یکشنبه 30 ژانویه 11 | 13:35

انفجار خاورمیانه یا تعویض مهره های سوخته؟

عباس سلیمی نمین

برخی تحلیل‌گران سیاسی در مسائل پیش‌روی، ظرفیت وقوع انقلاب‌های اصیل پی‌درپی را در کشورهای تحت سلطه آمریکا می‌بینند و دسته‌ای نیز چندان خوشبین نیستند و برنامه‌ای برای خروج آمریکا از بحران خاورمیانه‌ای در شرف انفجار را رصد می‌کنند.


وجود ارزیابی‌های صددرصد متعارض در میان صاحبنظران و تصمیم‌سازان جمهوری اسلامی ایران، قطعاً شایسته یک جامعه مدعی هوشمندی و آگاهی نیست. برخی تحلیل‌گران سیاسی در مسائل پیش‌روی، ظرفیت وقوع انقلاب‌های اصیل پی‌درپی را در کشورهای تحت سلطه آمریکا می‌بینند و دسته‌ای نیز چندان خوشبین نیستند و برنامه‌ای برای خروج آمریکا از بحران خاورمیانه‌ای در شرف انفجار را رصد می‌کنند.

آن‌چه در این میان بسیار حائز اهمیت است، رخ نمودن ضعف تحلیلی و قدرت پیش‌بینی مؤسسات پژوهشی و دانشگاهی در حوزه بین‌الملل و مهم‌تر از همه خاموشی کامل دستگاه عریض و طویل و پرهزینه دیپلماسی کشور است. اگر فقر قدرت پیش‌بینی و انفعال ناشی از آن را در کشوری چون ایران که شاخص تعیین‌کننده‌ای در جهان اسلام است، برای مصالح ملی زیانبار بدانیم، ارزیابی عملکرد دقیق نهاد‌ها و سازمان‌های فعال در این حوزه دست کم با نگاه به آینده بسیار ضروری خواهد بود.

در فعل و انفعالات اخیر منطقه، موج طرح برخی مطالبات اجتماعی از تونس آغاز شد. در این کشور برخی گروه‌ها و سازمان‌های صنفی هدایت‌گر اجتماعاتی محدود اما بدون سابقه بودند. ماهیت برخی فعالان در صحنه هدایت‌گری این تظاهرات محدود پیامی را به «بن‌علی» (حاکم چند دهه‌ای با پشتوانه غرب) داد که بدون هیچ‌گونه مقاومتی البته به دلیل نداشتن کمترین پشتوانه مردمی کشور را ترک گوید و در کنار وابسته دیگری پناه گیرد. این دستاورد مهار شده به‌گونه‌ای در رسانه‌های جمعی عرضه شد تا تلقی دستیابی به یک تحول اساسی و پایه‌ای در مردم تونس شکل گیرد.

به همین ترتیب این تغییر کم‌هزینه برای مصر، اردن، یمن و… نیز الگوسازی شد. اما این مدل به سرعت در جامعه پیچیده و باسابقه فرهنگی تاریخی مصر زمین‌گیر شد در حالی‌که در اردن از حد اجتماعات محدود با شعار‌های بسیار سطحی و روبنایی فرا‌تر نرفت.

قبل از تحلیل تحولات در هر یک از کشورهای اسلامی تحت تسلط غرب باید نگاهی کلان به بحرانی افکند که دیپلماسی حمایت بی‌دریغ سردمداران ‌جهان سرمایه‌داری یعنی آمریکا و انگلیس از صهیونیست‌های گسیل داشته شده به خاورمیانه (به عنوان بی‌بدیل‌ترین نژادپرستان در تاریخ معاصر) زمینه‌ساز آن بوده است.

باید اذعان داشت بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، غرب بیش از سه دهه است که هزینه‌ سیاسی بی‌حاصلی را بر دست نشاندگان خود در کشورهای اسلامی تحمیل می‌کند تا به صورت فرمایشی برای این نژادپرستان افراطی در خاورمیانه مشروعیت‌سازی کند. براین اساس همزمان با گسترش موج بازگشت به اسلام برای رهایی از سلطه بیگانگان در جهان اسلام، آمریکا فشار بر عوامل خود چون مبارک در مصر، ملک‌عبدالله در اردن و… بشدت افزایش می‌داد تا به سازش یک طرفه تحقیرآمیزی با اسرائیل تن در دهند. غافل از آن‌که دوران تعیین کننده بودن سران تحمیل شده بر سرنوشت ملت‌ها به دلیل همین خطای استراتژیک پایان یافته بود. در واقع آمریکا به دست خود ماهیت مردان خود همچون مبارک را برای ملت مصر روشن می‌ساخت. زیرا اسرائیل امروز با اصرار بر تداوم جنایاتش به شاخص پلیدی و زشتی برای ملتهای در خاورمیانه تبدیل شده است. هرچه ماهیت رؤسای جمهور مادام‌العمری چون مبارک و شاه اردن بر ملت‌ها روشن‌تر می‌شود خاورمیانه به نقطه انفجار خود نزدیک‌تر می‌گردد.

