چهارشنبه 12 ژانویه 11 | 13:49

چگونه‌ آیه‌های‌ جهاد حذف‌ می‌شود

حلقه‌ مفقوده كار تلویزیون‌ توانایی‌ تكنیكی‌ نیست‌ كه‌ با ارتقای‌ آن‌ قابل‌ رفع‌ باشد. آنچه‌ مفقود است‌ نگاه‌ انقلابی‌ است‌ كه‌ جای‌ خود را به‌ یك‌ دیدگاه‌ منحرف‌ حفاظتی‌ داده‌ است‌…. البته‌ آیه‌های‌ جهاد و انقلاب‌ به‌ ترتیل‌ و دكلمه‌ و نثر و شعر در اوقات‌ معین‌ شبانه‌روز در خلال‌ برنامه‌های‌ سیاسی‌، اخبار و گفتگو (باز هم‌ بصورت‌ كنترل‌ شده‌) قرائت‌ می‌شود اما محكمات‌ هر كار تولیدی‌ چه‌ در سطح‌ كودك‌ و چه‌ در سطح‌ غیر كودك‌ عبارت‌ است‌ از اصولی‌ كه‌ سرگرم‌ كننده‌ و فراموشی‌ بخش‌اند


بی‌ربط‌ به‌ نظر می‌رسد اما رمضان‌ امسال‌ شبكه‌ دو هر شب‌ بعد از افطار كارتون‌ «بابالنگ‌ دراز» را پخش‌ می‌كرد. بی‌ربط‌تر آنكه‌ كسی‌ ادعا می‌كند این‌ برنامه كودكان‌ از سریال‌های‌ دیگری‌ كه‌ به‌ نام‌ رمضان‌ برای‌ بزرگسالان‌ پخش‌ می‌شود رمضانی‌تر بود! درواقع‌ ارائه‌ استدلالی‌ برای‌ اثبات‌ این‌ ادعا به‌ مقدمه‌ طولانی‌ و پیچیده‌ای‌ نیاز دارد كه‌ اصل‌ ادعا را لوث‌ می‌كند. هر بحثی‌ در این‌ مورد علاوه‌ بر محتوا، ساختاری‌ است‌ و ممكن‌ است‌ حتی‌ قادر باشد كارتون‌ها، سریال‌ها و فیلم‌ها را دقیقاً تحت‌ عنوان‌ قدیمی‌ و جدید دسته‌بندی‌ كند. لااقل‌ در مورد كارتون‌ها یك‌ نگاه‌ اجمالی‌ به‌ آنچه‌ می‌دیدیم‌ و آنچه‌ اكنون‌ می‌بینیم‌ دركی‌ شهودی‌ از تفاوت‌ مورد نظر این‌ نوشته‌ به‌ دست‌ می‌دهد. البته‌ قصه‌ این‌ نوشته‌ بررسی‌ سیر تحول‌ نیست‌ بلكه‌ نگاهی‌ است‌ مقایسه‌ای‌ به‌ كار دیگران‌ و آنچه‌ در مقابل‌، ما انجام‌ می‌دهیم‌. این‌ درك‌ شهودی‌ خود می‌تواند پیش‌زمینه یافتن‌ معیارهایی‌ برای‌ قضاوت‌ و دیدگاهی‌ تحلیلی‌ برای‌ مقایسه‌ باشد.

1ـ جدیت‌:
سریال‌های‌ كارتونی‌ همچون‌ بابالنگ‌دراز، خانواده دكتر ارنست‌، مهاجران‌ و غیره‌ جدی‌ اند ـ نه‌ اینكه‌ طنز نیستند بلكه‌ نمونه‌هایی‌ از واقعیت‌ زندگی‌اند. اگر كسی‌ سختی‌ می‌كشد، صدمه‌ می‌بیند، مریض‌ می‌شود، پایش‌ می‌شكند یا می‌میرد، این‌ سختی‌، رنج‌ یا مرگ‌ كاملاً جدی‌ است‌. نمایش‌های‌ چشم‌بندی‌ای‌ نیستند كه‌ در آنها فرد در آن‌ واحد به‌ ورطه‌ نابودی‌ بیفتد و در همان‌ حال‌ قوانین‌ زندگی‌ را با ترفندی‌ دور بزند تا لحظه‌ دیگر دوبار در صحنه‌ ظاهر شود و ماجرایی‌ آغاز كند.
درواقع‌ شخصیت‌ها هم‌ چون‌ طبیعی‌ و جدی‌ زندگی‌ می‌كنند مهم‌اند نه‌ برای‌ این‌ كه‌ از هر جا رهایشان‌ كنی‌ داستان‌ یا حادثه‌ای‌ خلق‌ می‌كنند. البته‌ جدیت‌ جنبه‌ اقتصادی‌ دارد و هزینه‌های‌ ساخت‌ را بالا می‌برد. چرا، كه‌ صحنه‌ها و فضاها باید منطبق‌ با واقعیت‌ و با جزئیات‌ دقیق‌ نقاشی‌ شوند. حال‌ آنكه‌ هر چه‌ از جدیت‌ كاسته‌ شود می‌توان‌ فضاها و صحنه‌ها را ساده‌تر، فانتزی‌تر و با ابعاد غیر واقعی‌ طراحی‌ كرد و زمان‌ و نیروی‌ بسیار كمتری‌ صرف‌ كرد. این‌ لااقل‌ توضیح‌ بهتری‌ است‌ از اینكه‌ گرایش‌های‌ جدید در روانشناسی‌ كودك‌ را در تغییر اساسی‌ ساختار كارتن‌ها به‌ سمت‌ غیر جدی‌ شدن‌ دخیل‌ بدانیم‌ ـ هر چند كه‌ هرگز كل‌ ماجرا را توضیح‌ نمی‌دهد.
درواقع‌ پذیرش‌ این‌ فرض‌ مستلزم‌ قبول‌ آن‌ است‌ كه‌ كارتون‌های‌ جدید آكنده‌ از برخورد و خشونت‌ و كنایه‌های‌ سیاسی‌ بزرگسال‌ فهم‌ برای‌ روان‌ كودك‌ مناسب‌تر از نمایش‌ جدی‌ واقعیات‌ ملایم‌ زندگی‌ است‌.

