حجت الاسلام صادقی رشاد، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، مطرح ترین چهره در موضوع کرسی های آزاداندیشی است. کما این که بار مسئولیت تئوریک و عملی کرسی های نظریه پردازی هم بر دوش ایشان و مجموعه تحت مسئولیت شان گذاشته شده است. ایشان اگر چه صراحتا می پذیرد که در هر دوی این حوزه ها، مطالبات رهبری چندان اجرا نشده است، اما از تلاش های قابل توجه انجام گرفته و نیاز های این دو حوزه نیز سخن می گوید.
حضرتعالی به عنوان یکی از صاحب نظران این حوزه و هم به عنوان یکی از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی که مخاطب رهبری معظم انقلاب در این زمینه بوده و از آغاز در متن مسائل این مقوله قرار داشتید، آزاداندیشی را چگونه تعریف میکنید؟ آیا میان آزاداندیشی و آزادفکری تفاوتی قائل هستید یا خیر؟
در پاسخ به این سئوال، ابتدا بايد سه مقام را از هم بازبشناسیم و تفکیک کنیم؛ مقام اندیشیدن، مقام ابراز اندیشه، مقام اعمال اندیشه.
پرسش شما در مورد تعریف مقام اول یعنی مقام تفکر و اندیشیدن است، که در اسلام کمترین ممنوعیت نسبت به این مقام منظور شده. این ممنوعیت هم عمدتا ناشی از محدودیت خود انسان به عنوان فاعل شناسا، و نیز خصلت معرفتناپذیر متعلق شناسا، مانند تفکر در ذات است. در مبانی دین مبین اسلام، عمدتا آن حوزه هایی در مقام اندیشه، محدود انگاشته شدهاند که محدودیت ذاتی دارند. مثلا گفته میشود راجع به ذات الهی نیندیشید. این به معنای این نیست که میتوانید بیندیشید ولی نیندیشید، بلکه دقیقا به این معناست که در ذات حق نمیتوان اندیشید. فکر آدمی به جایی راه نمیبرد. در حقیقت ممنوعیت نیست، بلکه محدودیت است و محدودیت در آن اعتباری و جعلی نیست، بلکه یک نوع محدودیت ذاتی و نفسالامری است که در این قلمرو خواهناخواه وجود دارد.
این مقام طبعا با مقام ابراز به بیان و بنان و یا مقام اقدام و اعمال در صحنه و عرصه اجتماع تفاوت میکند. علاوه براین، آزاداندیشی غیر از آزادیگرایی، یعنی لیبرالیسم است، لیبرالیسم عمدتا در دو مقام ابراز و اعمال صورت میبندد. نکته دقیقی که در تعبیر «آزاداندیشی» نهفته است و باید مورد توجه قرار گیرد، این است که در آن، سخن از فعل جوانحی و یک رویّه و رفتار است، اما «آزادفکری» یک صفت است، آزادفکری میتواند مرحله پایه لیبرالیسم انگاشته شود؛ و در تعبیر «لیبرالیسم» آزادی چون مکتب و گرایش انگاشته شده است. یعنی در آزاداندیشی، ذات آزادی، فی حد نفسه به عنوان ارزشِ غیرمقید قلمداد نشده است، اما در آزادیگرایی، گویی نفس آزادی و گرایش داشتن به آن، استقلال ارزشی و اصالت دارد. اندیشیدن موهبت خاص الهی به انسان است، و طبعا «اندیشیدن» به چیزی اطلاق میشود که انسانی و متعالی باشد؛ بنابراین در آزاداندیشی یک ارتباط و پیوندی با شأن متعالی انسانی نیز ملحوظ است؛ اصولا اندیشیدن تکوینی و شبهغیرارادی است، اندیشیدن یک نوع خلق کردن است، به این معنا گویی که اندیشیدن ذاتا آزاد است، اندیشه مهار نمیپذیرد. شما حتی نمیتوانید جلوی ذهن خود را بگیريد که به چیزی نیندیشد. یعنی اندیشه تکوینا در درون آدمی آزاد است و اندیشیدن در حصر و حصن نیست و قابل مهار کردن و محدود کردن نیست. با توجه به مطالبی که عرض شد، آزاداندیشی عبارت است از «بهرهبرداری از موهبت خدادادی تفکر، درخور شأن انسانی و خارج از تأثیر عامل و اراده بیرونی».
