تریبون مستضعفین – مهدی خوجگی– سالهای انقلاب برای نمایش در این جعبه جادویی از انبارهای خاک گرفته خارج میشود. و این یعنی بیست و اندی سال تأخیر. بیست و اندی سال انقلاب خط قرمز حساب میشده است. همانطور که نشان دادن فیلمهای مستهجن خط قرمز حساب میشده است. و اگر از ایشانی که این کار را کردهاند دلیل این سانسور را بپرسی برایت صد آیه و حدیث از «خسته شدن مردم از انقلاب» و یا «جذاب نبودن انقلاب» و قسعلیهذه خواهند خواند. و جالب اینجاست که بازخوانی پرونده انقلاب و سخنان امام روحالله پس از فتنه ۸۸ مورد استقبال مردم واقع میگردد. و این استقبال یعنی هرگاه دیدی که کسی دم از جذاب نبودن انقلاب میزند مشتی خاک بر دهانش بپاش!
این مورد و بسیاری از موارد دیگر توهماتی است که امروزه گریبانگیر جامجمنشینان گشته است. و این توهمات که گاه رنگ و لعاب خیرخواهی و دلسوزی میگیرد، البته بیشتر از نوع خالهخرسیاش محتوای رسانه را به ناکجا آباد میبرد.
جذب مخاطب بزرگترین دغدغه و اولویت مدیران فراگیرترین رسانه کشور است. و زمانی که این دغدغه را کنار توهم جذاب نبودن انقلاب و خسته شدن مردم از سخنان انقلابی میگذاری نتیجهای جز حذف جریان اصیل انقلاب را نمیتوان برای آن متصور شد. یعنی در این رسانه همه میتوانند تریبون داشته باشند اما حزب اللهی باید خفه شود!
با همین دغدغههای به ظاهر مقدس است که شاخکهای صاحبان قدرت رسانه تیز میشود تا مبادا چهرههای اصیل انقلاب و حرفها و دغدغههایشان به نمایش گذاشته شود. چرا که موجب فرار مخاطب میگردد! و در کنار به راحتی به یک فرد ضد انقلاب که در محافل صهیونیستی برای ضربه به ایران تئوریپردازی و سخنرانی میکند، در چند نوبت خبری رسانه داده میشود.
رسانه ملی؛ دروغ بزرگی که سالهاست که شنیده میشود؛ ملی! بخواهیم سانسورهای قبلی در صداوسیما را توجیه کنیم میگوییم این رسانه، ملی است، رسانه انقلاب که نیست.اما واقعا به رسالت ملی خود عمل نموده است؟ آیا واقعا این رسانه ملی است؟ نگاهی به برنامههای صداوسیما از بخشهای خبری گرفته تا سریالها و دیگر برنامههای هنری چیزی جز یک دیکتاتوری نخبگانی اشرافی را نشان نمیدهد. به راحتی دغدغهها و مشکلات و آرمانهای(اگر آرمانی داشته باشند) یک طبقه خاص پیگیری و پمپاژ میشود. از مشکل فلان کوچه شهرک غرب گرفته تا چند صد میلیون پول فلان بازیکن باید در صداوسیما بررسی شود اما باید سالها منتظر بمانی تا یک بار مشکلات مناطق محروم کشور به نمایش درآید. آن هم در نهایت نه به علت فعالیت رسانه به اصطلاح ملی که به یمن حضور رئیس جمهور در یک منطقه محروم تحفهای نصیب این مناطق میگردد. نمیدانم اما احتمالا این کار را هم میتوانند توجیه کنند و آن را عین عدالت بنمایانند. بالاخره کسی که پولش بیشتر باشد باید سهم بیشتری از رسانه داشته باشد تا کسی که پول ندارد. یا مگر اصلا عدالت مساوات است که ما رسانه را به قسمت مساوی بین افراد توزیع کنیم. بگذریم از اینکه اگر قرار بود به گفته حضرت روحالله و خلف صالحش عمل میشد نه تنها باید هنر، نشان دهنده مستضفعان و جنگ فقر و غنا باشد که باید کوبنده اسلام اشراف و مرفهین بیدرد میبود. و البته درد بیدردی صدا و سیما در قبال مستضعفان، فقط دامن پابرهنگان و کوخنشینان ایران را نگرفته است؛ که در ابعاد فرا مرزی اخباری که متعلق به کشورهای صاحب قدرت و مستکبر است بیش از اخبار سیلی خوردگان افریقا و امریکای لاتین و دیگر مستضعفان جهانی است. اما زمانی که همین کوخ نشینان داخل کشور از رسانه بهرهای ندارند دیگر نباید انتظار رسانه داشتن رنج کشیدگان جهانی را داشت.
اسلام ناب و اسلام آمریکایی؛ دو گانهای که حضرت روحالله بارها آن را در سخنرانیها و پیامهای تاریخی خود مطرح کرده و ملاکهای هر کدام را بیان نمودند. انگار حضرتش میخواست بفهماند که آنچه در آینده ممکن است انقلاب را تهدید کند در کنار کفر بیرونی، برداشتهای ناصواب از اسلام است که گاه به صورت اسلام متحجرانه و مقدسمآبانه چهره مینماید و گاه به صورت اسلام اباحه و لیبرال. و حال ربط این دوگانه به رسانه به اصطلاح ملی چیست؟ مهمترین معضل این است که صدا و سیما با این دو گانه بیگانه است. البته زمانی که شخص امام در رسانه مورد بیمهری قرار میگیرد دیگر نباید انتظار مطرح و عملیشدن دغدغههای ایشان را داشت.
Sorry. No data so far.