شنبه 03 آوریل 10 | 17:52

مناظرات انتخاباتی از واجبات بود

کسی که در مقابل ولی فقیه عرض اندام کند استعداد این را دارد که شیطان در او نفوذ کند. این‌ها استعداد نفوذ دشمن را دارند، نه این‌که خودشان دشمن باشند. اسلام که دیگر با این‌ها کار ندارد؛ سرنوشت این‌ها این است که خاکستر دنیا شدند. درباره‌ی آن‌ها هم اصلا نباید حرفی زد. یک قضیه‌ای بود که تمام شد و پوچ شد…. شیوه‌ی آقا دراین چند ماه که نه، در این چند سال ثابت کرد که شاگرد خمینی است.


heidar-rahimpoorدر فضای سال گذشته پیش از انتخابات، که هنوز ترکیب کاندیداها مشخص نشده بود، شما فکر می‌کردید که آقای موسوی به عنوان رقیب آقای احمدی‌نژاد وارد عرصه انتخابات شوند؟
من اصلا پیش بینی نمی‌کردم. چون آقای موسوی 25 سال است که خودش علنا اعلام کرده. اما یک موضوع را به شما عرض کنم و آن هم این‌که هر کس منصب انتخاب را بر منصب اختیار بر گزیند همیشه چالش‌هایی در زندگی دارد. خداوند به اقتضای آفریدگاری، انسان را خلیفه‌ی خود انتخاب کرد و مختار آفرید یعنی تنها موجودی که اجازه‌ی انتخاب دارد انسان است. برای این‌که خلیفه‌ی خداست و می‌تواند انتخاب کند و مهم این است که ضوابط آفرینش یک ظوابط طبیعی است و ارتباطی به پروردگاری خداوند ندارد. پیشوای مذهب‌مان می‌گوید که درست است که قدرت انتخاب داریم ولی حق مطلق انتخاب نداریم. پروردگار کتاب و سنت می‌فرستد تا بگوید از قدرت انتخاب چطور بهره بگیرید. مذهب عدل و اختیار را عنوان می‌کند. عدل یعنی این‌که هر شئی را سر جای خود گذاشت و این مطلب را به عنوان مذهب، ائمه‌ی ما عنوان می‌کنند مثلا در جنگ بین یاران امام صادق در برابر قشام است به یکی می‌گوید که مرگ تو در اختیار من است یا خدا می‌گوید در اختیار خدا؛ می‌زند و می‌کشد وقتی به امام صادق می‌رسد باز این سوال را می‌پرسد و امام می‌گوید در اختیار خداست ولی تو می‌توانی بکشی یعنی بر خلاف خواسته‌ی خدا می‌توانی انجام دهی و یکی از کارهای شیاطین از اول پدیده مادیات کارشان همین است. ولی پروردگار گفته که بهترین را انتخاب کنید. این‌جا آقای موسوی که من بیشتر از این حرف‌ها به ایشان اعتقاد داشتم و به خاطر این‌که مدافع حقوق ولایت فقیه بودم در جمهوری اسلامی –روزنامه‌ی‌ خودمان- یک عضو بود این را پخش نکرد. رهبر گفت ما شاه را برداشتیم باز برای خودمان شاه بتراشیم.

مضمون مقاله شما چه بود؟
درباره ولی فقیه نوشته بودم در مورد اعتقاد؛ارتجاع؛ اجتهاد. موسوی از جلو تر با میثمی بود یعنی دقیقا ضد آخوند و از آن اشخاصی که اسلام را منهای شریعت می‌خواستند یعنی پزشکی منهای پزشک هر کس برود در داروخانه و یک دارو را بر دارد و بخورد تا خوب شود و این چیزی است که یک گروه ضعیفی فریب می‌خورند. خمینی را هم که موسوی را قبول داشت به عنوان یک رهبر انقلابی بود، کما این‌که اکثر کسانی که مصدق را قبول داشتند به عنوان یک رهبر ملی نه یک رهبر دینی، و امام را به عنوان یک رهبر صد در صد ملی قبول داشت، نه به عنوان یک آخوند و مجتهد و ولی و مرجع.

