یکشنبه 28 نوامبر 10 | 09:14

مختار عبرت بود نه آرمان

وقتی سریال به سرعت از لحظه لغزش مختار می‎‎گذرد، یعنی که تلویزیون نیز به فرار مختار از این لحظه، کمک می‎‎کند و لابد بعدا سعی دارد تا بر انتقام‎گیری مختار از قاتلان حسین پس از عاشورا تأکید کند و از این طریق از مختار یک قهرمان بسازد، و این گریز دیگری است از اصل ماجرا. تمام زندگی مختار همان لحظه‎ای بود که در مقابل ابن زیاد سکوت کرد و جان خود را خرید. مانند دیگرانی که می‎‎توانستند در حادثه کربلا حضور داشته باشند ولی لغزیدند و همه عمر پشیمانی آن لحظه را داشتند.


تواریخ معتبر حادثه عاشورا (تاریخ یعقوبی، تاریخ طبری، انساب الاشراف، الفتوح، ارشاد؛ به نقل از دانشنامه امام حسین، و طرح و تحقیق فیلم‎نامه امام حسین (علیه‎السلام)) در بیان سکوت و تسلیم مختار می‎‎نویسند:

مختار در هنگام قیام مسلم در لفقا -زمین کشاوزی مختار- بود و بعد از شنیدن خبر قیام، خود را با سرعت به کوفه رساند. چون نتوانست در مقابل نگهبانان شهر مقاومت کند، عقب کشید و به نمایندگان قبایل گفت که ورود شما به کوفه صلاح نیست، برگردید… خود تنها به منزل رفت، لباس جنگ از تن بیرون کرد و با لباس عادی به‎سوی دارالاماره رفت. در میدان دارالاماره چادر سرخ رنگ عمرو بن حریث بود که پرچمی بالای آن در اهتزاز بود و می‎‎گفتند:«امیر دستور داده هر کسی امروز زیر این چادر وارد شود، در امان است»…

مختار همراه عبدالرحمن و زائده به چادر عمرو بن حریث رفت و با شفاعت عمرو فردای روز شهادت مسلم، به بار عام ابن زیاد رفت. ابن زیاد که کسانی را برای دستگیری مختار فرستاده بود، با دیدن او برآشفت و فریاد زد: «تو همانی که برای پسر عقیل به جمع‎آوری نیرو پرداختی؟» مختار پاسخ داد: «چنین نکردم. من دیشب را هم در زیر پرچم عمرو پناه داشتم و شب را تا صبح نزد او گذراندم. (لم افعل، و لکنی اقبلت و نزلت تحت رایه عمرو بن حریت، و بت معه و اصبحت)» (تاریخ الطبری، ج 5، ص 596)… ابن زیاد با چوب‎دستی خود به‎صورت مختار زد که بر اثر آن پلک وی وارونه شد و خون از صورتش جاری. عمرو که قول داده بود تا مختار را شفاعت کند، از جایش برخاست و شهادت داد که او راست می‎‎گوید و دیشب (شب بعد از شهادت مسلم) در پناه ما بود. ابن زیاد گفت: اگر شهادت عمرو و شفاعت او نبود، گردنت را می‎‎زدم… و دستور داد او را به زندان ببرند. مختار تا پس از شهادت امام حسین (علیه‎السلام) در زندان بود. آن‎گاه مختار از زائده بن قدامه خواست تا نزد شوهر خواهرش، عبدالله بن عمر برود و از او بخواهد نامه‎ای برای یزید بنویسد تا او را آزاد کند. ابن عمر نیز برای برادر همسرش، مختار وساطت کرد و وی از زندان آزاد شد. (همزمان با آزادی مختار، میثم تمار به دار کشیده مي‌شود.)

این مطلب در کتاب «شمشیر سرخ، ایده سبز: بررسی شخصیت و انقلاب خونین مختار ثقفی» (نوشته نعمت‎الله صادقی و سید محمد حضرت موسوی) که در سال 1382 توسط مرکز پژوهش‎‎های اسلامی صدا و سیما منتشر شده (و احتمالا یکی از متون اصلی تحقیقی نگارش فیلم‎نامه مختار بوده) نیز آمده است و چندان اختلافی در آن نیست.

