آنچه در «مصر» و «تونس» و نیز در «یمن» و «اردن» شاهد هستیم، خشم فروخورده مردمی است که با وجود آنکه فاقد رهبری متمرکز و حزب پیشرو هستند، در برابر نظامهای سیاسیشان به پا خاستهاند.
درباره اینکه چه عوامل بنیادی اجتماعی، موجب شد این کشورها به نحو غیرمنتظرهای به چنین مرحلهای از اعتراضات مردمی برسند، نکات متعددی قابل طرح است.
اما قطعا یکی از عوامل تاثیرگذار، ظهور چهرههای سیاسی موفق و محبوبی در جهان اسلام بود که در عین حال از جهات بسیاری، در نقطه مقابل دیکتاتورهای فرتوت عربی بودند. چهرههایی که به نماد خیزش اسلامی و مردمی خاورمیانه و جهان اسلام بدل شدند: احمدینژاد، نصرالله، اردوغان و هنیه.
این چهرهها در جهان اسلام، سمبل نظم مطلوب سیاسی در نظر مردم شدند و بدین ترتیب پتانسیل اعتراض میان مردم در کشورهای دیکتاتوری وابسته عربی، ایجاد شد.
طبق نتایج نظرسنجی موسسه «بروکینگز» آمریکا و نیز نظر سنجی دانشگاه «مریلند» که هر دو در سال ۲۰۱۰ انجام شد، «اردوغان»، «چاوز»، «احمدینژاد» و «نصرالله» محبوبترین سیاستمداران در میان مردم کشورهای عربی مصر، عربستان، لبنان، اردن، امارات و مراکش شناخته شدند.
به لحاظ جامعهشناختی، تا زمانی که در مقابل یک الگوی سیاسی نامطلوب، الگوی سیاسی متضادی ظاهر نشود، احتمال مقاومت در برابر آن پایین است. اما به محض آنکه الگوی سیاسی متضاد و جایگزین ظاهر شد، زمینه اعتراض نیز تشدید میگردد.
محبوبیت زایدالوصف احمدینژاد و نصرالله در مصر و اکثر کشورهای عربی، به همین وجه میتواند یکی از زمینههای گسترش اعتراضات سیاسی در این کشورها باشد.
این امر به خصوص با سفر احمدینژاد به لبنان و استقبال گسترده مردمی از او و بازتاب وسیع آن در جهان عرب (به خصوص توسط شبکه «الجزیره») تشدید شد. در این شرایط خودسوزی «بوعزیزی» در تونس، جرقهای بود در انبار نارضایتی مردم. مردمی که اکنون رفتار و مواضع حاکمانشان را با چهار الگوی سیاسی ایرانی، لبنانی، ترکی و فلسطینی مقایسه میکنند.
آنها در این قیاس در مییابند که:
۱) حاکمانشان فاسد، اشرافی مسلک و بیتوجه به نیازهای معیشتی تودههای مستضعف جامعه هستند.
در حالیکه احمدینژاد (یا به قول خودشان «نجاد»)، نصرالله، اردوغان و هنیه، همگی دارای سلامت اقتصادی، روحیه و چهره مردمی و غیر اشرافی و حامی اقشار مستضعف اجتماعیاند.
۲) حاکمانشان افرادی مستبد، دیکتاتور و به قدرت رسیده از طریق فرایندی غیر قانونی و غیر مدنیاند.
در حالیکه احمدینژاد، نصرالله، اردوغان و هنیه، در چهارچوبهای قانونی و دموکراتیک در صحنه سیاست ظاهر شدهاند.
۳) حاکمانشان افرادی وابسته به غرب و مشخصا امریکا بوده و بدتر از آن از رژیم صهیونیستی حمایت میکنند.
در حالیکه احمدینژاد، نصرالله، اردوغان و هنیه، سیاستی مستقل و ملی گرایانه دارند و در برابر تهدیدات غرب ایستادگی میکنند و مهمتر از آن حاضر به سازش و تسلیم در برابر اسراییل و چشم پوشی از حقوق ملت فلسطین نیستند.
۴) و بالاخره حاکمان آنها، سیاستی سکولار و بلکه ضداسلامی و غرب گرایانه در پیش گرفتهاند؛
و در مقابل احمدینژاد، نصرالله، اردوغان و هنیه، همگی با هویت اسلامی مردم خود همنوا هستند.
با پیروزی حزب الله در جنگ ۳۳ روزه و حماس در جنگ ۲۲ روزه در برابر اسراییل و در کنار این دو، توفیقات پرونده هستهای ایران با وجود تهدیدات اسراییل و تحریمهای غرب، این الگو کارنامه درخشان خود را به رخ ملتهای منطقه کشاند. آگاهان میدانند که این سه رویداد چه تاثیر عمیقی بر افکار عمومی کشورهای عربی داشت.
البته در این میان غرب و دیکتاتورهای منطقهای حامی او، با طراحی و حمایت از دو طرح براندازی و فتنه داخلی در ایران و لبنان تلاش کردند چهره این نهضت اصیل را مخدوش کرده و آن را به ضد خودش تبدیل کنند.
در ایران با ادعای دروغین تقلب در انتخابات، انقلاب اسلامی و نماینده بیرونی آن احمدینژاد را تخریب کنند، و در لبنان با طرح دروغین دادگاه بین المللی ترور رفیق حریری، مقاومت اسلامی و رهبری آن سید حسن نصرالله را از نظر بیندازند.
به خواست خدا اما هر دو پروژه به شکست انجامید: در ایران جریان فتنه غربی، با خیزش مردمی به ویژه در «نه دی» و «بیست و دو بهمن» ۸۸ به پایان خود رسید، و در لبنان با حمایت مردمی و در یک فرایند دموکراتیک، «سعد حریری» سقوط کرد و دولت در اختیار حامیان حزب الله قرار گرفت.
با وجود حمایت بیدریغ رسانههای غربی و عربی، نه تنها از این دو ماجرا چیزی عاید جریان امریکایی-اسراییلی نشد، بلکه موج مخالفی ناگهان سراسر جهان اسلام را فراگرفت. شبکه «العربیه» و شبکههای غربی در تدارک پوشش خبری شورشهای پراکنده طرفداران جناح «۱۴ مارس» در طرابلس به عنوان «جنبش مردمی»!، بیتوجه به تجمع چندین برابری حامیان مقاومت در «بعلبک» بودند (پدیدهای که برای ما نیز آشناست) که ناگاه قیام سراسری مردم تونس و سپس مصر آنها را به معنی واقعی کلمه شوکه کرد.
اکنون حامیان عربی جریان فتنه در ایران و لبنان، یکی پس از دیگری در معرض سقوط قرار میگیرند؛ انگلیس، فرانسه و ایتالیا نیز اوضاع ناآرامی دارند. بدین ترتیب اسراییل هرچه بیشتر در منطقه و در جهان احساس تنهایی میکند.
… امروز چقدر جای امام خالی است!
Sorry. No data so far.