقانه دختر و پسري را پيش از ازدواج نه تنها ترويج و تطهير، بلكه تقديس مي‌كند؛ و البته همين مجموعه در سال‌هاي بعد در همان ايام در شبكه‌هاي استاني پخش مي‌شود تا آنها هم از قافله فعاليت‌هاي ترويجي عقب نمانند! بيشتر سريال‌هاي فعلي تلويزيون نيز كه جز همين موضوعات اصولاً موضوع ديگري ندارند. لشگر پسران و دختران عاشق و بعضاً عشقهاي مثلث و مربع! گويي در اين كشور تمام مسائل و دغدغه‌هاي جوانان حل شده است و آنها معطل مانده‌اند تا شيوه‌هاي خاطرخواهي را از دانشگاه عمومي كشور بياموزند؟

جالب‌تر آنكه اين مضامين به اصطلاح عاشقانه با توجيه ايجاد جذابيت به ناشيانه‌ترين شكلي به مجموعه‌هاي تاريخي همچون پدرخوانده يا سال‌هاي مشروطه نيز بند مي‌شود.

در مجموعه‌هاي طنز تلويزيون، قوميت‌هاي مختلف و يا ارزشهايي همانند احترام به بزرگان و سالمندان، آداب معاشرت و امثال آن به راحتي به مسخره و استهزا گرفته مي‌شوند و با اين حال اعتراضات و انتقادات كارشناسي و مردمي به هيچ انگاشته مي‌شود.

شما هم حتماً بارها شاهد داخل شدن ميكروفن ضبط صدا در بالاي قاب تصاوير سريال‌ها يا فيلم‌هاي تلويزيوني بوده‌ايد. آثاري كه در كوتاه‌ترين زمان ممكن و با حداقل امكانات، با داستان‌هايي سردستي و ضعيف و طبيعتاً در سطحي پايين و مبتذل از لحاظ محتوايي، فني و هنري توليد مي‌شوند.

متأسفانه سازندگان و كارگردانان اين برنامه‌ها به جاي ارتقای كيفي محتوا و مسائل فني به استفاده از جذابيت‌هاي كاذب روي مي‌آورند؛ و گويا سعي دارند ناتواني‌هاي هنري خود را زير اين ابزار پنهان سازند! به بيان ديگر جذابيت اكنون بهانه و حربه‌اي شده است براي پوشش ضعف‌ها و ايرادات هنري، محتوايي و فني سريال‌ها و فيلم‌هاي تلويزيوني، و فريبي براي متقاعد و راضي نمودن مديران و برنامه‌ريزان.

نكته بسيار مهم ديگر، سليقه مخاطب است. گاهي اوقات استدلال سازندگان آثار در مورد استفاده از بعضي مضامين يا شاخصه‌هاي نامناسب مثل عشق‌هاي چندجانبه يا خياباني و يا لودگي بازيگران، علاقه بينندگان و در نظر گرفتن سليقه آنان است. اتفاقاً در اينجا متهم اصلي تلويزيون است؛ چرا كه توليد و پخش آثار مبتذل، ضعيف و دست چندم در تلويزيون، روز به روز سطح سليقه مخاطبان را حتي در سينما تنزّل داده است. در حالي كه انتظار به حق آن است كه سيما با ساخت و عرضه توليدات داراي كيفيت و جذابيت مطلوب در طي زمان اقدام به ذائقه‌سازي و سليقه‌پردازي بر مبناي معيارهاي هنري و ارزش‌هاي اصيل فرهنگي و اخلاقي نمايد.

مجموعه‌هايي مثل امام علي عليه‌السلام، همسران، روزي روزگاري، اين خانه دور است، شب دهم، مريم مقدس، زير تيغ، يوسف پيامبر، نردبام آسمان، در چشم باد و ده‌ها اثر ارزشمند و به‌ياد ماندني ديگر، با تمام ضعف‌ها و قوت‌ها، همه برخوردار از جذابيت و در زمان خود مورد اقبال بينندگان و مخاطبان زيادي بوده‌اند و حتي برخي در خارج از كشور نيز مورد توجه واقع شده‌اند، اما براي اين جذب مخاطب از چنان حربه‌هايي بهره نبرده‌اند. اين گواهي است بر اين مدعا كه مي‌توان بدون استفاده از برخي مضامين غلط و ضمن حفظ و رعايت حداقل‌هاي مطلوبي از لحاظ هنري و فني، آثاري زيبا، مورد پسند عموم و ماندگار آفريد.

اين موضع انفعالي كه هر محتواي غلطي به بهانه جذابيت و با توجيهات نخ‌نماشده‌اي همچون دفع افسد به فاسد پذيرفته شود، كاري خلاف عقل و تدبير است.

اگر قرار بر آن باشد كه در رقابت و مقابله با شبكه‌هاي ماهواره‌اي از طريق نمايش ماجراي عشق‌هاي خياباني و شبه‌خياباني و چيزهايي از اين دست ايجاد جذابيت شود، بايد گفت كه همين ابتداي كار قافيه را باخته‌ايم. چگونه مي‌توان از طريق چنين جذابيت‌هاي سخيفي با شبكه‌هايي رقابت كرد كه بعضاً از نمايش شنيع‌ترين صحنه‌ها ابايي ندارند؟ اگر در اين دام خطرناك بيفتيم و بر همين منوال ساليان اخير و با استدلالات منفعلانه روز به روز پس‌رفت كنيم، دير يا زود بايد تمام خطوط قرمز اخلاقي، ديني و فرهنگي را در تلويزيون برداشت.

آنچه مي‌تواند فرصت، ابزار و امكان رقابت را براي ما ايجاد كند، نه چنان مضامين ناسالمي است و نه امكانات فني و تكنولوژيك. در هر دو مورد بيگانگان از ما پيش هستند؛ هم در يلگي و بي‌بند و باري و استفاده از مفاهيم غيراخلاقي و هم به خاطر در اختيار داشتن آخرين امكانات فني و تكنولوژيك روز.

كشور ما هنرمندان بسيار توانمندي در عرصه‌هاي مختلف كارگرداني، نويسندگي، بازيگري و ديگر عرصه‌هاي مرتبط در اختيار دارد. ارزشها، صفا، صداقت و مضامين متعالي جاري در سرزمين ما اگر با هنر هنرمندان درآميزد، در كمال سادگي و بي‌پيرايگي جذاب، اثرگذار و ماندگار خواهد بود.

  1. سيد مصطفي خاتمي
    9 نوامبر 2010

    منبع جهان هم وبلاگ طاووس است. به هر حال از درج به همراه نام و منبع سپاسگزارم.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.