“مقتدر مظلوم” توصیفی است که با دوران امیرالمومنین(ع) مطابقت داده می شود. توصیفی که شاید طی ماههای اخیر نیز رواج پیدا کرد و خواه نا خواه از ناگفته ماندن بسیاری از واقعیت ها حکایت داشت. آنچه در پی می آید خاطرات حجتالاسلام و المسلمین محمدباقر فرزانه رئیس دانشگاه علوم اسلامی رضوی و امام جمعه موقت مشهد مقدس است از رهبر انقلاب. او از ابعاد شخصیتیایشان می گوید و از سرکشی های ایشان در مشهد و بم به مردم:
1. خودساختگی
در فضل ایشان، همین بس كه در حوزهی علمیه مشهد، كسی نمیتوانست در فضل ایشان به معنای متعارف تردید كند. خودساخته بودن رهبر معظم انقلاب هم در لحظهلحظه رفتار و عملشان مشاهده میشد.
در برنامهای هم كه ایشان برای طلبهها تنظیم كرده بودند این بود كه طلبهها اول نزد استادی بروند و آموزش اخلاقی ببینند. ایشان برای هر امری، دلیلی داشتند و نسبت به آموزش اخلاقی میگفتند: “همه شما بچه روستا هستید. بچههای روستا ضمن اینكه از استعداد و سلامت و اعصاب آرام و خوبی برخوردار هستند، كولهباری از محرومیت به همراه دارند. وقتی چنین افرادی به حوزه وارد میشوند، اگر تحصیل كنند و به لحاظ علمی به مقامی برسند و قدرتی پیدا كنند اگر آموزش اخلاقی ندیده و خود را نساخته باشند، آن محرومیتها به عقده تبدیل میشود. تنها چیزی كه میتواند آن محرومیتها را تبدیل به عقده نكند، آموزشهای اخلاقی است. كسی كه این عقدهها در درونش حل نشود، وقتی به جایگاه و قدرتی برسد، شروع به عقدهگشایی خواهد كرد.” منشأ بعضی از رفتارها در گروهی از افراد بعد از انقلاب همین مسأله بوده است. پس طلبه باید در تمام شرایط، بر خودش مسلط باشد و در فراز و نشیبهای زندگی تمرین تسلط بر خود داشته باشد؛ وگرنه روزی چراغ قرمزش روشن خواهد شد.
2. توان سیاسی و دشمنشناسی
آگاهی و درك و فهم سیاسی ایشان در حدی بود كه همه به درك بالای ایشان از مسائل معترف بودند. دشمنشناسی دقیق ایشان بسیار مورد توجه بود. دشمنشناسی یك هنر است و كسی به طور طبیعی دشمنشناس نخواهد شد. حتی اگر كسی دروس حوزه را تا حد اعلا تحصیل كند، لزوماً دشمنشناس نیست. دشمنشناسی، احتیاج به آگاهی و تیزهوشی نسبت به مسائل پیرامون دارد.
سال 49 رهبر معظم انقلاب در منزل شهید موسوی قوچانی، برای جمع محدودی، بحثی داشتند. بعد از اتمام جلسه من به اتفاق ایشان بیرون آمدم؛ ایشان به من فرمودند: “سازمانی كشف شده است به نام مجاهدین خلق؛ از الآن بدانید كه این افراد در اسلامشناسی و در معرفت دینی، مشكل دارند و در آینده نیز به خاطر همین مسأله با مشكلات عمدهای مواجه خواهند شد.” آن زمان كه هنوز كمتر كسی از وجود چنین سازمانی اطلاع داشت، رهبر معظم انقلاب با آگاهی كامل، دورنمای فعالیتهای آنها را میدانستند.
گروههای سیاسی كه در ایران فعالیت میكنند، همهی آنها دارای شجرهنامهی كاملی نزد رهبر معظم انقلاب هستند. یعنی اگر كسی بخواهد كاملترین قضاوت یا معرفت را نسبت به هر یك از گروههای سیاسی امروز و دیروز ایران داشته باشد، كسی جز رهبر معظم انقلاب نیست كه میتواند بهترین تفسیر را از عملكرد و شاكلهی آنها داشته باشند.