2ـ پیوستگی‌:
از خصوصیات‌ مهم‌ سریال‌های‌ كارتونی‌ قدیمی‌ پیوستگی‌ است‌. در بعضی‌ از سریال‌های‌ كارتونی‌ هر قسمت‌، دنباله قسمت‌ قبلی‌ است‌ به‌گونه‌ای‌ كه‌ نمی‌تواند بی‌ارتباط‌ با آنها اتفاق‌ بیفتد. در بعضی‌ دیگر می‌توان‌ قسمت‌ سی‌ام‌ را بلافاصله‌ بعد از قسمت‌ دوم‌ دید بدون‌ آنكه‌ احساس‌ شود میان‌ آنها فاصله‌ای‌ وجود داشته‌ است‌ چنین‌ سریال‌هایی‌ بنا به‌ طبیعت‌ خود حاوی‌ داستان‌هایی‌ هستند كه‌ در مدت‌ زمان‌ هر قسمت‌، آغاز می‌شود و به‌ پایان‌ می‌رسد. به‌ همین‌ سبب‌ در اغلب‌ آنها در مدت‌ زمان‌ كوتاهی‌ با ایجاد ماجراهایی‌ شلوغ‌ و درهم‌ برهم‌ و شخصیت‌های‌ سریع‌ كم‌فرصت‌ به‌ بهترین‌ وجه‌ استفاده‌ می‌كنند! در هر قسمت‌ ممكن‌ است‌ هزار اتفاق‌ بیفتد اما در نهایت‌ هیچ‌ اتفاق‌ نمی‌افتد چرا كه‌ شخصیت‌ها باید با همان‌ آمادگی‌ قبلی‌ برای‌ قسمت‌های‌ بعدی‌ دوباره‌ روی‌ صحنه‌ بیایند. فرد بد داستان‌ ناكام‌ می‌شود و شكست‌ می‌خورد اما دستگیر نمی‌شود و از میان‌ نمی‌رود تا در قسمت‌ بعدی‌ از گوشه‌ دیگری‌ از صحنه‌ دوباره‌ ظاهر شود. درواقع‌ به‌ این‌ صورت‌ میان‌ پیوستگی‌ نداشتن‌ و غیر جدی‌ بودن‌ نوعی‌ هم‌بستگی‌ ایجاد می‌شود. حال‌ آنكه‌ در سریال‌های‌ پیوسته‌ كه‌ ماجراها در طول‌ قسمت‌های‌ متوالی‌ روی‌ می‌دهند آنچه‌ اتفاق‌ می‌افتد واقعاً اتفاق‌ می‌ افتد، تحولات‌ روی‌ می‌دهند و زمان‌ در حال‌ گذر است‌. از نگاه‌ عمیق‌تر با دو مفهوم‌ زمان‌ مواجهیم‌: زمانی‌ كه‌ بر ما می‌گذرد و زمانی‌ كه‌ متوقف‌ است‌ (جاودانگی‌) و ما باید با ماجراجویی‌ها، ابتكارات‌ و شلوغ‌بازیها آن‌ را به‌ حركت‌ درآوریم‌. خود محوری‌، احساس‌ ثبات‌، ایمن‌ و اطمینان‌ نمایی‌ به‌ وضعیت‌ موجود، سرگرمی‌، غفلت‌ و دوری‌ از فكر به‌ سادگی‌ از دل‌ یك‌ چنین‌ مفهومی‌ از زمان‌ بیرون‌ می‌آید.

3ـ عمق‌:
چیزی‌ به‌ نام‌ احساس‌ در كارتون‌های‌ جدید جایی‌ ندارد چرا كه‌ در جریان‌ شلوغ‌ حوادث‌ فرصتی‌ برای‌ آن‌ وجود ندارد. شخصیت‌ها از هر گونه‌ بعد درونی‌ بی‌بهره‌اند و چیزی‌ كه‌ بتوان‌ در آنها درونی‌ نامید اندكی‌ هوش‌ است‌ كه‌ باید آن‌ را در فرصتهای‌ اندكی‌ كه‌ در اختیار دارند سریعاً برای‌ یك‌ حركت‌ یا واكنش‌ به‌ كار اندازند. درواقع‌ در كارتون‌های‌ جدید صحنه‌های‌ چشم‌ و گوش‌ پركن‌ به‌ هر فكر یا احساس‌ استراحت‌ می‌دهد.

4ـ اخلاق‌:
اگر در كارتون‌های‌ قدیمی‌ ارزش‌های‌ اخلاقی‌ همچون‌ گذشت‌ و فداكاری‌، راستگویی‌، تلاش‌ برای‌ بهبود معاش‌ خانواده‌، زیستن‌ شرافتمندانه‌ و كشمكش‌های‌ درونی‌ شخصیت‌ها و در دوراهی‌ خوب‌ و بد بودن‌ پررنگ‌ و محوری‌ است‌ در كارتون‌های‌ جدید باتوجه‌ به‌ نبود جدیت‌، پیوستگی‌ و عمق‌ در مفاهیمی‌ كه‌ توضیح‌ داده‌ شد اخلاق‌ نباید وجود داشته‌ باشد. بااین‌ حال‌ جالب‌ آن‌ است‌ كه‌ وجود دارد و اتفاقاً خیلی‌ هم‌ پررنگ‌ است‌. اغلب‌ كارتون‌های‌ جدید دارای‌ دو دسته‌ شخصیت‌ خوب‌ و بدند. بدها عبارتند از آنها كه‌ شرورند، آسیب‌ می‌زنند، دنبال‌ بی‌نظمی‌ و ویرانی‌اند و خلاصه‌ آنكه‌ امنیت‌ آدمهای‌ آرام‌، سر به‌ راه‌ و مثبت‌ را تهدید می‌كنند. خوب‌ها در عوض‌ آنها هستند كه‌ به‌ مقابله‌ آنها می‌روند و دسیسه‌های‌ آنها را خنثی‌ می‌كنند و شر آنها را تا وقتی‌ كه‌ دوباره‌ باز گردند دفع‌ می‌كنند. این‌ مفهوم‌ از خوب‌ و بد به‌ وضوح‌ و با تأكید فراوان‌ چه‌ در سریال‌های‌ كارتونی‌ كه‌ در جنگل‌ اتفاق‌ می‌افتد و شخصیت‌های‌ آن‌ حیوانات‌ هستند، چه‌ در پلیس‌هایی‌ كه‌ فرد شرور از انواع‌ علم‌ و تكنولوژیهای‌ دست‌ نیافتنی‌ استفاده‌ می‌كند و چه‌ در جنگ‌های‌ فضایی‌ وجود دارد. معمولاً حتی‌ خود جامع‌ یا دنیایی‌ كه‌ در معرض‌ خطر یا نابودی‌ از سوی‌ بدها معرفی‌ می‌شود حضور پررنگی‌ ندارد و اگر به‌ صورت‌ ضمنی‌ صحنه‌هایی‌ از آن‌ نمایش‌ داده‌ می‌شود تشكیل‌ شده‌ است‌ از ساختمان‌ها و بناها و آدمهای‌ سر به‌ زیر، ناآگاه‌ و ضعیفی‌ كه‌ مشغول‌ روزمرگی‌ خود هستند. بنابراین‌ ارزش‌ اخلاق‌ دیگری‌ كه‌ خوبهای‌ ماجراجو دارند آگاهی‌ و هشیاری‌ و احساس‌ مسئولیت‌ بیشتر نسبت‌ به‌ دیگران‌ است‌. بدها از آن‌ جهت‌ بدند كه‌ نابهنجارند، ناسازگارند و به‌ عبارت‌ بهتر بیرونی‌اند. بنابراین‌ شری‌ اگر وجود دارد از بیرون‌ وارد می‌شود. درون‌ خود جامعه‌ یا دنیای‌ مورد نظر همه‌ چیز خوب‌ و ایده‌ال‌ است‌. درواقع‌ یكی‌ از خصوصیات‌ این‌ كارتون‌ها گریز یا دوری‌ گزیدن‌ از ورود نزدیك‌ به‌ مناسبات‌ اجتماعی‌ و حتی‌ مناسبات‌ خانواده‌ است‌. شخصیت‌ها اغلب‌ آدمهایی‌ رها و بی‌خانواده‌اند و تمام‌ همّ و غمّشان‌ آفریدن‌ شر یا دفع‌ آن‌ است‌. روی‌ دیگر سكه‌ عبارت‌ است‌ از تبدیل‌ شدن‌ این‌ روند تعقیب‌ و گریز برخورد خوبها با بدها به‌ یك‌ بازی‌ سرگرم‌ كننده‌ بی‌پایان‌ بدان‌ معنا كه‌ آن‌ سطح‌ از اخلاق‌ هم‌ رنگ‌ می‌بازد و جای‌ خود را به‌ یك‌ فضای‌ تهی‌ از مفهوم‌ و پوچ‌ می‌دهد. طبیعتاً بیننده‌ باز هم‌ طرفدار خوبهاست‌ اما نه‌ از آن‌ جهت‌ كه‌ بهترند بلكه‌ از آن‌ جهت‌ كه‌ زرنگ‌تر و باهوش‌ترند. شاید بتوان‌ از جنبه‌های‌ دیگری‌همچون‌ سطح‌ رفاه‌ و سطح‌ نمایش‌ تكنولوژی‌ و قدرتی‌ كه‌ بواسطه‌ آن‌ حاصل‌ می‌شود هم‌ به‌ تفاوتها نگاه‌ كرد اما اگر به‌ همان‌ها كه‌ گفته‌ شد بسنده‌ شود سؤال‌ آن‌ است‌ كه‌ چگونه‌ چنین‌ تحول‌ آشكاری‌ بوجود آمده‌ و آیا نظیر چنین‌ تحولی‌ در حوزه‌های‌ دیگری‌ همچون‌ فیلم‌ و سریال‌سازی‌ غیر كارتونی‌ چه‌ در سطح‌ كودكان‌ و چه‌ در سطح‌ بزرگسالان‌ روی‌ داده‌ است‌ یا خیر.
