علي شيرازي، نويسنده كتاب «پرتوي از خورشيد» درباره زندگي شخصي رهبر انقلاب است. او برادر سردار شيرازي مسوول دفتر نظامي مقام معظم رهبري است كه هماكنون مسووليت نمايندگي ولي فقيه در نيروي دريايي سپاه را به عهده دارد. مصاحبه ما را با وي درباره زندگي حضرت آيتالله خامنهاي ميخوانيد.
– ابتدا درباره اينكه چگونه به فكر نوشتن چنين كتابي افتاديد، صحبت كنيد و توضيح دهيد هدف از نوشتن آن چه بوده است؟در ارتباط با مقام معظم رهبري و زندگي ايشان خلأيي در جامعه احساس ميشد و وقتي اين موضوع را خودم دنبال كردم به اين نتيجه رسيدم كه مطالب اندكي در اين مورد چاپ شده كه البته بسيار ناقص بودند.
-گردآوري اين كتاب را از سال 78 – 77 آغاز كرديم. ابتدا با شخصيتهايي كه با مقام معظم رهبري آشنايي داشتند، صحبت كرديم.
آن زمان من در سپاه نبودم، بنابراين فرصت داشتم به بعضي از شهرها مثل مشهد مسافرت كنم. من آن زمان ساكن قم بودم و وقتي به مكه رفتم در آنجا راحتتر با آقايان ملاقات و مصاحبه كردم و از مطبوعات و كتابهاي ديگر كه در اين زمينه چاپ شده بود، استفاده كردم و بهره بردم و اين مجموعه را گردآوري كردم و به رشته تحرير درآوردم. وقتي شروع به نگارش اين كتاب كردم، تصميم گرفتم از حالت نوشتاري طولاني پرهيز كنم و بيشتر به صورت داستان و خاطره كوتاه بنويسم و هر قطعه كه به صورت كوتاه آماده ميشد آن را چاپ ميكردم.
آن موقع در بازار كتاب، بعضي از افراد همين مجموعه را با چهار تا كم و زياد كردن به صورت كتاب كوچك چاپ ميكردند. الان سه چهار كتاب در صفحات 50 تا 60 صفحهاي بهصورت كوچك در بازار موجود است.
تقريبا هفت هشت سال پيش كتاب را به چاپ رساندم و از آن زمان تاكنون كه چاپ نوزدهم است، اين كار ادامه دارد.
– آيا شما با مقام معظم رهبري ارتباط نزديك داشتيد يا نه؟ اگر داشتيد اين ارتباط چگونه شكل گرفته بود؟
– سابقه آشنايي ابوي و اخوي ما كه هر دو شهيد شدند با مقام معظم رهبري برميگردد به قبل از انقلاب اسلامي كه اخوي بنده شيخ آقاعباس شيرازي، قائممقام سازمان تبليغات و فرمانده تبليغات جبهه و جنگ بود كه سال 64 به درجه رفيع شهادت نائل شدند.
مقام معظم رهبري دوراني قبل از انقلاب در روستايي در رفسنجان ميآمدند و سخنراني ميكردند و محل استقرار ايشان منزل ابوي بنده بود. هر روحاني كه به منزل ما ميآمد در آنجا مستقر ميشد از قبيل شهيد كامياب، شهيد هاشمينژاد، آيتالله جنتي، آقاي ناطق نوري، آقاي دكتر حسن روحاني و بعضي از بزرگان ديگر.
– آيا از آن زمان چيزي به ياد داريد؟
– نه. از آن زمان چيزي به ياد ندارم. فقط اين كه ابوي و اخوي ما در دوران تبعيد به سيستان و بلوچستان رفتند. پس از انقلاب هم بالطبع همه وارد نظام شدند و اخوي با صلاحديد شهيد بهشتي وارد قوهقضاييه شد. يكي از اخوان بنده به مقاممعظم رهبري در اول انقلاب معرفي شد و رهبر انقلاب آن زمان نماينده شوراي عالي دفاع بودند و به واسطه آشنايي با شيخ آقاعباس، اخوي را وارد مجموعه كردند.