تمام داستان مختار ثقفی، در قسمت با زندانی شدن مختار، که شرح تاریخی آن در بالا آمد تمام شد. مختار آن‎گاه که باید سخن می‎‎گفت و قیام می‎‎کرد (که قطعا شهید می‎‎شد)، نگفت و نکرد. و پس از آن‎که امام -جلوی چشم کوفیان و با مشارکت ناخواسته آنان- کشته شد، دیگر خون تمام عالم را هم که بریزی، توفیری ندارد، و این است که منتقم خون حسین، مهدی است نه مختار، و مختار فقط کشنده قاتلان آن حضرت است. کما این‎که شیعه پس از حسین، چهارده قرن است که به خود تشر می‎‎زند:

بی‌درد مردم‌، ما خدا، بی‌درد مردم‌

نامرد مردم‌، ما خدا، نامرد مردم‌

از پا حسین افتاد و ما بر پای بودیم‌

زینب اسیری رفت و ما بر جای بودیم‌

از دست ما بر ریگ صحرا نطع کردند

دست علمدار خدا را قطع کردند

نوباوگان مصطفی‌َ را سر بریدند

مرغان بستان خدا را سر بریدند

در برگ‎ریز باغ زهرا برگ کردیم‌

زنجیر خاییدیم و صبر مرگ کردیم‌

چون بیوگان ننگ سلامت ماند بر ما

تاوان این خون تا قیامت ماند بر ما

در جمعی که این قسمت سریال مختار را می‎‎دیدیم، یکی دو جوان هیأتی بودند که حق را به مختار دادند، و این‎که مختار عمل درستی داشت که سکوت کرد و تسلیم شد تا در آینده کینه را بپراکند. این نوع استدلال مختار و رفتار وی، در زمانی است که حسین خود به خیمه زهیر بن قین می‎‎رود و دعوت می‎‎کند عبیدالله بن حر جعفی را که با ما بیا. و وقتی عبیدالله به‎جای جانش، اسبش را تقدیم می‎‎کند، حسین (جان عالمی به فدایش) می‎‎گوید که ما خواستار خون توایم، نه اسب و اموالت. مختار نفهمید (یا نخواست که بفهمد) که آن‎چه اسلام را زنده نگاه می‎‎دارد، خون شهدای کربلاست (نه کینه و انتقام)، و خون است که تا ابد جاری است.

مختار به امید انتقام‎گیری بعدی، یا به هر دلیل دیگری (از جمله قدرت طلبی)، در لحظه‎ای که باید می‎‎ایستاد، تسلیم شد. و این همان تفاوت «لحظه» مختار و «لحظه» هانی است. مختار سکوت کرد و سریال در مقابل سکوت او هیچ موضعی نگرفت و این باعث می‎‎شود که مخاطب حق را به مختار بدهد، یا لااقل او را سرزنش نکند، و از او و سکوت او بیزار نشود (و این امر به‎معنای شکست سریال است).

در حالی‎که در حادثه کربلا، هر کس با حسین (علیه‎السلام) نبود، رستگار نشد. این مطلب حتی با احتیاط در باره شخصیتی چون محمد بن حنفیه و عبدالله ابن عباس هم صادق است. از حمزه بن حمران نقل شده که در محضر امام صادق (علیه‎السلام)، درباره قیام امام حسین (علیه‎السلام) و عدم همراهی محمد بن حنفیه سخن گفتیم. امام صادق (علیه‎السلام) فرمود: «یا حمزه، انی ساخبرک بحدیث لاتسال عنه بعد مجلسک هذا. ان الحسین (علیه‎السلام) لما فصل متوجها، دعا بقرطاس و کتب: بسم الله الرحمن الرحیم. من الحسین بن علی‎بن‎ابی‎طالب الی بنی هاشم، اما بعد، فان من لحق بی‎منکم استشهد، و من تخلف لم یبلغ مبلغ الفتح والسلام». (ای حمزه. من تو را از حدیثی آگاه خواهم کرد که بعد از این جلسه، دیگراز آن پرسش نکنی. حسین (علیه‎السلام) وقتی عازم حرکت شد، کاغذی خواست و در آن نوشت: بسم الله الرحمن الرحیم. از حسین بن علی بن ابی طالب به بنی هاشم، اما بعد، هر کس از شما‎ها به من ملحق شود به شهادت می‎‎رسد، و هرکس بازماند به جایگاه فتح و پیروزی نخواهد رسید. والسلام. )

