دوشنبه 06 دسامبر 10 | 20:53

جنبش‌ دانشجويی‌ ايران؛ مطالبات‌ و آسيب‌ها

اگر چه‌ مطالبات‌ جنبش‌ دانشجويی‌ تحت‌ تأثیر «جناح‌ بندی‌ها» و تحولات‌ سياسی‌ كشور متغير و مبهم‌ است؛ ولی‌ بايد اعتراف‌ كرد بيداری‌ دانشجويی‌ رو به‌ بهبود است‌ و در جهت‌ هويت‌ مستقل‌ خود، به‌ سوی‌ نظريه‌‌پردازی‌ حركت‌ می‌كند و به‌ دنبال‌ باز توليد رفتار اصلاح‌گرايانه‌ و موضع‌گيری‌ متناسب‌ با الزامات‌ زمان‌ و مكان‌ است.


1 – مقدمه‌
از ظهور جنبش‌ دانشجويی‌ در دانشگاه‌های‌ آمریكا و بعد از آن‌ در فرانسه‌ كه‌ سراسر قاره‌ اروپا را تحت‌ تأثیر خود قرار داد، بيش‌ از 5‌ دهه‌ می‌گذرد. اگر چه‌ «حركت‌ دانشجويی‌ پديده‌ای‌ جهانی‌ است، ولی‌ تجلی‌ آن‌ در كشورهای‌ گوناگون و دانشگاه‌های‌ مختلف، صورت‌های‌ متفاوت‌ داشته‌ است. چرا كه‌ پيدا كردن‌ وجه‌ مشترك‌ اجتماعی‌ برای‌ اين‌ نهضت‌ امكان‌پذير نيست» و لذا به‌ تبع‌ آن‌ مطالبات‌ دانشجويی‌ نيز متفاوت‌ و بعضاً‌ متعارض‌ است؛ اما آنچه‌ در اين‌ بين‌ مهم‌ است، گونه‌شناسی‌ مطالبات‌ و در مرحله‌ بعد آسيب‌شناسی‌ مطالبات‌ دانشجويی‌ در دانشگاه‌های‌ ايران‌ است؛‌ چرا كه‌ در چند سال‌ اخير نسبت‌ به‌ جنبش‌ دانشجويی‌ به‌ واسطه‌ برخی‌ اغراض‌ و ابهامات، ديدگاه‌های‌ متفاوتی‌ ارائه‌ شده‌ كه‌ موجب‌ شد تا خواسته‌های‌ اين‌ حركت‌ در برابر آرمان‌های‌ اصيل‌ انقلاب‌ اسلامی‌ قرار داده‌ شود؛ به‌ همين‌ دليل‌ كالبد شكافی‌ صادقانه‌ جنبه‌های گوناگون مطالبات دانشجويی، نه‌ تنها موجب‌ تبيين‌ رسالت‌ تاريخی‌ اين‌ جنبش‌ است، بلكه‌ خواسته‌های‌ سياسی‌ و فرهنگی‌ اصيل‌ آن‌ را از تفاسير غيرواقع‌ بينانه‌ پيراسته‌ می‌نمايد.

2 – گونه‌شناسی‌ مطالبات‌ دانشجويی‌
برای‌ طيف‌بندی‌ مطالبات‌ جنبش‌ دانشجويی‌ می‌توان‌ مدل‌ها و الگوهای‌ متفاوتی‌ ارائه‌ كرد؛ مثلاً‌ می‌توان‌ اين‌ مطالبات‌ را با معيارهای‌ مادی‌ و معنوی‌ طبقه‌‌بندی‌كرد يا آنها را به‌ آرمانی‌ و واقعی‌ تقسيم‌ نمود، يا در شكل‌ جامع‌تر می‌شود آنها را به‌ بخش‌های‌ سياسی، فرهنگی‌ و اقتصادی‌ دسته‌بندی‌ كرد و يا حتی‌ به‌ بخش‌های‌ شغلی‌ و غيرشغلی؛ اما در اينجا به‌ خاطر اختصار و اهميت، آنها را به‌ صنفی، سياسی‌ و فرهنگی‌ تقسيم‌ می‌كنيم.