پیش از انتخابات با احمدی نژاد بودید. دلیل‌تان چه بود؟
من در انتخابات ۸۴ یک شناخت خیلی اجمالی داشتم که آقای احمدی‌نژاد رئیس انجمن شهر است و به عنوان این‌که بتوانم اختیار کنم شناخت نداشتم؛ ولی آقای قالی‌باف را می‌شناختم و از بچگی در بین ما بود و اعلامیه پخش می‌کرد و بعد هم رفت در سپاه و خیلی خوب کار کرد. آن وقت گزینه‌ی من از همه بهتر باقر بود. بعد که بین احمدی نژاد و هاشمی شد، من شش دانگ از احمدی نژاد دفاع می‌کردم و بعد از این انتخابات هم واجب می‌دانستم؛ همین الان هم حمایت از احمدی نژاد را واجب می‌دانم.

دلایل شما چه بود؟
اولا که ایشان را نمی‌شناختم نه به این معنا که بهتر یا بدتر، ولی باقر را می‌شناختم و وقتی باقر از صحنه خارج شد و بین رفسنجانی و احمدی نژاد شد، من با سوابقی که از رفسنجانی داشتم صد در صد رای‌ام برگشت و طرفدار احمدی نژاد شدم.

دلایل شما آن نگاهی است که مردم به احمدی نژاد داشتند؟
دفعه‌ی اول که روشن بود، من دفعه‌ی دوم را می‌گویم آقای رفسنجانی بینی و بین الله بسیار برای انقلاب کار کرد، ولی حقیقت این است در قران آمده که مال و اولاد فتنه است، یعنی آزمایش است و او از این آزمایش بد در آمد. خودش می‌دید که فائزه و بچه‌ها چکار می‌کنند ولی هیچ اعتنا نمی‌گرد. خدا بر مقام خزعلی بیفزاید، یک بار گفت فلانی بچه‌ی من نیست و به من ربطی ندارد. الان آقای خامنه ای چکار می‌کند! به بچه‌ها گرسنگی می‌دهد و زندگی‌شان از زندگی افراد معمولی پاین‌تر است و می‌گوید که حق ولایت فقیه این است که پایین تر از جامعه زندگی کند اگر می‌خواهید بهتر زندگی کنید آزاد هستید ولی بروید و فامل‌تان را عوض کنید که نگویند بچه‌ی ولایت فقیه دارد در بازار کار می‌کند و …

شما از احمدی نژاد چه دیدید که به او رای دادید؟
سخنرانی‌ها را مقایسه می‌کردم. من آقای رفسنجانی را می‌شناختم، سخنرانی‌ها را می‌دیدم. به قول آقا که دیدم ایشان فکرشان به من نزدیک‌تر است و رای دادم‌. دفعه‌ی دوم دیگر آزموده را آزمایش نیست. دفعه‌ی دوم اگر رای نمی‌دادند شیعه نبودند و اگر من دفعه دوم به آقای احمدی نژاد رای نمی‌دادم شیعه نبودم. یک لیبرال غربی بودم. چون آزموده بودم و هیچ نقطه‌ی مجهولی نبود و در این آدم دیدم آنچه را که من می‌خواستم و از مکتب می‌شناختم انجام می‌دهد.

خیلی‌ها بین ایشان و محسن رضایی شک داشتند.
خیلی ها هم خیلی پرت بودند و قابل مقایسه نیستند و با سوپسید در می‌رفتند. یعنی وقتی که وارد اتاق می‌شوند چراغ بیت المال را خاموش کنند. چون می‌دانید که زمان خلفا که هرج و مرج اقتصادی و سیاسی شد و مقدمه‌ای شد برای تبدیل خلافت به سلطنت و زمان امام علی (ع) می‌گفتند که این‌ها هر کدام مرتبه‌ای دارند، این آقا در جنگ بدر و … بوده فرق می‌کند با آقایی که دیروز مسلمان شده؛ وقتی هم که فرق گذاشتید سرها زیاد می‌شود ولی امیرالمئومنین فرمودند اساعه همه‌ی این‌ها مسلمان هستند و شما هم نمی‌توانید بگویید اگر این هفتاد سال پیش مسلمان بود در جنگ بدر از او بهتر امتحان نداده بود و قرآن هم می‌گوید وقتی که گفتید اشهد ان لا الله الا الله پاکی، نه این‌که نه این آقا عالِم پاک است، این آقا جاهل پاک است، این بیسواد است فرق نمی‌گذاشتند و می‌دیدند که بیت المال چقدر است و تقسیم می‌کردند؛ به همه مسلمان‌ها و کسی را هم که می‌دانست با امامت این مخالف است، ولی مسلمان است، همان قدر می‌داد که به ابوذر می‌داد و این مربوط به اسلام است. ولی با سوپسید در افتادن یعنی با کل زر و زور و تزویر در افتادن، و این شهامت و جرات می‌خواهد.

