سه‌شنبه 17 می 11 | 20:00
کتاب واجب‌تر از نان شب

مروری بر نظرات موثرترين فرد در راه‌اندازی نمايشگاه كتاب تهران

احسان ترابي گودرزي

با اين همه ايشان به عرصه ديگري از تلاش دشمن هم توجه مي‌كرد كه همان عرصه فرهنگي بود و آن‌قدر اين عرصه در نگاهش مهم بود كه در هنگامه جنگ به فكر برپايي اولين نمايشگاه كتاب باشد و براي فهماندن مقصود اصلي با تعدادي آدم كاربلد ملاقات كند.


احسان ترابي گودرزی

قرار بود هفدهم ارديبهشت ماه سال 1371، خبرنگار راديو با رهبر انقلاب مصاحبه كند. بهانه هم به قول خود رهبر «بهار كتاب» يعني ارديبهشت ماه بود و بازديد رهبر انقلاب از نمايشگاه كتاب. خبرنگار پس از اشاره‌اي كوتاه به موضوع كتاب رفت سراغ موضوع داغ آن روزها كه همان انتخابات مجلس دوره چهارم بود. رهبر در جواب گفتند: «زود رفتيد سراغ ‏انتخابات؟! حالا بگذاريد قدرى ‏راجع ‏به‏ اين نمايشگاه حرف بزنيم؛ ان‏شاءالله راجع به انتخابات، نكته‏اى را بعد، شايد عرض كنم.»(1) و اين اصرار و اين «شايد»، يعني كه موضوع كتاب و كتابخواني نزد ايشان اهميت بيشتري دارد؛ اهميتي كه نشانه‌هايش را مي‌توان در خيلي از حرف‌ها و رفتارهاي رهبر مشاهده كرد، چه در زمان رهبري‌شان و چه قبل از آن. اصلا مهمترين اين نشانه‌ها خود همين نمايشگاه كتاب است كه شايد خيلي‌هاي‌مان ندانيم بنيادش به هميت و حمايت رهبر، كه آن زمان‌ها رئيس‌جمهور بودند، گذاشته شد و تا همين‌جا هم بيشتر از هر مسؤول ديگري در روندهاي نمايشگاه كتاب تاثير گذاشته‌اند.

باغ كاغذي در باران گلوله

اگر كشوري درگير جنگ باشد، مسؤولان اجرايي آن‌جا بيشتر در فكر مرزها و تسليحات و عقب‌نشيني‌ها و پيشروي‌هاي نيروهاي خودي و دشمن هستند و نگاه‌شان متمركز بر جغرافياي عرصه نظامي است. سال 1366 در بحبوحه جنگ تحميلي بيشتر مسؤولان كشورمان درگير مسائل مربوط به دفاع از مرزهاي كشور بودند؛ در مقابل عراقي كه شرق و غرب، پيدا و پنهان، سفت و سخت پشت سرش ايستاده بودند. خيلي‌ها آن روزها جز جنگ نظامي نه چيزي مي‌ديدند و نه جز صداي موشك‌ها چيزي مي‌شنيدند. رئيس جمهور وقت هم، آيت الله خامنه‌اي بود كه بيشتر از خيلي‌ها درگير مساله دشمن مهاجم بود و حتي خيلي وقت‌ها در مناطق عملياتي شخصا حضور پيدا مي‌كرد.

با اين همه ايشان به عرصه ديگري از تلاش دشمن هم توجه مي‌كرد كه همان عرصه فرهنگي بود و آن‌قدر اين عرصه در نگاهش مهم بود كه در هنگامه جنگ به فكر برپايي اولين نمايشگاه كتاب باشد و براي فهماندن مقصود اصلي با تعدادي آدم كاربلد ملاقات كند. رهبر بعد از دعوت از تعدادي از دست‌اندركارهاي عرصه فرهنگ در ديداري از كاستي موضوعاتي كه بايد در آن‌ها كتاب توليد مي‌شده گفتند. گله داشتند كه در زمينه اخلاق در ده سال در اروپا به اندازه قفسه‌هاي بزرگ يك كتابفروشي توليد محتوا شده است و تا آن وقت ما كار قابل توجهي نكرده بوديم. بعد هم براي اجرائيات كار به تجربه برپايي نمايشگاه در وزارت كشاورزي اشاره كرده بودند و مطالبهاي مطرح كردند كه هنوز هم باقي است: «بايد مردم را وادار كرد به كتاب خواندن از راه خودش.» و يكي از اين راه‌ها همين نمايشگاه بود كه به همت رئيس‌جمهور وقت سنگ بنايش گذاشته شد.