در غیر اینصورت‌ می‌توان‌ نقش‌ بازار و معادلات‌ تجاری‌ تولید انیمیشن‌ از نوع‌ نقاشی‌ متحرك‌ و تكنیك‌های‌ جدید پویا نمایی‌ را برجسته‌تر كرد. وقتی‌ می‌توان‌ با هزینه كم‌ و تكنیك‌های‌ جدید كارتون‌هایی‌ با داستان‌های‌ ساده‌ از ماجراجویی‌ و برخوردهای‌ طنزآمیز تولید كرد و در هر جا با قیمت‌ مناسب‌ فروخت‌ تولید كارتون‌هایی‌ از نوع‌ قدیمی‌ تنها مورد توجه‌ كسانی‌ قرار خواهد گرفت‌ كه‌ انگیزه‌های‌ اخلاقی‌، انسانی‌ یا هنری‌ قوی‌ داشته‌ باشند. از سوی‌ دیگر آیا اصلاً داستان‌هایی‌ به‌ آن‌ قوت‌ یافت‌ می‌شود كه‌ از روی‌ آنها چنان‌ كارتون‌هایی‌ ساخته‌ شود؟ در سطح‌ فیلم‌ها و سریال‌های‌ غیر كارتونی‌ كودكان‌ چیزی‌ كه‌ مشهود است‌ با آنچه‌ درباره كارتون‌ها گفته‌ شد بی‌ارتباط‌ نیست‌. اغلب‌ اینگونه‌ فیلم‌ها یا سریال‌ها حكایتهایی‌ از ماجراجویی‌، پلیس‌بازی‌ و حادثه‌آفرینی‌های‌ كودكانی‌ است‌ كه‌ بزرگترین‌ تشویش‌ ذهنی‌ آنها دیر نرسیدن‌ به‌ مدرسه‌ یا باخبر شدن‌ پدر و مادر است‌. البته‌ سوژه‌های‌ مورد تعقیب‌ آنها از گنج‌های‌ پنهان‌ قلعه‌های‌ قدیمی‌ تا ملاقات‌ سری‌ با موجودات‌ فضایی‌ یا عجیب‌الخلقه‌ و از گرفتن‌ دزدها تا دفاع‌ از محیط‌ زیست‌ متفاوت‌ است‌ اما همگی‌ از قوانین‌ مشابهی‌ تبعیت‌ می‌كنند.
بنابراین‌ با وجود آنكه‌ بطور كلی‌ از كارتون‌ها جدی‌ترند اما در نهایت‌ نه‌ آنقدرها عمیق‌اند، نه‌ آنقدرها مخاطب‌ را به‌ فكر وامی‌دارند و در نهایت‌ پیام‌ اخلاقی‌ خاصی‌ فراتر از آنچه‌ قبلاً توضیح‌ داده‌ شد ندارند. تنها چیزی‌ كه‌ باقی‌ می‌ماند ایجاد نوعی‌ احساس‌ اعتماد به‌ نفس‌ و یادآوری‌ استعداد قهرمانی‌ به‌ كودكانی‌ است‌ كه‌ هم‌سالان‌ خود را در پایان‌ هر فیلم‌ پیروز و در میان‌ تشویق‌های‌ معلم‌ها و بزرگسالان‌ می‌بینند. دیگر حتی‌ موضوعاتی‌ همچون‌ كنار آمدن‌ با یك‌ نامادری‌ یا ناپدری‌ و غیره‌ در مركز توجه‌ نیستند. درواقع‌ تحول‌ مذكور ریشه‌ در تحولات‌ اجتماعی‌ و سیاسی‌ دنیای‌ غرب‌ دارد و گسترده‌تر از آن‌ است‌ كه‌ به‌ كارتون‌ها محدود باشد و نتیجه‌ تطبیق‌ و هماهنگ‌سازی‌ فضای‌ تربیتی‌ و آموزه‌های‌ فرهنگی‌ در جهت‌ این‌ تحولات‌ است‌.
سریال‌های‌ بزرگسالان‌ چندان‌ جلوی‌ چشم‌ نیست‌ كه‌ بتوان‌ درباره‌ آنها نظر كلی‌ داد چرا كه‌ سیاست‌ اعلامی‌ سیما جایگزین‌ كردن‌ آنها با سریال‌های‌ خودمان‌ است‌ كه‌ جریان‌ مستقل‌ و ریشه‌داری‌ است‌ و از مدتها قبل‌ آغاز شده‌ است‌. در میان‌ تعدادی‌ هم‌ كه‌ پخش‌ می‌شود سریال‌های‌ خانوادگی‌ كه‌ در فضای‌ امروز و امسال‌ ما اتفاق‌ افتاده‌ باشد نادر است‌ یا اصلاً نیست‌. به‌ طور كلی‌ سریالهای‌ خارجی‌ كه‌ در سالهای‌ اخیر از تلویزیون‌ پخش‌ شده‌ بر سه‌ دسته‌ كلی‌ است‌: پلیسی‌ها، سریال‌هایی‌ نه‌ چندان‌ بلند در مورد مشاغل‌ و حرفه‌های‌ تقریباً پلیسی‌ یا با عناوینی‌ همچون‌ كیمیاگران‌، سوداگران‌ و از این‌ قبیل‌ كه‌ كم‌ و بیش‌ خوب‌ و با ارزش‌اند و سریال‌های‌ مربوط‌ به‌ ابتدای‌ دوران‌ صنعتی‌ شدن‌ از استرالیا، كانادا یا خود آمریكا كه‌ جدیدترین‌ آنها كه‌ معلوم‌ است‌ در همین‌ اواخر تولید شده‌ پزشك‌ دهكده‌ است‌. لااقل‌ در یك‌ نگاه‌ ابتدایی‌ به‌ چند سریالی‌ كه‌ از این‌ نوع‌ از تلویزیون‌ پخش‌ شده‌ می‌توان‌ به‌ یك‌ روند تحول‌ از داستان‌گویی‌ ساده‌ در باب‌ تدبیر معاش‌ در شرایط‌ سخت‌ تا غیاب‌ فقر و تنگنای‌ اقتصادی‌ و تبدیل‌ شدن‌ روابط‌ و مناسبات‌ بین‌ فردی‌ یا اجتماعی‌ به‌ چالش‌ اصلی‌ و نمایش‌ مدرنیزه‌ شدن‌ طی‌ قسمت‌های‌ ناپیوسته‌ پی‌ برد. در پزشك‌ دهكده‌ از عرق‌ ریختن‌ كشاورز یا تلاش‌ یك‌ دامدار برای‌ نگهداری‌ از گاو و زمین‌ در مقابل‌ زمین‌خواران‌ زورمند حاشیه‌ راه‌آهن‌ یا همشهریان‌ خونریز خبری‌ نیست‌. در عوض‌ داستان‌ تازه‌ هر قسمت‌ طرح‌ مسأله‌ای‌ اجتماعی‌ یا سیاسی‌ است‌. فردگرایی‌ مفرط‌ با وجود نمایش‌های‌ مكرر اجتماعات‌ كه‌ در تزلزل‌ بسیار زیاد روابط‌ بین‌ فردی‌ نمودار است‌، عواطف‌ پرنوسان‌ و سست‌ و كم‌ریشه‌ كه‌ در سوءتفاهم‌ها و تجدید عشق‌های‌ مكرر پزشك‌ دهكده‌ و شوهرش‌ مشهود است‌، بی‌كاری‌ و رفاه‌ عمومی‌ برای‌ سرك‌ كشیدن‌ به‌ هر كار مربوط‌ یا نامربوط‌ و رسمیت‌ و خشونتی‌ كه‌ در ذات‌ همه‌ دوستی‌ها و آشنایی‌هایشان‌ نهفته‌ است‌ بر روی‌ هم‌ شكل‌ دهنده‌ فضایی‌ است‌ كه‌ می‌تواند هر چیز جزئی‌ را به‌ یك‌ معضل‌، معركه‌ یا ماجرا تبدیل‌ كند.
