تقریباً همه اصولگرایان، از بزرگان و ریش سفیدان آن گرفته تا جوانانش این روزها همگی به نوعی بر “وحدت” و کمرنگ ساختن اختلافات تأکید می کنند.
این تأکیدات از آن رو بود که جنگ نرم دشمن علاوه بر اتحاد میان امت و امامت و مسئولان نظام – با بغضی که از پیروزی اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری دهم در گلو داشت – وحدت بین جریان بزرگ اصولگرایی را هم هدف گرفته است؛ و هرگز دوست ندارد که نتیجه انتخاباتهای بعدی را مشابه این تصور کند.
دغدغه مشترک اصولگرایان هم درست از زمان فروکش کردن و سردشدن آتش فتنه 88 پررنگ شد؛ آنگاه که تلاشهای پنهان و آشکار بیگانگان و عوامل داخلی آنان برای شکافاندازی بین قوای سه گانه، تلنگری شد بر پیکره بزرگ اصولگرایی؛ تا آنجا كه هشدارهای چندباره رهبر معظم انقلاب را به دنبال داشت.
رهبر معظم انقلاب اسلامي اوایل تیر ماه امسال در ديدار جمعي از اعضاي بسيجي هيأت علمي دانشگاهها و مراكز آموزش عالي سراسر كشور، در سخنان مهمي ضمن تبيين برهه بسيار حساس كنوني و موضع انفعال و از هم گسيختگي نظام استكباري در مقابل حركت اسلامي كه نماد آن نظام جمهوري اسلامي است، تأكيد كردند: «امروز مهمترين نياز كشور اتحاد و يكپارچگي است؛ و هرگونه سخن، حركت و نوشتهاي كه حتي با نيت صادقانه باشد، ولي موجب شكاف و انشقاق در جامعه و ظلم به افراد شود، بر خلاف مصالح كشور و نظام اسلامي است.»
رهبر انقلاب اسلامي در جمله بعدی نظرشان درباره وحدت را به صورت صریحتری ابراز کردند تا حجت را بر همه تمام کنند: «حفظ وحدت، همدلي و انسجام در جامعه و پرهيز از هرگونه اختلاف و شكاف، نظر رهبري در اين برهه حساس است.»
این هشدار صریح گرچه دیگر گروههای معتقد به جمهوری اسلامی را هم مخاطب قرار میداد، اما قاطبه نگاهها به سمت اصولگرایان بهویژه بزرگان این جریان بود. این پیام آشکار – که به نوعی نارضایتی رهبر معظم انقلاب را هم می شد از آن فهمید – بیانگر آن بود که تاکنون گامی جدی و عملی برای تحکیم وحدت در این جریان برداشته نشده است.
البته همانطور که انتظار میرفت، پس از سخنان رهبر انقلاب امواج بزرگی از اظهارنظرها با تأکید ویژه بر لزوم ایجاد و تقویت وحدتی عملی در دریای اصولگرایی شکل گرفت، اما هرگز به ساحل “وحدت عملی” نرسید.
در واقع هم بزرگان و هم جوانترهای اصولگرا به صرف تأکید لفظی بر وحدت اکتفا کردند و نه تنها به میدان عمل نزدیک نشدند، که حتی برای وحدت هم ملاک و معیارهای متفاوتی عنوان کردند.
شاید به همین دلیل بود که رهبر انقلاب اسلامی در شهریور ماه در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس خبرگان رهبری، تقویت روحیه داخلی را از جمله وظایف مهم برای مسئولان و روحانیون دانستند و با اشاره به طرح مکرر موضوع وحدت در جامعه، خاطرنشان کردند: «وحدت فقط به معنای صحبت کردن درباره آن نیست؛ بلکه این وحدت باید به صورت عملی در جامعه محقق شود.» ایشان در همین ديدار تأکید کردند: «معناي وحدت اين است كه مشتركات را تقويت كنيم.»
این تأکیدات، برخی از اصولگرایان را به فکر طرح راهحلهایی برای تحقق وحدت انداخت. آنان که رئیس جمهوری را منتخب و نماد جریان اصولگرایی در دو انتخابات ریاست جمهوری نهم و دهم میدانستند، از محمود احمدینژاد خواستند که اصولگرایان را گرد دولت جمع كرده و وحدت را وارد حوزه عمل کند.
