اینکه از قدیم الایام، مردان به عنوان خواستگارى نزد زنان مىرفتهاند و از آنها تقاضاى همسرى مىکردهاند، از بزرگترین عوامل احترام زن بوده، طبیعت، مرد را مظهر طلب و عشق آفریده و زن را مظهر مطلوب بودن و معشوق بودن قرار داده است.
کتاب «نظام حقوق زن در اسلام» استاد شهید مرتضی مطهری مجموعه مقالاتی است که طی سالهای 45-46 شمسی در مجله زن روز تحت عنوان «زن در حقوق اسلامی» به رشته تحریر آوردند، در واقع مقالات استاد در پاسخ به سلسله مقالاتی نگارش یافته که در آنها پیشنهاداتی درباره تعویض قوانین مدنی مربوط به حقوق خانواده ارائه شده و مطالبی بر ضد نصوص مسلم قرآن نگارش یافته بود.
شهید مطهری با پاسخهای مستدل خود به این پیشنهادها در واقع نظام حقوق زن را در مکتب متعالی اسلام طرح و بررسی کرد و مسائلی همچون خواستگاری، ازدواج موقت، زن و استقلال اجتماعی، اسلام و تجددزدگی، مقام زن در قرآن و مسائل متنوع دیگری را مورد بحث و تحقیق عالمانه قرار دادهاند، بر آن شدیم که در سلسله گزارشهایی به گوشهای از مقالات استاد در این رابطه اشاره کنیم که بخش نخست آن با عنوان «آیا خواستگاری مرد از زن اهانت به زن است؟» میآید:
*آیا خواستگارى مرد از زن اهانت به زن است؟
1- پیشنهادکننده مىگوید:
قانونگذار ما حتى در این چند ماده کذائى (مربوط به خواستگارى و نامزدی) هم این نکته ارتجاعى و غیرانسانى را فراموش نکرده است کـه مرد اصل است و زن فرع، در تعقیب فکر مزبور ماده 1034 را که اولین ماده قانون در کتاب نکاح و طلاق است به نحو زیر تنظیم کرده است:
ماده 1034 ـ از هر زنى که خالى از موانع نکاح باشد مىتوان خواستگارى کرد، به طورى که ملاحظه مىشود به موجب ماده مزبور با اینکه هیچ گونه حکم و الزامى بیان نشده است، ازدواج به معنى (زن گرفتن ) براى مرد مطرح شده و او به عنوان مشترى و خریدار تلقى شده و در مقابل زن نوعى کالا وانمود شده است، این قبیل تعبیرات در قوانین اجتماعى اثر روانى بسیار بد و ناگوار ایجاد مىکند و مخصوصاً تعبیرات مزبور در قانون ازدواج بر روى رابطه زن و مرد اثر مىگذارد و به مرد ژست آقایى و مالکیت و به زن وضع مملوکى و بندگى مىبخشد.
به دنبال این ملاحظه دقیق روانى! موادى که خود پیشنهاد کننده تحت عنوان خواستگارى ذکر مىکند، براى اینکه خواستگارى جنبه یک طرفه و حالت (زن گرفتن) به خود نگیرد خواستگارى را هم وظیفه زنان دانسته و هم وظیفه مردان تا در ازدواج تنها(زن گرفتن) صدق نکند، (مرد گرفتن) هم صدق کند، یا لااقل نه زن گرفتن صدق کند و نه مرد گرفتن، اگر بگوییم زن گرفتن یا اگر همیشه مردان را موظف کنیم که به خواستگارى زنان بروند، حیثیت زن را پایین آورده و آن را به صورت کالاى خریدنى در آوردهایم .
*غریزه مرد طلب و نیاز است و غریزه زن جلوه و ناز
اتفاقاً یکى از اشتباهات بزرگ همین است، همین اشتباه سبب پیشنهاد الغاء مهر و نفقه شده است…
اینکه از قدیم الایام، مردان بـه عنوان خواستگارى نزد زنان مىرفتهاند و از آنها تقاضاى همسرى مىکردهاند، از بزرگترین عوامل حفظ حیثیت و احترام زن بوده است، طبیعت ، مرد را مظهر طلب و عشق و تقاضا آفریده است و زن را مظهر مطلوب بودن و معشوق بودن، طبیعت زن را گل و مرد را بلبل، زن را شمع و مرد را پروانه قرار داده است.
این یکى از تدابیر حکیمانه و شاهکارهاى خلقت است که در غریزه مرد نیاز و طلب و در غریزه زن ناز و جلوه قرار داده است، ضعف جسمانى زن را در مقابل نیرومندى جسمانى مرد، با این وسیله جبران کرده است .
