جمعه 19 مارس 10 | 14:40

تصویر غلط سیما و سینما از زن و شوهرها

در بیشتر فیلم‌ها و سریال‌ها این رابطه بسیار بسیار سطحی نشان داده می‌شود. از موقع جوانه زدن علاقه گرفته تا ازدواج و پس از آن… آژانس شیشه‌ای جزء معدود فیلم‌هایی که روابط زن و شوهر «به خوبی» در آن به تصویر کشیده شده‌است… و تنها کسی که می تواند کاظم را بفهمد و حتی او را برای ادامه ی کارش تشویق کند فاطمه است.


azhansآژانس شیشه‌ای را دیدم. برای nمین بار. جزء فیلم‌هایی ست که ازدیدنش سیر نمی‌شوم. هربار که می‌بینم فکر جدیدی ذهنم را مشغول می‌کند. این‌بار دو مورد بود که در این فیلم برایم جالب بود و من را متوجه خود کرد:

اول: جزء معدود فیلم‌هایی که روابط زن و شوهر «به خوبی» در آن به تصویر کشیده شده‌است. من اصلا نمی‌دانم و تحقیقی هم نکرده‌ام که از چه زمانی این قضیه باب شده و آیا اصلا این مورد واقعا وجود دارد یا نه: اما به نظرم در بیشتر فیلم‌ها و سریال‌ها این رابطه بسیار بسیار سطحی نشان داده می‌شود. از موقع جوانه زدن علاقه گرفته تا ازدواج و پس از آن. معمولا آن چه که یک پسر را عاشق دختر می‌کند یا چهره‌ی زیبای دختر است، یا اندام خوب او، یا صرفا یک برخورد در یک زمان و موقعیت خاص. عشق در اولین نگاه. انصافا از شخصیت پسر کدام فیلم‌ها می‌توانیم بپرسیم تو دقیقا به چه چیز این دختر علاقه‌مندی و او پاسخ قانع کننده‌ای بدهد؟ مثلا در فیلم کتاب قانون، شخصیت مرد وقتی از خمسه خوشش می آید که او موهایش را در هوا پریشان می کند. بعد هم که او مسلمان می‌شود، صرفا در وی این جرأت به وجود می‌آید که با او ازدواج کند. همین. رفتار خاصی مبنی بر این که به خاطر مسلمان شدن دختر علاقه ی مرد به وی بیشتر شده، نیست.

پس از ازدواج هم در خیلی از فیلم‌ها رابطه آن قدر سطحی نشان داده می شود که هیچ نشانی از گذشت نیست. مرد‌ها به راحتی به همسرشان خیانت می‌کنند، به راحتی از آنان دلزده می شوند و رهایشان می‌کنند. خانم ها خیلی ساده پشت همسرشان حرف می‌زنند و سریع از خانم های دیگر به خاطر اذیت کردن مردهایشان تاثیر می‌پذیرند. راستش خیلی اوقات فکر می‌کنم اگر رابطه‌ی بین زن و مرد بعد ازدواج به این مسخرگی است و اگر این دو انقدر مایه‌ی اذیت و آزار هم‌اند، همان بهتر که مجرد ماند و این همه دردسر را برای خود نخرید!

اما در فیلم آژانس شیشه ای، کاظم می خواهد بنویسد. نامه اش را آغاز می کند: «خانم ها و آقایان …» نه! نمی‌تواند. باید به کسانی که می‌نویسد نزدیک‌تر باشد. دوباره شروع می‌کند: «برادران و خواهران ….» باز هم نمی‌تواند. او حرفش را به هیچ کس جز فاطمه نمی‌تواند بگوید: «فاطمه، فاطمه ی عزیر، با تو حرف بزنم بهتره. اگه روی صحبتم تو باشی من آروم‌ترم.» گویی اون تنها می‌تواند با بیان احساساتش خود را از اتهام رها کند؛ و قادر به بیان عواطفش جز به فاطمه نیست؛ و فیلم هم جز دقایق پایانی روایت اوست برای همسرش. این که او خود را مسئول می‌داند تا موضوع را برای همسر خود بگوید موضوع حائز اهمیتی است. «باید به تو بگم چرا اومدیم، چرا گرفتیم، چرا موندیم، اصلا چی‌می خوایم»

و تنها کسی که می تواند کاظم را بفهمد و حتی او را برای ادامه ی کارش تشویق کند فاطمه است. اوست که بسته‌ای می فرستد حاوی چپیه و پلاک. پیغام اوست که بعد از طوفان های متوالی می‌تواند مأمنی باشد برای کاظم. «فاطمه تو خلاصه‌ترین پیغام رو بهم رسوندی. چقدر ته دلم آروم شدم» و تنها آرزویی که کاظم در این لحظات دارد بودنش با همسرش است: «دلم می‌خواست خونه بودم و سرم رو روی شونه‌ت می‌ذاشتم و سیر اشک می‌ریختم. ولی چه کنم؟ که این جا چشمای زیادی روی من بود …»

حتی در مورد عباس و نرگس که آدم های ساده‌تری هستند، باز هم این استحکام رابطه را می‌بینیم. عباس به هر حال تاب می‌آورد.با وجود مشکلات، به هر حال می‌تواند روی پا بایستد. وقتی به او درباره ی به دست آوردن اموال تهمت زده می‌شود، هرچند قسمت‌هایی از بدنش از کار می‌افتد، لنگان لنگان خود را می رساند روبروی دیگران و صحبت می‌کند، اما «می‌ایستد». ولی وقتی متوجه می شود نرگس پشت در آژانس است، فریاد می‌زند: «کی به نرگس گفت بیاد این جا؟ خب این دیگه خیلی نامردیه.» و بعد می‌افتد. فرو می‌ریزد. نمی‌تواند راه برود مگر بعد از خندیدنش به اصغر. و بعد از همه‌ی عصبانیت‌ها، همه‌ی فشا‌ها، همه‌ی داد و بیداد‌هایی که نرگس با عباس دارد، دستمال به دستش می دهد: «سرما هم که خوردی. هان؟»

این نگاه به رابطه‌ی بین زن و شوهر تحسین برانگیز است. وقتی بدانیم فیلم و سریال و اصولا رسانه چقدر می‌تواند مهم باشد در شکل‌گیری زندگی تک تک افراد جامعه و رفتا‌رهای آنان، آن گاه می توان تصور کرد که چقدر مهم است این درست نشان دادن. فیلم‌های خارجی آن قدر زیاد هستند و مخاطب آنان نیز آن قدر فراوان هستند که بخواهند به تنهایی کافی باشند برای جا افتادن فرهنگی غلط در جامعه. فیلم های ایرانی در عوض تقابل با آن ها، متاسفانه هم سو و هم جهت با آنان شده، حرفشان را تکرار می‌کنند.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.