آن زمان آقاي طباطبايي مسوول تشكيلات خودكفايي بود، پس از ايشان اخوي من جانشين وي در آن مركز با معرفي مقام معظم رهبري شد. من در سپاه مدتي هم جانشين نمايندگي بودم و بالطبع ارتباط بنده با دفتر رهبري بيشتر شد و زماني هم با دفتر همكاري داشتم كه آشنايي با مقام معظم رهبري مضاعفتر شد.
– ايشان پيش از انقلاب چه شرايطي داشتند و پس از انقلاب چه شرايطي؟ ايشان منصبهاي مختلفي را گذراندند تا به رهبري انقلاب اسلامي رسيدند. لطفا در اين مورد توضيح دهيد؟
– خاطرهاي را براي شما تعريف ميكنم كه در كتاب آن را ذكر كردم. اين خاطره برميگردد به اوايل انقلاب. از اين بابت ميگويم تا قضيه روشنتر شود كسي كه در اين كشور 8 سال رئيسجمهور بوده و بعد آمده و رهبر شده، هيچگونه تغييري در رفتار و اخلاقشان نداشتهاند، در صورتي كه اگر كسي پلهپله هم بيايد بالا، زندگي و اخلاقش تغيير ميكند. ايشان اوايل رهبريشان روزهاي دوشنبه ملاقات عمومي ميگذاشتند.
يكي از دوشنبهها كه من خدمت مقام معظم رهبري بودم و در اتاق ملاقات نشسته بودم، ديدم پيرمردي روستايي با شلوار سياه گشاد كنار من نشست و گفت حاجعلي كي ميآيد. من فكر كردم منظورش يكي از اعضاي دفتر است. گفتم منظورت كيست؟ گفت حاجعلي را ميگويم.
گفتم منظورت مقام معظم رهبري است؟ گفت بله. گفتم بنشين تشريف ميآورند. من در همين افكار بودم كه برخورد مقام معظم رهبري با اين شخص چگونه است كه مقام معظم رهبري تشريف آوردند و خيلي گرم و جدي با او صحبت كردند و بعد احوال بچهها و نوههايش را پرسيدند و از وضع زندگيش جويا شد.
آن هنگام فهميدم مشهدي است و مقام معظم رهبري قبل از انقلاب وقتي در مشهد سخنراني داشتهاند با ايشان آشنا بودند. همان ارتباطي كه قبل از انقلاب به عنوان يك روحاني با مردم داشتند، زمان رهبري هم ميبينيد.
در جلسههاي دوشنبه هر كسي وارد ميشد، ايشان به احترام ميايستادند. اين خيلي مهم است. حالا هر كي ميخواهد باشد. خيلي از افرادي كه روزهاي دوشنبه ميآيند عادياند و خيليها حتي آقا را نميشناسند يا براي اولين بار است ميآيند خدمت آقا، ولي مقام معظم رهبري راست قامت ميايستند.
اينها حالتهاي معنوي است كه در آقا وجود دارد. من معتقدم آن معنويتي كه در درون آقا هست و انسان آن را ميبيند آن صداقتي كه ميبينيد ظاهر و باطني كه در وجود آقاست، باعث ميشود انسان خود به خود اشك بريزد.
من هيچ تفاوتي در زندگي ايشان نميبينم. هيچ تغيير رفتار چه در دوران رياستجمهوري چه در اين دوران. در دوران رياستجمهوري ايشان در سال 67 اواخر جنگ بود كه تشريف آوردند به جبهه. آن روز توي لشكر ثارالله من مسوول تبليغات بودم. كارتي را براي روحانيون درست كرديم و داديم به دست آنها و گفتيم با اين كارت بياييد خدمت آقاي خامنهاي. حفاظت با بعضي افراد برخورد كرد يا گفتند كارتتان با ما هماهنگ نشده يا مباحث ديگر كه اكنون يادم نيست.
