« نمىشود قبول كرد كه ما يك مجموعهى فرهنگى داريم كه آن را به عنوان قرارگاه اصلى مسائل فرهنگى و كارزار فرهنگى قرار دادهايم – يكچنين كارزارى در همهى ادوار و در همهى كشورها اجتنابناپذير است – در عينحال، در اين قرارگاهِ اصلى، بىنشاطى يا ركود يا عدم پيشرفت ملاحظه و مشاهده بشود؛ اين را من اصلاً تصور نمىتوانم بكنم.». (بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی – 1384)
مقوله فرهنگ در تاریخ حیات نظام جمهوری اسلامی، به ویژه در دوران پس از جنگ تحمیلی، جدّیترین محور کارزار این نظام با دشمنانش بوده است. سیر تذکّرات مکرّر رهبر فرزانه انقلاب از ابتدای دهه 70، در عبارات مختلفی همچون «تهاجم فرهنگی»، «شبیخون فرهنگی»، «ناتوی فرهنگی» و «جنگ نرم»، شاهدی بر این مدّعاست. همچنین توالی این عبارات، نشان از پیشروی دشمن و غفلت ما از محورهای درگیری دارد.
روشن است که مدیریّت وضعیّت جنگی، نیازمند یک «قرارگاه فرماندهی» است و آنچه مشهود است این است که روند حاکم بر فعالیّتهای شورای عالی انقلاب فرهنگی به هیچ وجه «ماهیّت قرارگاهی» ندارد. فرهنگ به عنوان فضای تنفّسی کشور آکنده از گازهای سمّی دشمن است و شورای عالی در بهترین حالت، در مواجهه با این فضای مسموم، کار تحقیقاتی- دانشگاهی انجام میدهد و شورا نه «قرارگاه فرماندهی فرهنگی» که «پژوهشکده تأمّلات فرهنگی» کشور شده است!
شورای عالی میبایست توسط فرماندهانی هدایت گردد که در راه جهاد فرهنگی از هیچ ایثار و فداکاری، دریغ نورزند . امروز آتش دشمن در حوزه فرهنگ به قدری پرحجم است که هر ناظری قادر است هجمه بیپاسخ مانده دشمن را به وضوح مشاهده کند. آیا میتوان ناکارآمدی وضعیّت فعلی نهادهای مسئول را با توصیفات پر آب و تاب و برخی نمایشهای ظاهری، توجیه نمود؟ وقتی ناکارآمدی محرز است وظیفه دستاندرکاران، ایجاد تحولات جدی در سازوکارهای موجود است و توجیه وضعیّت فعلی، نشانه «رکود» و «بینشاطی» است که رهبر انقلاب نیز در گذشته نسبت به آن متذکّر شدهاند.
سونامی رسانههای جدید به ویژه در حوزه اینترنت را چه کسی رصد میکند و در مقابلش تدارک میبیند؟ آیا اقدامات اندک ایجابی در خصوص اینترنت و اکتفا به فیلترینگ، پاسخ مضحکانهای به هجمه اینترنتی دشمن نیست؟ بحرانها و آسیبهای اجتماعی که آمارهای آن نگران کننده است و بعضا محرمانه شمرده میشود، چه جای توجیه باقی میگذارد؟
آیا نقشه جامع علمی مصوب شورا که پس از این همه مدت تصویب شده امکان تبدیل شدن به یک سند بالادستی در عرصه پژوهش و جهاد علمی را دارد؟ یا صرفا به کلی گویی های همیشگی که فقط به درد خوش آمد دیگران می خورد پرداخته است…
درد بسیار است و اینجا تنها به معدودی از آنها به عنوان مشت نمونه خروار اشاره شد. ما تلاش تک تک اعضای شورا در درمان این دردها را قدر نهاده، ولی درد اصلی را در ساختار مشکل آفرین شورا می دانیم که در سطور زیرین به تحلیلی پیرامون آن پرداخته شده است.
هر انسجام و اتّحادی محتاج «فرماندهی متمرکز» است و امروز که بین نهادهای مختلف کشور که به نوعی متولّی امور فرهنگی هستند انسجامی دیده نمیشود، شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان «قرارگاه فرماندهی فرهنگی» قطعا نیازمند «بازآفرینی اساسی» است، تحوّلی که ماهیّت آن را عوض کند.