الف) مطالبات‌ صنفی‌ يا عمومی‌
اگر زاويه‌ نگاه‌ ما به‌ دانشگاه‌ و دانشجو تخصصی‌ باشد و دانشگاه‌ را به‌ عنوان‌ يك‌ نهاد علمی‌ و دانشجو را به‌ عنوان‌ نيروی‌ فعال‌ در عرصه‌های‌ گوناگون‌ پژوهشی‌ تصور كنيم، آن‌ گاه‌ تصديق‌ خواهيم‌ كرد كه‌ مهمترين‌ خواسته‌ صنفی‌ دانشجو، تعليم‌ و تحقيق‌ است. قاعدتاً‌ از اين‌ منظر هر آنچه‌ موجب‌ تقويت‌ آموزش‌ و پژوهش‌ آنهاست، جزء مطالبات‌ آنها محسوب‌ می‌شود. و در اين‌ چارچوب‌ داشتن‌ خوابگاه، سالن‌ غذا خوری‌ مناسب، فضای‌ آموزشی‌ كافی، امكانات‌ آزمايشگاهی‌ و… از مهمترين‌ مطالبات‌ صنفی‌ و عمومی‌ تلقی‌ می‌شوند.

ب) مطالبات‌ سياسی‌ / اجتماعی‌
اما آنچه‌ كه‌ موجب‌ جنبش‌ دانشجويی‌ شد، نه‌ به‌ خاطر مطالبات‌ صنفی‌ آنها، بلكه‌ به‌ خاطر دفاع‌ دانشجو از مطالبات‌ جامعه‌ و خواست‌ توده‌ مردم‌ بود. بنابراين‌ مادامی‌ كه‌ تقاضاهای‌ دانشجويی‌ از حالت‌ صنفی‌ و آموزشی‌ فراتر نرود و با خواسته‌های‌ مردم‌ و منافع‌ ملی‌ همسو نشود، ماهيت‌ «بيداری‌ دانشجويی» يا «جنش‌ اجتماعی» پيدا نخواهد كرد. و لذا مقام‌ معظم‌ رهبری‌ با عنايت‌ به‌ نكته‌ فوق‌ فرمودند: «در محيط‌ دانشگاه، بعضی‌ها حوصله‌ حركت‌ ندارند؛ می‌گويند بگذار كارهايی‌ را بكنيم، درسمان‌ را بخوانيم، زودتر اين‌ ورق‌ پاره‌ را بگيريم‌ و مثلاً‌ دنبال‌ كاری‌ برويم… اينها مشمول… بيداری، خيزش‌ و حركتی‌ كه‌ عنوان‌ دانشجويی‌ دارد، نيستند.»

بنابراين‌ اساسی‌ترين‌ مطالبات‌ سياسی‌ جنبش‌ دانشجويی، مشاركت‌ در زندگی‌ سياسی‌-اجتماعی‌ است. شايسته‌ است‌ كه‌ دانشجويان‌ در طرح‌ شعارها و خواسته‌هايشان، نسبت‌ به‌ توده‌ مردم، پيشتاز و پيش‌قدم‌ باشند؛ همانند يك‌ جامعه‌ مدنی‌ فعال، خواسته‌های‌ مردم‌ را كپسوله‌ كنند، به‌ شكل‌ «منافع‌ ملی»، تئوريزه و به‌ قدرت‌ سياسی انتقال‌ دهند. نسبت‌ به‌ مناسبات‌ اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی‌ و سياسی‌ جامعه‌ و روند رويدادها، نقش‌ آفرين‌ باشند؛ اما بايد توجه‌ داشت‌ كه‌ دخالت‌ و حساسيت‌ در قبال‌ سرنوشت‌ جامعه‌ كه‌ هر روز پيچيده‌تر می‌شود، بدون‌ سازمان‌ و تشكيلات‌ منسجم‌ امكان‌پذير نيست؛ در نتيجه‌ لازمه‌ مطالبه‌ مشاركت‌ سياسی، داشتن‌ تشكل‌ دانشجويی‌ با اهداف‌ و آرمان‌های‌ مشخص‌ و با برنامه‌ها و استراتژی‌های‌ از پيش‌ تعيين‌ شده‌ است‌ تا با فارغ‌التحصيلی‌ قهری‌ دانشجويان‌ و ورود دانشجويان‌ جديد در محيط‌ دانشگاه، امكان‌ تداوم‌ حركت‌ دانشجويی‌ تضمين‌ شود؛ و الا جنبش‌ دانشجويی‌ در زندگی‌ سياسی‌ خود دچار روزمره‌گی‌ می‌شود و به‌ دنبال‌ شعارها و برنامه‌های‌ گروه‌های‌ خارج‌ از دانشگاه‌ به‌ حركت‌ در خواهد آمد. بدين‌ لحاظ‌ جنبش‌ دانشجويی‌ ديگر نمی‌تواند به‌ عنوان‌ پيشتاز، نقش‌ ايفا كند.