وقتي بعضي از آقايان را راه ندادند آنها رفتند و من چون مسوول تبليغات بودم خيلي خوشم نيامد. هنگامي كه جلسه تمام شد و آقا تشريف بردند به يك سوله و آنجا سفره شام پهن شد، سر سفره شام با خودم كلنجار ميرفتم كه اين موضوع را بگويم يا نه، چون از كار حفاظت عصباني بودم. پس از شام وقتي در جلسه خدمت ايشان بودم اين موضوع را عرض كردم كه حفاظت با بعضي از اين آقايان چنين رفتار كرده است.
اگرچه بخواهيم درست قضاوت كنيم ميبينيم حفاظت در جبهه بهخاطر رئيسجمهور كشور حق داشت كنترل كند، ولي تا آقا اين موضوع را فهميدند فرمودند از قول من از تك تك افراد عذرخواهي كنيد.
– در مورد خانواده ايشان صحبت كنيد. آيا آقازادههايشان در سطح مديريتي مسووليت دارند يا اينكه منع شدهاند؟
– يكي از نكاتي كه ميخواستم بگويم، همين است. تاكنون هيچ تخلفي در زندگي فرزندان مقام معظم رهبري ديده نشده است بخصوص در دوران رهبري. در دوران رياستجمهوري من خيلي با ايشان مراوده نداشتم و فرزندانشان را نميشناختم، ولي از دوران رهبري، فرزندان ايشان را ميشناسم و هيچ تغيير رفتاري در زندگي هيچ كدامشان نميبينم.
در ارتباط با كتاب خودم جلسهاي با يكي از فرزندان ايشان داشتم. ميخواستم وارد دفتر شوم كه ايشان همان موقع رسيدند.
همان نظمي كه مقام معظم رهبري دارند بچههايشان هم دارند، همچنين ديدم در خيابان پياده ميآيند و خيلي معمولي. اگر الان بچههاي مقام معظم رهبري بروند در خيابان خيلي از مردم آنها را نميشناسند، ولي گاهي فرزندان بعضي مسوولان، مشهورتر از خودشان ميشوند.
– مقام معظم رهبري چند فرزند دارند؟
– 6 فرزند دارند 2 تا دختر و 4 تا پسر كه پسرها همه روحانياند.
– چرا آيتالله بهاءالديني در مقابل رهبر معظم خاضع است؟
– وقتي مقام معظم رهبري منزل ايشان رفتند آيتالله بهاءالديني ميگويند: تو گويي ديشب خورشيد آمده بود. كساني به آقاي بهجت گفتند شما جايگاهي داريد. ايشان ايستادند و خطاب كردند برويد پيكارتان. شما نميفهميد ايشان (آقاي خامنهاي) كي هستند. من گاهي اوقات شوخي ميكنم و ميگويم ما توجه نميكنيم وقتي ميگوييم جانشين امام زمان(عج) اين جانشين امام زمان خصوصياتي دارند كه ازخيليها هم بالاترند.
آقاي آيتالله اراكي با آن مقام بالاي معنوي دست روسينه ميگذارد و در مقابل امام ميگويد السلام عليك يابنرسولالله ميخواهم بگويم در تبين زندگي بايد دقت كنيم. اين خصوصيات، خصوصيات ويژه آقا هستند.
ميگويم آقا ساده زندگي ميكنند. ميگويند خيليها توي كشور ساده زيستند. اما ميگويم آقا عارف است.
آيا از نظرمديريتي كسي مثل آقا پيدا ميشود؟ ما از اول انقلاب كه نگاه ميكنيم چه در دوران امام چه در امروز، همه اين ويژگيها در رهبري نظام وجود داشته است. برازندگي امام در اين بود كه توانست يك جنگ 8?ساله را بهگونهاي اداره كند كه حتي يك وجب از خاك كشور از دست نرود. اوست كه ميتواند تصميم بگيرد و غائله بنيصدر را خاتمه دهد. هيچ قدرتي و هيچ فردي به غير از امام در آن زمان نميتوانست غائله بنيصدر را خاتمه دهد.