امروز دلسوزان نظام، چشم امید به تحوّل و بازآفرینی شورای عالی انقلاب فرهنگی دوختهاند و این در حالی است که شورا همچنان از مشکلاتی نظیر «تمرکز بر پروژههای غیر اولویّتدار»، «ضعفهای ساختاری»، «نبود مدیریّت اثربخش»، «عدم تعامل با نهادهای مختلف فرهنگی»، «چند شغله بودن مدیران خویش»، «جدّی گرفته نشدن ماموریت اعتلای فرهنگی و عدم حضور موثّر در عرصههای فرهنگی کشور» رنج میبرد.
«بینشاطی»، «رکود» و «عدم پیشرفت» آن چنان شورای عالی انقلاب فرهنگی را فراگرفته که پس از سپری شدن سالها از بیان مطالبات رهبر انقلاب (نظیر «مهندسی فرهنگی»، «تحوّل نظام آموزش و پرورش»، «طرّاحی لباس ملّی و مدهای ایرانی»، «اسلامی کردن دانشگاه» و …)، متولّیان امور هنوز قادر به پاسخگویی به آنها نیستند.
برخورد منفعلانه شورای عالی در برابر شرایط فرهنگی کشور و اکتفا به مشاوره با چند چهره صاحبنام جهت ایجاد تحوّلات فرهنگی و غفلت از نسل جوان خوشفکر پرتوان و دغدغهمند، موجب شده است که دلسوزان عرصه فرهنگ، به ایجاد تحوّلات اساسی در شورا بیندیشند.
امروز تحوّلاتی نظیر «تشکیل ردههای مختلف قرارگاه فرماندهی فرهنگی؛ از سطح سیاستگذاری تا سطوح عملیّاتی با استفاده از ظرفیّت موجود و مغفول کشور»، «برگزاری جلسات منظّم و مستمرّ دستگاههای مرتبط با عرصه فرهنگ»، «ایجاد و مدیریّت شبکههای اجتماعی دارای گفتمان انقلاب اسلامی»، «ارتباط گیری با اشخاص، محافل و ظرفیّتهای مذهبی نظیر ائمّه جمعه و هیئات مذهبی با رویکرد راهبردی»، «استفاده از ظرفیّتهای گسترده حوزههای علمیه و نخبگان فرهنگی در عرصههای مختلف اجتماعی- فرهنگی» و «استفاده از اشخاصی که تنها ماموریّت خود را حضور در عرصههای فرهنگی و نقشآفرینی در این حوزه تعریف نمودهاند»؛ مطالبه اساسی جامعه فرهنگی کشور است و جبهه حزبالله، امور فوق را از لوازم حرکت در مسیر «اعتلای فرهنگی» قلمداد میکند.
البته ذکر این نکته نیز ضروری است که «بازآفرینی شورای عالی» به معنای نفی تلاشهای ارزشمند اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی آن تا به امروز نیست؛ اما اکنون که جمهوری اسلامی در دوره جدیدی از تاریخ پر افتخار خود، قدم در راه «پیشرفت و عدالت» نهاده است، نهاد فعلی و سازوکارهای حاکم بر آن پاسخگوی نیازها و مطالبات نظام نیست. از همین رو «بازآفرینی و تحوّل اساسی شورای عالی انقلاب فرهنگی» نه یک پیشنهاد اصلاحی بلکه یک ضرورت است. «تحوّل و تغییر ماهیّت» شورا میتواند موجب تحقّق گشایشهای فراوانی در عرصه فرهنگی کشور شود و برخی از فرصت سوزیها مبدل به فرصتهای دوباره گردند.
تجربه سی ساله جمهوری اسلامی و پشتوانه تاییدات الهی متوجه نظام، نشان داده است که پیروزی در دشوارترین عرصههای مبارزه میسر است که: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ». کافی است که مجاهدانی دلسوز و متخصّص، عزم دفاع از ولایت و نظام ولایتمدار کنند و صحنه نبرد را آنچنان که شایسته است دگرگون سازند. به امید روزی که نابسامانیهای فرهنگی از جامعه اسلامی ما رخت بر بندد و مکارم اخلاقی ذیل حیات طیّبه در گستره جمهوری اسلامی گسترش یابد.
Sorry. No data so far.