آن روز، وقتی پیش بینی رسول خدا (ص) به گوش شماری از مشرکان رسید، ابرو به ناباوری بالا کشیدند و شاید هم به استهزاء خندیدند! خبر آمده بود که سپاه عظیمی برای مقابله با اسلام نوپای آن روزها، عازم مدینه است. دشمنان رنگارنگ همه اختلاف نظرها و تفاوت سلیقهها را وانهاده و بر مقابله با اسلام و مسلمانان که مدینه پایگاهشان بود، به وحدت! رسیده بودند. خبر که به مدینه رسیده بود، جماعت اندک وکم شمار مسلمانان از مهاجر و انصار به فرمان رسول خدا (ص) برای مقابله آماده شده بودند. به پیشنهاد سلمان فارسی که نزد پیامبر خدا (ص) قبول افتاده بود، تصمیم به حفر خندق در اطراف مدینه گرفتند. آن روز یکی از روزهای حفر خندق بود. با ضربه شدید کلنگ بر سنگی خارا و سخت، جرقهای جهید. لبخندی به ملاحت و رضایت بر لبهای مبارک رسول خدا (ص) نشست و فرمود؛ در پرتو این جرقه، فتح روم و ایران را دیدم.
همین سخن بود که وقتی به گوش مشرکان رسید، تعجب همراه با ناباوری و استهزاء آنان را در پی داشت. سپاه عظیمی با همه توان و شرکت تمامی دشمنان عازم مدینه است، سپاهی با نفرات پرشمار و در این سوی، گروهی اندک با دستهای خالی از مال و منال که برای مقابله به حفر خندق روی آوردهاند و با این حال پیامبرشان از فتح روم و ایران، دو ابرقدرت آن دوران سخن میگوید! عجیب مینمود و برای ناباوران، باورنکردنی!
چند سال بعد، وقتی پیام خداجویانه و عدالت خواهانه اسلام به گوش مردم آن روزهای روم و ایران رسید، آن پیام را در ضمیر و فطرت خویش آشنا یافتند و با ورود سپاهیان اسلام به سرزمینهایشان به یاری آنان شتافتند. کاخ ابرقدرتهای آن روزگاران ترک برداشت و خیلی زودتر از آنچه انتظار میرفت فرو ریخت و… دلهای مردم روم و ایران به تسخیر اسلام درآمد. آن روزها، اما رسول خدا (ص) رخت از جهان بسته بود و به ظاهر و با کالبد جسمانی در میان امت خویش نبود.
یکی از روزهای میانی شهریورماه سال ۱۳۶۰ شمسی است. ایران اسلامی در پی انقلابی پیروز با جنگی تمام عیار روبروست. این بار هم «جنگ احزاب» است – نام دیگر جنگ خندق- تمامی دشمنان اسلام به تخاصم در مقابل انقلاب نوپای اسلامی صف کشیدهاند، آمریکا، اروپا، اسرائیل، بسیاری از کشورهای عربی و پیاده نظام و ستون پنجم داخلی آنها نیز که جای خود دارد. بخشهای گستردهای از خاک ایران اسلامی به تسخیر دشمن درآمده است. در این حال و هوا غلبه بر دشمن فقط در حد و اندازه پیشگیری از اشغال کامل میهن اسلامی نیز، آرزویی دور و دراز و برای کسانی، احتمالا دست نایافتنی به نظر میرسد. معادلات- بخوانید نامعادلات- مادی اینگونه حکم میکنند. اما، در همان روزها امام راحل ما- رضوان الله تعالی علیه- با اطمینان و اعتمادی مثال زدنی و در پیامی به مناسبت حج سال ۱۳۶۰، خطاب به ملتهای مسلمان میفرمایند: «هانای مسلمانان جهان و مستضعفان تحت سلطه ستمگران به پا خیزید و دست اتحاد به هم دهید و از اسلام و مقدرات خود دفاع کنید و از هیاهوی قدرتمندان نهراسید که این قرن به خواست خداوند قادر، قرن غلبه مستضعفان بر مستکبران و حق بر باطل است. جهان باید بداند که ایران راه خود را پیدا کرده است و تا قطع منافع آمریکای جهانخوار، این دشمن کینه توز مستضعفین جهان با آن مبارزهای آشتی ناپذیر دارد.» و در پیام دیگری باز هم در همان حال و هوا، تاکید میفرمایند و اطمینان میدهند اسلام، تمامی سنگرهای کلیدی جهان را فتح خواهد کرد. فروپاشی شوروی سابق را گام نخست میدانند و آمریکا را در آیندهای نه چندان دورتر، رو به زوال معرفی میکنند.
