شنبه 03 آوریل 10 | 09:58

ره‌آورد استراتژی رسانه ای نامتوازن

صدا و سیما در مرحله قبل از انتخابات، در ایجاد همبستگی و شور انتخاباتی و به قول اهل رسانه در «مدیریت پیام» موفق عمل کرد و در حضور بیش از 80 درصد مردم در انتخابات که نصابی کم‌نظیر و الگویی از کارآمدی نظام اسلامی بود، نقشی غیرقابل انکار داشت. این حضور 40 ملیونی، موقعیت ایران را به عنوان قدرت بلامنازع منطقه تثبیت کرد. اقتداری که تنها چند ساعت بعد موریانه تردید به ریشه‌های آن هجوم برد…


تصویری از مناظره میرحسین موسوی با احمدی نژاد

تریبون مستضعفین- مردم نشسته اند پای تلویزیون‌ها تا سخنرانی نامزد انتخابات ریاست جمهوری را بشنوند. مجری تلویزیون می‌گوید: آقای توکلی در صحبت‌های قبلی‌شان از دولت آقای هاشمی رفسنجانی انتقاد کرده‌اند و ضابطه قانونی را مراعات نکرده‌اند. ایشان باید فقط برنامه خود را ارائه می‌کرد.

این شیوه گفتگوهای تلویزیونی که در آن فقط یک نامزد حضور می یافت و فقط حق داشت به طرح برنامه های خود بپردازد، در زمان دولت سازندگی به عنوان الگوی تعامل نامزدها و مردم در صدا و سیما استفاده می شد.

پس از آن و در دوره منتهی به دولت اصلاحات این امکان وجود داشت تا نامزدهای ریاست جمهوری همزمان در یک برنامه به طرح دیدگاه‌ها بپردازند. این روش هر چند از فضای تعاملی بیشتری برخوردار بود اما به دلیل این که نامزدها، کارشناسان خبره‌ای در تمام زمینه‌ها محسوب نمی‌شوند و به دلیل رویکرد غیرحزبی و یا نمادین بودن احزاب، برنامه‌های طراحی شده ای وجود ندارد، این گفتگوها به اعلام برنامه‌های منسجم و قابل دفاعی منتهی نمی‌شد و تنها در حد طرح کلیات دیدگاه‌ها سودمند بود. در دوره منتهی به دولت عدالت و مهر، صدا و سیما درجه ریسک‌پذیری را افزایش داد و فضا به سمت مناظره‌های تلویزیونی نزدیک‌تر شد. این بار هر نامزد از کارشناسانی خبره و صاحب نظر در عرصه های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی به عنوان سخنگو استفاده می‌کرد و ضمن حفظ فضای سنتی گذشته که به هر نامزد نیز به تنهایی فرصت گفتگو با مردم داده می‌شد، داغترین بحث‌ها به گفتگوهای کارشناسان موکول می‌شد که نمونه آن بحث‌های دقیق و موشکافانه دکتر خوش‌چهره درباره وضعیت مسکن و برنامه حل معضلات این بخش بود. آنچه در این مناظرات در مقام عمل چالش‌برانگیز بود، همان مشکل نبود سیستم برنامه‌ریزی حزبی بود. زیرا این صاحب‌نظران نیز در واقع نظرات خود را بیان می‌کردند و نه لزوماً آنچه قرار است در دولت مورد نظر، عملیاتی شود. نمونه این مسأله مواجهه انتقادی دکتر خوش چهره با سیاست‌های اقتصادی دولت نهم بود.

اما در انتخابات دهم این تجربه تکامل بیشتری یافت و این بار به جای کارشناسان، دوباره خود نامزدها اما با رویکرد مناظره در برابر هم صف‌آرایی کردند. این مناظره‌ها در یک تقسیم بندی کلی در دو سطح قرار می‌گیرند. سه مناظره کروبی- رضایی، کروبی-موسوی و رضایی-موسوی. که مناظره‌هایی خنثی بود و طرفین به تأیید یکدیگر بسنده می‌کردند و یا به طرح دیدگاه‌های خود می‌پرداختند و در مواردی متحد می‌شدند تا نامزد غایب را مورد انتقاد قرار دهند. که در مناظره کروبی-موسوی به درگیری لفظی موسوی و مجری هم منجر شد؛ چرا که او تذکر داد : اگر از نامزد غایب صحبت کنید فرصتی اضافه برای دفاع به نامزد غایب داده خواهد شد. اما از سوی دیگر مناظره‌های احمدی نژاد-موسوی، احمدی نژاد-کروبی و احمدی نژاد-رضایی رویکردی جذاب و پر چالش داشت.

