تریبون مستضعفین- حاصل تلمبار شدن اندیشهها، شیوهٔ زندگی است و روزها و شیوههای گوناگون زندگی، افکار و اندیشههای گوناگون را برای پیمودن مسیر زندگی در پیش رو مینهد. اندیشهها و شیوههای زندگی، داستانهایی میشوند برای آگاهی، بصیرت وتوشه برگرفتن انسانهایی از روزها و اندیشههای انسانهایی دیگر، بهویژه که آنگاه که داستانها، حکایاتی از شیوههای خاص زندگی باشد که فقط برای برخی رخ میدهد و باقی به نظارهٔ آن مینشینند.
داستانهای زندگی، گاه کتابهایی میشوند که تابلویی تمامنما از اندیشه و زندگی در محدودهٔ بیکران تحمل آدمی یا فراتر از آن است. پیکرههایی از استواری، پایداری و شکیبایی که در لحظه متولد میشود اما آدمی را سراسر در حیرت میگذارد که آیا براستی اینها را انسانهایی نقش کردهاند یا موجوداتی از تباری متفاوت وبا نیرویی ماورایی که در طرفةالعینی حوادث عظیم را ناباورانه پس پشت نهادهاند در حین اینکه بهترین وخردمندانهترین تصمیمها و کارها از آنها سر زده است.
یکی از این کتابها، کتاب شریف دا است که روزها و پیکرههایی از خرمشهر را در پاییز 1359 و پس از آن به تصویر کشیده است. دیگر کسی نیست که این کتاب را نشناسد و آن را تورق نکرده باشد. کمتر کسی پیدا میشود که نام سیده زهرا حسینی برای او ناآشنا باشد؛ همان «دختر خرمشهر» که گاهی لطافتهای روح زنانهاش در لابهلای صفحات کتاب فراموش میشود و جای آن را چهرهای از یک جنگاور دلیر میگیرد.
تا قبل از انتشار دا و زیر و رو شدن خاطرات سیده زهرا حسینی، بسیاری بودند که خرمشهر و روزهای سرافرازیاش را نمیشناختند. توصیف همه جای شهر، از غسالخانه و خیابانهای اصلی و فرعی گرفته تا مسجد و مرز و شط، با همه جزئیات، تصاویری از اشخاص مختلف و حواث و مصیبتهایی که بر آنها رفته است آن هم در روزهایی که میرفت قد شهر دوتا شود، چیزی نبود که از عهده هرکسی برآید.
برخی دا را رمانی مستند نام نهادهاند اما شاید نامیدن دا به این عنوان، برای آن قدری بیمهری باشد؛ چه رمان فقط برای سرگرمی و عبرت گرفتن است اما گوشه گوشهٔ دا با هشیاری کامل خوانده میشود؛ چیزی بسیار بسیار فراتر از سرگرمی و نشستن به تماشای تصاویر زندگی و سرگذشت عدهای در روزهای نبرد و استواری است. چیزی فراتر از عبرت گرفتن و سرلوحه کردن زندگی قهرمانان کتاب.
خواننده با دا در همه جای شهر حضور واقعی خود را حس میکند، در ویران شدن سایبان سر و آوارگی، در از دست رفتن نزدیکترین اعضای خانواده که در هر یک گویی چندین بار جان میبازد، در بمباران و ویران شدن و سوختن مکانی که عدهای به آن پناه آوردهاند، در بیتابی یا جان سپردن طفلی بیگناه که هنوز برگترین آرزوی او شیر مادر است و… در بسیاری جاها دیگر قرار از دست میدهد و در پایان کتاب، سرانجام از اینکه به سلامت در گوشههای نشسته و کتابی را میخوانده است، به شگفت میآید.
اما داستانها، خاطرات و کتابهایی مثل دا را نباید به دست هر قلمی سپرد. این حوادث و وقایع را وقتی قلم معجزهگر نویسندهای توانا بنگارد،حتماً چیزی درخور ارائه خواهد کرد. این دیدگاه، هرگز به معنی نفی ارزش معنوی و ارزش سیر حوادث و وقایع دا نیست اما از آنجا که کاستیهای هر کار پس از اتمام آن رخ مینماید، این نکته را باید از این پس در پدید آوردن آثاری این چنین لحاظ کرد.
در کتاب دا از وقتی که جنگ شروع میشود، جریان داستان، خطی پیش میرود و نقاط عطف، اوج و فرود در آن کمتر پیداست. برای بیان همهٔ مطالب از زبان یکدست و شیوهٔ روایت معولی استفاده شده است و همین سبب شده که الفاظ و کلمات در جاهایی حس خاص واقعه در زمان را با خود حمل نمیکنند. گاهی روایت، آنقدر معمولی و ناشیانه است که وصف صحنههای دردناک و رقتانگیز را برای خواننده، بسیار عادی کرده است.
بیش از نیمی از حوادث و رویدادهای کتاب، در قبرستان اتفاق میافتد و باز هم سیر روایت خطی خاطرات، حس کنجکاوی خواننده را برای اینکه حوادث بعدی چه و چگونه خواهد بود، کمتر برمیانگیزد. دا و حوادث و وقایع آن بسیار فراتر از رمانی مستند است اما میشد دستمایهای برای رمانی والا و جهانی باشد، اگر به قلم توانای نویسندهای عالی سپرده میشد چون روایتهای آن بسیار واقعی هستند و جزئیات آن نیز فراموش نشده است.
Sorry. No data so far.