شخصیت‌ها پیوسته‌ در حال‌ انقلاب‌ درونی‌اند چنانكه‌ فردی‌ كه‌ در یك‌ قسمت‌ لج‌باز است‌ در قسمت‌ دیگر بسیار معقول‌ و منطقی‌ است‌ و دیگری‌ كه‌ در یك‌ قسمت‌ پست‌ و پلید جلوه‌ می‌كند در قسمت‌ دیگر ممكن‌ است‌ به‌ یك‌ قدیس‌ تبدیل‌ شود (ناپیوستگی‌).
یك‌ نظر كلی‌ درباره‌ تفاوتهای‌ حال‌ و گذشته‌ فیلم‌ها از این‌ هم‌ دشوارتر است‌. با این‌ حال‌ نگاهی‌ به‌ پرفروش‌ترین‌ فیلم‌هایی‌ كه‌ در سطح‌ جهان‌ اكران‌ می‌شوند و فیلم‌هایی‌ كه‌ كم‌ مخاطب‌، حاشیه‌ای‌ یا هنری‌ به‌ حساب‌ می‌آیند نشان‌ می‌دهد كه‌ جریان‌ كلی‌ آنها به‌ كارتون‌ها و فیلم‌های‌ سینمایی‌ كودكان‌ بی‌شباهت‌ نیست‌. فردگرایی‌، ماجراجویی‌ برای‌ نجات‌ دیگران‌، حضور نداشتن‌ خانواده‌، و در عین‌ حال‌ دلباختگی‌های‌ تصادفی‌ در فضاهای‌ غیر مستقر درگیری‌ با حوادث‌، دور زدن‌های‌ جامعه‌، فقدان‌ سكوت‌ یا سكوت‌ لازم‌ برای‌ شكل‌گیری‌ احساسات‌ یا افكار عمیق‌ و رفاهی‌ كه‌ به‌ شخصیت‌ها، فراغت‌ بال‌ برای‌ چنان‌ نقش‌آفرینی‌هایی‌ می‌دهد از خصوصیات‌ مشترك‌ همه‌ آنهاست‌. شرور یا اشراری‌ را كه‌ در این‌ فیلم‌ها مطرح‌ می‌شود اعم‌ از آنكه‌ حقیقی‌ و شبه‌حقیقی‌ باشند (آتشفشان‌) یا خیالی‌ (مرد عنكبوتی‌ بد)، متوجه‌ جامعه واقعی‌ باشند (نیویورك‌) یا وهمی‌ (مردمان‌ مورد تهدید ارباب‌ حلقه‌ها) بیرونی‌اند. حتی‌ وقتی‌ عرصه‌ جدال‌ یك‌ جامعه‌ واقعی‌ باشد در آنها خوبها و بدها در جریان‌ تعقیب‌ و گریزها از درون‌ اجتماعات‌ مردم‌، خیابانها یا از روی‌ آسمان‌ خراشها می‌گذرند، به‌ ماشین‌ها و این‌ و آن‌ آسیب‌ می‌زنند اما در عین‌ حال‌ با درون‌ جامعه‌ هیچ‌ تماسی‌ پیدا نمی‌كنند. شاید یك‌ تقسیم‌بندی‌ قدیم‌ و جدید در مورد آنها ممكن‌ نباشد اما آنچه‌ مسلم‌ است‌ آن‌ است‌ كه‌ تاریخ‌ غرب‌ در دهه‌های‌ اخیر تحولات‌ بزرگی‌ را شاهد بوده‌ است‌. اخیراً سینما چهار فیلمی‌ از یك‌ فیلم‌ساز چپ‌گرای‌ انگلیسی‌ نشان‌ می‌داد درباره‌ جنگ‌های‌ شبه‌ نظامیان‌ كمونیستی‌ كه‌ تحت‌ عنوان‌ میلیشیا با ابتدایی‌ترین‌ امكانات‌ از كشورهای‌ مختلف‌ اروپا به‌ اسپانیا رفته‌ بودند تا با فرانكو بجنگند. برای‌ همه‌ چیز رأی‌گیری‌ می‌كردند، رهبر مشخصی‌ نداشتند و در هر روستایی‌ كه‌ آزاد می‌كردند اموال‌ را اشتراكی‌ می‌كردند تا اینكه‌ استالین‌ خود جلوی‌ آنها ایستاد. فضای‌ فیلم‌ چنان‌ انتزاعی‌ بود كه‌ خیالی‌تر از مرد عنكبوتی‌ و ارباب‌ حلقه‌ها به‌ نظر می‌رسید. اینها كجا و ان‌. جی‌. اُ بازار تجمع‌های‌ مخالفت‌ با جهانی‌ شدن‌ كجا؟
با گذشتن‌ آن‌ دوره‌ها اكنون‌ دولت‌ مدرن‌ لیبرال‌ به‌ موازات‌ آنكه‌ فردگرایی‌ را بسط‌ می‌دهد برای‌ گسترش‌ دامنه نفوذ خود بر رفتار هر فرد از جامعه‌ تا حد یك‌ قدرت‌ مطلق‌ تلاش‌ می‌كند.
این‌ نفوذ با نمایندگی‌ دولت‌ از مردم‌ در قبال‌ شناسایی‌ خطرها و هشدار نسبت‌ به‌ آنها به‌ دست‌ می‌آید. خطر ممكن‌ است‌ از جانب‌ یك‌ حادثه طبیعی‌ مثل‌ آتشفشان‌ باشد یا ویروس‌ یك‌ بیماری‌.
هر چند تنها یك‌ یا دو نفر در هزار كیلومتری‌ مكان‌ زندگی‌ فرد به‌ آن‌ مبتلا شده‌ باشند. با هر هشدار، اخطار یا دلداری‌ كه‌ دولت‌ به‌ مردم‌ می‌دهد احساس‌ وابستگی‌ آنها تقویت‌ می‌شود. رسانه‌ها، فیلم‌ها و سریال‌ها كمك‌ می‌كنند تا اعتماد و وابستگی‌ فرد به‌ خبرهای‌ دولت‌ درباره‌ بیماری‌ها یا بهداشت‌ یا محیط‌زیست‌ با هشدارهایی‌ كه‌ درباره‌ تهدیدات‌ سیاسی‌ یا آدمهای‌ بد می‌دهد در یك‌ سطح‌ باقی‌ بماند. اینجاست‌ كه‌ آرام‌ آرام‌ آن‌ اندیشه مورد تمسخر اندیشه مدرن‌ كه‌ كشیش‌ها مردمان‌ را بره‌های‌ خود و خداوند می‌خواندند تحقق‌ می‌یابد. دیگر نظر سنجی‌هایی‌ از این‌ قبیل‌ كه‌ 8/49 درصد مردم‌ انگلیس‌ بابِلِر مخالفند یا این‌ میزان‌ از ماه‌ قبل‌ به‌ 9999/49 درصد افزایش‌ یافته‌ مسخره‌ به‌ نظر می‌رسد.
اگر هم‌ گهگاه‌ در فیلمی‌ به‌ بنیان‌های‌ نظام‌ اجتماعی‌ قرار است‌ اعتراض‌ شود در قالب‌ رفتار تند افراد ضد جامعه‌ متجلی‌ می‌شود كه‌ فقط‌ در فیلم‌ (نه‌ در واقعیت‌) می‌توان‌ آنها را دوست‌ داشت‌.
