پنج‌شنبه 11 نوامبر 10 | 20:30

دلم برای تو تنگ است و جان من بر لب

مرا ز خار مغیلان وصال توست نشان / که خار تا که ز پا می کشم، تو می دانی / تو کوکبی که هدایت به راه شام منست / رُخت به دیده بسا می کشم، تو می دانی / زمانه ها ز فراقت پر است ای آقا / بسا که داد “بیا” می کشم، تو می دانی


بسم الله الذی جعل المستضعفین ورّاث الارض

من از زمانه چه ها می کشم، تو می دانی!
چو ناله های چرا می کشم، تو می دانی!

چرا شب است و هوا سرد و رعد پی در پی
نگار من چو ندا می کشم، تو می دانی

مرا ز خار مغیلان وصال توست نشان
که خار تا که ز پا می کشم، تو می دانی

تو کوکبی که هدایت به راه شام منست
رُخت به دیده بسا می کشم، تو می دانی

زمانه ها ز فراقت پر است ای آقا
بسا که داد “بیا” می کشم، تو می دانی

امید وصل تو جانا به هر دمی به یقین
من از کلام خدا می کشم، تو می دانی

گهی که سفره ی دل از فراق تنگ آید
به پیشگاه “رضا” می کشم، تو می دانی

چو نقش غرقه به بحر امید می دانم
به رنگ موج وفا می کشم، تو می دانی

دلم برای تو تنگ است و جان من بر لب
و از زمانه ها چه ها می کشم، تو می دانی!

محمد امین ستاریان

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.