تریبون مستضعفین – محمد رضا عابدی شاهرودی – سعىم در اينجا، اين است كه نشان بدهم چيزى به نام ادبيات وبلاگ نويسى وجود دارد يا نه و اگر وجود دارد، چه شباهتها و تفاوتهايى با ساير شاخههاى ادبيات دارد. البته نبايد از ياد بُرد كه ساير شاخههاى ادبيات و حتى خودِ ادبيات، بر اساسِ قراردادهاى ما به وجود آمدهاند وگرنه چيزى از آسمان به عنوانِ قوانينِ ادبيات بر ما وحى نشدهاند. همه چيزِ ادبيات را ما (يعنى كسانى كه آن را به وجود آوردهاند) به وجود آوردهاند و همين ما هستيم كه مىتوانيم دامنهاش را كم يا زياد كنيم. هر چند شايد به نظر برسد كه اين كار بسيار سادهاى است، اما پيشنهاد مىكنم كه امتحانش نكنيد، چون مثلِ انجام بسيارى از كارها، فقط اولش ساده به نظر مىرسد.
ما درباره چيزهايى پرسش مىكنيم، كه حداقل چيزى از آن بدانيم. به عنوان مثال، شايد هيچوقت براى شما اين پرسش پيش نيامده باشد كه مونادها در فلسفه جناب لايب نيتس چه معنايى مىدهند. زيرا احتمالاً تا به حال حتىِ نامِ آنان را هم نشنيدهايد. شما چيزى از مونادها نمىدانيد، بنابراين هيچ پرسشى هم از آن نداريد. شما هميشه از چيزهايى مىپرسيد كه حداقل چيزِ اندكى از آن بدانيد. طبيعتا تا يك دهه گذشته، هيچكدام از ما از ادبيات وبلاگ نويسى سخن نمىگفتيم، چون تا به حال نمىدانستيم كه چيزى هم به نام وبلاگ و وبلاگ نويسى وجود دارد كه حالا بخواهد صاحبِ ادبيات شود. بنابراين ادبيات وبلاگ نوسى، زمانِ كمى را گذرانده است، در مقايسه با ادبيات داستان نوسى كه احتمالاً چيزى بيشتر از چند هزار سال قدمت دارد يا ادبيات روزنامه نوسى كه به چند قرن مىرسد. هر چند بايد مراقب بود كه قدمتِ هيچ چيزى (به جز دوست) دليلِ برترىاش نيست.
بنابراين ادبيات وبلاگ نويسى در طول دههاى كه از عمرش مىگذرد، كم كم و آرام آرام به خود شكل و فرم داده است. اين دختر بچه هنوز بالغ نشده، در حال يادگيرى و امتحان است و در دورههاى مختلف، سبكهاى متفاوتى را امتحان مىكند. گاهى وقتها با دختربچههاى نابالغِ ديگرى دست به رقابت مىزند. گاهى وقتها عروسكهايش را مىدزدند و او گريه مىكند. شبكههاى اجتماعى، ميكروبلاگها و چت رومها، همبازيهاى اين دختربچه نابالغ هستند كه ميانِشان حسادتِ دخترانه زيادى هم وجود دارد.
با اين حساب و بر طبق تاريخى كه گذشته است، ادبيات وبلاگ نوسى بخشى از ادبياتِ شتاب زده است. ادبياتِ شتاب زده هم بخشى از بد نويسى است كه به عنوان سبكى از ادبيات، قابل پيگيرى و شناسايى است.
بد نويسى به معناى بد نوشتن نيست، بلكه سبكى در ادبيات است كه تمركزش را روى فوران و بازيهاى ذهنى و زبانى مىگذارد. در اين سبكِ نوشتارى، تصميمات در لحظه، ساختار، شخصيتها و همه چيزى كه مربوط به نوشتن مىشود را به وجود مىآورند. در اين سبك نوشتارى، به جاى رفتن به عمق، فقط در سطح شنا مىكنيم و اين يك مسئله بسيار مهم است. مثلاً فرض كنيد كه شما مىخواهيد يك شخصيت را براى يك داستان به وجود آوريد. در اين سبك به جاى پرداختن به گذشته و حال و آيندهاش و اينكه خاله و عمه و عمو و دايى و پدر بزرگها و مادربزرگها و همسايههاى دوران كودكى او چه كسانى بودند، فقط كافى است كه چند اطلاعاتِ جزئى درباره او بدانيد. يا بهتر است بگويم كه جعل كنيد.
اما ادبيات شتابزده، به معناى اين نيست كه شما براى رفتن به سَرِ كار ديرتان شده و غذايتان هم روى گاز در حال سوختن است و يك پسر بچه هم در حال غرق شدن در استخر مىباشد و دوستتان هم در اتوموبيل بيرون از آپارتمان در حال بوق زدن است كه شما زودتر برويد، و شما در همان حال بايد چند صفحهاى بنويسيد. بنابراين تصميم مىگيرد كه شتاب زده بنويسيد و به جز اين، چارهاى نداريد. ادبيات شتابزده به اين معناست كه شما روى مسائلى كه مىخواهيد بپردازيد، زياد صبر نكنيد و صرفا اشارهاى گذرا به آنان بكنيد و سعى كنيد كه از راههاى غير مستقيم براى اشاره استفاده كنيد و خيلى هم به دنبالِ هدف و نتيجه نباشيد.