بنابراین، اندیشیدن یک نوع خلق کردن است. ذهن خلق میکند، میسازد و تولید میکند. یکی از معانی حدیث معروف «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه» (بحارالانوار، ج 2، ص 32) همین است، نفس آدمی خلاق است. همان طور که حقتعالی هرچه اراده بفرماید به وقوع میپیوند که البته اراده حقتعالی به مبادی اراده نیاز ندارد که سلسلهمراتب مبادی طی شود تا اراده محقق شود؛ کن فیکون، اراده حق عین علم اوست. آدمی هم در مقام اندیشیدن، خلق فکر میکند.
شأن متعالی این موهبت فینفسه مقتضی، حدودی و قیودی است که اگر آن حدود توسط اندیشنده و به نحو درون خیز رعایت نشود، با معنا و ماهیت خود در تعارض خواهد افتاد. البته همه انواع آزادی همین طور است. آزادی طبعا با یلگی تفاوت میکند، آزادی محدود به حدودی است و این ارزش متعالی انسانی باید محدودیت هایی را تکوینیا، حقوقیا و شرعیا تحمل کند. مگر هر کاری را بشر اراده کند در عالم و نشئه مادی تکوینا میتواند انجام بدهد؟ و اگر از او برنمیآید آیا به این معنا خواهد بود که بشر از آزاد بودن به نحو اعتباری ممنوع یا محدود شده است؟ محدودیت غیر از ممنوعیت است. در جا هایی محدودیت هایی هست که خواهناخواه به عنوان واقع وجود دارد، لهذا آزادی به آزادی محدود است. اگر ما از آزادی به نحو احسن و منطقی و اخلاقی و حقوقی استفاده نکنیم، اولين قربانی چنین رفتاری خود آزادی است. اگر فرض کنید که هر کسی بگوید من آزاد هستم تا هر کاری را انجام بدهم و انجام هم بدهد، شما تصور کنید چه اتفاقی در جوامع بشری خواهد افتاد. وضع جامعه بشری بسی وخیمتر و تحملناپذیرتر از وضع جامعه جنگلی میشود، چون هرکسی میگوید من آزاد هستم هر کاری را که بخواهم انجام میدهم و با آن کار، به حقوق و حدود و آزادی دیگران تعرض کند، متقابلا طرف های او نیز چنین کنند، و اگر این رفتار ها را در هم ضرب کنید، چیزی به نام آزادی برجای نمیماند. و لذا آزادی به حدودی محدود است تا آزادی، آزادی باشد والا آزادی به ضد خود تبدیل خواهد شد. این آزادی در مقام بیان و اقدام است؛ درست به همین دلایل است که آزادی در مراتب ابراز و اقدام محدودتر است.
پس ما از مرحله اندیشیدن وقتی به لایه ابراز کردن میآییم، محدودیت ها بیشتر میشود، از لایه ابراز کردن به لایه اقدام و اعمال که میآییم، محدودیت ها بیشتر و بیشتر میشود و غالب این محدودیت ها برای این است که خود آن ذات، حفظ شود و مخدوش نشود.