– درباره بحث مديريتي رهبري بيشتر توضيح دهيد؟
گاهي افرادي كه خودشان را از يك بعد به آقا نزديك ميدانند در بعد ديگر مقابل آقا ميايستند. در اينجا آقا بايد بهگونهاي رفتار كنند كه دشمنان سوءاستفاده نكنند. مقام معظم رهبري ميفرمايند من وقتي ميخواهم براي سخنراني بيايم اشك ميريزم، متوسل ميشوم كه مبادا چيزي بر زبان جاري كنم كه كسي از آن سوءاستفاده كند. من در اين سالها موردي نديدم كه آقا تصميمي بگيرند و ديگران ازآن سوءاستفاده كنند.
– شما نگاه كنيد دكتر بازرگان در يك سخنراني ميگويد ملت ايران خسر الدنيا فيالاخرت هستند. اين مطلب را در سال 72 گفته بود. ملت ايران كيست؟ به ملت ايران توهين شده و بايد رهبر از آن دفاع كند.
مردم توقع دارند مقام معظم رهبري اين اهانت را پاسخ دهند. حال زماني كه بازرگان از دنيا ميرود موضعگيري مقام رهبری را ميبينيد. ايشان پيام ميدهند وجلوي بعضي فتنهها را ميگيرد.
آقاي منتظري از دنيا ميرود. اطلاعيه آقا را ببينيد.
ايشان طوري وارد ماجرا ميشوند كه جلوي همه بهانهها گرفته ميشود و اهل بيت آقاي منتظري ميفهمند كه نزديكتر از آقا به آنها كسي نيست. برخورد بعضي از آقايان را در كشور با مقام معظم رهبري ببينيد و رفتار پدرانه ايشان را هم ببينيد.
فتنه پس از انتخابات هم براي آقا روشن بود. امروز سخنرانيهاي ايشان را كنار هم بگذاريد مشخص است ايشان پيش از انتخابات فرمودند مواظب باشيد اغتشاش نشود.
پس از پيروزي آقاي احمدينژاد، آنها كه راي نياوردند مردم را به خيابانها كشاندند و مقام معظم رهبري آقاي موسوي را ميخوانند و با او صحبت ميكنند و ميفرمايند جنس تو با بقيه فرق ميكند. ما بوديم چه كار ميكرديم؟
همينها عليه مقام معظم رهبري موضع ميگيرند. كسي ميآيد پشت صحنه و اهانت هم ميكند، اما مقام معظم رهبري چه پشت صحنه و چه روي صحنه به اين زيبايي با او برخورد ميكنند. شما 23 خرداد را نگاه كنيد.
بياييد جلوتر 13 آبان را نگاه كنيد. بياييد جلوتر 16 آذر را نگاه كنيد. بياييد بعد از عاشورا بياييد 9 دي و بياييد 22 بهمن.
اين همه شانتاژبازي عليه انقلاب، اين همه جنگ رواني و اين همه سرمايهگذاري كردند. دنيا را به كار انداختند. در درون و خارج از كشور در اينترنت و تلويزيون و روزنامه و همه سايتها را وارد گود كردند، اما روز به روز كشش به سمت مقام معظم رهبري بيشتر شد.
در كشوري بحراني ايجاد ميشود، يك عده ميبرند اما در كشور ما نه تنها بريده نشدند بلكه بريدهها هم وصل و همه يك كاسه شدند.
من در اين مدت بيشتر سخنرانيهاي مقام معظم رهبري را گوش دادم بخصوص در دوران اصلاحات به اين سو مطالعه كردم و گاهي اوقات مقاله نوشتم.
شما چه كسي را سراغ داريد 20 سال سخنراني كند و آن هم تكراري نباشد.
من دعاهاي ايشان را چك كردم. دعاها هم متفاوت بودند.بجز مقام معظم رهبري كسي را نديدم كه وقتي سخنراني ميكنند، هنگام پياده كردن مطلب به ويرايش نياز نداشته باشند. من نديدم كسي سخنراني كند و هر بار واژه نو داشته باشد. شما سخنراني مقام معظم رهبري را گوش كنيد. دائم واژه نو دارند، تدبير نو، نكته نو، حرف نو.
Sorry. No data so far.