به گمان من از نظر استاندارد مناظره در بین مجموعه این مناظره‌ها تنها مناظره احمدی نژاد-رضایی را می‌توان کارآمد، متوازن، مسولانه، پر محتوا و سازنده دانست و در مجموع شش مناظره تنها کسی که با متانت به تبیین دیدگاه‌های خود پرداخت رضایی بود و بس. دو مناظره دیگر چیزی شبیه جنگ احزاب همراه با کشف عورت یکدیگر در ملأ عام بود. آنچه در بین این سه نفر گذشت بویژه در مناظره 13 خرداد احمدی نژاد و موسوی با هیچ تحلیل اخلاقی و قانونی سازگار نیست و رفتار هیچ کدام قابل توجیه نیست. هرچند رییس جمهور در تحمل اهانت‌ها و آتش تهیه‌ای که طی یک سال به انتخابات بر دولت فرود می‌آمد نجیبانه رفتار کرده بود، اما این بار دمل کینه‌ها و زخم باز شد و چرک عفونی آن فضای مشمئز کننده‌ای بوجود آورد. 15خرداد تحلیل این مناظره را در سایت پارسینه و سایت مطالبه ارائه کردم و به آن باز نمی‌گردم، اما توجهی که رهبر انقلاب در مراسم 14 خرداد داشتند و طرفین را به رعایت احترام و پرهیز از ایجاد کینه فراخواندند، بازتاب همین افراط‌ها بود. وقتی ترکش این اهانت‌ها و تهمت‌ها به سمت هاشمی رفسنجانی نیزهدایت شد، خروجی آن نامه شدیداللحن او به رهبری بود که بدون سلام آغاز می‌شد و با پیش‌بینی فوران بیشتر کینه‌ها و بروز تنش‌هایی در آینده ادامه می‌یافت. بازتاب‌های این نامه بسیار گسترده بود، بویژه از آن جهت که این یار قدیمی رهبری، حالا در کسوت ریاست بر خبرگان، ناظر بر رهبر و در کسوت ریاست مجلس، مشاور ایشان هم هست.

در نتیجه‌گیری این بخش عملکرد رسانه ملی می‌توان گفت: صدا و سیما در مرحله اول مورد بررسی ما که قبل از انتخابات را در بر می‌گیرد، درایجاد همبستگی و شور انتخاباتی و به قول اهل رسانه در مدیریت پیام موفق عمل کرد و در حضور بیش از 80 درصد مردم در انتخابات که نصابی کم‌نظیر و الگویی از کارآمدی نظام اسلامی بود، نقشی غیرقابل انکار داشت. این حضور 40 ملیونی، موقعیت ایران را به عنوان قدرت بلامنازع منطقه تثبیت کرد. اقتداری که تنها چند ساعت بعد موریانه تردید به ریشه‌های آن هجوم برد. تحلیل آنچه پس از آن رخ داد، ابعاد گسترده‌ای دارد که ما تنها از زاویه نقش رسانه ملی و موضوع آزادی بیان و مناظرات به آن می‌نگریم.

واقعیت این است که پس از سال‌های ابتدای انقلاب اسلامی مردم و مسولان تجربه رسانه تعاملی را نداشتند و ما از این حیث کم تجربه و کم مهارت بودیم. واقعیت باز هم این است که این کم تجربگی به همراه بی‌توجهی و غفلت به آرمان‌های مشترک و بزرگنمایی اختلافات از نقاط ضعف ساختار این مناظره‌ها بود.در نتیجه با این مناظره‌های لجام گسیخته، آستانه تحمل سیاسیون پایین آمد و حتی کهنه سیاستمدارانی مانند هاشمی رفسنجانی را هم در برگرفت . یکی با اهانت، دیگری با ادعاهایی مانند ابطال انتخابات و دیگری با سکوت و آن دیگری با سخنان دو پهلو. البته در این شرایط کمتر کسی را می‌یافتی که مرتکب اشتباهی نشود و در برابر اشتباهات دیگر باز مرتکب اشتباه دیگری نشود. لغزش هر نخبه در یک معادله ریاضی در اشتباهات دیگری ضرب می‌شد. در این حالت به این تمثیل ایمان می‌آوردی که کوه‌ها هر چه برافراشته‌ترند دره هاشان هم عمیق‌تر است.