اگر انسان بینش سیاسی قوی نداشته باشد، دشمنشناس هم نخواهد بود و كسی كه دشمنشناس نباشد خیلی زود فریب میخورد. نمونهی آن هم در تاریخ موجود است. در طول تاریخ علمای بزرگی فریب نیروهای ستمگر و سیاستباز و قلاّبی همدورهشان را خوردند. با همهی تقوی و دانش و معرفتشان، چون دشمنشناس نبودند فریب خوردند. بنابراین باید متوجه بود كه هرچه از عمر انقلاب بگذرد، مسألهی دشمنشناسی، حساستر و مهمتر خواهد شد. طلبه باید هنر دشمنشناسی را در خود تقویت كند. انسانی كه دشمنشناس نیست، در حد قدرتی كه داراست، میتواند به آسانی ملت را در تور دشمن بیندازد؛ بدون اینكه خودش متوجه باشد و چنین قصدی داشته باشد.
آمریكا نسبت به امام و شهید بهشتی نظر خاصی داشت. بعد از تسخیر لانهی جاسوسی در ایران، كنگرهی آمریكا كارتر را احضار كرد و برخورد شدیدی با او نمود و گفت: ایرانی كه دهههای متوالی در اختیار ما بوده، چگونه ما را شكست داد و تحقیر نمود؟ كارتر در جواب میگوید: اگر در ایران سهچیز نبود، من انقلاب ایران را شكست میدادم:
اول: شخص امام خمینی؛ چون من نمیتوانم فكر ایشان را بخوانم و پیشبینی كنم برای فردا چه تصمیمی دارد. برای همین من همیشه باید در حالت دفاع باشم و هرگز نتوانستم در حال هجوم باشم. دوم: حزب جمهوری اسلامی؛ چون تا تصمیم بگیرد، مردم به خیابانها میآیند. سوم: آقای بهشتی؛ چون این فرد را نتوانستم به هیچ شیوهای فریب دهم. نه اهل معامله بود، نه اهل ترس بود و نه فریب میخورد.
از نظر كارتر، اینها عوامل شكست آمریكا از انقلاب اسلامی ایران بود كه منشاء همهی این موفقیتها هم هنر دشمنشناسی است. اصرار ما بر بالا رفتن آگاهی سیاسی طلبه، به این معنا نیست كه ما از طلبه بخواهیم سیاستباز باشد، مطالعه نكند و یا درس نخواند. بلكه منظورمان هوشیاری و آگاهی طلبه از مسائل سیاسی است. چون اگر اینگونه نباشد، فریب خواهد خورد. اگر آگاهی سیاسی بالا نباشد، نمیتوانیم مردم را هدایت كنیم و به آنجایی كه باید، برسانیم.
رهبر معظم انقلاب دارای این اوصاف بوده و هستند. به همین خاطر است كه آمریكا را به لحاظ سیاسی در موضع دفاع نگاه داشتهاند، نه در موضع هجوم. اگر ما در موضع دفاع بودیم، آمریكا با ما رفتار دیگری داشت. اما آمریكا مرتب در حال دفاع است و این مستقیماً مرتبط با شخص رهبر معظم انقلاب و نشأت گرفته از همان قدرت درك سیاسی و دشمنشناسی است.
3. احترام فوقالعاده به مردم
از دیگر خصوصیات مهم رهبر معظم انقلاب، نگاه و برداشت ایشان از مردم بود. آقا نسبت به مردم نگاه دیگری داشتند. برای همین ایشان نیروی اصلی در روند انقلاب و پیروزی آن را مردم میبینند. ایشان همیشه به مردم احترام فوقالعاده میگذاشتند و طوری رفتار میكردند كه مردم جذب شوند، فرار نكنند، زده نشوند و…
ایشان همیشه میگفتند به مقدسات مردم، اهانت نكنید. مردم بعضی چیزها را چه به درست و چه به غلط مقدس میپندارند. كسی حق اهانت به آن مقدسات را ندارد، بلكه اگر میخواهند كاری انجام دهند باید فكر آنها را روشن نمایید و به آنها بفهمانید كه آنچه مقدس میشمارید، مقدس نیست. باید مقدسات را با خصوصیات و ویژگیهایش به مردم شناساند، نه اینكه با مقدسات مردم مبارزه كرد.