دومين‌ مطالبه‌ جنبش‌ دانشجويی، آرمان‌ خواهی‌ در مقابل‌ مصلحت‌طلبی‌ و حفظ‌ وضع‌ موجود است. قشر دانشجوی ايران‌ به‌ واسطه‌ بيداری‌ و آگاهی، يا در پی‌زنده‌ كردن‌ آرمان‌های‌ فراموش‌ شده‌ دوران‌ انقلاب‌ اسلامی‌ است‌ يا در پی‌ خلق‌ انديشه‌ نو برای‌ پويايی‌ انقلاب. گاهی‌ به‌ واسطه‌ گذشت‌ زمان‌ و ظهور نسل‌ جديد، آرمان‌هايی‌ همچون‌ عدالت‌خواهی، آزادی‌خواهی‌ و مساوات‌طلبی‌ كمرنگ‌ و بعضاً‌ فراموش‌ می‌شوند. همواره‌ اين‌ جنبش‌ دانشجويی‌ است‌ كه‌ می‌تواند ارزش‌ها و باورهای‌ انقلاب‌ را متذكر شده‌ و جامعه‌ را از حركت‌ ارتجاعی، نويد رهايی‌ دهد.

سومين‌ مطالبه‌ سياسی-اجتماعی‌ جنبش‌ دانشجويی، اصلاح‌طلبی‌ است. اگر چه‌ اين‌ موضوع‌ دارای‌ جنبه‌های‌ اقتصادی، فرهنگی‌ و سياسی‌ است، ولی‌ در چند سال‌ اخير، جنبش‌ دانشجويی‌ اصلاحات‌ و توسعه‌ سياسی‌ را مقدم‌ بر اصلاحات‌ اقتصادی‌ پنداشته‌ و از آن به‌ عنوان‌ زمينه‌ و پيش‌ نياز برای‌ توسعه‌ اقتصادی‌ ياد می‌كند؛ صرف‌ نظر از اين‌ كه‌ به‌ لحاظ‌ علمی‌ و تئوريك‌ كدام‌ توسعه‌ مقدم‌ و كدام‌ مؤخر است، می‌توان‌ تا حد‌ی‌ با توجه‌ به‌ وضعيت‌ خاص‌ چند سال‌ اخير، اين‌ خواست‌ و مطالبه‌ دانشجويان‌ را درك‌ كرد؛ چرا كه‌ انقلاب‌ اسلامی‌ طی‌ 2 دهه‌ گذشته‌ 2 دوره‌ سخت‌ و دشوار را طی‌ كرده‌ است‌ كه‌ هر كدام‌ به‌ واسطه‌ اقتضائات‌ خاص‌ خود، مانع‌ تحقق‌ آرمان‌ اصلاحات‌ سياسی‌ انقلاب‌ شد. دوره‌ اول، دفاع‌ مقدس‌ و دوره‌ دوم، بازسازی‌ اقتصادی‌ كه‌ در هر 2 مرحله‌ جامعه‌ انقلابی‌ ما از توسعه‌ سياسی‌ و نقش‌ حساس‌ آن‌ در مديريت‌ سياسی‌ جامعه‌ غافل‌ شد، بنابراين‌ طبيعی‌ است‌ كه‌ قشر دانشجوی‌ ما به‌ يكی‌ از مهمترين‌ شعارهای‌ انقلاب‌ اسلامی‌ -يعنی‌ آزادی‌ سياسی‌- به‌ عنوان‌ مهمترين‌ شاخص‌ توسعه‌ سياسی‌ بازگردد و آن‌ را مورد تأكيد مجدد‌ قرار دهد.