آغازي بر يك رسم پايدار

«ما در حالى كه در طول قرن‌هاى متمادى بيشترين كتاب را در دنيا توليد كرديم، امروز و در طول چند قرن اخير، دو سه قرن اخير، جزو كم‌نصيب‌ترين ملت‌ها از معارف كتابى و مكتوب بوديم. يقينا در اين وضعيت كه فى نفسه فرهنگى است، وضعيت‌هاى سياسى و اجتماعى دخالت داشته. هرچه بوده، گذشته. امروز روز نويى است، دوران جديدى است براى ما و ما بايد اين نقيصه را جبران كنيم.»

اينها حرف‌هاي آغازين آقاي خامنه‌اي در مراسم افتتاح اولين دوره نمايشگاه كتاب بود. او در ادامه از اهميت استقلال فرهنگي گفت كه بدون آن استقلال سياسى و استقلال اقتصادى و هويت مستقل دست‌نيافتنى است و صحبت به ميراث اسلامي و تمدن اسلامي كشيد و رئيس‌جمهور، اسلام و تمدن اسلامي را دُر تاج فرهنگ و تمدن بشرى خواند كه در مورد ملت ايران داراي غناي فراوان است و بايد اين ميراث فرهنگي بازشناسي شود و به عنوان نمونه حرف از كتاب‌هاي دوران اسلامي زد كه بايد بي‌اعتنايي به آن‌ها پايان يابد و روي آن‌ها كار فرهنگي و تحقيق انجام شود.

رئيس‌جمهور وقت حتي نقشه‌اي بيش از اين براي كتاب متصور بود و گفت: «كتاب می‌تواند يك پيام وحدتى بين گروه‌هاى مسلمان باشد. چقدر خوب است كه ما كتاب‌هاى اسلامى را از دنياى اسلام، از متفكرين اسلام، از قلم‌هاى برجسته، منتقل كنيم به زبان فارسى و ميان كتابخانه ملى خودمان و كتاب‌هاى اسلامى را از داخل جامعه خودمان و آن چيزهايى كه تراوشات فكر و انديشه متفكرين خود ما و نويسندگان برجسته خود ما و علماى ما هست، اين‌ها را منتقل كنيم به زبان‌هاى اسلامى ديگر و بتوانيم كانال‌هاى وحدتى را بين جوامع اسلامى به وجود بياوريم.»

كتاب مثل نان

سال 1369 سومين دوره نمايشگاه برگزار شده بود و بنيانگذار نمايشگاه كه حالا رهبر انقلاب بود، علت عمده حضور خود در نمايشگاه را پيام به مردم براي جدي گرفتن مساله كتاب‌خواني اعلام كرد. رهبر پس از بازديد از نمايشگاه كتاب در مصاحبه با خبرنگار صدا و سيما از نقطه مطلوبي گفت كه وضعيت كتاب‌خواني بايد پيدا مي‌كرد: «من مىگويم بايستى جوانان، پيران، مردان، زنان، شهري‌ها، روستايي‌ها و هر كسى كه با كتاب می‌تواند ارتباط برقرار كند، كتابي را در جيبش داشته باشد و تا يكجا بی‌كار نشست – مثل اتوبوس، تاكسى، مطب پزشك، اداره، درِ دكان وقتى كه مشترى نيست، در خانه به هنگام اوقات فراغت – كتاب را در بياورد و بخواند.»(2)

ضرورت تلاش مسؤولان براي توليد كتاب مناسب براي همه اقشار مناسب و دفاع از حقوق دستاندركاران كتاب از نويسنده، مترجم و ناشر گرفته تا ويراستار، بخشهاي بعدي صحبت رهبر بودند.

بخش آخر آن مصاحبه هم يك سفارش به ناشران بود: «سفارشى هم به ناشران می‌كنم. اگرچه خوب است كه كتاب را در كاغذها و جلدهاى اعلا چاپ كنند، اما بعضى از كتاب‌هايى كه مشترى زيادى دارد، چاپ عمومى و مردمى هم برايش داشته باشند؛ يعنى با كاغذ كاهى و البته با چاپ خوانا منتشر كنند. چاپ بايد خوب باشد؛ اما روى كاغذ كاهى بزنند و به ميزان زيادى توزيع كنند، تا ارزان‌تر تمام بشود و افراد متعدد و زيادترى بتوانند از آن‌ها استفاده كنند.»
حضور در بيشتر نمايشگاه‌هاي سال‌هاي بعد جزو ثابت برنامه‌هاي رهبر بود و در سفارش به انس با كتاب پاي ثابت حرف‌هايي كه در مصاحبه بعد از بازديد، مردم از رهبرشان مي‌شنيدند.