مثلاً شما مىخواهيد درباره طلاق و پيامدهاى آن بنويسيد. مىتوانيد يك خانواده كاملاً بخت برگشته را در نظر بگيريد كه طلاق، چه پيامدهايى براى بچههايشان داشته است. پسرِ خانواده معتاد مىشود، دزدى مىكند، كارش به قتل و تجارتِ آدم مىرسد، احتمالاً از جانب سرويسهاى جاسوسى خارج از كشور استخدام مىشود، چند بمبِ اتم روى سَرِ آفريقايىها مىاندازد و احتمالاً به توليد يك ويروس دست مىزند كه يك چهارمِ ساكنانِ كره زمين را نابود مىكند. دخترِ خانواده كه فرارى مىشود، با چند پسرِ معتاد دوست مىشود، خيابانى مىشود، بعد هم ايدز مىگيرد، بعد هم براى انتقام، باقيمانده بازماندگان از آن ويروس ساخته برادرش را به ايدز مبتلا مىكند. شما مىتوانيد به جاى همه اين اتفاقات، در چند خط به مسئله ديگرى اشاره كنيد كه فقط به يك شوك تا تلنگر نسبت به آن موضوع ختم شود.
اما وبلاگ نويسى و ادبياتى كه با خود دارد، چطور با اين سبكهاى نوشتارى ارتباط پيدا مىكنند؟ اين همان پرسشى است كه در ادامه، مىخواهيم تطبيقى ميانشان برقرار كنيم.
شما در وبلاگ نويسى، تقريبا در انجامِ اين كارها هستيد، شايد حتى بدونِ آنكه متوجه شويد. نكته در اينجاست كه اكثر بلاگرها، روى موضوعاتى كه مىنويسند، عميق نمىشوند و فقط در سطح حركت مىكنند. وبلاگهاى تخصصى چندان ارتباطى با ساير وبلاگها ندارند و معمولاً هم در بدنه اصلىِ وبلاگ نويسان قرار نمىگيرند. اما مسئله فقط در اين نيست، بلكه در اين است كه موضوعاتِ موردِ طرح، بيشتر از اينكه نتيجه فكر كردن و تعمق باشد، به صورت روزانه و لحظهاى نوشته مىشوند. به همين دليل، روزانه نويسى تا اين اندازه در ميان وبلاگ نويسان، جا باز مىكند و طرفدار دارد.
شما در وبلاگ نويسى، موضوعات را به چالش نمىكِشيد و صرفا با يك اشاره چند خطى از همهشان عبور مىكنيد. قرار نيست در وبلاگها، روى چيزى بمانيد، در اينجا مهم اين است كه خيلى سريع و شتابزده، به موضوع ديگرى بپردازيد. شايد امروز، موضوعى داغ و مهيج باشد ولى فردا، روزِ ديگرى است و موضوعِ ديگرى داغ و مهيج مىشود. بنابراين شما در وبلاگ نويسى به دنبال پرداختن به همه جوانب يك موضوع و نتيجه و پيامدهايش نيستيد، شما فقط يك اشاره غير مستقيم يا مستقيم كوتاه مىكنيد تا يك شوك به وجود بياوريد.
شما در وبلاگ نويسى، چيزهايى مىنويسيد كه شايد هيچ كسى از آن چيزى نفهمد. درباره احساساتِ روزانه خود مىنويسيد كه كاملاً سطحى هستند و فردا مطمئنا تغيير خواهند كرد. درباره تجربياتِ مرموز و خصوصىِ خود مىنويسد كه شايد فردا از آنها پشيمان شويد. يا حتى با يك هويت كاملاً ساختگى مىنويسيد كه شايد چند وقت بعد، به شخصيتِ اصلىِ خودتان تبديل شود. مهم اين است كه شما روى هيچكدام از مسائلِ ياد شده، نمىمانيد و با فضاى وبلاگ نويسى به جلو مىرويد.
با اين حال، ادبياتِ وبلاگ نويسى فضاى بسيار منعطفى دارد كه مىتواند در طولِ گذرِ زمان، خود را به شكلهاى مختلفى بروز دهد. موجهاى اجتماعى تأثيرِ زيادى در وبلاگها مىگذارند و شما مىتوانيد در يك جامعه آمارى، مسائلِ جارىِ در جامعه و ميانِ نسلهاى مختلف را به راحتى تشخيص دهيد. به ياد داشته باشيد كه هنوز وبلاگ نويسى، هويتِ خود را در ميان قشر و نسلهاى مختلف پيدا نكرده است. هنوز در مرحله كودكى سير مىكند و شايد در دهههاى بعدى، با ظاهر و باطنى كاملاً متفاوت از چيزى كه ما امروز مىشناسيم، خود را نشان بدهد. اما هر چه كه باشد، يك چيز را مىتوانيم مطمئن باشيم. اينكه وبلاگها، ظاهر و باطن ما را هم تحتِ تأثير قرار مىدهند و آن را تغيير مىدهند. تغيير يعنى زندگى، كسى كه تغيير نمىكند، زندگى نمىكند.
تذكر: حتما متوجه شدهايد كه من هم فقط به نحوهِ كاملاً سطحى و سريع از روى وبلاگ نوسى گذر كردهام، بنابراين فقط بخوانيد و براى موضوعِ فردا آماده شويد.
خسته نباشین واقعا مطلب آموزنده ای بود. ازتون می خوام که نگاهی به فضای عمومی وبلاگهای فارسی زبان هم داشته باشین. تو رو خدا به داد این جو بی بند و بار برسین و به مسئولین امر هشدار بدین که جونا توی این وبلاگها با چه چیزهایی روبرو می شن