فارس: شهید آوینی در نامه ای به برادرش در آمریکا نوشت: عشق خمینی بزرگ و عظمت فرهنگی آن چه میگوید، مرا آن چنان شیفتهی خود ساخته است که نمیتوانم جز به حکمتی که در حال تدوین آن هستیم بیندیشم.
یکی از برادران «شهید سید مرتضی آوینی» دیربازی است که در ایالات متحده آمریکا سکونت دارد. آن چه خواهید خواند متن تخلیص شده یکی از نامههای مرتضی به این برادر است. برای دریافت متن کامل این نامه با سید محمد آوینی تماس گرفتیم. ابتدا قول مساعد داد اما زمانی که برای پیگیری این قول دوباره مزاحم ایشان شدیم، با این جمله ساده که «پیدا نشد» امیدمان نا مید شد و به ناچار به همین متن کوتاه شده و ناقص بسنده کنیم. امید آن که روزی تمامی آثار آن فرزانه بیبدیل از سد گزینش نزدیکان و منسوبین ایشان به سلامت بگذرد و در دسترس عموم قرار گیرد.
*برادر!
دلم میخواست امروز که ایران، این پسر گم شده، بعد از قرنها میرود که به آغوش خانوادهی خویش بازگردد، در کنارم بودی و با هم زیر لوای اسلام عزیز و در کنار امام خمینی، این فرزند راستین محمد(ص) و این نشانهی خدا بر زمین، جهاد میکردیم.
گرفتار تاریکی بودیم که امام خمینی از قلب تاریخی که میرفت تا فراموش شود، چون محمد(ص) فریاد برآورد که «واعتصمو بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا» – همه به ریسمان خداوند چنگ بزنید و بیاویزید و پراکنده نشوید – و ما که هنوز دست و پا میزدیم تا به خویشتن خویش بازگردیم، از این سخن تازه شدیم و دریافتیم که آن چه میجستیم، یافتهایم و به یقین رسیدیم. و حتی من که همواره بویی از محمد در مشام داشتم، در آغاز باور نمیکردم که در این ظلمت کدهی زمین بتوان نقبی به سوی نور زد- که ابعاد آن چه روی داد، آن همه گسترده بود که زمین را در بر میگرفت و خدا این تردید را که جز لمحهای به طول نینجامید بر من ببخشاید- و برق یقین بیهیچ واسطهای بر دلم نشست، همان گونه که بر کوه سینا، و ایمان آوردم، و برادر! زمان گم شد و مکان، و کویر بود، و آن که دعوت به حق میکرد محمد(ص) بود، و خدا را شکر که گوش ایمان من به آوای الله آشنا بود و نمیدانی که چه خوش بود. با همان عشقی که اباذر با محمد(ص) بیعت کرد، ما به امام خمینی پیوستیم. و برادر، او را ندیدهای: دست خداست بر زمین؛ آن همه به صفات خداوندی آراسته است که هنگامی که دست محبتش را بر سر شیفتگان بالا میآورد، سایهاش زمین و آسمان را میپوشاند، و آن زمان که از حکمت و عرفان سخن میگوید، میبینی که او خود نفس حقیقت است. من بوی خوشش را از نزدیک شنیدهام و صورتش را دیدهام که قهر موسی را دارد و لطف عیسی را و آرامش سنگین محمد(ص) را .
برادر! ایران، مادر تمدن نوینی است که معیارها و مقیاسهایی دیگر دارد و حکمت و فلسفهای دیگر و هنری دیگر و … ادبیاتی دیگر. من هرگز نمی توانم وسعت مکتبی و فرهنگی این انقلاب را در این نامه تصور کنم،اما برایت باز هم خواهم نوشت، هر چند که وقتم بسیار تنگ است.
مادر به تو گفت (در پشت تلفن) که من کار پیدا کردهام. این چنین نیست؛ من زندگی یافتهام . عشق خمینی بزرگ و عظمت فرهنگی آن چه میگوید، مرا آن چنان شیفتهی خود ساخته است که نمیتوانم جز به حکمتی که در حال تدوین آن هستیم بیندیشم و جز به فرهنگی که در حال احیای آن هستیم بیندیشم و جز به فرهنگی که در حال احیای آن هستیم … و این فرهنگ آن همه با آن فرهنگ کهنه و منحط غرب متفاوت است و آن همه از آن فاصله دارد که نمیتوان گفت . کارم در راه خداست (فی سبیل الله) و برای آن پولی دریافت نمیکنم. تنها سهمی اندک از بیتالمال می برم که خورد و خوراک را بس باشد و بس. جهادی را که آغاز کردهایم، امام خمینی «جهاد سازندگی» نام نهاده است. شمشیرمان قلم است و بیل و کلنگ، و در راه سازندگی ایرانی آزاد گام نهادهایم؛ ایرانی که منشا حرکت نوین تاریخ و خاست گاه فرهنگ نوینی است که دنیای تاریک را سراسر در بر خواهد گرفت.
والسلام – برادرت مرتضی (1358)
[…] (نامه شهید آوینی به برادرش در آمریکا و دو مطلب دیگر + و +) […]
بیستم فروردین سالگرد شهادت سید مرتضی آوینی بود. خدا رحمتش کنه.
شنیدم دو سه سال آخر عمرش از لحاظ سیاسی خیلی بهش فشار می آوردن، خیلی تو منگنه بوده، اصلا بهش اجازه صحبت و کار آزادانه نمی دادن، دائم توی همایش ها بهش می توپیدن.
وقتی شهید شد، همه فهمیدن آقا مرتضی ای بوده؛ حالا هی راجع بهش برنامه ساختن و براش بزرگداشت گرفتن، حالا هی از دیدارش با رهبری می گن و از صدای گرمش تجلیل می کنن. یادشون میره باهاش چه کردن. افکار عمومی هم که فراموشکاره و اینگار کاریش نمیشه کرد.
اما این شهید هنوز مظلومه، هنوز در حقش نه تنها کوتاهی، که ظلم میشه.
آقا مرتضی تو چرا بیستم فروردین رو برای شهادت انتخاب کردی؟ تو که مثل مولات علی مرگ آگاه بودی باید فکر اینو می کردی که چند سال بعد این روز میشه روز ملی فناوری هسته ای و شهادت تو فقط روی این برگ تاریخ سنگینی می کنه…
دیدی؟ ما هنوز هم بلدیم اذیتت کنیم، خیلی راحت می گیم تو رو بیست و یکم تشییع کردن پس اصلا ما از اول اشتباه کردیم که شهادتت رو روز بیستم ثبت کردیم. چه اشکالی داره بیست و یکم هم برای تو همایش برگزار می کنیم هم برای صیاد. از صیاد یا از تو که چیزی کم نمی شه، اما اگه شهادت تو با روز ملی فناوری هسته ای یکی باشه یهو دیدی اینقدر به تو پرداختیم که پدیده ای به اسم فناوری هسته ای رو فراموش کردیم و آژانس بین المللی اومد تاسیساتمونو با خودش برد!
یه پیشنهاد هم من بدم؛ حالا که همه حق دست کاری تقویم و جابجا کردن تاریخ اتفاقات رو دارن، چه طوره از سال بعد شهادت صیاد رو هم بندازیم بیست و دوم، آخه خیلی بده بگیم شهادت آوینی رو روز تشییعش ثبت می کنیم و شهادت صیاد رو همون روز واقعه.