اما نقطه عطف و کلیدی ترین محور این معادله چند مجهولی وقتی شکل گرفت که رسانه ملی ناگهان با توقف فضای تعاملی و گفتمان محور درست پس از شمارش آراء، وارد مرحله دوم مورد گفتگوی ما شد و زمینه را برای بروز شکاف ملی فراهم آورد. دستاوردی که با سماحت رسانه‌ای قبل از انتخابات به دست آمد، با عدم همان سماحت در آستانه اضمحلال قرار گرفت. در حالی‌که تا چند ساعت قبل کسی‌که 8 سال نخست وزیر بود چشم در چشم رییس جمهور و میلیون‌ها بیننده او را دیکتاتور و دروغگو می‌خواند به ناگاه با بسته شدن شیر رسانه محو شد و گویی او و همفکرانش از مادر زاده نشده‌اند. فضای یک‌جانبه و غیرتعاملی در کنار ضعف اطلاع‌رسانی تضاد عجیبی را در برابر آزادی مطلق رسانه‌ای روزهای قبل بوجود آورد. که در نوع خود یک کاریکاتور رسانه‌ای بود. آیا این سخن قرآن که «فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» نمی‌توانست زمینه‌ساز راهبرد رسانه‌ای فراگیر، کریمانه، تعاملی، صادق و در عین حال مقتدر باشد؟ آیا کسانی‌که راهبرد فضای باز رسانه‌ای قبل از انتخابات را طراحی کرده بودند، پیش‌بینی حوادث بعدی را نیز کرده بودند یا لا اقل نمی‌توانستند با تشکیل اتاق‌های فکر به سرعت سیاست جدید خود را متناسب با فضای جدید طراحی کنند؟ آیا توقف کامل مسیر قبلی به مثابه پنچرکردن عمدی اتوبوسی که با 100 کیلومتر در ساعت در سراشیبی حرکت می‌کرد، نبود؟ آیا این به معنای قحطی عرضه در فوران تقاضا نبود؟ از این روست که به نظر من فرمول حوادث ماه‌های اخیر چنین دانسته می‌شود:

بی‌قانونی و نادیده گرفتن رأی اکثریت توسط جنبش سبز به اضافه ضعف اطلاع‌رسانی تعاملی کریمانه رسانه ضربدر دخالت بیگانگان.

تصویری از مناظره جنجالی موسوی و احمدی نژاد

حل‌المسایل این رویدادها همان تبیین و اطلاع‌رسانی بود. من صدا و سیما را متهم به نداشتن استراتژی نمی‌کنم، بلکه معتقدم آنها به استراتژی‌هایی که خودشان طراحی کرده بودند عمل نکردند. گذری کوتاه به افق رسانه ملی، چشم‌انداز، مأموریت و سیاست‌ها و استراتژی‌های رسمی اعلام شده این نگاه را تأیید می‌کند: صدا و سیما ماموریت خود را مدیریت و هدایت فرهنگ و افکار عمومی جامعه می‌داند. از جمله ارزش‌ها و اصول کاری را رعایت آزادی بیان و نشر افکار و تضارب آراء با رعایت موازین اسلامی و مصالح کشور دانسته است. در چشم انداز آنها مندرج است:

-مورد اعتماد آحاد جامعه و منبع خبری و اطلاع‌رسانی مورد وثوق مردم
-برخوردار از قدرت انعطاف لازم در انطباق با شرایط و نیازهای متحول و بعضاً غیر قابل پیش بینی
-دارای آرایش رسانه‌ای جامع، نافذ و موثر
-الهام‌بخش و اثرگذار بر تحولات منطقه و جهان اسلام در ترازی برتر از سایر رقبا

این همه را بگذارید در کنار این فرمایشات رهبری در83/9/11که فرمودند: آرایش سازمانی و رسانه‌ای ما باید به گونه‌ای باشد که بتوانیم همه کشور را در همه ابعاد بپوشانیم. این آرایش باید کارآمد باشد. دارای قدرت انعطاف برای انطباق با شرایط گوناگون و پیش‌بینی‌نشده باشد. در برخورد با مسایل گوناگون توانایی، سرعت و چالاکی داشته باشد و بتواند موضع خودش را اتخاذ کند و کارساز باشد.