عظمت حادثه کربلا و هنر اباعبدالله (علیه‎السلام) در آن است که آن‎چنان حادثه را دو قطبی کرد که هیچ‎کس در میانه نماند، یا بر حق بود یا بر باطل. و مختار در صف حق نبود. و سریال نتوانست که این تردید را نشان دهد، تردیدی که منجر به سقوط شد.

و سریال شاید نشان از ناخودآگاه شیعه دارد که همواره پرهیز می‎‎کند از پرداختن به سکوت کوفیان، و دستی که در خون اباعبدالله داشتند. و این همه تأکید بر شهدا و نپرداختن به مردود شدگان شیعی (چون سلیمان ابن صرد و مختار) شاید گریز از این واقعیت باشد که ما بیشتر شبیه کوفیانیم، تا اصحاب امام حسین. و همه قوت این سریال می‎‎توانست در این باشد که نشان دهد «وقتی که در لحظه تصمیم نمی‎‎گیری، هر چه هم که بعد از آن شمشیر بزنی و جان‎فشانی کنی، دیگر دیر شده است». و مختار قهرمانی است که دیر رسیده است و آن‎که دیر می‎‎رسد، شجاعت او به هیچ کار نمی‎‎آید و همه عالم نیز خونبهای خون مقدس حسین نیست.

نمایش تاریخ در تلویزیون به چه دردی می‎‎خورد، اگر نشود هسته مرکزی عاشورا را نشان داد. هسته مرکزی قیام کربلا، شخصیت حسین (علیه‎السلام) است که تلویزیون نمی‎‎تواند به آن بپردازد. و جلوه دیگر آن، خباثت امویان است و سکوت کوفیان. و وقتی سریال به سرعت از لحظه لغزش مختار می‎‎گذرد، یعنی که تلویزیون نیز به فرار مختار از این لحظه، کمک می‎‎کند و لابد بعدا سعی دارد تا بر انتقام‎گیری مختار از قاتلان حسین پس از عاشورا تأکید کند و از این طریق از مختار یک قهرمان بسازد، و این گریز دیگری است از اصل ماجرا. تمام زندگی مختار همان لحظه‎ای بود که در مقابل ابن زیاد سکوت کرد و جان خود را خرید. مانند دیگرانی که می‎‎توانستند در حادثه کربلا حضور داشته باشند ولی لغزیدند و همه عمر پشیمانی آن لحظه را داشتند.

این «لحظه» مختار باید به صد هزار زبان بیان می‎‎شد، تا شرمساری بعدی او درست در بیاید (یا بیزاری از سکوت مختار و همراهی‎اش با ابن زیاد و عبدالله ابن عمر) و کم وزن بودن انتقام‎گیری‎اش در مقایسه با پا پس کشیدنش از همراهی با امام حسین (علیه‎السلام). اما این لحظه در سریال در نیامده است. یعنی به سرعت گذر کرد و حتی کسی (مثلا کیان، قهرمان ایرانی)، به‎عنوان وجدان جمع و سریال، مختار را سرزنش نکرد و مختار خود دچار تردید نشد، بلکه با استواری سخن گفت و نظری داد که بر ابهام‎‎ها افزود، تا ما نتوانیم با قاطعیت مختار را سرزنش کنیم. و این نقص در بنیان سریالی است که بناست چند ده قسمت دیگر از مختار را نشان دهد که انتقام خون حسین (علیه‎السلام) را با کشتار قاتلان آن حضرت می‎‎گیرد. ولی در اندیشه شیعی، این همه تلاش به یکی از آن سی سرباز حسین نمی‎‎رسد که شب عاشورا از لشگر کوفه به لشگر حسین آمدند.