اینجاست‌ كه‌ آمریكا در حالی‌ از حذف‌ آیه‌های‌ جهاد از نظام‌ آموزشی‌ كشورهای‌ اسلامی‌ می‌گوید؛ چرا كه‌ قبلاً آن‌ را در مورد شهروندان‌ خود با موفقیت‌ اجرا كرده‌ است‌.
هر گونه‌ تصور سطحی‌ نسبت‌ به‌ این‌ پروژه‌ می‌تواند ما را از اصل‌ مسأله‌ غافل‌ سازد و به‌ كارهایی‌ در سطح‌ روش‌های‌ سعودی‌ و… در جلوگیری‌ از تحریف‌ و جابجا شدن‌ حروف‌ قرآن‌ وادارد فراموشمان‌ نشود كه‌ قرآن‌ در هزار سال‌ تاریخ‌ شیعی‌ قبل‌ از امام‌(ره‌) به‌ همین‌ خوبی‌ و كاملی‌ امروزه‌ همراه‌ آیه‌های‌ جهاد خوانده‌ شده‌ و هیچ‌ اتفاقی‌ هم‌ نمی‌افتاده‌ است‌. اولین‌ قدم‌ شاید آن‌ باشد كه‌ بدانیم‌ كجا هستیم‌ و داریم‌ چه‌ می‌كنیم‌ یا لااقل‌ در قبال‌ كاری‌ كه‌ آنها می‌كنند چه‌ می‌كنیم‌.
كودكان‌: كار كودكان‌ در ابتدای‌ انقلاب‌ با قوت‌ خوبی‌ آغاز شد. عروسكهایی‌ مثل‌ نخودی‌، قلی‌ و مدرسه‌ موشها سرآغاز خوبی‌ بودند. نقاشی‌ متحرك‌ نداشتیم‌ اما انواع‌ خارجی‌ آن‌ در سطح‌ عالی‌ در دسترس‌ بود. در عوض‌ شبه‌ انیمیشنی‌ مثل‌ «علی‌ كوچولو» با داستان‌های‌ بسیار كوتاه‌ تك‌ قسمتی‌ واقعاً عالی‌ از كار درآمده‌ بود و عروسكی‌ كلیله‌ و دمنه‌ای‌ از شتر و روباه‌ با صدای‌ رضا رهگذر را حتی‌ بزرگسال‌ها هم‌ می‌دیدند. سپس‌ نقاشی‌ متحرك‌ «زهره‌ و زهرا» آمد كه‌ از بسیاری‌ كارتن‌های‌ پر سر و صدای‌ امروزی‌ دیدنی‌تر بود. در سطح‌ غیر عروسكی‌ و غیر كارتنی‌ هم‌ كارهای‌ ذی‌قیمتی‌ انجام‌ شد؛ داستان‌های‌ كوچه‌ محله‌ای‌، كار كودكان‌ و درس‌ خواندن‌ شبانه‌، زحمت‌ فراوان‌ برای‌ خریدن‌ یك‌ دوچرخه‌، داستان‌هایی‌ مثل‌ «تمبر» و قصه‌های‌ مجید و كارهای‌ دیگری‌ از بعضی‌ بزرگسالان‌ امروز سینما و تئاتر كه‌ بطور مشترك‌ انجام‌ می‌دادند. شاید بررسی‌ اینكه‌ چه‌ كسانی‌ از قسمت‌ كودك‌ تلویزیون‌ به‌ جایگاههای‌ بالاتر رسیدند و چرا باز نگشتند جالب‌ باشد. آخرین‌ عروسكی‌ جدی‌ «خانه‌ مادربزرگ‌» بود كه‌ طنزی‌ قوی‌ داشت‌ و نویسنده‌ از طنزنویسان‌ مشهور بود اما پس‌ از آن‌ تا به‌ حال‌ آنچه‌ دیده‌ می‌شود برنامه‌های‌ «عروسك‌ بر دست‌ مجری‌» است‌. قویترین‌ نمونه‌ آن‌ كه‌ طنزی‌ نیرومند و شاید اندكی‌ بالاتر از سطح‌ كودكان‌ است‌ كلاه‌ قرمزی‌ بود و نمونه‌های‌ اخیر «برنا و درنا» و امثال‌ آنند. درواقع‌ این‌ تصور پیش‌ می‌آید كه‌ هنر كودك‌ یك‌ هنر كاملاً قائم‌ به‌ شخص‌ است‌. چنان‌ كه‌ فلان‌ نوع‌ برنامه‌ عروسكی‌ را اگر آن‌ شخص‌ نسازد، كس‌ دیگری‌ نخواهد ساخت‌. این‌ چه‌ علم‌ غریبه‌ای‌ است‌ كه‌ با اشخاص‌ زاده‌ می‌شود و با آنها دفن‌ می‌شود؟ بعدتر گرایشهایی‌ بوجود آمد بخصوص‌ در سطح‌ نوجوانان‌ كه‌ باید با آنها رابطه‌ مستقیم‌تری‌ برقرار كنیم‌ ـ مسلماً نه‌ از آن‌ جهت‌ كه‌ انواع‌ روش‌های‌ غیرمستقیم‌تر را آزموده‌ بودند. برجسته‌ترین‌ حاصل‌ این‌ گرایش‌ «نیم‌ رخ‌» بود و نمونه‌ اخیر آن‌ «حیاط‌ خلوت‌» است‌ كه‌ البته‌ سنگ‌ صبور و مشاور روانی‌ نیست‌ و حرفهای‌ خودش‌ را می‌زند. در سطح‌ فیلم‌ و سریال‌ داستانی‌ سطح‌ رفاه‌ به‌ شدت‌ بالا رفت‌ و ساعت‌ سحرآمیز ساخته‌ شد كه‌ حیاط‌ خانه قهرمان‌ داستان‌ استخر داشت‌. كارتون‌ «خدا لك‌لك‌ها را دوست‌ دارد.» ابتدا از درون‌ یك‌ روستا آغاز شد و سرانجام‌ از سیركی‌ سردراورد كه‌ حیوانات‌ را اسیر كرده‌ بود(!) البته‌ معلوم‌ بود كه‌ روی‌ آن‌ زحمت‌ زیادی‌ كشیده‌ شده‌ و سرآغازی‌ است‌ بر خوداتكایی‌ در تولید نقاشی‌ متحرك‌. پس‌ از آن‌ برنامه‌های‌ دیگری‌ از این‌ نوع‌ آمدند از جمله‌ درباره جنگ‌، با كیفیت‌ پائین‌تر و البته‌ داستانی‌ خوب‌ و جزئی‌ و درباره‌ حشرات‌ با اسامی‌ نامفهوم‌ شبه‌ غربی‌ در وزن‌ آنی‌ و دانی‌ و رانی‌ با ساختاری‌ ساده‌ و صحنه‌هایی‌ خلوت‌ آخرین‌ آنها داستان‌ بچه‌هایی‌ است‌ كه‌ با یك‌ آدم‌ «بد» پشت‌ كامپیوترنشین‌ دارای‌ پایگاه‌ مخفی‌ كه‌ می‌خواهد جهان‌ را با آلوده‌ كردن‌ از میان‌ ببرد به‌ كمك‌ یك‌ قطره‌ آب‌ می‌ستیزند. درواقع‌ موج‌ گرایش‌ به‌ انیمیشن‌ كه‌ جدیداً در كشور آغاز شده‌ از لحاظ‌ محتوا هم‌ از نمونه‌های‌ خارجی‌ خود تقلید می‌كند. البته‌ كارهای‌ خوبی‌ مثل‌ «حكمروایان‌ مقدس‌» هم‌ انجام‌ شده‌ اما آنچه‌ قرار است‌ به‌ طور روزمره‌ تولید و پخش‌ شود تقلیدی‌ است‌ ناشیانه‌ از انواع‌ خارجی‌ آن‌ با همه خصوصیاتی‌ كه‌ توضیح‌ داده‌ شد. البته‌ شاید استناد به‌ یك‌ یا دو كارتون‌ آن‌ هم‌ در ابتدای‌ كار درست‌ نباشد اما این‌ در صورتی‌ است‌ كه‌ جریان‌های‌ نیرومند مؤید و تقویت‌كننده‌ای‌ كه‌ در سطح‌ سیاست‌گذاریهای‌ اجتماعی‌ و فرهنگی‌ وجود دارد و صدا و سیما جزء مهم‌ آنهاست‌ در نظر نگیریم‌.