آقای موسوی که وارد عرصه انتخابات شد از همان اول خیلی انقلابی‌ها را امیدوار کرد و از امام و انقلاب صحبت کرد، ولی هر چه که به انتخابات نزدیک‌تر می‌شدیم صحبت‌ها لیبرالی‌تر می‌شد. تحلیل شما چیست؟
خیلی این موضوع مهم است و اگر به کسی بگویید باور نمی‌کند، ولی مهم است وقتی قرآن می‌گوید شیاطین جن و انس به مجردی که انسان آفریده شد، شیطان به یک گروه از انسان‌ها مسلط شد؛ اول از هابیل که قابیل را کشت و از این‌جا کفر و ایمان در مقابل هم قرار گرفتند. به اقتضای قدرت انتخاب بعد وقتی که اینطور شد یک گروهی که متمایل به شر بودند در اطراف شر متراکم شدند و فلسفه‌ی گروه شر و خیر در زمین پیدا شد و این فلسفه را هر دینی یک جور تعریف می‌کنند مثلا زرتشتی‌ها اهریمن را از موسی می‌دانند؛ ما می‌گوییم که شیطان بنده متمرد است نه این که قدرتی در مقابل خدا داشته باشد؛ و در قرآن هم می‌گوید که ما می‌توانیم به هر کس که ایمان نداشته باشد نفوذ کنیم؛ هر کس که متقی باشد نمی‌توانیم نفوذ کنیم. این شد که گروه این‌ها تشکیل شد و آمدند و هر جا که کفر را قبول داشتند، زیرکانه در ادیان نفوذ می‌کردند. به مجرد این‌که یک دین می‌آمد، در این دین نفوذ می‌کردند و دین را تحریم می‌کردند. یعنی تا قبل از قرآن تمام کتب را تحریف می‌کردند، مردم را دو گروه می‌کردند؛ اگر دقت کرده باشید وقتی خداوند حضرت موسی را بر می‌گزیند می‌گوید برو فرعون را راهنمایی کن و آن‌جا هم دستگاهی است که پر از سحر و جادو است و آمدند این‌ جادوگرها و می‌خواهند خود نمایی کنند؛ ریسمان‌ها را می‌اندازند تا حضرت موسی را بترسانند. ندا می‌آید که عصا را بینداز (و از همین‌جا می‌فهمید که چیست اساس این) آن گروهی که هیچ‌گاه ایمان نیاورده بودند و در دستگاه پیامبران نفوذ می‌کردند و تحریم می‌کردند، وقتی این را می‌بینند بلا فاصله موسوی می‌شوند، یهودی می‌شوند و بدبختانه از آن زمان تا حالا تحت عنوان دین، هر دینی که بیاید، ضربه خودشان را به آن‌ها می‌زنند که می‌بینید وقتی حضرت موسی می‌رود در یک فاصله‌ای به کوه، مردم را گوساله پرست کردند بعد باز دوباره در بودایی‌ها بت‌پرست‌ها می‌دانید که ریشه‌شان چه بود، این‌که در بین خودشان یک پیامبری بود که مردم دوستش داشتند وقتی مرد گفتند هیکل این را بسازید و مردم ساختند و بت پرستی را رواج دادند. همین‌طور هر جا که نگاه کنید از زمان حضرت موسی می‌بینید که هستند و الان که می‌بینند دارند شکست می‌خورند نفوذ کردند در مسیحی‌ها و می‌گویند عیسی خداست و این کار همیشگی است و زمان حضرت پیامبر هم از این کارها کردند و بلاخره با نفوذی که داشتند، به دست بهترین مردم مسلمان‌ها، ولایت را تبدیل به خلافت کردند. چون ولایت در این 1400سال کوچکترین ذره‌ای ضربه پذیر نیست و سی سال بعد تبدیل شد به سلطنت. اگر می‌خواهید ارزش ولایت فقیه را بفهمید ایران را مقایسه کنید با افغانستان و عراق و … که دشمن به راحتی نفوذ می‌کند ؛ حالا هر کس بگوید که موسوی و کروبی وابسته به دشمن هستند یاوه است؛ موسوی و کروبی وارد معرکه شدند که صهیونیسم جهانی است و شیطان پرستی است نفوذ کنند که در کسی اگر نفوذ کند خیلی زود همه چیز را به دست می‌گیرد. چون عقل این‌ها اجازه نمی‌داد که مردم بریزند در خیابان و شیشه بشکنند و مردم را بکشند کار دیگر دست این‌ها نبود و می‌خواستند انقلاب مخملی را در پرتو این‌ها انجام دهند و این دو بعد دارد؛ یک بار می‌گویید که این‌ها پاک بودند، با یک اختلاف، که نقص داشتند و شیطان از این نقص وارد می‌شود، و در قرآن می‌گوید جایی که متقین باشند من نمی‌توانم نفوذ کنم ولی بقیه جاها نفوذ می‌کنم و کسی که در مقابل ولی فقیه عرض اندام کند استعداد این را دارد که شیطان در او نفوذ کند. این‌ها استعداد نفوذ دشمن را دارند، نه این‌که خودشان دشمن باشند.