وقتی نمی‎‎توان دغدغه‎‎های یک شخصیت را نشان داد و وقتی که نتیجه سریال به‎جای عبرت، می‎‎شود قهرمان‎سازی، چه سود از این همه نمایش و هزینه.

آن‎هم در زمانی که بزرگترین حماسه جمعی ایرانیان (آیین عاشورا)، سالانه با موفقیت، و بدون هرگونه دخالتي برگزار می‎‎شود. و تقلای رسانه برای همپایی با این حماسه جمعی پیشاپیش محکوم به شکست است. نگاه کنید به این روز‎ها که اندک اندک خیمه‎‎های عزا برپا می‎‎شود، و هیچ هیئتی نیست که شب اول محرم، سخنران نداشته باشد یا در مداح یا در سیستم پذیرایی و مداحی و صوتی آن نقصی باشد، و مقایسه کنید با نحوه ساخت سریال‎‎های مناسبتی سیما، که هنوز هم لحظه آخر می‎‎رسد.

و اصولا چه نیازی است به ساخت سریال در باره مختار. این‎همه موضوع هست که در باره آن هیچ نمی‎‎دانیم، سلمان هست و تاریخ قرون اولیه هست و تاریخ شکست‎‎های دو سده اخیر و پیروزی درخشان امام خمینی و… و رسانه دست روی چیزی گذاشته که هیچ نمی‎‎تواند بگوید، جز برخی اطلاعات اضافی که تأثیری در اصل ماجرا ندارند. چون اصل ماجرا تلویزیونی نیست. و حتی مداحان برجسته نیز «فاش» روضه نمی‎‎خوانند.

و باز هم آفرین به فهم سنت مذهبی ایران که هرگز مختار را برجسته نکرده و او را در صف اصحاب و اهل بیت حسین قرار نداده است.

مقاتل از مرگ معاویه آغاز می‎‎شود و با بازگشت اسرا به کوفه تمام می‎‎شود. در این مقاتل، تنها کسانی در حماسه عاشورا نقش دارند، که در «این فاصله» سخن گفته‎اند و جنگیده‎اند، و این شامل کسانی هم هست که پس از عاشورا به شهادت رسیده‎اند، مانند عبدالله بن عفیف ازدی، و فرستاده قیصر روم در دربار یزید. و این‎هاست که شیعه سالانه از آن‎‎ها یاد می‎‎کند. و اصل حرکت مختار برای «بعد» از این دوره است، و دوره مختار فقط بخشی از «تاریخ» است، نه «حماسه عاشورا» و چقدر میان این دو تفاوت زیاد است. و چه اهمیتی دارد تاریخ، وقتی که شیعه، حماسه عاشورا را به زیبایی برگزار می‎‎کند. مختار شهید نیست، کشته شده است.

مختار پس از این قسمت تمام شده است. به‎دنبال اتفاق تازه‎ای در زندگی مختار نگردید. از او عبرت بگیرید، او یک قهرمان نیست. می‎‎توانست «شهید» باشد، ولی در لحظه، پا پس کشید و ترسید

برچسب‌ها: ،
  1. نمک
    29 نوامبر 2010

    عکس منتشر نشده می زنید!!!
    بابا
    ارتباطات!

  2. رضا
    6 دسامبر 2013

    سلام عزیزم خیلی تند نرو میخوری زمین مختار که معصوم نبود.اشتباهی کرد و با شهادتش جبران شد انشا ا… من نظر آیت ا… بهجت برام حجته نه نظر جنابعالی.شما که خدا نیستی کسی رو اینجوری محکوم کنید آدمی تا عمرش به دنیا باشه میتونه جبران کنه

  3. رضا
    6 دسامبر 2013

    سلام مستضف بدرد اسلام نمیخوره برو بمیر

  4. دانشجو
    6 دسامبر 2013

    سلام اقا رضا چرا این قدر عصبانی می شی تاریخ شاید نصفیش درست باشه خیلی هاشون جعلیند

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.