تریبون مستضعفین- ماجرای همیشگی رابین هود را همه بلدیم مردی که برای احقاق حقوق مستمندان و داد ستانی از بیداد پادشاهی ستم گر به پاخاست، راهزنی که ثروتمندان ستمگر را غارت میکرد و اموال آنان را میان فقرا تقسیم میکرد، خیلی از ما دوران کودکیمان را با همین کارتونها بزرگ شدیم…
محمد رضا عرب در «ندارها» روایت رابین هودی ایرانی به نام علی را به تصویر کشیده است، البته این رابین هود ناخواسته به این مسیر کشیده میشود، و به همراه دوست ناشنوا – به تعبیری همان جان کوچولو – و دختری که دوست دارد - همان پرنسس- دست به دزدی از کسانی میزند که به زعم او با فریبکاری و کلاهبرداری مال مردم را بالا میکشند، و باز هم طبق روال داستان اموال ربوده شده را به نیاز مندانی اهدا میکند که برای رفع نیاز خود گهگاه مجبورند کودک درون شکم خود را نیز بفروشند.
هر چند که آقای عرب رابین هود را نام مناسبی برای این داستان ندانستند و عیاران را مطرح کردن اما باید گفت داستان بالا بروید پایین بیایید رابین هودی است، حالا فرق نمیکند چه اسم قهرمان علی باشد چه رابین، چه پهلوان قلیچ! چه تیرو کمان به دست او باشد چه تفنگ قلابی! سبک داستان همان است.
اما پایان داستان باید به اقتضای جامعه امروزی مانند رابین هود خوش نباشد، والا از فردا در مملکت سنگ روی سنگ بند نمیشود هر کسی که احساس میکند در حق او ظلم شده است احساس رابین هود بودن پیدا میکند. به هر حال فارغ از اینکه حق با علی آقای قصه محمد رضا عرب هست یا نه بالاخره باید قانون پیروز شود، هر چند داستان به گونه پایان مییابد که بیننده حق را به علی و دوستانش دهد و کار آنان را باعث تغییر مثبت در زندگی برخی بداند.
Sorry. No data so far.