درنمايشگاه سال 1372 سوژه جديدي از سوي رهبر انقلاب ارائه شد: «چه خوب است نمايشگاه‌هايى در مراكز استان‌ها تشكيل گردد يا انگيزه‌هايى براى مطرح شدن موضوع كتاب ايجاد شود و همچنان كه اكنون به بهترين مؤلفان، نويسندگان و مترجمان جايزه می‌دهند؛ مثلا بهترين كتابداران و بهترين كتابخانه‌داران را نيز تشويق كنند.»(3)

بعدتر رهبر انقلاب از نمايشگاه به عنوان «باشگاه فرهنگي عمومي» ياد كرده، گفتند: «اگر ما به آن حدى برسيم كه مورد نظر من است، آن وقت بايستى تعداد كتاب‌هايى كه هر بار چاپ می‌‏شود، از دو هزار و پنج هزار و ده هزار، به دويست‏‌هزار و سيصدهزار برسد؛ يعنى اين‌گونه بايستى كتاب در جامعه پخش بشود… از اين 60ميليون جمعيتى كه امروز هستيم، تعداد كثيرى هستند كه اين‌ها اهل كتابند، اهل سوادند و بيشتر هم خواهند شد؛ رو به تزايد است.»(4)

ارديبهشت 73 آيتالله خامنه‌اي ديگر مطالبه جدي داشت. وي پس از بازديد خطاب به مردم گفت: «اگر ما يك جامعه بی‌‏فرهنگ و تاريخ بوديم؛ جامعه‏‌اى بوديم كه گذشته و كسان فرهنگىِ با معرفت و برجسته‌‏اى ندارد؛ انسان‌هاى بااستعداد و فهيم و داراى بينش و طرز فكر بالا ندارد (مثل بعضى از جوامع گوناگونى كه در گوشه و كنار دنيا هستند) بی‌‏رغبتى به كتاب قابل توجيه بود امّا در جامعه ما با اين همه انسان‌هاى فرهنگى، برجسته، والا، استادان، مؤلّفين، آشنايان با كتاب، شعرا، نويسندگان، علماى بزرگ، دانشگاهيان برجسته و عناصر فرهنگى و عالِم، چرا بايد «اُنس با كتاب» اين‌‏طور باشد؟! سابقه فرهنگى و تاريخى ما خيلى زياد است. جامعه ما اساسا جامعه‌‏اى پخته و بالغ شده است؛ يك جامعه ابتدايى و بدوى نيست. مردم ما بايد بيش از اين با كتاب آشنا باشند.»(5) و اين يك هشدار تلقي شد يا نه را كسي ديگر يادش نيست.

گذشت تا سال 74 كه رهبر از توقع‌شان از خانواده‌ها حرف زدند: «خريد كتاب مثل نان از مخارج اصلي خانه حساب شود.»(6) رهبر همه اين‌ها را براي انس با كتاب لازم مي‌دانستند؛ انسي كه اگر نبود به گفته رهبر جامعه ايراني به هدف و آرزويش نمي‌رسيد. رهبر خانه‌اي را هم ياد كرده بودند كه شب‌ها موقع خواب كنار دست همه اعضاي آن كتاب حاضر است. بزرگ خانواده هم تا وقتي كه بخواهد به بستر برود كتاب را زمين نمي‌گذاشت. آن خانه خانه خود رهبر بود.

در سال 1375 رهبري از ايام برپايي نمايشگاه كتاب با عنوان «بهار كتاب» ياد كردند (7) و گفتند توقع‌شان اين است كه در تمام روزهاي سال به اندازه روزهاي نمايشگاه فروش كتاب داشته باشيم. مقداري كه رهبر آن را با توجه به تمدن، تاريخ و فرهنگ كشورمان، آن را زياد ندانستند. سال بعد هم رهبر در مصاحبه‌شان از پيشنهاد خوبي كه در نمايشگاه شنيده بودند صحبت كردند، پيشنهاد براي ايجاد «ساعت كتابخواني» در مدارس. ديگر همه اهالي فرهنگ و انديشه كه مخاطب حرف‌هاي رهبر بودند مي‌دانستند كه اين همه طرح و ايده جزئي براي مجريان كم ذوق و كارنابلد، از سوي آستين‌هاي بالازده و عزم جزم عالي‌ترين مقام يك انقلاب اسلامي است.