توجه‌ به‌ این‌ جریان‌ها به‌ ما حق‌ می‌دهد كه‌ با نگاهی‌ به‌ نمونه‌های‌ ابتدای‌ كار انتهای‌ آن‌ را از هم‌اكنون‌ بخوانیم‌:

الف‌ ـ آرمان‌زدایی‌:
یك‌ جریان‌ كلان‌ اجتماعی‌ با پیش‌ فرض‌ خستگی‌ جامعه‌  آغاز می‌شود و با پیش‌فرض‌ احتیاج‌ جامعه‌ به‌ نشاط‌ تقویت‌ می‌شود. شعار صرف‌ نظر از هر چیز دارای‌ چهره‌ای‌ جدی‌ و عبوسی‌ است‌ و آرمان‌ها نیز همین‌گونه‌اند. به‌ همین‌ صورت‌ آدمهایی‌ كه‌ آرمان‌هایی‌ دارند انعطاف‌ناپذیر و كانون‌ اعتراض‌های‌ بنیادین‌ مأیوس‌ كننده‌اند. از نگاه‌ كنترل‌ اجتماعی‌ یك‌ راهكار، تبدیل‌ «آرمان‌»ها به‌ «مطالبات‌» نازل‌تر، از جنس‌ هوای‌ پاك‌، در گروههای‌ شناسنامه‌دار است‌. اینچنین‌ است‌ كه‌ NGo ها ظاهر می‌شوند، بخصوص‌ در جامعه‌ای‌ مانند ایران‌ كه‌ هر چیز كه‌ اندك‌ مایه‌ای‌ داشته‌ باشد، دهان‌ همه‌ و از جمله‌ سیاست‌گزاران‌ جنوب‌ را آب‌ می‌اندازد.
عجیب‌ نیست‌ كه‌ چنین‌ راهكاری‌ حمایت‌های‌ پدرانه‌ و تشویق‌ها و كمك‌های‌ مالی‌ را برانگیزد و حتی‌ در میان‌ نهادهای‌ فرهنگی‌ رقیب‌ (رقبای‌ سیاسی‌) از این‌ جهت‌ مسابقه‌ گذاشته‌ شود و تفاوتی‌ ندارد كه‌ تشكیلات‌ كدام‌ یك‌ هیئتی‌تر باشد و كدام‌ پارتی‌ واره‌تر.
مهم‌ آن‌ است‌ كه‌ با تشكیل‌ سازمان‌هایی‌ همچون‌ انجمن‌ حمایت‌ از گازسوز شدن‌ تاكسی‌ها، باشگاه‌ عشق‌ورزان‌، كلوپ‌ ولگردان‌ یا جمعیت‌ حافظان‌ حیات‌ وحش‌ تالاب‌ انزلی‌، هم‌ تعدادی‌ را با مشاركت‌ اجتماعی‌ جذب‌ نظام‌ كرده‌ایم‌ و هم‌ مطمئن‌ شده‌ایم‌ كه‌ اینها كه‌ هستند و چه‌ می‌خواهند و از شكل‌گیری‌ حركات‌ توده‌وار و ناشناخته‌ جلوگیری‌ كرده‌ایم‌. در همین‌ راستاست‌ راهپیمایی‌های‌ دانش‌آموزان‌ پرچم‌ به‌ دستی‌ كه‌ بر ضد اعتیاد پدرانشان‌ به‌ سیگار یا عصبانیت‌ پدران‌ هنگام‌ بازگشت‌ از كار، به‌ خانه‌ تظاهرات‌ می‌كنند. درواقع‌ آنها از كودكی‌ می‌آموزند كه‌ به‌ چه‌ باید اعتراض‌ كنند. ناگفته‌ نماند كه‌ این‌ آرمان‌زدایی‌ها همواره‌ با به‌كارگیری‌ این‌ تشكیلات‌ در جهت‌ اهداف‌ سیاسی‌ خاص‌ همراه‌ است‌.

ب‌ ـ حق‌العمل‌ كاری‌ و پز فرهیختگی‌:
هر ارگان‌ یا سازمان‌ فرهنگی‌ متناسب‌ با بودجه‌ای‌ كه‌ می‌گیرد بر اساس‌ اساسنامه‌ یا بخشنامه‌ها و دستوراتی‌ كه‌ دریافت‌ می‌كند باید كار انجام‌ دهد. با این‌ حال‌ این‌ در تعارض‌ نیست‌ با آنكه‌ مسؤولان‌ آن‌ در هر حوزه‌ای‌ كه‌ فردی‌ بیرونی‌ آنها را كم‌كار یابد كار تشخیص‌ دهد. با جمله‌ها و واژگانی‌ دهان‌پركن‌ كه‌ از انبان‌ پر ادبیات‌ هنر ناب‌ آموخته‌اند. در باب‌ فقر تكنیكی‌ داد سخن‌ دهند و با اظهار حیرت‌ عرفانی‌ نسبت‌ به‌ كارهای‌ دیگران‌ با ناله‌های‌ سرد فضا را منجمد كنند. جالب‌ آنكه‌ با همه ژست‌ اصالت‌ تكنیكی‌ كه‌ به‌ خود می‌گیرند و حواله‌ كردن‌ هر فقر یا انحراف‌ محتوا به‌ ضعف‌ تكنیك‌، در عمل‌ بیشترین‌ كنترل‌ها را بر محتوا اعمال‌ می‌كنند. هر گونه‌ بوی‌ سیاست‌، اعتراض‌ تند یا حرفهای‌ نشنیده‌ آنها را حساس‌ می‌كند و به‌ واكنش‌ وامی‌دارد. در بعد تشكیلات‌ هم‌ بیشتر به‌ تكنوكراتهای‌ حق‌العمل‌كار سر به‌ زیر تكیه‌ دارند تا كسانی‌ كه‌ حرفی‌ برای‌ گفتن‌ دارند. این‌ گونه‌ آدم‌ها خودبخود دستورالعمل‌های‌ ناگفته‌ را اعمال‌ می‌كنند در عین‌ حال‌ كه‌ با سرعت‌ و در زمان‌ مقرر خواسته‌های‌ دستورات‌ و بخشنامه‌ها را اجرا می‌كنند.

ج‌ ـ هنر خودانگیخته‌:
هنر خودانگیخته‌ از طنزهای‌ سیاست‌گزاریهای‌ فرهنگی‌ است‌. از یك‌ سو به‌ مقتضای‌ شرایط‌ برای‌ ادای‌ دین‌ و رفع‌ تكلیف‌ نسبت‌ به‌ اسلام‌ و انقلاب‌ در كمترین‌ زمان‌ انواع‌ و اقسام‌ كارهای‌ هنری‌ سرهم‌بندی‌ می‌شود.