ج) مطالبات‌ فرهنگی‌
فرهنگ، مجموعه‌ای‌ از ارزش‌ها و باورهاست‌ كه‌ هويت‌ معنوی‌ ملت‌ها را تعيين‌ می‌كند و بر زندگی‌ مادی‌ آنها تأثیر شگرفی‌ دارد؛ از اين‌ رو قدرت‌های‌ مسلط‌ جهانی‌ برای‌ نفوذ استعماری‌ خود همواره‌ از دروازه‌ فرهنگ‌ و هويت‌ ملی‌ آنها وارد می‌شوند. فرهنگ‌های‌ مسلط‌ و استعماری‌ با مقاصد خاص‌ ضمن‌ تحقير هويت‌ «خرده‌ فرهنگ‌ها»، فرهنگ‌ خود را مترقی‌ و شكوهمند جلوه‌ می‌دهند؛ البته‌ بايد تهاجم‌ فرهنگی‌ و تعامل‌ فرهنگی‌ را از هم‌ تفكيك‌ كرد زيرا «در جريان‌ تبادل‌ فرهنگی، ملت‌ گيرنده‌ فرهنگ، مسائل‌ مورد علاقه‌اش‌ را از فرهنگ‌ ديگر اخذ می‌كند، در حالی‌ كه‌ در تهاجم‌ فرهنگی، فرهنگ‌ مهاجم‌ تلاش‌ دارد تا نقاط‌ مورد نظر خويش‌ را به‌ ملت‌ ديگر تحميل‌ كند».

بنابراين‌ طبيعی‌ است‌ كه‌ جنبش‌ دانشجويی، در طول‌ حركت‌ خود نسبت‌ به‌ پديده‌ خطرناك‌ تهاجم‌ فرهنگی‌ حساس‌ باشد و از هويت‌ ارزشی‌ و اعتقادی‌ خود به‌ عنوان‌ زيربنايی‌ترين‌ مطالبه‌ فرهنگی‌ حمايت‌ كند. در اين‌ قسمت‌ به‌ طور فهرست‌وار گذری‌ به‌ مطالبات‌ فرهنگی‌ جنبش‌ دانشجويی‌ می‌كنيم:

1 – دفاع‌ از مبانی‌ دينی: اساس‌ ارزش‌های‌ جامعه‌ اسلامی‌ را مبانی‌ عقيدتی‌ و دينی‌ تشكيل‌ می‌دهد كه‌ بی‌شك‌ با فرو ريختن‌ آنها، هنجارها و ساختارهايی‌ كه‌ بر آن‌ بنا شده‌اند، فرو خواهد ريخت. بنابراين‌ ايجاد تشكيك‌ در اعتقادات‌ دينی‌ نه‌ تنها بينش‌ ماديگری‌ را بر جامعه‌ حاكم‌ می‌كند، بلكه‌ زمينه‌ رشد تئوری‌های‌ به‌ ظاهر علمی‌ از قبيل‌ ناسازگاری‌ توسعه‌ با دين، عدم‌ سنخيت‌ بين‌ سياست‌ و دين، تضاد بين‌ تجدد و سنت و… را نيز فراهم‌ می‌كند.
2 – مبارزه‌ با حس‌ حقارت‌ در مواجهه‌ با فرهنگ‌ بيگانه‌؛
3 – تبادل‌ فرهنگی‌ با فرهنگ‌های‌ ديگر به‌ منظور غنی‌ ساختن‌ فرهنگ‌ خودی‌؛
4 – نفی‌ تعصب‌ و حمايتِ‌ عقلانی‌ از هويت‌ مذهبی‌؛
5 – دفاع‌ از هويت‌ و اصالت‌ اسلامی‌؛
6 – مبارزه‌ با فساد اخلاقی‌ و عامل‌ بی‌بند و باری‌؛
7 – نقد مستمر از آداب‌ و رسوم‌ غلط‌؛

3. آسيب‌شناسی‌ مطالبات‌ دانشجويی‌
بايد توجه‌ داشت‌ عنوان‌ «جنبش‌ دانشجويی» همانند ديگر نهضت‌های‌ اجتماعی‌ هميشه‌ نقش‌ پيشرو و مثبت‌ ندارد، بنابراين‌ به‌ همان‌ اندازه‌ كه‌ خيزش‌ دانشجويی‌ می‌تواند پيشتاز و مثبت‌ ارزيابی‌ شود، گاه‌ احتمال‌ دارد نقش‌ ارتجاعی‌ و منفی‌ را نيز ايفا كند. بنابراين‌ جنبش‌ دانشجويی‌ بايد همواره‌ جهت ِفعاليت‌ خود را با معيارها، آرمان‌ها و اهداف، منطبق‌ كند تا جهت ِحركت‌ جنبش، دائماً‌ در مسير رشد و تكامل‌ قرار گيرد. به‌ عنوان‌ مثال‌ اگر شرايط‌ و محيط‌ دانشگاه‌ همواره‌ با اهداف‌ و آرمان‌های‌ انقلاب‌ هماهنگ‌ نباشد، چه‌ بسا جنبش‌ دانشجويی‌ شكاف‌هايی‌ در بدنه‌ و ساختار نظامی‌ ايجاد می‌كند و زمينه‌ سوء استفاده‌ را برای‌ كسانی‌ كه‌ اعتقادی‌ به‌ انقلاب‌ ندارند، فراهم‌ می‌نمايد.