براساس تفکیکی که شما در خصوص آزاداندیشی داشتید، چه مصادیقی در اسلام و سیره ائمه در رابطه با آزاداندیشی وجود دارد؟
مجموعه مناظرات ائمه (علیهالسلام) در طول تاریخ، آن هم در شرایطی که همواره در موضع مظلومیت و محدودیت و محکومیت بودند و به لحاظ پشتیبانی سیاست های مسلط، رقیبان ائمه دست بالا را داشتند، مجموعه مناظرات ایشان به رغم شرایط تاریخی و سیاسی و انگیزه هایی که خلفا برای برگزاری مجالس مناظره داشتند و تصور میکردند یک آدم باسواد پیدا کنند كه در مقابل امام معصوم قرار بدهند، شاید امام شکست بخورد، نتیجه عکس داده است. اگر مجموعه این مناظرات را جمع کنیم، یک مجموعه بسیار بسیار وسیع از لحاظ کمی و بسی ارزشمند و آموزنده است به لحاظ کیفی. فقط مناظرات حضرت رضا (علیهالسلام) یک جلد کتاب شده است و دیگر ائمه هم حسب مورد و با توجه به ظروف تاریخی و اجتماعی این تجربه را داشتهاند و از آن ها مناظرات و احتجاجاتی بر جای مانده، هر چند که بسیاری از آثار و مآثر ائمه در طول تاریخ از بین رفته، ولی با اینهمه آن چه باقی مانده است، از نظر شیوهشناسی مواجهه با رقیب فکری و معرفتی و از حیث رعایت آداب و منطق بحث و نقد و از نظر التزام به اخلاق علمی و فراتر از این مباحث که جنبه های پیرامونی و روششناختی و شیوهگانی دارد، از حیث نکات محتوایی بسیار دقیقی که در این مناظرات از ناحیه ائمه (علیهالسلام) طرح شده و حریف و رقیب در مقابل معصوم تسلیم شده، مجموعه بسیار باارزشی است و یکی از کار های خوبی که میتوان انجام داد، تدوین همین مجموعه هاست. الان بنده رساله ای را هدایت میکنم با عنوان «مبانی و قواعد گفتوگو های انتقادی» که عمدتا میخواهیم مباحث آن را به رویه و سیره ائمه معصومین (علیه السلام) مستند کنیم.
براساس همین دیدگاه دینی، می بینیم که نوع نگرش نظریه پردازان انقلاب اسلامی همچون شهید مطهری هم مبتنی بر حاکمیت آزاداندیشی است. تا جایی که به تبع حضرت امام (رحمت ا… علیه) که فرمودند مارکسیست ها هم در ابراز عقیده آزاد هستند، ایشان نيز معتقد بود باید کرسی تدریس مارکسیسم در دانشگاه تأسیس و خود آنان نظریات شان را مطرح کنند و نقد شوند. اما برخی معتقدند که عملا این دیدگاه اجرا نشد و به ویژه پس از انقلاب فرهنگی، امکان کرسی های آزاداندیشی و نقد فراهم نشد.
به نظر حضرت عالی، آیا آن چه که در عمل در انقلاب اسلامی شاهد بودیم، با دیدگاه اندیشمندانی چون شهید مطهری و بهشتی تزاحم و تعارضی داشته است؟
من اعتقاد ندارم که تعارض و تناقضی در عمل ما با شعار های انقلابی مان وجود داشته است. چنین نبود که آقای مطهری میگفتند، کرسی تدریس مارکسیسم را در محیط دانشگاه ایجاد کنیم و متقابلا یک جریان دیگری که به محدودسازی مطلق میاندیشید بوده و محور آن هم ستاد انقلاب فرهنگی که بعد ها به شورای عالی انقلاب فرهنگی بدل شد، باشد. چنین مطلبی از نظر تاریخی صحیح نیست. بله؛ تفاوت سلیقه و تلقی بین متفکران و پیشکسوتان انقلاب و مدیران نظام بوده و هست. در یک مقطعی بعضی افراد منتسب به جریان موسوم به چپ یک مقدار تندرو بودند و طبعا با بعضی صحنه ها، بعضی تجمعات و بعضی اظهارات مقابله میکردند و قائل به ایجاد محدویت در قلمرو اقتصاد و طرفدار اقتصادی مایل به سوسیالیسم بودند. در حوزه سیاست هم طبعا ضدلیبرالیسم بودند و میلی به سمت ایجاد محدودیت در جریان اندیشه و عمل داشتند؛ هرچند که بعد ها متحول شدند و درست و دقیقا در مقابل تفکر یا سلیقه پیشین خود قرار گرفتند.