انتظار از اصحاب قلم

رهبر از طرف ديگر از محققين و صاحبان قلم انتظار دارد در موضوعاتي كه بايد، بنگارند؛ مثلا در باب تاريخ مشروطه كه رهبر در ديدار پژوهشگران مؤسسه پژوهش‌هاي تاريخي در سال 75 از اين گفته بود كه «ما هنوز يك تاريخ مشروطه‏ سالمِ جامعى كه حقيقتا نقش‌ها را درست و برطبق واقع ترسيم كرده باشد، نداريم!» (8) يك‌بار هم رهبر از ضرورت اين گفته بودند كه اطلاعات شخصيت بزرگي مثل شهيد مطهري جمع‌آوري شود و نويسنده چيره‌دستي اين شرح حال را به صورت يك اثر هنري درآورد. كاري كه رهبر گفته بود كسي مثل رومن رولان درباره گاندي و برخي ديگر انجام داده است.

هميشه ارديبهشت

اهتمام به مساله كتاب توسط رهبر انقلاب اختصاص به ارديبهشت و نمايشگاه نداشته است و ايشان در فرصت‌هاي مختلف دغدغه‌هاي خود را با مخاطبين مربوط در ميان گذاشته‌اند؛خواه در ديداري يا پيام مكتوبي به مناسبتي خاص. مثلا در دي‌ماه سال 71 در پيامي به مناسبت هفته كتاب، رهبر كتاب‌خواني را يك وظيفه ملي و واجب ديني دانستند: «امروز كتاب‌خواني و علم‌آموزي نه تنها يك وظيفه ملي، كه يك واجب ديني است. از همه بيشتر، جوانان و نوجوانان، بايد احساس وظيفه كنند، اگر چه آنگاه كه انس با كتاب رواج يابد، كتاب‌خواني نه يك تكليف، كه يك كار شيرين و يك نياز تعلل‌ناپذير و يك وسيله براي آراستن شخصيت خويستن، تلقي خواهد شد. و نه تنها جوانان، كه همه نسل‌ها و قشرها از سر دل‌خواه و شوق بدان رو خواهند آورد.»(10)
به نويسندگان هم در آن پيام سفارش كرده بودند غذايي كه براي روح عرضه مي‌كنند بايد سالم و مقوي باشد.

كارهاي فرهنگي از نوع منفي

سال 1378 از جمله سال‌هايي بود كه مانند برخي سال‌هاي نزديك به آن رهبر به نمايشگاه رفته بودند. آن سال ناشران و اهالي قلم مهمان حسينيه امام خميني(ره) شدند تا حرف‌هاي رهبر را بشنوند. رهبر از سه دسته كار منفي فرهنگي حرف زدند:(11)

اول: «نوشته يا كتابى است كه يك منطق يا سخنى را ارائه می‌‏دهد كه از نظر ما آن سخن غلط است. يك فكر است، يك پيشنهاد است، يك نظر است، در هر زمينه‏‌اى ممكن است؛ ليكن فقط آن صاحبِ نظر مخالف، در فكر اين است كه نظر مخالف خودش را مطرح كند و هيچ انگيزه‌‏اى دنبال آن نيست. طرح چنين فكر مخالف و غلطى – از نظر ما – در جامعه، مفيد است؛ بودنش از نبودنش بهتر است؛ زيرا اگر انديشه غلط طرح نشود، انديشه درست نمی‌‏جوشد.»

دوم: كار غلطي كه انگيزه آن صرفا ارائه يك سخن علمى يا يك نظر فلسفى يا اجتماعى يا سياسى نيست؛ بلكه جزئى از چهارچوب يك طرح براندازى است. نشر اين هم مضرّ است و حتي ممكن است صاحب آن نداند در چهارچوب براندازي است.

سوم: آن كار فرهنگی‌‏اى است كه اثرش آنى است و قابل پاسخگويى نيست. مثل اين‌كه در جامعه‌‏اى بيايند عكس‌هاى مستهجن جنسى را به شكل وسيعى در ميان جوانان پخش كنند! براي اين دسته سوم رهبر گفتند كه در ميان بعضي كتاب‌هاي منتشر شده ما مصداق دارد!

نبايدها

محتواي كتاب‌هاي منتشر شده از دغدغه‌هاي رهبر بوده و هستند. رهبر بعضي كتاب‌ها را عملياتي مي‌دانند و معتقدند اگر مضر بودند بايد جلوي‌شان را گرفت، چون وارد بازار كه مي‌شوند كار خود را شروع مي‌كنند و اين قابليت وجود ندارد كه بتوان جلويش را گرفت.