وقتی شوروی سابق فرو پاشید، حزب الله لبنان بر چهارمین ارتش مجهز جهان و تحت حمایت بیدریغ مستکبران در فاصلهای ۳۳ روزه پیروز شد، غزه در مقاومتی ۲۲ روزه پشت رژیم صهیونیستی را شکست، مردم یمن به پا خاستند، در اردن، الجزایر، تونس، مصر، و… پوزه قدرتهای استکباری به خاک مذلت مالیده شد، اسلامگرایان در عراق و ترکیه قدرت را به دست گرفتند و… امام راحل ما (ره) به ظاهر در میان ما نبود ولی آنچه با نگاه ملکوتی خویش پیش بینی کرده بود، لباس واقعیت پوشیده بود.
این قرن به قول حضرت امام (ره) قرن غلبه مستضعفان بر مستکبران است و چرا نباشد؟ اسلام یک «باور» است. باوری برخاسته از ایمان به خدا که ظلم ستیز و عدالت خواه است. با فطرت انسانها و عقل و درک آنها همخوانی دارد. مرگ را نه فقط پایان کار نمیداند، بلکه معتقد به برتری غیرقابل مقایسه زندگی پس از مرگ بر حیات این جهانی است. این باور فراتر از مرزهای جغرافیایی است و از آنجا که جایگاه و خاستگاه آن قلوب مردم مسلمان است، برای عبور از مرزهای جغرافیایی و صدور به این سوی و آن سوی جهان- مخصوصاً جهان اسلام- نیاز به ویزا و روادید ندارد. به بیان دیگر، هر جا که مسلمانی هست و هر منطقهای که مسلمان نشین است به طور طبیعی و منطقی در معرض پیدایش نهضتهایی است، شبیه آنچه در انقلاب اسلامی به وقوع پیوست. رخدادهای اخیر تونس، مصر، اردن، الجزایر، یمن و… گویاترین شاهد این حقیقت است.
اکنون نگاهی به شعارهای مردم در کشورهای یاد شده بیندازید، مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، اسلام دین من است، حاکم آمریکایی نمیخواهیم، از شهادت نمیترسیم و… آیا این شعارها به ذهن و خاطره جهانیان آشنا نمیآید؟ آیا تمامی این شعارها که مردم کشورهای یاد شده تا پای جان بر آن اصرار میورزند، همان شعارهای مردم ایران در جریان شکل گیری انقلاب اسلامی نیست؟
دیروز، روزنامه انگلیسی ایندیپندنت نوشت؛ «تحولات تونس در حال گسترش به سراسر خاورمیانه است و کل منطقه آماده انقلاب علیه دیکتاتورهای وابسته به آمریکاست». «رابرت فیسک» خبرنگار ارشد و پرآوازه مسائل خاورمیانه در ایندیپندنت تأکید میکند «ما شاهد شکل گیری یک خاورمیانه جدید خواهیم بود که با پروژه «خاورمیانه جدید» آمریکا شباهتی ندارد و آمریکا از آن خشنود نخواهد بود.»
روزنامه آمریکایی کریستین ساینس مانیتور در گزارشی از تحولات مصر با اشاره به خواستههای اعلام شده مردم آن سامان، نوشت «انقلابی که در تونس شکل گرفت، در حال انتشار به سراسر خاورمیانه است و در قدم اول به مصر رسیده است».
«سیلوان شالوم» معاون نتانیاهو با نگرانی و اضطراب میگوید؛ «در مرزهای اسرائیل، حکومتهای اسلامی شبیه ایران در حال شکل گیری است.»
چند سال قبل، روزنامه واشنگتن پست با اشاره به حرکتهای اسلامی منطقه نوشته بود؛ «آنچه به نظر میرسد آن است که «خاورمیانه جدید» در حال شکل گیری است، اما، برخلاف نظر بوش این خاورمیانه جدید با محوریت ایران شکل گرفته است.»
شرح این ماجرا اگرچه به درازا میکشد ولی آنچه بیتردید میتوان گفت و مقامات و رسانههای غربی در حرکتی ناشیانه سعی در سانسور آن دارند، اینکه جهان اسلام به قول «آلوین تافلر» آبستن حوادث جدیدی است. حوادث و رخدادهایی که اسلام خمینی (ره) محور آن است و به قول اولیوت کوهن، هزاره سوم برخلاف پیش بینی فوکویاما در دکترین «پایان تاریخ»، شاهد قطب قدرتمند اسلام با پرچمداری ایران است.
Sorry. No data so far.