حضرت امام خمينى(ره):به همه نسلها وصيت مىكنم كه بقاى نظام و قطع دست اجانب در گرو انگيزه الهى و اتحاد است.
سرآغاز برافراشتهشدن پرچم عدالت اسلامى
يومالله 22 بهمن، سالروز شكست باطل و جنود ابليسى به دست حقطلب جندالله،(1) سرآغاز پيروزى ملت ايران بر مستكبران و غارتگران، سرآغاز برچيدهشدن دستگاه ستمگرى طاغوتيان، سرآغاز حكومت الله بر جهان، سرآغاز برافراشتهشدن پرچم عدالت اسلامى و بيدارى مستضعفان، بر كشور و ملت بزرگ ايران و بر جميع مسلمانان و مستضعفان و محرومان مبارك باد.(2) درود بر يومالله بيست و دوم بهمن و آفرينندگان آن.(3)
پيروزى انقلاب؛ ثمره اتكال به خدا
ما به (حسب) قدرت طبيعى، بر اين مشاكل و بر اين مصيبتهايى كه وارد شده است، فائق نيامدهايم، براى اينكه قدرت ما به حسب طبيعت، در مقابل قدرتهاى بسيار بزرگ، يك قدرتِ بسيار ناچيزى بود. ملت ما كه در اين نهضت پيروز شد، اين فقط براى اتكال به خدا بود.(4)
ما مىدانيم كه اين انقلاب بزرگ كه دست جهانخواران و ستمگران را از ايران بزرگ كوتاه كرد، با تأييدات غيبىِ الهى پيروز گرديد. اگر نبود دست تواناى خداوند، امكان نداشت. شك نبايد كرد كه انقلاب اسلامى ايران، از همه انقلابها جدا است؛ هم در پيدايش و هم در كيفيت مبارزه و هم در انگيزه انقلاب و قيام. ترديد نيست كه اين يك تحفه الهى و هديه غيبى بوده كه از جانب خداوند منان بر اين ملت مظلومِ غارتزده عنايت شده است.(5)
انقلاب اسلامى؛ ثمره تحول درونى ملت
“ان اللَّه لايغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم ” يك واقعيت است؛ واقعيت به اين معنا كه (اگر) تغييراتى در يك ملت و در يك قوم حاصل شود، اين، منشأ يك تغييرات تكوينى، تغييرات جهانى و تغييرات موسمى مىشود.
اين پيشرفتى كه ملت ايران كرد، مرهون آن تغيير و تحولى بود كه در نفوس پيدا شد. يك ملتِ تحت فشار كه در طول تاريخ با اين فشار خوگرفته بود و اين ظلم را پذيرفته بود و اين چپاولگرى را، در يك مدت كوتاهى به يك ملتى متحول شد كه ديگر (تاب و تحمل) پذيرش هيچيك از اين ظلمها را نداشت، يعنى اين ملت (چنان) بر دستگاه ظلم طغيان كرد كه از آن بچه كوچكش تا آن خواهرهاى محترمه و برادرها، جوان و پير، داراى هر شغلى كه بودند، از همه چيز دست برداشتند و در خيابانها و كوچهها ريختند و فرياد زدند (كه) ما اين رژيم را نمىخواهيم. تا اين تغيير نفسانى حاصل نشده بود، اين قوم، مورد تغيير واقعى كه رفتن يك رژيم طاغوتى و آمدن يك (حكومتى) كه اسلامى باشد، حاصل نشد.