نظرتان در مورد مناظره‌ها چیست؟
از واجبات بود. چون بهتر از این شناخته می‌شوند. اگر مناظرات نباشد و مردم انتخاب کنند با چشم بسته بوده و کور انتخاب کردند. از واجبات است که به جای عکس و پوسترو … افراد مناظره کنند و حرف و مجادله کنند، و ما بهتر را انتخاب کنیم یعنی تا انتخاب‌های دنیا بر پایه‌ی مجادله نباشد، انتخاب محال است و مردم می‌فهمند، و دیدید که رسوا شدند و می‌بینید که محبوبیت اوباما پوچ شده.
اول به موسوی می‌گویند که تو آرم سبز را انتخاب کن، بعد می‌گویند که یک جور دیگر و او می‌فهمد که دارند کودتا مخملی را راه می‌اندازند و در ایران به خاطر این‌که مردم شیعه هستند رنگ سبز را انتخاب می‌کنند. بعد توپ‌ها و پارچه‌های سبز را می‌گیرند که می‌گفتند یک میلیارد و نیم پارچه سبز خریده. همان جا باید می‌گفت که نه! معنی ندارد، و قدم اول را بر می‌داشت.

خاطره‌ای از طرفداران موسوی دارید در تهران؟
بنده در بیمارستان شهید رجائی بودم، آن‌جا بچه‌ی خواهرم دکتر است. وقتی که تهران با هم بودیم ما را برد بیرون؛ بعد می‌دیدم که دخترها با آن قیافه‌ها پارچه‌ی سبز بستند. قدیم اگر یک عالمی سید نبود و پارچه سبز می‌بست مردم می‌گفتند این غلط‌ها چیست که می‌کنی، شما که سید نیستید؟! با این‌که مرجع بود و من آن‌جا دیدم که زن‌ها کاملا روسری‌شان را انداخته بودند و موسوی موسوی می‌گفتند.

موسوی قبل از انتخابات می‌گوید من رئیس جمهور شما هستم و بعد که رای نیاورد گفت در انتخابات تقلب شده؛ چه اتفاقی افتاد؟
شما از ابتدا اجازه داشتید که تا لب پرتگاه بروی، و وقتی وارد سراشیبی می‌شوی و این دغل‌بازی‌ها را به یاری دختران خیابانی کم سواد پذیرفتید، بقیه حل می‌شود، چرا ندارد، و اگر خودت رفتی و خودت را پرت می‌کنی نمی‌توانی برگردی و این از حزب‌های شیطان پرستی است و اطرافیانش این را توجیح می‌کنند.

نظرتان در مورد شیوه‌ی مدیریتی آقای خامنه‌ای در این هشت نه ماه، تا 22 بهمن چیست؟
شیوه‌ی آقا دراین چند ماه نیست، در این چند سال ثابت کرد که شاگرد خمینی است. یعنی هرجا که منافق هست پس می‌کشد و وقتی پس می‌کشد با مجادلات خارجی و وقتی بین این‌ها باشد می‌گوید تا بتوانم نجات‌شان می‌دهم و وقتی حمله می‌کنند به مرزهای دین، جلوی این‌ها را می‌گیرد. اصلا وظیفه‌ی ولی، مرزبانی و مرزداری دین و کشور است. یک‌بار من به ایشان گفتم که چرا این‌طور و چرا این‌جور است؟ ایشان گفتند چرا به من می‌گویید؟ من یک رای دادم شما هم یک رای دادید؛ این کارها قانون دارد. ولی موسوی می‌گوید شما رای بدهید ولی رئیس جمهور منم. وکیل بشوید ولی رای نهایی را من می‌دهم. آقا فرمودند من می‌توانم جلوگیری کنم از انحرافات کلی. جزئیات را واگذار می‌کنم به مردم که خوب‌ها جواب بدها را بدهند مردم اگر بگویند تو بد رئیس جمهوری بودی و ما رای تو را برداشتیم آن‌وقت بیا و ببین من او را برمی‌دارم یا نه.