با توجه‌ به‌ مطالب‌ فوق، ضرورت‌ آسيب‌شناسی‌ برای‌ پاسداری‌ از جنبش‌ و ايجاد پويايی‌ و پيشگيری‌ از انحراف‌ احتمالی‌ «جهت‌گيری‌ حركت‌ جنبش‌ دانشجويی» تا حد‌ی‌ روشن‌ می‌شود.

الف) عدم‌ تحزب‌ و تشكل‌
مهمترين‌ و اساسی‌ترين‌ مطالبه‌ جنبش‌ دانشجويی، مشاركت‌ سياسی‌ است؛ اما واقعيت‌ اين‌ است‌ كه‌ دانشجو به‌ عنوان‌ جامعه‌ علمی، تا كنون‌ به‌ شكل‌ «بسيج‌ سياسی» و توده‌ای‌ در زندگی‌ سياسی، مشاركت‌ می‌كرده‌ است؛ يعنی‌ فرآيند حضور سياسی‌ دانشجو در انقلاب‌ به‌ «مشاركت‌ نهادمند» و در قالب‌ «جامعه‌ مدنی» مبدل‌ نشده‌ و همچنان‌ مشاركت‌ سياسی‌ آنها در هاله‌ای‌ از عواطف‌ و احساسات‌ مخفی‌ شده‌ است. عقلانيت‌ مفاهمه‌ای‌ به‌ عنوان‌ مهمترين‌ شرط‌ تحزب‌ و تشكل‌ همچنان‌ راز گونه‌ در صندوقچه‌ پر رمز جنبش‌ دانشجويی‌ پنهان‌ شده‌ است، مشكل‌ چيست؟ مشكل‌ هر چه‌ باشد، بيشتر درون‌ دانشگاه‌ و ساختار دانشگاه‌ و فرهنگ‌ حاكم‌ بر رفتار سياسی‌ دانشجوست. بنابراين‌ بايد حركت‌ را از درون‌ آغاز كرد و زمينه‌ انجام‌ و تأسيس‌ «تشكل» با برنامه‌های‌ روشن‌ و مواضع‌ شفاف‌ در چارچوب‌ «منافع‌ ملی» را ايجاد كرد تا مطالبات‌ خود و مردم‌ را همچون‌ صافی، پالايش‌ و به‌ حكومت‌ كنندگان‌ تزريق‌ كنند، به‌ گونه‌ای‌ كه‌ مردم‌ احساس‌ كنند «تشكل‌ جنبش‌ دانشجويی» ضمن‌ خردورزی‌ و قانون‌مداری، مظهر اراده‌ عمومی‌ و هماهنگ‌ با منافع ملی‌ است.

ب) فقدان‌ استراتژی‌ و دكترين‌
جنبش‌ دانشجويی‌ در جريان‌ فعاليت‌های‌ سياسی‌ خود به‌ رغم‌ پيشرو بودن‌ در واكنش‌ها، زاينده‌ تئوری‌ نبوده، بويژه‌ آنكه‌ دانشگاه‌های‌ ايران‌ در مقايسه‌ با كشورهای‌ جهان‌ هم‌ جوان‌ است‌ و هم‌ در طول‌ تاريخ‌ سياسی‌ خود، دائماً‌ از محفل‌ها و جريان‌های‌ سياسی‌ درون‌ جامعه‌ متأثر بوده‌ است.
به‌ عنوان‌ مثال، جنبش‌ دانشجويی‌ فرانسه‌ در ماه‌ مه‌ 1960، يك‌ تئوری‌ قوی‌ به‌ عنوان‌ پشتوانه‌ در اختيار داشت‌ و جنبش‌ دانشجويی‌ آلمان، توسط‌ فرانكفورت‌ با انديشمندانی‌ نظير هابرماس، ماركوزه‌ و آدورنو تئوريزه‌ می‌شد؛ ولی‌ در ايران، جنبش‌ دانشجويی‌ فاقد دكترين‌ و انديشه‌ راهبردی‌ است‌ تا نسبت‌ به‌ فرصت‌ها و مقابله‌ با چالش‌ها، قدرت‌ لازم‌ و امكان‌ فعاليت‌ سياسی‌ مداوم، جهت‌ دستيابی‌ به‌ هدف‌ از پيش‌ تعيين‌ شده‌ را داشته‌ باشد. در هر صورت‌ لازمه‌ استراتژی‌ و دكترين، تخصص، علم‌ كاربردی‌ و تعاريف‌ روشن‌ از وضع‌ موجود، منافع‌ ملی‌ و آرمان‌هاست‌ كه‌ تا به‌ حال‌ حركت‌ دانشجويی‌ نتوانسته‌ به‌ آن‌ دست‌ يابد.

