در نگرش انقلابی ـ با رویکرد انقلاب اسلامی ـ مهمترین عنصر تعیین کننده در رفتارهای شخص انقلابی «تکلیفگرایی» است. به گونهای که شخص انقلابی بیش از هر دغدغهای نگران عمل کردن به تکلیف خویش است. این مسأله فرع بر دو نکته است:
۱- شناخت تکلیف
۲- عمل کردن به آن
در برخی از مواقع و مواضع انقلاب ـ مانند وضیعت جنگ ـ وظیفه شخص انقلابی واضح است. اما گاهی انسانها بیش از آنکه در عمل کردن به تکلیف خودشان کوتاهی کنند در شناخت و تشخیص وظیفه خود دچار اشتباه میشوند. این مسالهای است که به نظر میرسد امروزه نیز ما به آن دچار شدهایم. به عنوان مثال، وضعیت کاندیدها در زمان انتخابات که همگی از روی وظیفه در صحنه حاضر شدهاند! نمونهای از این آشفتگی فکری ـ رفتاری است.
حال نکته این است که ما به عنوان یک انقلابی نسل سومی که کم و بیش در عرصههای اجتماعی حاضر هستیم چه وظیفهای بر عهده داریم؟
آن چیزی که امروز پس از سی سال بیش از هر چیز از نهادهای رسمی و دولتی ـ فارغ از دولت فعلی و دولتهای قبلی ـ دیده میشود ارائه بیلانهای کاری و آمارهایی است که هوش از سر هر شنوندهای میبرد. بهبه و چهچههایی که همهمان نسبت به درست بودنشان بدبین و حتیگاه به نادرست بودنشان آگاهی کامل داریم. مسالهای که احیاناً با مسائل نفسانی و دنیایی نیز آغشته شده و «توجیه المسائل»هایی را رقم میزند که در مقابل «توضیح المسائل» انقلاب اسلامی است.
توجیهاتی که انقلاب را از مسیر اصلی خویش خارج میکند مبتنی بر دو عنصر است:
۱- اسلام به عنوان غایت
۲- مردمگرایی به مثابه ابزار این غایت
هر گونه فاصله گرفتن از غایت انقلاب ـ اسلام ـ و ابزار دستیابی به آن ـ مردمگرایی ـ در واقع انحراف در مسیر حکومتی است که درصدد فراهم کردن مقدمات ظهور است و همین مساله میتواند تا حدی اهمیت موضوع منتقد بودن را نشان دهد. انقلابی کهگاه ـ بخوانید غالباً ـ از طرف دوستان نادان و دائما از سوی دشمنان دانا مورد هجمه واقع میشود.
به نظر میرسد مهمترین وظیفه یک نسل سومی انقلاب بازخوانی مجدد آرمانها و اهداف این انقلاب و بیان مجدد آنها در قالب انتقادهایی سازنده است. انتقادهایی که میتوان آنها را همان مطالباتی دانست که رهبر انقلاب وظیفه پیگری آنها را به جوانان خصوصا اقشار دانشجو و … محوّل کردند.
اما انتقاد از این جهت مورد تاکید است که:
۱- بیان کلی آرمانهای انقلاب نه تنها مشکلی را حل نمیکند بلکه از سویی موجب ایجاد و ترویج فضای شعارگرایی خواهد شد درحالیکه رویکرد انتقادی علاوه بر آنکه به بیان آرمانها و اهداف اصلی انقلاب میپردازد، آنها را در بستری عینی و واقعی مورد مداقه قرار میدهد و سعی میکند از شکستهای پیشین پلی به سوی پیروزی بزند.
۲- فضای انتقادی موجب رشد عقلانیت اجتماعی خواهد شد که فارغ از به دست آمدن اهداف دیگر خود امری پسندیده است. فضایی که شخص خواهد دانست گفتههایش به زیر ذرهبین انتقادی دیگران نگریسته خواهد شد. خود این خصوصیت باعث میشود که هر کسی به خود اجازه ندهد بیهوده و به گتره دهان به انتقاد بگشاید و فضای سیاه نمایی را ایجاد کند. چراکه هر انتقاد و منتقدی را نیز منتقدینی است هوشیار!
۳- انتقاد در جامعه موجب خواهد شد که مسئولین امر و صاحبان قدرت دائم در افعال خود تامّل کرده و پیش از هر کاری نسبت به توابع آن و نسبت آن با آرمانهای اصلی انقلاب فکر کنند و بدانند که در صورت نداشتن توضیح مناسب برای کارهای خود از سوی اذهان عمومی که به برکت رویکرد انتقادی به عقلانیتی جمعی نیز رسیده است مورد بازخواست واقع خواهند شد.
۴- انتقاد، موجب تبدیل شدن تهدیدها به فرصتها خواهد شد. به این معنا که اگر ما نقاط ضعفمان را خود بیان کنیم در واقع فرصتی برای اصلاح به نیروهای انقلاب هدیه دادهایم. برای فهمیدن اهمیت این نکته توجه به تجربه برنامه «راز» بسیار آموزنده است. خصوصاً آن بخشی که مربوط به خرمشهر و آبادان بود.
پینوشت: خواندن کتاب «قلعه حیوانات» برای هر نسل سومی ضروری است.
Sorry. No data so far.