دوشنبه 06 دسامبر 10 | 15:07

جنبش اصیل دانشجویی؛ شاخصه‌ها و مولفه‌‌ها

جنبش دانشجویی خط امامی در دهه ی شصت، مصداق روشنی از معنای با مردم بودن و برای مردم بودن است. امام رهبری الهی بود که رنج مردم را با گوشت و خونش دریافته بود و در استراتژی اش اولویت ها را به فراست دریافته بود، دانشجویان خط امامی نیز به تبع پیرشان در میان مردم بودند و برای آن ها شب و روز تلاش می کردند. برای آن ها رابطه ی امت و امامت یک رابطه برده وار سلطانی نبود بلکه ساز و کاری ایدئولوژیک برای جلوگیری از استعمار خارجی و استبداد داخلی بود. راهی برای دفاع از محرومین بود، راهی برای دفع ظلم و ستم بود.


تریبون مستضعفینجنبش دانشجویی به حرکت گروهی از دانشجویان اطلاق می شود که با ایدئولوژی مشترک و تعاملات و سازماندهی های رسمی و غیر رسمی خودشان، توان تأثیر گذاری در سطوح مختلف جامعه و سیاست را دارند و می توانند در زمان مقتضی مردم را برای تغییرات کوچک و بزرگ سیاسی و اجتماعی بسیج کنند.

فضای دانشگاهی ایران از دیرباز شاهد جنبش های دانشجویی متفاوتی بوده است، چه به لحاظ ایده ها و آرمان ها، چه روش ها و چه خاستگاه اجتماعی. جنبش چپ مارکسیستی دهه پنجاه، جنبش دانشجویان خط امام، جنبش لیبرال دهه هفتاد و امروز جنبش دانشجویان عدالتخواه و ولایتمدار و جنبش از هم گسیخته ی سبز همگی جنبش های دانشجویی بوده اند که در حد و اندازه خود تأثیرگذار بوده اند. اما آن چه برخی از آن ها را فراگیر و موفق کرد و برخی را ناکام چه عاملی است؟ چگونه جنبش مارکسیستی دانشجویان افول کرد و به لا به لای کتب کوچید و در طول عمر خود هر گز نتوانست توده های مردم را با خود همراه کند؟ یا چگونه دفتر تحکیم وحدت پس از دوران اقتدار دهه شصت و همراهی با امت و امام امت در دهه هشتاد عملاً از هم پاشید؟ چه شد که حرکت قهرمانانه ی دانشجویان خط امام در تسخیر لانه جاسوسی و انقلاب فرهنگی با همراهی امام امت و مردم ایران همراه شد در حالی که برخی حرکت های دانشجویی با برخورد سرد مردم و در نتیجه برخوردهای تند نهادهای امنیتی مواجه می شود؟

به نظر می رسد که آن چه این جنبش های دانشجویی را از هم متمایز می کند، نسبت آن ها با مردم است. آیا با مردم زندگی می کنند و آن ها و نیاز ها و مطالبات شان را از فقیر و غنی می شناسند؟ یا این که اشرافیت منورالفکرانه، نخ سیگاری به این دست و قلمی روان به آن دست و دهانی باز برای فریاد زدن به آن ها داده است بی آن که نیازی ببینند که با مردم بنشینند و از آنان بیاموزند و یا اصلاً آن ها را صاحب فهم و شعور فرض کنند؟ آیا نماینده قشر و طبقه خاصی اند و از دیگران بی خبر افتاده اند یا این که مطالباتشان انسانی و عام است و رنج های توده ی مردم را لمس می کنند و از آن رنج می برند؟

جنبش دانشجویی خط امامی در دهه ی شصت، مصداق روشنی از معنای با مردم بودن و برای مردم بودن است. امام رهبری الهی بود که رنج مردم را با گوشت و خونش دریافته بود و در استراتژی اش اولویت ها را به فراست دریافته بود، دانشجویان خط امامی نیز به تبع پیرشان در میان مردم بودند و برای آن ها شب و روز تلاش می کردند. برای آن ها رابطه ی امت و امامت یک رابطه برده وار سلطانی نبود بلکه ساز و کاری ایدئولوژیک برای جلوگیری از استعمار خارجی و استبداد داخلی بود. راهی برای دفاع از محرومین بود، راهی برای دفع ظلم و ستم بود.