پس خداى تبارك و تعالى تغيير نمىدهد مگر اينكه ما خودمان، خودمان را تغيير بدهيم. اگر خودمان (را) در جانب پذيرش ظلم تغيير داديم، يك ظالم به ما مسلط مىشود، اين طبيعى است و اگر چنانچه خودمان را تغيير داديم براى دفاع از كشور خودمان، دفاع از چپاولگرى، دفاع از ظلم و ستمگرى، خداوند اسبابش را فراهم مىكند، چنانچه ديديد.(6)
آن چيزى كه در اينجا حاصل شد (و) بايد (آن را) جزو معجزات حساب بكنيم، همان انقلاب درونى اين ملت بود. انقلاب درونى اين ملت موجب شد كه اين انقلاب پيدا شد. ما از خود چيزى (نداشتيم و) نداريم، هر چه بود، عنايات او بود كه اين عنايات موجب شد كه اين انقلاب باطنى، پيدا بشود. ما بايد پيروزى را (در) انقلاب درونى مردم جستجو كنيم.(7)
مادامى كه اين حال (و اين انقلاب درونى مردم) حفظ شود، خداوند همين را حفظ مىكند. اگر خداى نخواسته “ما بأنفس ” دوباره به حال اول برگردد، باز دوباره حال اول مىشويم. اين يك سنت الهى است كه كارهايى كه مىشود، روى اسباب و مسببات است؛ وقتى شما خودتان مهيا شُديد براى اينكه تحت بار ظلم برويد، ظالم پيدا مىشود، اين، سبب مىشود كه ظالم پيدا بشود.(8)
پيروزى انقلاب؛ ثمره باورِ “توانستن ”
اساس همه شكستها و پيروزىها از خود آدم شروع مىشود. باور انسان، اساس تمام امور است. غربيان و در سابق، انگلستان و بعد از او آمريكا و ساير كشورهاى قدرتمند، دنبال اين بودند كه با تبليغات دامنهدار خودشان، به ممالك ضعيف، (اين) باور (را بقبولانند) كه ناتوانند و نمىتوانند هيچكارى انجام بدهند، اينها بايد در صنعت، در نظام، در اداره كشورها، دستشان به طرف قدرتهاى بزرگ از شرق و غرب دراز باشد.(9)
اين پيروزى كه شما به دست آورديد، براى اين بود كه باورتان آمده بود كه مىتوانيد، باورتان آمده بود كه آمريكا نمىتواند به شما تحميل بكند. اين باور، اسباب اين شد كه آن كارِ بزرگِ معجزهآسا را انجام داديد. اساس، اين باور است كه آنها از ما گرفته بودند، آنها ما را از همه چيز تهى كرده بودند، بهطورى كه افكار ما و باورهاى ما، همه وابستگى داشت. اگر افكار يك ملتى، به قدرت بزرگى وابستگى (داشته) باشد، تمام چيزهاى آن ملت، وابستگى پيدا مىكند.(10)
پيروزى انقلاب؛ ثمره وحدت كلمه و مقصد
ديديم اين قيامى كه ملت ايران كرد و كمكم از تفرقه به وحدت رو آورد و مقصدِ واحد در همه بلاد كشور از روستاها گرفته تا مركز، ابدان مجتمع و ارواح مجتمع در خيابانها ريختند و خواست آنها اسلام و خدا بود و دست رد به سينه ظلم زدند. خداى تبارك و تعالى عنايت فرمود و ما و شما و همه ملت، هم در ابدان مجتمع شديم و هم در ارواح و هم مقصد يكى بود و فرياد همه، “الله اكبر ” بود، فرياد همه اين بود كه مرگ بر اشخاصى كه ستمگرند و اشخاصى كه چپاولگرند و ما اسلام را مىخواهيم، جمهورى اسلامى را مىخواهيم.
ما بايد اين اجتماعى كه در ايران حاصل شد و اين تحول بزرگى را كه حاصل شد، سرمشق خودمان قرار دهيم و از ياد نبريم. توجه داشته باشيم كه آنچه ما را پيروز كرد، آنچه ما را با دست تهى پيروز كرد، اين اجتماع ابدان و اجتماع ارواح و وحدت كلمه و وحدت مقصد بود. سند پيروزى ما، همين وحدت كلمه و همين توحيد كلمه بوده است.(11)
سرمشق ما و نسلهاى آينده
(ملت عزيز ايران!) اين معنا بايد در تمام زندگى سرمشق ما باشد كه اگر يك ملتى، همه قشرهايش با هم بودند و يكپارچه بودند، هيچ قدرتى نمىتواند در مقابل آنها ايستادگى كند و آسيبى به آنها برساند. ابرقدرتها(يى كه) مىخواهند بر كشورى غلبه بكنند و از (آن) بهرهبردارى كنند، اينها محتاجند به اينكه يا تمام افراد كشور طرفدار آنها باشد – كه از دستهجمعى آنها بهرهبردارى كند – يا اينكه گروههاى (آن) كشور را بازى دهند كه بين افراد اين كشور تفرقه بيندازند، لهذا كوشش اصيل آنها در اين است كه در خود ملت، بين قشرهاى ملت اختلاف ايجاد كنند كه با اختلاف خود ملت، آنها بتوانند سلطه پيدا كنند (و) وقتى سلطه پيدا كردند و يك نفر قلدر را (به) حكومت (رساندند و) بر كشور مسلط كردند، مىتوانند بهرهبردارى (كنند).