به همین دلیل آیتالله خامنهای بسیار به مردم كمك میكردند. به عنوان نمونه در سیل قوچان، زلزلهی طبس و زلزلهی كاخك گناباد، ایشان نسبت به كمكرسانی به مردم بسیار حساس بودند. با اینكه در تبعید به سر میبردند ولی دائماً در فكر مردم بودند.
وقتی ایشان در “چابهار” تبعید بودند، ما به اتفاق چند نفر از علما خدمت ایشان رسیدیم. بعد از مدتی صحبت و گفتوگو، ایشان فرمودند: “یك مسألهای هست. اینكه من خیلی دوست دارم به مردم محروم این منطقه كمك كنم؛ اما پولی ندارم.” ما هم پول جمع كردیم و خدمت ایشان فرستادیم و ایشان نیازهای مردم را تأمین میكردند. به تدریج مردم به ایشان گرایش پیدا نمودند. در همین حال سِیلی آمد و مردم خیلی صدمه دیدند. ایشان بلافاصله، یك ستاد كمكرسانی تشكیل دادند. همه نیروهایی كه آقا را میشناختند و یا با ایشان مرتبط بودند، كمكها را آوردند و در ستاد كمكرسانی ایشان متمركز كردند. دستگاه شاه، یك مرتبه دید كه هیچكاره است و كسی به آنها مراجعه نمیكند. ادارات خلوت شد و هر كسی هر كاری داشت، به ستاد مراجعه میكرد. كار دولت مختل شده بود. بعد این ماجرا ایشان را به مكانی دیگر تبعید كردند؛ چون مردم را به طرف خودشان جذب كرده بودند. ایشان الآن هم همین حالت را دارند. آقا مسؤولی است كه در عین رهبری، بیشترین ارتباط را نسبت به هر كسی كه فكر میكنید، با مردم دارد. گاهی به مشهد كه میآیند، با یك وانت به محلههای فقیر مشهد میروند و وارد خانهی آنها میشوند و از نزدیك با مردم صحبت میكنند.
در مسئلهی زلزلهی بم، ایشان به صورت ناشناس وارد منطقه شدند. حتی استاندار هم خبردار نشد. ایشان معتقد هستند كه روحانی، برای رسالت خود در ارتباط با مردم مَثلش، مثل ماهی است و دریا. ماهی در دریا تولید میشود، در دریا رشد میكند و در دریا هم به كمال میرسد. روحانی از مردم تولید میشود، در میان مردم رشد میكند و در میان آنها هم به كمال میرسد. ایشان به مسؤولان میگویند: “مردم را كم نبینید؛ مردم را كم نگیرید. اصلاً ارتباط با مردم عادی باید جزء برنامه زندگیتان باشد.” موضوع كار ما مردم هستند. مگر ما غیر از مردم كار دیگری هم داریم؟ موضوع كار ما همان موضوع قرآن است. موضوع قرآن هم مردم است، “ناس” است، “انسان” است.
4. دریافتی متعالی از اسلام
از خصوصیات دیگر ایشان، برداشت و تفسیر عالی از اسلام بود. به این معنا كه دین را به گونهای جامع تفسیر میكردند كه جز در قالب یك نظام اجتماعی و حكومتی شكل پیدا نمیكرد. اگر بگوییم كه اسلام چیزی است در كنار زندگی، یك مسأله است و اگر بخواهیم بگوییم اسلام راهی است برای زندگی، مسأله دیگری است. اگر بگوییم اسلام چیزی است در كنار زندگی، نیاز به حكومت اسلامی نداریم. چون در هر حكومتی میتوانیم دیندار زندگی كنیم؛ چه در آمریكا باشیم، چه در آلمان و چه در هر جای دیگری. اما اگر بگوییم دین راهی است برای زندگی، جز در یك حكومت اسلامی نمیشود زندگی كرد. جز با یك حكومت اسلامی نمیشود مسلمان زندگی كرد. دین راه زندگی است، یعنی همهی كارهای من، همهی فعالیتها و تلاشهای من، باید در یك راه باشد كه آن راه دین است. این بینش از اسلام میگوید كه دین باید حكومت داشته باشد. دین بدون حكومت نمیتواند دین باشد. اما اگر دین را اینگونه تعریف كنیم كه عبارت است از یك سلسله عقاید مخصوص در ذهن و یك سلسله مسائل اخلاقی و احكام مشخص، در هر جایی میتوانیم دیندار زندگی كنیم. در آمریكا میتوانیم معتقد به امامت علیبنابیطالب باشیم و توحید و معاد و قیامت را قبول داشته باشیم. اینگونه مسلمان بودن، فقط در زندگی شخصی و فردی نمود دارد و تأثیرگذار است. اما كدام پیامبر و یا امام، دین را اینگونه تعریف كرده است؟! بلكه دین رابطهی انسان را با انسانهای دیگر تعیین میكند؛ وظیفهی انسان را نسبت به سایر انسانها مشخص میسازد. رابطهی انسان را با طبیعت و جهان مادی معین میكند. اگر دین اینگونه بود، دیگر نمیشود خارج از دین زندگی كرد.