از این رو پس از آن که امام سخنانی تند علیه آمریکا ایراد فرمود و دانشجویان خط امام برای به عمل در آوردن منویات ایشان سفارت آمریکا را تسخیر کردند، توده های مردم نیز با این حرکت همراهی کردند. چه، علاوه بر لمس جنایات امریکا با گوشت و خونشان، می دیدند که کسانی که امروز از خطر آمریکا و امپریالیسم می گویند همان هایی هستند که در گوشه و کنار کشور و در نهادهای مختلف، بی مزد و منت و بدون اغراض سیاسی و حزبی در خدمت مردم محروم اند، فلذا به آنان و حرکتشان اعتماد می کردند و حمایتشان را از آنان دریغ نمی کردند. دانشجویان خط امام گرچه از ناسیونالیسم دل خوشی نداشتند و ایده های جهان وطن داشتند ولی به معنای واقعی کلمه ملی گرا بودند و دورانشان دوران اوج هویت یابی ملی بود.

دهه ی هشتاد دوران بازتولید جریان دانشجویی خط امامی بود. مبارزه با فساد اقتصادی، مبارزه با گفتمان لیبرالی که به لایه هایی ازحاکمیت نفوذ کرده بود، مبارزه با جو منورالفکرانه ی مردم گریز دین ستیز در لایه هایی از دانشگاهیان و مسئولین، احیای قرائت خط امامی از رابطه ی امام و امت و هم چنین احیای گفتمان عدالت خواهی و استقلال طلبی و جهان وطنی اسلامی، دانشجویان انقلابی را بار دیگر گرد هم آورد تا اکنون تحت لوای بسیج دانشجویی، جنبش عدالتخواه دانشجویی، جامعه ی اسلامی دانشجویان و … آرمان های امام و خلف صالحش را پی بگیرند.

این جبهه ی دانشجویی با تحصن گسترده در اعتراض به پذیرش دانشجویان پولی در دانشگاه های دولتی، تحصن هفت شبانه روزه در برابر نهادهای مسئول در اعتراض به وضع کارتن خواب ها و مرگ عده ای کارتن خواب از سرما (که به تأسیس گرم خانه های شهرداری انجامید)، مطالبه ی جدی درباره مفاسد اقتصادی و تحصن و تجمع های گسترده در برابر دستگاه قضا، پیگیری تشکیل پرونده رشوه گیری مهدی هاشمی رفسنجانی، تجمعات مکرر مقابل سفارت خانه ی کشورهای عربی و غربی (که غالباً به درگیری با پلیس می انجامید) و فعالیت های گسترده و پرحجم شهری در ایام محاصره غزه و جنگ غزه و پیش از ان در ایم جنگ 33 روزه جنوب لبنان و … شاخص هایی است که نشان می دهد که این جبهه در راه عدالت خواهی عزمی جدی دارد.

در انتخابات سال84 به رغم پیش بینی ها و سرمایه گذاری های احزاب منفعت طلب و کانون های قدرت و ثروت و هم چنین فضای روشنفکرانه ی حاکم بر دانشگاه ها کاندیدایی به ریاست جمهوری رسید که این جریان داشنجویی حامی آن بودند، و این نشان داد که این جنبش دانشجویی توانسته است تا حدودی خلأ بین خود و مردم عادی را پر کند و با آن ها هم دل شود و نیازهای واقعی شان را در ک کند.

در جریان فتنه 88 جریان دانشجویی سبز تاحدودی فضای منورالفکرانه ی دانشگاه را در دست داشت و به پشت گرمی طبقات مرفه و لایه های از طبقات متوسط شهر تهران حرکت هایی را صورت داد، در مقابل جنبش اصیل دانشجویی با شعار «حراست از آرای مستضعفین» و «ولایت مداری» به مقابله با جریان هایی برخواست که تاب تحمل اراده ی ملت مستضعف و حمایت امام امت از اراده ی امت را نداشتند. حوادث بعدی و به صحنه آمدن مردم باز هم نشان داد که این جریان جریانی مردمی است.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.