این پرسش همچنان برای من باقی است که براستی دلیل تأخیر و ضعف موضع‌گیری تعاملی حداقل سه ماهه صدا و سیما چه بود؟ آنچه من از درک آن عاجزم تحلیل چیستی نادیده گرفتن بدیهیات کار با رسانه است. نمی‌شود این طراحان را به گیجی متهم کرد چون این موضوع سه ماه طول نمی‌کشد. به نظرم همان دلیلی که باعث شد موسوی و کروبی در بیانیه‌هاشان افراط را از حد بگذرانند، می‌تواند دلیل نقطه مقابل آن یعنی تفریط مدیریت پیام توسط رسانه ملی باشد.

اینجاست که صدای این عمار رهبری هم شنیده شد. عماری که مهمترین قله زندگی او تبیین حق علوی در برابر باطل اموی در جریان جنگ صفین بود. تاریخ طبری نقل می‌کند عده‌ای از سپاهیان که قدرت تشخیص حق از باطل را نداشتند در جریان جنگ صفین تنها پشت سر عمار حرکت می‌کردند. چون رسول الله فرموده بود: عمار را گروه سرکش می‌کشند. بنابر این آنها می‌دانستند که هر جا عمار باشد آنجا جبهه حق است. و این از عبرت‌های تاریخ است که حق بودن علی با عمار سنجیده می‌شود!

در سکوت شبه‌عمارها رهبری از نماز جمعه تا دیدار با موسوی تا دستور بازشماری 10 درصد آراء را تدبیر کردند تا غبار فتنه بخوابد.

و رسانه ملی پس از چند ماه علم این عمار را برداشت. بعد سوم عملکرد رسانه ملی از اینجا بود که برنامه‌ای به نام «رو به فردا» متولد شد. انصاف این است که این برنامه بویژه در برخی از برنامه‌ها مانند مناظره دکتر اطاعت و دکتر زاکانی به الگوی یک مناظره پرمحتوا و تعاملی نزدیک شد و توانست دوباره مدیریت پیام را به دست بگیرد و تا حدودی التهابات را کاهش دهد. هر چند این برنامه از ظرفیتی حداقلی، طیف نخبگانی حداقلی، جریان‌های حداقلی و موضوعات حداقلی بهره برد، اما در شفافیت فضای پر از غبار موثر بود. چرا که ماشین چپ کرده اعتماد مردم به رسانه را نمی‌شد دوباره و به یک آن به اقتدار رسانه‌ای قبل از انتخابات نزدیک کرد. جز این برنامه به ندرت گفتگوهایی نیز البته با در و پیکر بیشتر در شبکه خبر دیده می‌شد. اما براستی همه ظرفیت قریب 30 شبکه تلویزیونی و ده‌ها شبکه رادیویی و روزنامه و مطبوعات مستقل همین بود؟

هر چه بود با اراده الهی و درایت رهبری و بصیرت مردمی و حماقت دشمن در اهانت به عاشورا این فتنه هم مدیریت شد تا درسی دیگر و تجربه‌ای دیگر البته با هزینه ای سنگین به اندوخته‌های انقلابی ما افزوده گردد و گروهی همچنان فربه تر شوند و بر موج‌ها سوار و در برج‌ها برقرار!

این نوشتار را با چند پیشنهاد ختم به خیر می‌کنم:

1_ اعطای فضای باز رسانه‌ای به صورت زمان محور و مناسبت محور به دلیل ابتلا به هیجانات و حیاتی بودن تأمین منافع حزبی در این مقاطع خاص، تنش‌زا است. تمرکز و تورم مناظرات باید در طول سال و در رسانه‌های متنوع و سطوح مخاطبی متفاوت پیگیری شود.

2_ بخشی از توهم جریان فتنه به عدم ترسیم فضایی فراگیر از خواسته‌های همه ملت باز می‌گردد که منجر به توهم ایران مثل تهران است گردید. بپذیریم که این‌چنین نیست و تفکرات موثر و مفید کشور هم منحصر در دو جناح نیست. مردم و نخبگان مستقل را ببینیم.

3_ توجه به راهبرد وحدت ما را به طرح دیدگاه‌های مشترک سوق می‌دهد. تمرکز بر طرح اختلافات، مردم و جریان‌ها را مبتلا به توهم فاصله از یکدیگر می‌کند. در کنار اختلافات، وزن اشتراکات را نادیده نگیریم.

4_ صاحب رسانه با درک ضرورت سرعت عمل در انتقال پیام برای مدیریت پیام از اتاق فکرهای قدرتمند، مستقل، شجاع و متخصص کمک بگیرد.

5- تهذیب نفس و شرح صدر از ضروریات ورود به عرصه فعالیت‌های اجتماعی نیست. هست. نیست. هست.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.