خلاف حیثیت و احترام زن است که به دنبال مرد بدود، براى مرد قابل تحمل است که از زنى خواستگارى کند و جواب رد بشنود و آن گاه از زن دیگرى خواستگارى کند و جواب رد بشنود تا بالاخره زنى رضایت خود را به همسرى با او اعلام کند، اما براى زن که مىخواهد محبوب و معشوق و مورد پرستش باشد و از قلب مرد سر در آورد تا بر سراسر وجود او حکومت کند، قابل تحمل و موافق غریزه نسبت که مردى را به همسرى خود دعوت کند و احیاناً جواب رد بشنود و سراغ مرد دیگرى برود.
بـه عقیده ویلیام جیمز فیلسوف معروف آمریکایى: حیا و خوددارى ظریفانه زن غریزه نیست، بلکه دختران حوا در طول تاریخ دریافتند که عزت و احترامشان به این است که به دنبال مردان نروند، خود را مبتذل نکنند و از دسترس مرد خود را دور نگه دارند، زنان این درسها را در طول تاریخ دریافتند و به دختران خود یاد دادند.
اختصاص به جنس بشر ندارد، حیوانات دیگر نیز همین طورند، همواره این مأموریت به جنس نر داده شده است که خود را دلباخته و نیازمند به جنس ماده نشان بدهد، مأموریتى که بـه جنس ماده داده شده این است که با پرداختن به زیبایى و لطف و با خوددارى و استغناء ظریفانه، دل جنس خشن را هر چه بیشتر شکار کند و او را از مجراى حساس قلب خودش و به اراده و اختیار خودش در خدمت خود بگمارد.
*مرد خریدار وصال زن است نه رقبه او
عجبا! میگویند چرا قانونى مدنى لحنى به خود گرفته است که مرد را خریدار زن نشان مىدهد؟ اولاً این مربوط به قانون مدنى نیست، مربوط به قانون آفرینش است، ثانیاً مگر هر خریدارى از نوع مالکیت و مملوکیت اشیاء است، طلبه و دانشجو خریدار علم است، متعلم خریدار معلم است، هنرجو خریدار هنرمند است، آیا باید نام اینها را مالکیت بگذاریم و منافى حیثیت علم و عالم و هنر و هنرمند به شمار آوریم؟ مرد خریدار وصال زن است نه خریدار رقبه او، آیا واقعاً شما از این شعر شاعر شیرین سخن ما حافظ، اهانت به جنس زن مىفهمید که مىگوید:
شیراز معدن لب لعل است و کان حسن/من جوهرى مفلس از آنرو مشوشم
شهرى است پر کرشمه و خوبان ز شش جهت/چیزیم نیست ورنه (خریدار) هر ششم
حافظ افسوس مىخورد که چیزى ندارد نثار خوبان کند و التفات آنها را به خود جلب کند، آیا این اهانت بـه مقام زن است یا مظهر عالیترین احترام و مقام زن در دلهاى زنده و حساس است کـه بـا همه مردى و مردانگى در پیشگاه زیبایى و جمال زن خضوع و خشوع مىکند و خود را نیازمند به عشق او و او را بىنیاز از خود معرفى مىکند؟
منتهاى هنر زن این بوده است که توانسته مرد را در هر مقامى و هر وضعى بوده است به آستان خود بکشاند، اکنون ببینید به نام دفاع از حقوق زن چگونه بزرگترین امتیاز و شرف و حیثیت زن را لکهدار مىکنند؟
این است که گفتیم این آقایان به نام اینکه ابروى زن بیچاره را مىخواهند اصلاح کنند چشم وى را کور مىکنند.
رسم خواستگارى یک تدبیر ظریفانه و عاقلانه براى حفظ حیثیت و احترام زن است.
گفتیم، اینکه در قانون خلقت، مرد مظهر نیاز و طلب و خواستارى و زن مظهر مطلوبیت و پاسخگویى آفریده شده است، بهترین ضامن حیثیت و احترام زن و جبران کننده ضعف جسمانى او در مقابل نیرومندى جسمانى مرد است و هم بهترین عامل حفظ تعادل و توازن زندگى مشترک آنهاست، این، نوعى امتیاز طبیعى است که به زن داده شده و نوعى تکلیف طبیعى است که به دوش مرد گذاشته شده است .
قوانینى که بشر وضع مىکند و به عبارت دیگر تدابیر قانونى که به کار مىبرد باید این امتیاز را براى زن و این تکلیف را براى مرد حفظ کند، قوانین مبنى بر یکسان بودن زن و مـرد از لحاظ وظیفه و ادب خواستارى، بر زیان زن و منافع و حیثیت و احترام اوست و تعادل را به ظاهر به نفع مرد، و در واقع به زیان هر دو بهم مىزند.
Sorry. No data so far.