اما اصل این قضیه که به افکار و آرای مختلف و مکاتب گوناگون میدان عرضه و ارائه بدهیم، همواره از ناحیه مصادر امور که حرف شان گوش شنوا داشت و تصمیمگیر بودند، مطرح بوده است. این موضوع هم که در دانشگاه های ما، در یک مقطعی بعضی از اساتید و دانشجویان را اخراج کرده باشند، برنمیگشت به این که این ها چپ یا راست بودند، بلکه این جریان ها در محیط دانشگاه ها سنگربندی کردند و مسلحانه وارد دانشگاه شدند و بعضی دانشگاه ها را تصرف و به دژ های نظامی تبدیل کردند. به همین جهت، گفته شد که باید دانشگاه تعطیل شود و بعد انقلاب فرهنگی مطرح شد. علت این که مسئله انقلاب فرهنگی مطرح شد، این نبود که در مقابل مارکسیسم چیزی پدید بیاید. من تصور میکنم بیش از آن که در محیط دانشگاه ها ما با مارکسیسم به عنوان یک جبهه رقیب خود به لحاظ فکری و علمی مشکل پیدا کنیم، با تفکر غربی مغربزمین که لیبرالیسم علمی و دانش های سکولار بود، مواجه بودیم. مارکسیست ها در قیاس با جریان های سکولارِ لیبرال، چندان نظریه تولید نکرده بودند. چون هر دو غربی بودند، به هر حال هر دو مکتب هم سکولار و زاده غرب بودند، ولی دست جریان لیبرال و راست غربی بسی پرتر بود و در اکثر کتب درسی در دوران شاه، نظرات لیبرالیستی وارد شده بود و عمدتا تحصیلکردگان اروپای غربی در محیط های دانشگاهی جولان و دوران داشتند و دست شان در عرصه معرفت باز بود. قبل از انقلاب اسلامی، رژیم شاه جریان چپ یا مارکسیست ها را قلعوقمع کرده بود. پس انقلاب فرهنگی علیه مارکسیسم نبود، و به طور کل علیه علم سکولار و علم غیربومی، علم عاریتی و وارداتی بود و از اغراض انقلاب فرهنگی این بود که ما بتوانیم سرمایه معرفتی را در فرصتی مناسب تولید کنیم که اسلامی و دستکم بومی باشد و به دانشجویان و جوانان منتقل کنیم.
تصور من این است که در صورتیکه تفکرات گوناگون در محیط جامعه و در محیط دانشگاه و حوزه با رعایت منطق و اخلاق علمی و ادب نقد و مسئولیتپذیرانه عرضه شود، به نفع تفکر دینی که قطعا قویتر از دیگر جریانات فکری است، تمام خواهد شد. منتها این منوط بر این است که هرکسی، هرچه میگوید مسئولیت معرفتی و حقوقی آن را بپذیرد و دستکم مسئولیت اخلاقی آن را نيز قبول کند و در چهارچوب یک منطق علمی تعریفشده ای مطالب خود را ارائه دهد. اما این که به نام تئوریپردازی، نوآوری، نواندیشی و آزاداندیشی، ارائه حرف های نو، محیط دانشگاه را تبدیل به یک محیط تبلیغاتی کند، طبعا خلاف اخلاق علم، منطق علمی و اصول حقوقی بهرهبرداری از موهبت آزادی است. اگر اصول و قواعد مربوط رعایت شود، بیتردید برد با تفکر دینی است، زیرا علاوه بر قوت تفکر دینی و غنای آن، این تفکر ریشه در فرهنگ و باور های مردم کشور دارد و از یک پشتوانه ایمانی و علایق مردمی هم برخوردار است. گویی تفکر دینی در نقطه بلندی از صحنه کارزار ایستاده و طبیعی مينمايد که در این صحنه نبرد، برد با تفکری است که در جایگاه بلندتر و مسلطتری ایستاده است.
یعنی شما به عنوان عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، معتقدید باید دیدگاه های شهید مطهری در رابطه با فضای آزاداندیشی در دانشگاه اجرا شود؟
من قطعا با آزاداندیشی موافق هستم و از آن جانبداری میکنم. طی حدود سه دهه کار فکری و فرهنگی و حضور در عرصه مسائل چالشی، سابقه من حاکی از چنین رویکردی است.