این در حالی بود که رهبر انقلاب پیشتر معیارهای تحقق وحدت را عنوان کرده بودند. رهبر انقلاب اسلامی در همان دیدار اعضاى بسیجى هیئت علمى دانشگاهها بود که
معیار تحقق وحدت را “مبانی و اصول” انقلاب دانستند: «حفظ اتحاد، تمسک به اصول، رعایت کامل اصول، همان چیزى است که امام بزرگوار ما همیشه به آن توصیه میکردند.»
البته ایشان پیش از این هم در تعریفی که از اصولگرایی مطرح کرده بودند، اسلام، انقلاب و اندیشههای امام راحل را به عنوان مبانی این جریان مطرح کرده بودند. محورهایی که در دل همه آنها میتوان معیار وحدتآفرین “ولایت فقیه” را دید. به همین دلیل است که اکنون بهترین و نزدیکترین معیاری که میتواند محور وحدت عملی اصولگرایان قرار بگیرد، ولایت فقیه عنوان می شود.
در واقع معرفی اشخاص و گروهها به عنوان معیار و محور اصولگرایی نه تنها به وحدت و اتحاد منجر نخواهد شد، که حتی زمینهساز شکاف و اختلافات عمیق خواهد بود. اما برخی اختلافات سلیقه ای و دیدگاهی در این میان وجود دارند که به سبب شیطنتهای عوامل اختلافافکن، یکی از موانع نزدیک شدن شخصیتها و گروههای اصولگرا به یکدیگر شده است.
از این رو شرط وحدت عملی، بالابردن تحمل و سعه صدر است؛ كه اتخاذ آن از سوي همه اصولگرایان ضروري است. به علاوه ضروری است به جاي انتقادات نابجا كه موجب تفرقه و به هم خوردن وحدت ميشود، انتقادهايي سازنده و در راستاي افزايش وحدت ارائه شود. البته اين انتقادها نيز بايد در جايگاه خود باشد و نباید همه آنها را رسانهاي كرد.
انتقادها بايد در منظر بيرون كاملاً جنبه دوستي داشته باشد، تا مردم نسبت به سه قوه و آینده جریان اصولگرایی دلگرم شوند. وقتي انگيزه وجود داشته باشد، دشمن نميتواند از سوي برخي قلم به دستان مأمور و معذور، كشور را به سمت نفاق حركت دهد.
البته نباید فراموش کرد که اختلاف ديدگاه در جریان اصولگرايي يك نعمت و يك فرصت است. در عین حال باید قانون اساسي و ولايت فقيه را فصل الخطاب بدانيم. قانون اساسي مرجع رسيدگي به هر نوع اختلاف را معين كرده است. قوانين عادي كشور نيز راهكارهاي برونرفت از انسداد را مشخص كردهاند. دست وحدتبخش و نگاه مبتني بر عدل و علم ولايت فقيه، بر سر همه است و به صورت معجزهآسايی آتش اختلافاتی را كه برخي در مسير واگرايی هدايت مينمايند، كنترل و مهار كرده و میکند.
مسأله مهم ديگر در اين باره پرهيز از سهمخواهي و منفعت طلبي در جريان اصولگراست. تجربه انتخاباتهاي گذشته چه در مورد اصلاحطلبان و چه در مورد راست سنتي نشان داده، كه هرگاه بساط سهمخواهي در يك جريان گسترده شود، شكست و زوال آن نزديك خواهد شد. امروز مسأله اصلي كشور، تعيين ميزان سهم يك حزب و گروه در مجلس و دولت نيست، بلكه مسأله اصلي اتحاد و انسجام ملی اسلامي و تقويت روحيه ايستادگی و اعتماد به نفس ملی در برابر تفرقهافكنیها و زيادهخواهیهای دشمنان ايران اسلامی است. نكتهای كه بايد دغدغه اصلی دلسوزان نظام اسلامی باشد.
Sorry. No data so far.