ملت ما اين معنا و اين واقعيت را تجربه كرد كه با وحدت كلمه و وحدت مقصد، هيچيك از اين قدرتها نمىتوانند بر ملتى كه يكپارچه است، غلبه كنند.
اين درسى است براى ما در طول تاريخ كه اگر ما بخواهيم مقاصد خودمان را به ثمر برسانيم، بايد همه با هم باشيم. اين يك درسى است كه ما از 22 بهمن فرا گرفتيم و بايد اين درس را با تمام قوا دريابيم و با تمام قوا حفظ كنيم. 22 بهمن بايد در طول زندگى، سرمشق ما باشد و نسلهاى آينده بايد 22 بهمن را – كه غلبه ايمان بر كفر و الله بر طاغوت و اسلام بر كفر بود – حفظ كنند و بزرگ بشمارند؛ بزرگ بشمارند روزى را كه خداى تبارك و تعالى به ملت ما منت گذاشت كه اين ملت را يكپارچه كرد و ملت را غلبه داد.(12)
به همه نسلهاى حاضر و آينده وصيت مىكنم
بىترديد رمز بقا(ى) انقلاب اسلامى، همان رمز پيروزى است و رمز پيروزى را ملت مىداند و نسلهاى آينده در تاريخ خواهند خواند كه دو ركن اصلى آن، انگيزه الهى و مقصد عالى حكومت اسلامى و اجتماع ملت در سراسر كشور با وحدت كلمه براى همان انگيزه و مقصد (است).
اينجانب به همه نسلهاى حاضر و آينده وصيت مىكنم كه اگر بخواهيد اسلام و حكومت الله برقرار باشد و دست استعمار و استثمارگران خارج و داخل از كشورتان قطع شود، اين انگيزه الهى را كه خداوند تعالى در قرآن كريم بر آن سفارش فرموده است، از دست ندهيد و در مقابل اين انگيزه – كه رمز پيروزى و بقا آن است – فراموشى هدف و تفرقه و اختلاف است. بىجهت نيست كه بوقهاى تبليغاتى در سراسر جهان و وليدههاى بومى آنان، تمام توان خود را صرف شايعهها و دروغهاى تفرقهافكن نمودهاند و ميلياردها دلار براى آن صرف مىكنند. بىانگيزه نيست سفرهاى دائمى مخالفان جمهورى اسلامى به منطقه و معالاسف در بين آنان از سردمداران و حكومتهاى بعض كشورهاى اسلامى كه جز به منافع شخصى خود فكر نمىكنند و چشم و گوش بسته، تسليم آمريكا هستند، ديده مىشود.
امروز و در آتيه نيز آنچه براى ملت ايران و مسلمانان جهان بايد مطرح باشد و اهميت آن را در نظر گيرند، خنثىكردن تبليغات تفرقهافكن خانهبرانداز است. توصيه اينجانب به مسلمين و خصوص ايرانيان به ويژه در عصر حاضر آن است كه در مقابل اين توطئهها عكسالعمل نشان داده و به انسجام و وحدت خود به هر راه ممكن افزايش دهند و كفار و منافقان را مأيوس نمايند.(13)
1) صحيفه نور، ج 17، ص 188
2) صحيفه نور، ج 22، ص 223
3) صحيفه نور، ج 17، ص 207
4) صحيفه نور، ج 5، ص 262
5) صحيفه نور، ج 21، ص 175
6) صحيفه نور، ج 9، صص 206 – 207
7) صحيفه نور، ج 19، صص 269 – 270
8) صحيفه نور، ج 9، ص 207
9) صحيفه نور، ج 14، صص 194-193
10) صحيفه نور، ج 14، ص 194
11) صحيفه نور، ج 14، ص 104
12) صحيفه نور، ج 14، صص 70 – 69
13) صحيفه نور، ج 21، 176
Sorry. No data so far.