در شرایط کنونی هم وقتی بحث اسلامی کردن دانشگاه ها مطرح میشود، دو رویکرد و نگاه وجود دارد: یکي نگاه ایجابی که مبتنی بر این است که اولا در حوزه تألیف کتاب های با رویکرد دینی تجدید نظر کنیم و هم این که اساتید اسلامی پرورش بدهیم. یک نظر سلبی هم هست که اساتید سکولار باید از دانشگاه ها اخراج شوند. آیا اخراج اساتید سکولار با دیدگاه آزاداندیشی همخوانی دارد یا نه؟
من بعید می دانم کسی از مسئولان کلان کشور، بخواهد با اخراج اساتید، دانشگاه را اسلامی کند. گمان میکنم یا دوستان مراد خود را غیردقیق تعبیر میکنند و یا تعابیر آن ها غیردقیق فهم میشود. دیدگاه رهبری و اندیشمندان و دست اندرکاران معتقد به دانشگاه اسلامی، بر اساس همان نگره آزاد اندیشی بوده و هست.
با این شرایط، تصور میکنید تا چه حد توانستهایم نظر رهبری را در حوزه آزاداندیشی محقق کنیم؟
مخاطبان رهبری در اجابت رهنمود های آن بزرگوار در زمینه های مختلف و از جمله مقوله آزاداندیشی موفق نبودهاند. تصور میکنم هم در مقام تلقی و درک رهنمود در حوزه آزاداندیشی و هم در مقام تحقق و اجرای این رهنمود، کسانی که مخاطبان رهبری بودند، آن چنان که شاید و باید و درخور و فراخور بود، نتوانستند لبیک موفق و اجابت کامیابی داشته باشند. اما در قلمرو نظریهپردازی، چون نهاد مسئولی تأسیس شد و کار ها را سازماندهی کرد، فعالیت ها موفقیتآمیز بوده و به شدت و شتاب در حال انسجامیافتن و ارتقا است و آیند ه ای بسیار امیدبخش و روشن را پیش رو دارد. اما در مورد آزاداندیشی مخاطبان رهبری، آنها نمیتوانند دفاع خوبی از رفتار و عملکرد خود ارائه کنند.
این مخاطبان از نظر شما چه کسانی هستند، آیا دانشگاهیان هستند یا برنامه سازان و برنامهریزان؟
همه مخاطبان رهبری هستند. در آن پیام معروف که در شانزدهم بهمن 81 صادر شد و بعد ها به کرات ایشان به آن پرداختند، گاه تفسیر و تبیین کردند، گاه انتقاد کردند، گاه گله کردند، هم شورای عالی انقلاب فرهنگی و هم شورای عالی حوزه های علمیه، هم حوزویان و هم دانشگاهیان، هم وزارت علوم، هم مرکز مدیریت حوزه ها و هم دیگر مدیران اجرایی ذی ربط کشور، مخاطب ایشان بودند. من بیتعارف و بیپرده و بیپروا عرض میکنم، تاکنون اقدام درخور و مناسبی در قبال آن پیام نشده، هیچیک از ارکان نظام، ارگان ها و طبقات علمی و فرهنگی کشور در این مقوله پرونده قابل دفاعی ندارند.
شورای عالی انقلاب فرهنگی، یکی از متولیان اصلی سیاستسازی در مقوله آزاداندیشی بوده است. اما چیزی که ما شاهد بوده ایم، آن است که تلاش های شورا در کرسی های آزاداندیشی، عملا در قالب کرسی های نظریهپردازی جلوه کرده است. در شرایط کنونی، شورا چه برنامه ای برای تسریع و تصحیح این فرآیند دارد؟
شورای عالی انقلاب فرهنگی دو نهاد تأسیس کرده، یکی هیئت حمایت از کرسی های نظریهپردازی، نقد و مناظره، در حوزه علوم انسانی و معارف دینی که ابتدائا در فرهنگستان علوم مستقر شد؛ چندان کاری از پیش نرفت، و بنا به تصویب مجدد شورای عالی انقلاب فرهنگی، مدیریت آن سپرده شد به پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی. طی سال های اول این دستگاه با موانع و مشکلات بسیاری مواجه بود، برای این که هیچ گونه حمایتی از طرف هیچکس به لحاظ مادی و معنوی نمیشد. به همین جهت، فرصت زیادی از دست رفت تا این نهاد بتواند سامان بیابد و به صورت مرجع داوری و حمایت از مدعا های نو پذیرفته شود و بتواند جایگاه درخوری را احراز کند. هرچند که ذات این نوع کار ها کند است و ایجاد یک جریان فکری و گفتمان فراگیر و چشمگیر فرآیند کندی دارد. لهذا درصدی از این تأخیر و کندی به ذات این فعالیت بازمیگردد، اما در عین حال اگر از آغاز، حمایت کافی مادی و معنوی از این نهاد میشد، کار با سرعت و قوت بیشتر پیش میرفت و دستاورد هایی بس بیشتر و بهتر میتوانست داشته باشد. اما خیلی به زحمت این دستگاه تأسیس شد، سامان یافت، پای گرفت و پای کار آمد و اکنون آماده به یراق در عرصه دانشگاه ها و حوزه ها مهياي برگزاری اجلاسیه های دفاع و داوری از مدعا های نو در قالب نظریه، نوآوری و نقد های جدید هست.
