پیچید بوی خون شهیدان درون شهر
تابوت ها که رفت درون سکون شهر
دست کسان، بغل زده تابوت مردها
بغضی شکسته از سر اندوه و دردها:
«جامانده ایم و راه شما پی نمی شود
قوت به نفس سرکش خود هم نمی رسد
دیدید چهره مان همه اندوه و ماتم است
مارا کمک کنید که تهران جهنم است
بی دست و پا، شکسته و بی بال و بی پریم
یاریّ مان کنید که از خویش بگذریم
تا ظلم و شرک و کفر، به پا مانده جنگ ماست
جنگی که هست، سخت تر از نهضت شماست
افتاده در نبرد جهانی چو نسل ماست
جنگاوری که مانده، پی یاری شماست
دین داری زمانه چو آتش درون دست
یاری کنید تا نشود سهم ما شکست
با این که بی شمار، کَس از دست داده ایم
تا آخرین نفس همگی ایستاده ایم»
من نیز زخمی ستم این زمانی ام
دور از خدا گذشت تمام جوانی ام
گرچه اسیر طرح نظام جهانی ام
بر پا به عهد اوّلی و آسمانی ام
هر آن چه هست، گرچه به سان شما نیم
امّیدوار امدن جمکرانی ام
یاری کنید همّت ما بیش تر شود
این جبهه در نبرد کسان پیش تر رود
اسلام ناب، سیطره گیر جهان شود
خطّ امام، راه همه مردمان شود
آماده شهر بهر قدوم سحر شود
هر ان که مانده، با شهدا هم سفر شود
گر آن که از دو دست شما کار می رسد،
یاری به پیروان خطاکار می رسد؟
جوشید اشک ما همه از جاری شما
اکنون زمانه منتظر یاری شما
محمدصادق شهبازی
Sorry. No data so far.