پس اگر قرار باشد دین در همهی كارها نمود داشته باشد، جز در یك نظام اجتماعی و حكومتی، نمیشود این كار را انجام داد. دین راه زندگی است، نه چیز دیگری در كنار زندگی. آنچه با پذیرفتن اصلِ “دین، راه زندگی است” مشخص میشود، تسلط كامل طلبه بر علوم حوزوی و آگاهی كامل از جهانی است كه در آن زندگی میكند. به عبارتی سادهتر، اسلام را جز در قالب یك نظام اجتماعی و حكومتی نمیتوان تعریف كرد. جز در این قالب، قابل تعریف نیست.
5. جذب همهی اقشار جامعه
آیتالله خامنهای با داشتن خصوصیات چهارگانهای كه گفته شد، محور همهی كسانی شدند كه میخواستند دین را بشناسند و اهل سیاست بودند؛ اهل دین و دیانت. ایشان مجموعهای را جذب كرده بودند كه در آن، هم سیاسی دیده میشد، هم مبارز، هم انسانی كه طالب است اسلام را بشناسد و هم متدین بازاری و هم جوان دانشگاهی علاقمند به شناخت دین. همهی این افراد در آن مجموعه حاضر میشدند و استفاده میكردند. درس تفسیر ایشان در تاریخ مشهد بینظیر بود. جلسهی تفسیر ایشان از 6 نفر شروع شد و روزی كه تعطیل كردند، هفتصد هشتصد نفر طلبهی جوان، دانشجو و قشر عظیمی پای درس تفسیر بودند. ایشان در جذب افراد، جامعیت جالبی داشتند. از همهی گروهها و اقشار پیرامون ایشان جمع میشدند. ایشان محور مبارزه و تغذیهی اندیشهی مبارزاتی اسلام در مشهد بودند.
رهبر معظم انقلاب همیشه سعی میكردند در متن مردم متدین باشند. برای همین مسجد را به عنوان یك مركز ارتباطی با مردم، نماز جماعت خواندن، درس اخلاق و تفسیر گفتن، برمیگزیدند. چون مسجد بهترین مكان است برای اجتماع افراد متدینان. مركز طبیعی ارتباط روحانی با مردم همین مساجد است.
6. گزینش و پرورش طلاب مستعد
از خصوصیات ممتاز دیگر ایشان، انتخاب و گزینش طلبههای مستعد و سالم و پرورش آنها در جلسات خصوصی بود. ایشان معتقد بودند جلسات خصوصی كه افراد كمتری حضور دارند، بهترین مكان برای ساختن و تربیت نیروهای توانمند، كارآمد و مؤثری است كه در آینده بشود از آنها استفاده نمود. افرادی كه در این گروهها و جلسات خصوصی پرورش مییافتند، دارای خصوصیات و حالات ویژهای بودند. از جمله اینكه نسبت به هر مسألهای، احساس مسؤولیت عمیقی پیدا میكردند و انسانی كه احساس مسؤولیت كند، دیگر در مورد مسائلی كه در اطرافش میگذرد، بیتوجه نیست.
Sorry. No data so far.