خیلی‌ها در مورد اغتشاشات و شلوغی‌های بعد از انتخابات این شبهه را دارند که باید نظام بهتر از این‌ها مدیریت می‌کرد، نظر شما چیست؟
چطور از این بهتر!؟ کسانی که می‌گویند از این بهتر چطور از این بهتر! یعنی از این بهتر محال بود و معجزه‌ی الهی بود که این‌قدر تحمل به آقای خامنه‌ای داد. چون اگر بین مردم درگیری می‌شد خدا شاهد است به سادگی صدها هزار نفر آدم کشته می‌شد و همه به جان هم می‌افتادند و این اضطراری بود و در انقلاب‌های رنگی دنیا اصلا چنین تلفات کمی محال بوده و اگر به مردم می‌گفتند که این‌ها را سرکوب کن می‌دانید چند نفر کشته می‌شدند! و این بیست و سه سال سکوت علی است که افشا می‌شود و از این بهتر تصور نمی‌شد.

نظر تان در مورد دادگاه ابطحی، رجبی، حجاریان و شریعتی، و چیزهایی که بعد از این جریانات افشا کردند چیست؟
دو تحلیل دارد کار این‌ها. یک بخش این است که همان‌طور که به طرف باطل رفتند حالا به طرف حق برگشتند. تحلیل دوم این‌که این‌ها سیاسی هستند و سیاسی هر جا که مصلحت باشد همان طرف می‌رود. ولی به نظر من متنبه شدند؛ چون بعضی حرف‌ها را می‌توانستند نزنند و زدند. خداوند توبه را می‌پذیرد و اما چرا؟ یک دلیل دارد؛ این‌که زمان انقلاب، منافقین را می‌گرفتند و این‌ها توبه می‌کردند و بعد می‌گفتند تاکتیکی بود. این‌ها هم یا فهمیدند یا این‌که نفاق می‌ورزند به ریئس جمهور خودشان و دیدید که آشکارا می‌گفتند قران اصلا به درد نمی‌خورد.

شما یک جا گفتید که این‌ها که منجر به این اتفاقات شدند باید خسارت بدهند. منظور تان چه بود؟
بنده اگر قاضی بودم اولین کاری که می‌کردم خسارت می‌گرفتم. خسارت مردم را بیت‌المال نمی‌تواند بدهد؛ چون کسی که این کار را کرده حاضر است و در بسیاری از قوانین اگر طرف چیزی نداشت خودش را به بردگی می‌گرفتند تا کار کند و جبران کند. شما بدانید که بزرگترین دلیل شکست این است که قانون اسلام عمل نمی‌شود. که غرامت و خسارات را از خسارت زننده بگیرند. یک کار تبلیغاتی این‌که بگوییم این کارها را که خودت کردی پس بیا و تاوان بده. چون بیت‌المال حق ندارد بدهد، و بر خلاف ارجعیت است. اگر داری بده و اگر نداری از کسانی که تو را تحریک کردند بگیر و بگو تو که من را تحریک کردی حالا ماشین و زمینت را بفروش و خسارت بده؛ او هم به ارباب‌های بالا بگوید حالا که شما چند میلیارد خرج کردید یک میلیارد بدهید تا این بد بخت‌ها را از زندان آزاد کنیم تا نکشندشان. بنده اگر باشم، یا می‌گیرم یا اگر ندارد به بیگاری می‌گیرم. تمام این حرف این است که با ظرایف اسلام عمل نمی‌شود.

سرنوشت موسوی چه می‌شود؟
اسلام که دیگر با این‌ها کار ندارد؛ فقط ارشاد است. سرنوشت این‌ها این است که خاکستر دنیا شدند. او اول رفیق بود، نخست وزیر امام بود، از رفقا بود و مردم فریب خوردند. درباره‌ی آن‌ها هم اصلا نباید حرفی زد. یک قضیه‌ای بود که تمام شد و پوچ شد.