ج) تقابل‌ به‌ جای‌ تعامل‌
مهمترين‌ خصيصه‌ جنبش‌ دانشجويی‌ ايران‌ در دوره‌ قبل‌ از انقلاب‌ اسلامی، ستيز و تقابل‌ با رژيم‌های‌ استبدادی‌ و استعماری‌ بود. لذا بيشترين‌ عمر جنبش، صرف‌ انقلاب‌ شد، خصلت‌ جنبش‌ را به‌ شدت‌ راديكال‌ كرد و كمتر به‌ فكر تعامل‌ با نظام‌ سياسی‌ و مشاركت‌ و گفت‌وگو با قدرت‌ سياسی‌ افتاد. تنها در سال‌های‌ پس‌ از انقلاب‌ به‌ خاطر مشروعيت‌ حكومت، جنبش‌ دانشجويی‌ وارد عرصه‌ گفتگو و مشاركت‌ سياسی‌ شده‌ است؛ اما اين‌ مشاركت‌ هنوز در سطح‌ «بسيج‌ سياسی» راكد مانده‌ و به‌ همين‌ دليل‌ در واكنش‌ به‌ برخی‌ بحران‌ها و چالش‌ها، دست‌ به‌ حركت‌های‌ خشونت‌آميز می‌زند كه‌ خود موجب‌ پيچيده‌ شده‌ بحران‌ می‌شود؛ اما واقعاً‌ چگونه‌ می‌توان‌ جنبش‌ دانشجويی‌ را از حالت‌ «تقابل‌طلبی» به‌ «تعامل‌طلبی» تبديل‌ كرد؟ اولين‌ نكته، آموزش‌ است؛‌ بايد فرهنگ‌ سياسی‌ مشاركتی‌ كه‌ لازمه‌ آن‌ عقلانيت‌ مفاهمه‌ای‌ است‌ را بياموزد و آن‌ را به‌ عنوان‌ آموزش‌ درون‌ سازمانی‌ جنبش، نهادينه‌ كند. دومين‌ نكته، داشتن‌ انديشه‌ راهبری‌ و دكترين‌ مؤثر است؛ سومين‌ نكته، داشتن‌ برنامه‌ مدون‌ است‌ تا در جهت‌ دكترين‌ و تئوری، به‌ شكل‌ مرحله‌ای‌ و سازمان‌ يافته‌ با دولت‌ مردان‌ به‌ گفتگو و تعاطی‌ برنامه‌ و انديشه‌ بنشيند.

4. نتيجه‌گيری‌
اگر چه‌ مطالبات‌ جنبش‌ دانشجويی‌ تحت‌ تأثیر «جناح‌ بندی‌ها» و تحولات‌ سياسی‌ كشور متغير و مبهم‌ است؛ ولی‌ بايد اعتراف‌ كرد بيداری‌ دانشجويی‌ رو به‌ بهبود است‌ و در جهت‌ هويت‌ مستقل‌ خود، به‌ سوی‌ نظريه‌‌پردازی‌ حركت‌ می‌كند و به‌ دنبال‌ باز توليد رفتار اصلاح‌گرايانه‌ و موضع‌گيری‌ متناسب‌ با الزامات‌ زمان‌ و مكان‌ است. اكنون‌ جنبش‌ دانشجويی‌ ايران‌ با الهام‌ از ارزش‌های‌ اسلامی، خود را مدافع‌ باورها و اصول‌ اسلامی‌ انقلاب‌ می‌داند و با وجدان‌ بيدار خود در حيات‌ سياسی‌ و اجتماعی‌ حضور فعال‌ دارد و به‌ همين‌ خاطر بايد به‌ جنبش‌ دانشجويی‌ فرصت‌ داد تا جايگاه‌ خود را در سيستم‌ سياسی‌ ايران‌ باز يابد.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.