شنبه 08 ژانویه 11 | 10:24

نظریات ویژه دکتر فیاض درباره علوم انسانی و ساختار دانش

با توجه به حضور دین بوی‍‍‍‍ژه اسلام در جامعه و نگاه اجتماعي آن و ضرورت ارتباطات انساني با يكديگر و شكل گيري نيازها كه در كنش با مردم و مناسبات در سطح فردي و رسانه ای و مبادلات في مابين، و موثر بر فن و پزشكي است، مقوله اي بنام علوم انساني شكل ميگيرد كه به بررسي موارد ذكر شده مي پردازد كه تاثير آن بطور مستقيم يا غير مستقيم بر فرهنگ بعنوان نرم افزار زندگي مشاهده مي گردد .


تریبون مستضعفین- امین کیانی– در این نوشتار سعی بر آن داریم تا توضیح مفید ومختصری را در حد علم خودمان ،در مورد کتاب«تولید علم وعلوم انسانی» نوشته دکتر ابراهیم فیاض عضو هیئت علمی دانشگاه تهران بدهیم.

دکتر فیاض دانش آموخته حوزه و دانشگاه و استاد مردم شناسی و ارتباطات در این كتاب با نگاهی دقیق و دركی صحیح، طی مقالات وگفتگو هایی، به واكاوی و بررسی و نقد مبحث «تولید علم وعلوم انسانی» پرداخته و توانسته با غور در مطلب،ریشه یابی درستی را از موانع تاریخی و معرفتی تولید علم و بایسته های آن ناظر بر بوم منطقه و جامعه اسلامی ارائه دهد كه سعی میكنم در حد خودمان وبصورت اجمال، دور نمایی را از این كتاب بهمراه مقدمات واضافاتی با حفظ سیاق كلام در زیر ارائه دهیم.

کتاب «تولید علم و علوم انسانی» دو بخش دارد که مقالات و گفت‌گوها بخش‌های این کتاب هستند. فرمولی برای علوم انسانی اسلامی، اقتصاد اسلامی پیشرفته، مردم شناسی دینی فلسفه، فقاهت و نوآوری، فلسفه تاریخ ایرانی و نوآوری، خلاقیت و سازمان، علم کلام و نوآوری، شرق و غرب معرفتی و نوآوری، علوم انسانی و سیاست گزاری کلان، دانش و قدرت، پسا صدارییسم، سازمان و دانش، انقلاب فرهنگی و دانشگاه اسلامی و وحدت حوزه و دانشگاه : زمینه‌های معرفتی، عناوین مقالات این کتاب هستند.

بخش گفت‌وگوها هم که مصاحبه‌هایی با ابراهیم فیاض است، شامل عنوان‌های اشرافیت معرفتی در مصاف با علم بومی، تولید ثروت ملی در گرو وحدت حوزه و دانشگاه، فاجعه علوم انسانی، وضعیت علوم انسانی در ایران، ایران بدون مردم شناسی به جایی نخواهد رسید، فلسفه متاخر ایرانی، ساز فرهنگ با نوای ایرانی، مظلومیت فرهنگ برآیند فقر معرفت دینی، مصرف گرایی از کالا تا اندیشه، غرب دیگر شاخص نیست و حرکت ایران به سوی سرمایه‌داری می‌شود.

با توجه به پیشرفت علم در حوزه های مختلف بالاخص غیر علوم انسانی ناظر بر نمود عینی‌اش در رسانه، مدتی است كه در کشورمان با توجه به تاکید رهبری معظم انقلاب، بسیاری از نگاه ها معطوف به موضوع«تولید علم» و همچنین مقوله علوم انسانی و ضرورت تطبیق آن با دین وبوم، شده است.

در نگاه اولیه‌، مقوله تولید علم و سخن از چرایی‌ها درمورد آن و علل بوجود آمدن علوم مختلف در تعامل با جامعه بشری امروزی یعنی دید شناختی نسبت به آن و برای این سخن از چرایی‌هاست تا بتوانیم بینش ورویکرد مناسبی رادر مورد منشا شکل گیری سوالات و موضوعات و سیر تکمیلی تولید علم تا رسیدن به مرحله اجرا وسیاستگزاری بدست آوریم که این خوددر راستای هدف صحیح و بکارگیری ابزار و طی مسیر درست به سرانجام خواهد رسید. این بحث بسیار مهمی است که دانشمندان بسیاری در حوزه های گوناگون علوم انسانی، پزشکی و فنی وارد آن شده‌اند ودر برهه‌های گوناگون قلم رانده‌اند و صحبت ها کرده اند. از طرفی باید گفت که مسئله «تولید علم»ریشه در تاریخ معرفتی و سیاستگزاری های یک جامعه در تاریخ نیز دارد چرا که میتواند در حاکمیت یک نوع طرز تفکررسوخ یافته در گذشته بر فضای کنونی جامعه بسیار موثر باشد،همچنان که نوسینده، در این کتاب و بیشتر در بخش گفتگو ها، بطور کلی، و در کتاب جدیدشان «مردم شناسی تاریخی-شناختی علم در ایران» بصورت تخصصی، به جوانب گوناگون این موضوع در ایران پرداخته اند.