اين نهاد راه خودش را پیدا کرد و رفتهرفته مورد اعتراف قرار گرفته و به عنوان یک واقعیت در نظام علمی کشور، به عنوان دستگاه منحصر و معتبر سنجش نوآورده های علمی پذیرفته شده و آثار حقوقی خوبی بر برنامه ها و فعالیت های آن مترتب است. از امتیازات خوبی که لحاظ شده در آییننامه ارتقا و ترفیع دانشگاه ها، امتیازاتی است که به همین کرسی های نظریهپردازی، نقد و مناظره تعلق میگیرد به لحاظ میزان، امتیاز نسبتا بالاست و مهمتر از همه این که برگزاری کرسی ها جزو فعالیت های علمی وتویی است.
این یک دستگاه بود که تأسیس شد و افزون بر هفت سال كه از زمان تأسیس آن میگذرد، به صورت دستگاهي کمابیش سامانپذیرفته و جاافتاده به انجام رسالت و مأموریت خود مشغول است؛ البته با هزار و یک مشکل نیز دستوپنجه نرم میکند و موانع و محدودیت های بسیاری گریبانگیر این مؤسسه علمی ملی دانشسنجی و داوری در نوآوریهاست.
دستگاه دیگری را که شورای عالی انقلاب فرهنگی، بعد از تأسیس هیئت حمایت از کرسی های نظریهپردازی، بنا به پیشنهاد همین هیئت، در سال 1385 تصویب کرد، خانه ملی گفت وگوی آزاد بود؛ این نهاد طی یک ماده واحده، سپس اساسنامه آن در شورا تصویب شد. خانه ملی گفت وگوی آزاد عهدهدار جریان کرسی های آزاداندیشی است. نص ماده واحده عبارت بود از این متن «به منظور ایجاد محیط مساعد قانونی برای طرح هرگونه فکر و نظر از سوی صاحبان اندیشه و برگزاری مناظرات آزاد با حضور صاحب نظران رشته های مربوط خانه ملی گفت وگوی آزاد تأسیس میگردد، این خانه تحت اشراف هیئت حمایت از کرسی های نظریهپردازی، نقد و مناظره اداره میشود. اساسنامه خانه به پیشنهاد هیئت حمایت به تصویب شورای عالی میرسد و مکان و هزینه فعالیت ها هم از سوی دولت در اختیار دبیرخانه هیئت مزبور قرار میگیرد.»
هر چند بنده مسئول هیئت نبودم، یکی از 22 عضو آن بودم و مانند بقیه اعضا فقط باید در جلسات شرکت میجستم. چند ماهی است كه ریاست آن را عهدهدار شدهام، اما از زمان تصویب این اساسنامه آن چه به جایی نرسیده، فریاد بوده است. این هیئت به لحاظ مدیریتی زیرمجموعه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی است و نقشی که پژوهشگاه میتواند بهناچار ایفا کند، این است که از بودجه بسیار بسیار اندک خود بدون آن که موظف باشد، سهم قابل توجهی را خرج نهاد هیئت حمایت بکند. اما درخصوص خانه ملی گفتوگوی آزاد، اقدام خاصی میسر نبوده است، چون مکان و امکانی از سوی مبادی امر در اختیار این نهاد قرار نگرفته و برای پژوهشگاه هم، ضمن این که موظف نیست ممکن نیز نیست. به رغم این که پیش از دستور بار ها در جلسات شورای عالی انقلاب فرهنگی، صحبت کردهام و گاه با رییسجمهوري محترم و مقامات ذیربط مکاتبه داشته، با مجلسیان به مذاکره و مکاتبه پرداختهام، تا مکان و بودجه فراهم آيد و خانه تأسیس شود، ولی هنوز کمترین اقدامی برای تأمین لوازم تأسیس این خانه صورت نگرفته، درنتیجه این نهاد در بوته انعطال باقی مانده است.