اکنون این سؤال مطرح است که آیا آمریکا برای خروج از این بن‌بست تدبیری اندیشده و آن‌را به اجرا درآورده تا با حذف کم‌هزینه عواملی که ماهیت آنان بر ملت‌ها روشن شده است از یک سو و روی کار آوردن عوامل جدید از دیگر سو انفجار خاورمیانه را به تعویق اندازد؟

برخی قرائن تقویت کننده احتمال وجود برنامه‌ای برای تغییر شرائط منطقه است. آنچه در تونس صورت گرفت و آنچه در اردن شاهد آن هستیم نوعی آرامش بخشی کاذب به ملت‌های تحقیر شده براساس دیپلماسی آمریکا را تداعی می‌کند. البته به طور قطع این طرح فریب‌ همان‌گونه که در مصر به گل نشست در سایر کشور‌ها نیز موجب آگاهی بیشتر ملت‌ها خواهد شد. تصور آمریکا برای تغییر متحدین سوخته به متحد جدید پایدار، با درک بسیار سطحی جهان اسلام صورت می‌گیرد. امروز مناقشه‌ اصلی ملت‌های منطقه معطوف به پایان دادن به تحقیری است که با تحمیل نژادپرستان بر خاورمیانه کلید خورد.

اطلاعاتی که اکنون از خیانتهای افرادی چون محمود عباس، عمرموسی، مبارک، بن علی، ملک‌عبدالله و… در چارچوب تعویض مهره‌های سوخته یا به اصلاح پایدار به ملت‌ها می‌رسد تنفر عمومی را نسبت به عامل تحمیل کننده آنان که‌‌ همان پشتیبان اصلی اسرائیل است فزونی خواهد بخشید. ضمن اینکه ضعف اطلاع‌رسانی موجود و برتری رسانه‌ای غرب به سرعت از طریق مکانیزهای مردمی به چالش کشیده خواهد شد. نیروهای مستقل مسلمان و آزاده به سرعت یکدیگر را در نقاط مختلف جهان خواهند یافت و با برگزاری نشست‌ها و تظاهرات این ترفند آمریکایی‌ها برای خاموش ساختن موج استقلال‌طلبی نه تنها برملا خواهند ساخت بلکه از آن به عنوان پله‌ای برای دست‌یابی به مطالبات واقعی بالا خواهند رفت.

کما این‌که ملت ایران نیز از تمهید کار‌تر برای پایدار ساختن رژیم دست نشانده پهلوی بهره جست و با رهبری سازش ناپذیر امام خمینی بساط استبداد و سلطه بیگانه را برچید. به نظر می‌رسد آن‌چه امروز آمریکا برای اجرای موفقیت‌آمیز چنین ترفندی به آن متکی است فقدان رهبری شناخته شده و مورد اعتماد در هر یک از این کشورهاست. این نقصان از طریق افزایش آگاهی‌ها و رشد سیاسی ملت‌ها می‌تواند در مدت زمان کوتاه‌تری جبران شود. در دورانی که ملت‌ها از یک سو از ضعف ارتباطات رنج می‌بردند و از سوی دیگر شاخص دست یافتنی چون اسلام برای همه اقشار در مناسبات سیاسی و اجتماعی پررنگ نبود، لذا شناخت رهبران صدیق از مدعیان فاقد صلاحیت به سال‌ها زمان نیاز داشت. ضمن این‌که صف‌بندی‌های دوست دشمن به روشنی امروز پیشروی مردم قرار نداشت.

در این مقطع از مبارزات ملت‌های خاورمیانه برای پایان دادن به تحقیر تاریخی که با اشغال سرزمین فلسطین آغاز شد رویکرد به اسلام براساس تجربه غیرموفق موازین و اندیشه‌های غیرالهی، پررنگ شده است. بنابراین وجود چنین شاخصی در میان این جوامع قطعاً مهره‌های مورد نظر آمریکا را که عمدتاً با این شاخص بیگانه‌اند را پس خواهد زد و حامیان صهیونیست‌ها را با چالشهای جدیدتری روبرو خواهد ساخت.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.