و از سوی‌ دیگر در مقابل‌ ادعا یا انتقاد در مورد كم‌كاری‌ یا بیكاری‌ می‌گویند نمی‌شود چیزی‌ را به‌ هنرمند تكلیف‌ كرد. البته‌ ساز و كارهای‌ تصویب‌ و بخشنامه‌های‌ دقیق‌ حاوی‌ منویات‌ یونسكو وجود دارد و به‌ دقت‌ اعمال‌ می‌شود اما شروع‌ كار باید بطور خودانگیخته‌ از سوی‌ هنرمندان‌ باشد. پس‌ اگر مثلاً سؤال‌ شود رابطه میان‌ تلویزیون‌ و سینمای‌ كودك‌ چیست‌ جواب‌ آن‌ است‌ كه‌ هنرمندان‌ دوست‌ دارند داستان‌های‌ خودشان‌ را بسازند و نمی‌شود چیزی‌ را به‌ آنها تحمیل‌ كرد. دیگر مهم‌ نیست‌ كه‌ دغدغه اقتصادی‌ تا چه‌ حد از گوشه‌ و كنار كار هنرمند بیرون‌ زده‌ باشد و استقلال‌ عمل‌ او تا چه‌ حد هنرمندانه‌ باشد. بنابراین‌ عجیب‌ نیست‌ كه‌اندوخته‌ ادبیات‌ متعهد در گوشه كتابخانه‌ها خاك‌ بخورد و یا تا آنجا كه‌ به‌ كارشان‌ می‌آید از سوی‌ اپوزیسیون‌ یا كسانی‌ كه‌ از چنان‌ ژستی‌ بدشان‌ نمی‌آید مصادره‌ شوند و به‌ جای‌ تلویزیون‌ از جشنواره‌ها یا همایش‌های‌ حزبی‌ سردرآورند.
حال‌ آن‌ كه‌ آنچه‌ هنر خودانگیخته‌ نامیده‌ می‌شود جز در موارد استثنا خیالی‌ بیش‌ نیست‌. در عمل‌ انواع‌ هنرهای‌ پول‌ انگیخته‌ و جشنواره‌ انگیخته‌ است‌ كه‌ جولان‌ می‌دهد.
با این‌ اوصاف‌ در مجموع‌ می‌توان‌ گفت‌ كه‌ موج‌ جدید گرایش‌ به‌ انیمیشن‌سازی‌ تا وقتی‌ كه‌ اولویت‌ها به‌ ساختن‌ داستان‌های‌ پیامبران‌ و تاریخ‌ اسلام‌ محدود باشد و تا وقتی‌ نمونه‌های‌ بهتر را می‌توان‌ از بازار جهانی‌ تهیه‌ كرد یك‌ فتح‌ باب‌ امیدوار كننده‌ نیست‌، هر چند كه‌ به‌ تولید انبوه‌ برسد. درواقع‌ ابتدا باید تكلیف‌ خود را مشخص‌ كرد كه‌ آیا نهایت‌ این‌ حركت‌ و به‌ طور كلی‌ كار كودكان‌ «در جستجوی‌ نمو»، «شِرِك‌» و «هری‌ پاتر» است‌ یا «نل‌» و «مهاجران‌» و «بچه‌های‌ آلپ‌». البته‌ كار كارتون‌ و انیمیشن‌ سازی‌ به‌ هر حدی‌ از رشد كه‌ برسد باز هم‌ این‌ سؤال‌ باقی‌ است‌ كه‌ چگونه‌ كار جدی‌ عروسكی‌ نمایشی‌ (غیر انیمیشن‌) در تلویزیون‌ متوقف‌ شده‌ و آیا نسل‌ عروسكی‌سازها در كشور منقرض‌ شده‌ است‌؟ یا تعدادشان‌ آنقدر اندك‌ است‌ كه‌ جشنواره‌ها و تئاتر و سینما به‌ تنهایی‌ همه آنها را تمام‌ وقت‌ مشغول‌ می‌كند؟
بزرگسالان‌: سریال‌ها دیگر شكل‌ ملی‌ یا ایرانی‌ خود را پیدا كرده‌اند و در مقایسه‌ با سریال‌های‌ غربی‌ دارای‌ نقاط‌ تمایز مشخص‌اند. در آنها نه‌ از فردگرایی‌ سرد خبری‌ است‌، نه‌ از روابط‌ بین‌ فردی‌ رسمی‌ و خشك‌ و نه‌ آن‌ آزادی‌ عمل‌های‌ ناشی‌ از عدم‌ حضور جدی‌ خانواده‌. اتفاقاً خانواده‌ در اكثر آنها محیط‌ همه اتفاقات‌ است‌. و مشكلات‌ و مسائل‌ و ماجراها خانوادگی‌ هستند. فردگرایی‌ به‌ شكل‌ غربی‌ جای‌ خود را به‌ نوع‌ دیگری‌ از فردگرایی‌ با چهره‌ متبسم‌ می‌دهد كه‌ بر اساس‌ آن‌ فرد مشكلات‌ را درون‌ خود و حداكثر اطرافیان‌ خود جستجو می‌كند. روابط‌ غیر رسمی‌تر و دوستانه‌ترند و عواطف‌ و روحیات‌ اشخاص‌ مانند سریالهای‌ خارجی‌ در زمان‌ كوتاه‌ دچار نوسانات‌ بزرگ‌ نمی‌شود. جدیت‌ و خشونت‌ جای‌ خود را به‌ برخوردهای‌ ملایم‌ طنزآمیز داده‌ و عاقبت‌های‌ خوب‌ و خوش‌ از ابتدای‌ همه آنها حدس‌زدنی‌ است‌. اتفاقات‌ مهیب‌ و غیرمنتظره‌ و هر چیز كه‌ بیش‌ از اندازه‌ جدی‌ باشد. در آنها نادر یا اندك‌ است‌ و آنچه‌ پیش‌ می‌آید نمك‌ زندگی‌ است‌. اكثر اتفاقات‌ درون‌ خانه‌ها، ساختمان‌ها و محیط‌های‌ دربسته‌ رخ‌ می‌دهد و حتی‌ تصویر گذرانی‌ از آنچه‌ بتوان‌ به‌ جامعه‌ مربوط‌ دانست‌ ـ خیابان‌ها، مغازه‌ها، ماشین‌ها و آدم‌ها كمتر دیده‌ می‌شود. بنابراین‌ در اینجا هم‌ به‌ شكل‌ متفاوت‌ (كم‌ خرج‌تر) جامعه‌ از سینمایی‌ كه‌ آن‌ را عرصه تعقیب‌ و گریزها قرار می‌دهد اما از كنار آن‌ رد می‌شود، حذف‌ می‌شود. در عوض‌ روابط‌ و تعارض‌های‌ فكری‌ و روانی‌ بین‌ اشخاص‌ و درون‌ خانواده‌ به‌ مدد خوش‌نشینی‌ و رفاه‌ و آسودگی‌ از دغدغه‌های‌ اقتصادی‌ برجسته‌ می‌شود. این‌ است‌ خلاصه آنچه‌ تلویزیون‌ در مقابله‌ با سریال‌های‌ خارجی‌ انجام‌ می‌دهد.
البته‌ سینمای‌ ایران‌ هم‌ از این‌ لحاظ‌ وضع‌ مطلوبی‌ ندارد اما برای‌ توجیه‌ آن‌ هزار و یك‌ دلیل‌ می‌توان‌ برشمرد كه‌ یكی‌ را به‌ نفع‌ تلویزیون‌ نمی‌شود اقامه‌ كرد. خدا را شكر كه‌ بر سر مذهب‌ و انقلاب‌ و شعار هم‌ منتی‌ نیست‌ چرا كه‌ از متن‌ فیلم‌ها غایب‌اند. این‌ تعارف‌ یا قرارداد ـ كه‌ بیائید حرف‌ خیلی‌ چیزها را نزنیم‌ اما حرف‌ بعضی‌ چیزها را خیلی‌ بزنیم‌، خیلی‌ چیزها را نشان‌ ندهیم‌ اما بعضی‌ چیزها را خیلی‌ نشان‌ بدهیم‌ ـ یعنی‌ آدمهایی‌ ساده‌ در دنیای‌ ساده‌ با مسائلی‌ محدود یا از سوی‌ بیننده‌ پذیرفته‌ می‌شود یا نمی‌شود.