اگر این دستگاه فعال شود، میتواند بسیار نقشآفرین باشد، ولی چون دستگاه های مرجع با بیاعتنایی تمام نسبت به تأسیس آن رفتار کردهاند، امیدی نیست که دستگاه مزبور به این زودی فعال و تأثیرگذار شود.
جنابعالی ریاست هیئت حمایت از کرسی های نظریهپردازی و همین طور آزاداندیشی را برعهده دارید، دستاوردهای این دو چه بوده است؟
کرسی علمی عبارت از مسندی علمی است که با حضور شماری از صاحب نظران و متخصصان برجسته یک حوزه تخصصی، تشکیل و با وظایفی که در نظامنامه هیئت آمده، فعالیت میکنند. با عنایت به تعریف فوق، تاکنون 19 کرسی مصوب در بخش علمی دبیرخانه هیئت حمایت فعال شده و بیش از 300 صاحب نظر در رشته های مختلف علوم انسانی و معارف دینی، عضو پیوسته و ناپیوسته این کرسی های علمی هستند.
یکی از اقدامات ارزشمند، تشکیل کمیته های دستگاهی در دانشگاه ها و مؤسسات علمی است که به عنوان پایگاه هیئت و مسئول تمهید مقدمات و برگزاری اجلاسیه در دستگاه مستقر میشود. از جمله دانشگاه ها و مؤسساتی که کمیته های دستگاهی در آن ها فعال شده، میتوان به دانشگاه علامه طباطبایی، دانشگاه آزاد اسلامی، دانشگاه اصفهان، دانشگاه قم، دانشگاه تبریز، دانشگاه شیراز، دانشگاه شهید بهشتی، دانشگاه الزهرا (سلاما… علیها)، فرهنگستان هنر، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، شورای فرهنگی اجتماعی زنان، دانشگاه بین المللی امام خمینی، دانشگاه زنجان، پژوهشگاه آموزش و پرورش و دانشگاه گلستان اشاره کرد.
همچنین کمیته های دستگاهی در دانشگاه تهران، امام صادق (علیه السلام)، تربیت مدرس، کرمان، اهواز، مازندران، بوعلی سینای همدان، مفید قم، شاهد، تربیت معلم، هنر، پیام نور، باقرالعلوم، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، علوم اسلامی رضوی و جهاد دانشگاهی كه در حال راهاندازی است.
نحوه اقدام و نتایج این کمیته ها چگونه است؟
پس از ارزیابی اولیه طرح نامه علمی ارائه شده توسط یک داور متخصص، چنان چه طرح نامه شرط لازم برای برگزاری کرسی را احراز كرد (جنبه نوآورانه بودن آن تأیید شد)، با تعیین کمیته های داوران و ناقدان، در قالب برگزاری کرسی های چهارگانه نظریهپردازی، نوآوری، نقد و مناظره، مورد ارزیابی و نقد قرار میگیرد. طرح مذکور در صورت کسب نمره بالاتر از 50، جهت تکمیل مورد حمایت واقع میشود و از خود محقق نیز در قالب اعطای امتیاز در آییننامه ارتقا و… حمایت به عمل میآید. تاکنون بیش از 230 طرح علمی از دانشگاه ها و مؤسسات علمی به دبیرخانه ارسال شده که از این تعداد، 70 طرح پذیرفته شده و درخور اجرای اجلاسیه شناخته شدهاند و از میان این 70 کرسی، 14 کرسی حائز امتیاز هستند.
این ها بخشی از تلاش ما در دو حوزه کرسی های نظریه پردازی و کرسی های آزاداندیشی است، که البته از دید خود ما هم چندان موردقبول نیست، اما رسیدن به شرایط ایده آل، تلاش و همت و همراهی مضاعفی را می طلبد که مسئولین باید بدان اهتمام بورزند و ما را در نیل به این منظور یاری دهند.
Sorry. No data so far.