از طرفی تعیین غایت علم و راه رسیدن به مطلوب، خود بر اساس فطرت و حکمت بنا خواهد شد و می‌توان آنرا مهمترین عنصر موثر در هدف گزاری کلان یک جامعه دانست، چرا که علم از مقوله بینش است و مرتبط با دانش، که خود میتواند با توجه به نقصان عقل بشری، با جدا انگاری و یا انحراف از دین به بیراهه رفته و از بعد فطرت (فطرت الله التی فطر الناس علیها) وکرامت انسانی (ولقد کرمنا بنی آدم) فاصله گرفته وبه زیان بشر وضدیت با مبانی فطری بشری بی‌انجامد و اینجاست که با گزاره های جدیدی همچون تولید فلسفه هایی سازگار جهت تبیین و چارچوب سازی مفاهیم علم در جهت بهبود و تعریف معنا و مفاهیم آن و یا مقوله علم بومی روبرو هستیم.

با توجه به حضور دین بوی‍‍‍‍ژه اسلام در جامعه وتاکید زیاد برنگاه اجتماعي آن و ضرورت ارتباطات انساني با يكديگر (انسان بعنوان جزء سازنده اجتماع) و شكل گيري نيازهای آن ها كه در كنش با مردم با مناسباتی در سطح فردي و اجتماعی و رسانه اي و مبادلات في مابين، همراه است تصدیق خواهیم کرد که این مقوله موثرترین عامل بر شکل گیری فنی وپزشکی است، بدین هنگام مقوله اي بنام علوم انساني شكل ميگيرد كه به بررسي موارد ذكر شده مي پردازد كه تاثير آن بطور مستقيم يا غير مستقيم بر فرهنگ بعنوان نرم افزار زندگي مشاهده مي گردد و به میزان تطبیق با فطرت ،موجب حذف ياشكل گيري و در مجموع بهبود مناسبات و تعاملات بين انساني بطور عمومي و كلي ميگردد ودر اجزاء موثر مي افتد لذا در اين جاست كه علوم انساني در جامعه ديني و بطور خاص اسلامي ميتواند نقش مهمترين تعيين كننده را در سياستگزاري كلان ايفا نمايد، همچنان كه در معادلات روز جهاني شاهد اين وقايع هستيم.

پس علوم انساني كلان بين است و غير آن يعني پزشكي و فني جزئی‌نگرند وقدرت درك جزء با كل و در تعامل با ساير اجزا و كنش هاي اجتماعي را ندارند ود ر اينجاست كه مقوله اي بنام «سازمان» در نقش سخت افزار زندگي رخ نمايي ميكند واحساس نیاز آن در جامعه خاصه متفکران وتئوری پردازان آن بوجود می آید كه طراحي آن بر عهده علوم انساني است. و سازمان دانشيي را بنام الجامعه (در عربي به معناي جايي كه محل اجتماع خيلي مسائل است) و در انگليسي تقريبا به همين معنا، يعني(university) يا در زبان فارسی تسامحا «دانشگاه» را ترسيم مي كند.

و مشكلات ما در عرصه فني و پزشكي عموما به علت اقتصاد فنی وپزشكي ،مديريت فنی وپزشكي و تصلب سازماني در دانشگاه ها ودر تعامل با دستگاه های اجرایی وصنعت است كه اين مشکلات هم بر ميگردد به علوم انساني وضعف در تئوری پردازی کلان!!! ومهمترین عنصر ارتباطی علوم انسانی این است که این علوم انسانی باید بر زندگی روزمره منطبق باشد، كه متاسفانه امروز ساختار آموزش عالي بنحوي است كه بر زندگي روزمره منطبق نيست.

از طرفي در حوزه دين كه نقش آنرا مختصرا بيان نموديم، فقه با موضوع «عمل» و در كنارش پويايي آن (به تعبير رهبر معظم انقلاب :فقه اجتماعى و فقه حكومتى و فقهى كه مى‌خواهد نظام زندگى ملتها را اداره كند و بايد پاسخگوى مسائل كوچك و بزرگ ملتها باشد، فقهى كه مى‌خواهد يك ملت يا مجموعه‌ى عظيمى از انسانها و ملتها را اداره كند، بايستى بتواند شرايط زمان را بشناسد و پاسخ هر نيازى را در هنگام آن نياز، به آن بدهد و نمى‌تواند در زمينه‌هاى سياسى، اقتصادى، فرهنگى و همه‌ى مسائل زندگى مردم، نقطه‌اى را بى‌پاسخ بگذارد) بعنوان عنصر كليدي قراردارد كه ناظر بر جامعه وحل معضلات آن و در نتیجه مرتبط با علوم انساني است، نه فقه فردي كه به سكولاريسم مايل است و به بيان ديگر اسلام آمريكايي و تحجريی كه سعي در مقابل یکدیگر قرار دادن مرجعيت فردي در مقابل نهاد ولايت فقيه است.

در اين جاست كه حوزه ديني با استفاده و بكارگيري وحي (قرآن)، عقل و متون روايي از معصومين بر مباني واصول صحيح، سازمان دانشيی را بنام «حوزه علميه» جهت تبيين راه و هدف علم از نگاه دين و مامني را جهت تربيت مجتهدين و متخصصين در رشته هاي تخصصي و مرتبط ودر تعامل با جامعه روز و مقتضياتش، تاسيس ميكند.

كه در اينجاست كه حکومت اسلامی دربسترجامعه با كشف ريشه ها و تكيه بر مشتركات و نقد منصفانه واصلاح ساختاري ومحتوايي در حوزه ودانشگاه مبحثي را بنام«وحدت حوزه و دانشگاه» مطرح مي كند. و نويسنده راهكار هايي را را در اين كتاب پيشنهاد ميدهد.

بدين هنگام است كه باید مباحثي تحت عنوان «جنبش نرم افزاری ونهضت تولید علم» و «چرخه علمی» مطرح شود كه نویسنده بصورت تخصصی بدان پرداخته است كه خوانندگان گرامی را به كتاب ارجاع میدهم.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.