اگر پذیرفته‌ شود یعنی‌ فضای‌ ذهنی‌ مخاطب‌ به‌ اندازه سریال‌ها كوچك‌ شده‌ یا حوصله‌ای‌ در همین‌ حدود دارد. از حوصله چنین‌ مخاطبی‌ انتظار افكار بزرگتر و دغدغه‌های‌ دیگر را نمی‌توان‌ داشت‌. به‌ تعبیر دیگر حال‌ كه‌ قرار است‌ بسیاری‌ از غم‌های‌ خود را فراموش‌ كنم‌ انتظار نداشته‌ باشید كه‌ جای‌ آن‌ را با غم‌های‌ شما پر كنم‌. به‌ این‌ ترتیب‌ سخنرانیها و گزارش‌ها و مصاحبه‌های‌ آكنده‌ از هشدار درباره‌ پیچیدگیها یا حساسیت‌های‌ جنبه‌های‌ دیگری‌ از وضع‌ موجود هم‌ كه‌ طی‌ برنامه‌های‌ دیگر تلویزیون‌ پخش‌ می‌شود به‌ سبب‌ كوچكی‌ ذهن‌ یا كم‌حوصلگی‌ مورد اغماض‌ قرار می‌گیرد اگر پذیرفته‌ نشود. بدان‌ معنا كه‌ مخاطب‌ اهل‌ تعارف‌ یا قراردادهای‌ ننوشته‌ نباشد آنوقت‌ به‌ سادگی‌ تلویزیون‌ و در نهایت‌ نظام‌ اسلامی‌ فریبكار فرض‌ می‌شود. بنابراین‌ به‌كارگیریهای‌ بومی‌ شده روشهایی‌ كه‌ در غرب‌ شهروندان‌ تك‌بعدی‌ و قابل‌ كنترل‌ به‌ وجود می‌آورد در یك‌ جامعه‌ انقلاب‌ زده‌(!) ممكن‌ است‌ نتایج‌ برعكس‌ به‌ بار آورد. بر روی‌ هم‌ یا شهروندانی‌ به‌ وجود می‌آیند كه‌ به‌ كل‌ نفرت‌ و بدبینی‌ را فراموش‌ می‌كنند یا كسانی‌ می‌شوند كه‌ آنقدر از ما متنفرند كه‌ از آمریكا در مقابل‌ آن‌ رنگ‌ می‌بازد ـ البته‌ این‌ دو حدود افراط‌ و تفریط‌ قضیه‌ است‌ اما عزم‌ تلوزیون‌ برای‌ ایجاد نشاط‌ و خوشبینی‌ و روشی‌ كه‌ در این‌ راه‌ به‌ كار می‌گیرد متناسب‌ با چنان‌ نتایجی‌ است‌. حرف‌ آن‌ نیست‌ كه‌ چرا آرمانها و شعارها مطرح‌ نمی‌شوند و چرا آدمهای‌ خودبزرگ‌ بین‌ گوشه‌گیر كه‌ از اطرافشان‌ بخار عرفان‌ متصاعد می‌شود و در كنار بركه‌های‌ مه‌آلود باغ‌های‌ شداد با معشوقه‌های‌ مثالی‌ یاد جبهه‌ و جهاد می‌كنند كمتر نشان‌ داده‌ می‌شود. بحث‌ روشی‌ است‌ كه‌ انقلابی‌ كه‌ با مردم‌ تعارف‌ ندارد و قراردادهای‌ یك‌ طرفه‌ امضا نمی‌كند باید در پیش‌ گیرد تا با سیاست‌ غرب‌ در ایجاد شهروندان‌ خوب‌ (كوته‌ فكر، سر به‌ زیر و بی‌آرمان‌) مقابله‌ كند.
این‌ راه‌ كه‌ به‌ یك‌ جهاد بزرگ‌ نیاز دارد دو نقطه‌ صفر با دمیدن‌ روح‌ جدیت‌ به‌ داستان‌ها بخصوص‌ با داخل‌ كردن‌ اقتصاد، پیوستگی‌ با خارج‌ كردن‌ آنها از حالت‌ بازی‌ دنباله‌دار آدم‌های‌ همیشگی‌، عمق‌ با افزودن‌ به‌ وسعت‌ فكر و احساس‌ شخصیت‌ها و دغدغه‌های‌ آنها كه‌ می‌تواند در مواقعی‌ به‌ از خودگذشتگی‌ها یا رنج‌هایی‌ منجر شود كه‌ رنگی‌ از اشكالی‌ از آرمانگرایی‌ داشته‌ باشد، طرح‌ اخلاق‌ فراتر از دوستی‌ و محبت‌ و همدلی‌ و نمایش‌ صوری‌ خود به‌ عنوان‌ عضو جامعه‌ در میان‌ پیاده‌روهای‌ شلوغ‌ یا ایستگاههای‌ اتوبوس‌ آغاز می‌شود. آیا هنر خودانگیخته‌ تاب‌ التزام‌ به‌ این‌ حداقل‌های‌ اولیه‌ را دارد؟ اگر خودبخود چنان‌ گرایشی‌ پیدا كند برخورد تلوزیون‌ چگونه‌ خواهد بود؟

جمع‌بندی‌:
حلقه‌ مفقوده كار تلویزیون‌ توانایی‌ تكنیكی‌ نیست‌ كه‌ با ارتقای‌ آن‌ قابل‌ رفع‌ باشد. آنچه‌ مفقود است‌ نگاه‌ انقلابی‌ است‌ كه‌ جای‌ خود را به‌ یك‌ دیدگاه‌ منحرف‌ حفاظتی‌ داده‌ است‌.
البته‌ آیه‌های‌ جهاد و انقلاب‌ به‌ ترتیل‌ و دكلمه‌ و نثر و شعر در اوقات‌ معین‌ شبانه‌روز در خلال‌ برنامه‌های‌ سیاسی‌، اخبار و گفتگو (باز هم‌ بصورت‌ كنترل‌ شده‌) قرائت‌ می‌شود اما محكمات‌ هر كار تولیدی‌ چه‌ در سطح‌ كودك‌ و چه‌ در سطح‌ غیر كودك‌ عبارت‌ است‌ از اصولی‌ كه‌ سرگرم‌ كننده‌ و فراموشی‌ بخش‌اند، این‌ اصول‌ از بعضی‌ پیش‌فرض‌ها از این‌ قبیل‌ برآمده‌ كه‌ «مردم‌ خسته‌ند، باید به‌ آنها آرامش‌ داد.» «مردم‌ از حرف‌ خیلی‌ جدی‌ دلزده‌ می‌شوند، حوصله‌ فكر كردن‌ ندارند و مفاهیم‌ عمیق‌تر را درك‌ نمی‌كنند.»
به‌ آنچه‌ گفته‌ شد نظریه‌های‌ جذب‌ اضافه‌ می‌شود (جذب‌ همه‌ به‌ هر طریق‌ ممكن‌ به‌ خود از آن‌ طریق‌ به‌ اسلام‌ و انقلاب‌) و جریان‌های‌ حاشیه‌ای‌ همچون‌ خلق‌ دغدغه‌های‌ مدرن‌ از جنس‌ هوای‌ پاك‌ (آلودگی‌ هوا، ایدز، دختران‌ و پسران‌ فراری‌ با نگاه‌ لوكس‌ تهران‌ زده‌) كه‌ تلوزیون‌ گهگاه‌ از تهور خود در توجه‌ آنها به‌ وجد می‌آید، به‌ آن‌ نیروی‌ مضاعف‌ می‌بخشد. با این‌ اوصاف‌ هر پیشرفتی‌ از جمله‌ پیشرفت‌ در انیمیشن‌ سازی‌ نمی‌تواند فتح‌ باب به‌ چیزی‌ فراتر از بعضی‌ دغدغه‌های‌ محدود باشد. بیش‌ از آن‌ هر آنچه‌ هست‌ چیزی‌ است‌ كه‌ وضع‌ موجود تأكید یا تشویق‌ می‌كند چنانكه‌ از اكنون‌ نشانه‌های‌ آن‌ آشكار است‌. والسلام‌.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.