چه زیان‌هایی برای جمهوری اسلامی داشت؟
به زهرای مرضیه همه‌ی این‌ها از الطاف اوست: 1- دشمن فهمید که نتیجه‌ی چند سال زحمتش این شد که صد برابر به ضرراش شد. این حرکاتی که غرب می‌کند منفی است و کارهای این‌ها هم منفی بود و نتیجه‌اش آن تظاهرات بود؛ و این‌که چه زیان‌هایی داشت این‌که دولت اگر متوجه باشد تمام خسارت‌ها را از دشمن می‌گیرد.

چه فرصت‌هایی برای انقلاب ایجاد شد؟
تظاهراتی که در این جا شد از اول که بشر به جود آمده در هیچ جای دنیا نبوده.

در این شرایط وحدت یعنی چه؟ یعنی این‌ها را ببخشیم؟
نه! وقتی این‌ها را ببخشیم یعنی آن پانزده تا شرور رابخشیدیم. وحدت این نیست که بعد از شهادت امام حسین بچه‌های این‌ها، مثل امام سجاد، با این‌ها وحدت کنند؛ یعنی این‌ها که در به در شدند را هماهنگ کنیم و تردشان نکنیم و وحدت را حفظ کنیم و برگردیم.

به نظر شما برخورد نظام با فرزندان آقای هاشمی چگونه خواهد بود؟
بر خورد با این‌ها همان بر خورد شیخ طوسی است با ابن حاجر، که این آقا دو تا رساله داشت و فقیه دربار بود، رفت بغداد و به او گفتند خلیفه با عالم دربار خودش مناظره می‌کنند، بلند شد و رفت آن‌جا و وقتی رسد گفت من از علمای خراسان هستم و آمدم تا دو کتاب خدمت‌تان تقدیم کنم. خلیفه این کتاب‌ها را داد به عالم دربارش و تا خواند دید که این شیعه است و یکی دیگر را هم گرفت و همان‌طور که با او حرف می‌زد گفت «تو از خرهای خراسان هستی یا از گاوهای خراسان؟» و کتاب‌ها را انداخت توی دریا. این عالم خراسان گفت از گاوهای خراسان. پرسید پس شاخ‌هایت کجاست؟ عالم خراسانی گفت می‌روم و می‌آورم. رفت و این را شناخت و بعد برگشت بغداد. می‌خواست حمله کند ولی نکرد و وقتی رفت آنجا مردم گفتند عالم دربار را خوب کن. گفت خیلی خوب. رفت و به این عالم دربار گفت که باید نمد بپیچی، و وقتی نمد را به پای او می‌کشید گفت من همان گاو خراسانی هستم و الان شاخ‌ام را آورده‌ام. حالا آقای خامنه‌ای تمام حقایق را گفت و در آخر گفت که فکر ایشان از آقای رفسنجانی به من نزدیک‌تر است.

چکار باید کنند؟
راه اسلام باز است. بیایند و اموال مردم را پرداخت کند و دست رهبر را هم ببوسند.

برای بچه‌های‌شان چه؟
آن‌ها گفتند که ما با آن‌ها کار نداریم و چیزی که چپی‌ها می‌گویند این است که آن‌ها عمدا این کار را نکردند. شرایط این‌ها را به این راه کشید. من که صد در صد مخالف شاه بودم و شاه زمین‌ها را می‌داد به و این زمینه‌ی ورود این‌ها به دستگاه شاه می‌شد و شرایط بوده که این‌ها استفاده کردند.

فتنه از نظر اسلام یعنی چه؟
فتنه آزمایشی خطرناک است؛ یعنی در عین حال خود فتنه خطر است، هر دو تاست، هم آزمایش و هم خطر.

  1. جواد نظري
    1 دسامبر 2010

    جناب آقاي پورازغدي اين راهي كهمي رويد به سياهي هاست نه به راه راست و حامي ولايت بلكه ضدولايت چراكه همانگونه اظهار داشتيد ضد اظهار ولي امر مسلمين بود آقاگفتند اختلاف نظر ونزديكي نظر واين هم گفتند وحجت شرعي براي ما گذاشتند كه نبايد مردم تو توهم بيفتند ولي متاسفانه شما ضد حجت شرعي ولي فقيه عزيز عمل كرديدواي به احوالتان

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.