سال 77 پس از بازديد از نمايشگاه، رهبر از اين كتاب‌هاي عملياتي گفته بودند: «در باب نظريه‌پردازى نبايد محدوديتى وجود داشته باشد. بيشتر بايستى براى نقد و ارزيابى و جدا كردن سره از ناسره همت شود؛ اما در زمينه كار عملياتى، بايد جلوي كتاب‌هاى مضر را گرفت. ما كتاب عملياتى داريم. كتاب عملياتى اين است كه عملا يك نفر را دچار مشكل می‌كند؛ مثل همان احساسات جنسى… اين‌جا بحث نظريه نيست. كسى كه خواند، خودش به طور طبيعى تحت تاثير قرار می‌گيرد. جلوي اين را بايد گرفت؛ اين اصلا چيز قابل نقدى نيست. اين ملاك است؛ يعنى آن نوشته‌اى كه وقتى وارد بازار فرهنگ شد، مشغول عمليات می‌شود و قابل اين نيست كه به آن جواب داده شود، مضر است و بايستى جلويش را گرفت.»(12)

رهبر سال بعد در مصاحبه پس از بازديد از تفاوت‌هاي فكر آزاد با آزادي گناه حرف زدند و از كتاب‌هايي گفتند كه نبايد آسيب‌زايي كند: «خطاست اگر كسى گمان كند، ما كه نسبت به مساله مطبوعات و كتاب و نوشتن و نشر در جامعه حساسيت به خرج می‌دهيم، با تفكر آزاد، با فكر آزاد و با مباحثه آزاد مخالفيم؛ نه، ما كسانى هستيم كه اولين شعارهاى اين مسائل را داده‌ايم و الحمدلله تا الآن هم دنبالش بوده‌ايم؛ اما با آزادى گناه و آزادى ويرانگرى مخالفيم. نمی‌شود اجازه داد كه نسل جوان يك كشور كه به اعتماد ما می‌آيد كتاب را از شما می‌خرد و می‌گويد اينها متديّن‌اند و در راس كار هستند، از اين طريق گمراه يا فاسد شود؛ يا از اين طريق دشمن بخواهد كارى انجام دهد.»(13)

اُنس 60ساله

يك بار در حضور رهبر جلسه پرسش و پاسخي برگزار شده بود كه سؤال كنندگانش همه نوجوان بودند و طبعا خيلي از سؤال‌ها هم مربوط به دوران نوجواني رهبر بود. رهبر در آن جلسه از انس‌شان با كتاب در نوجواني گفته بودند:

«من در دوران جوانى زياد مطالعه می‌‏كردم. غيراز كتاب‌هاى درسى خودمان كه مطالعه می‌‏كردم و می‌‏خواندم، كتاب تاريخ، ادبيات، شعر و قصه و رمان هم می‌‏خواندم. به كتاب قصّه خيلى علاقه داشتم و خيلى از رمان‌هاى معروف را در دوره نوجوانى خواندم. شعر هم می‌‏خواندم. من با بسيارى از ديوان‌هاى شعر، در دوره نوجوانى و جوانى آشنا شدم. به كتاب تاريخ علاقه داشتم و چون درس عربى می‌‏خواندم و با زبان عربى آشنا شده بودم، به حديث هم علاقه داشتم… من خيلى كتاب نگاه می‌‏كردم؛ منزل ما هم كتاب زياد بود. پدرم كتابخانه خوبى داشت و خيلى از كتاب‌ها هم براى من مورد استفاده بود. البته خود ما هم كتاب داشتيم، كرايه هم می‌‏كرديم. نزديك منزل ما كتاب‌فروشى كوچكى بود كه كتاب، كرايه می‌‏داد. من رمان و اين‌ها كه می‌‏خواندم، معمولا از آن‌جا كرايه می‌‏كردم… با كتاب اُنس داشتم. البته الان هم كه در سنين نزديك 60 سالگى هستم – همان‌طور كه گفتيد بعضى از شما جاى فرزند من هستيد و بعضى مثل نوه من می‌‏مانيد – از خيلى از نوجوانان بيشتر مطالعه می‌‏كنم؛ اين را هم بدانيد.»(9)

حاشيه مهمتر از متن

كتاب‌هايي كه رهبر مي‌خوانند و به دست‌شان مي‌رسند وقتي كه به تاي تمت مي‌رسند با قبل يك فرقي كرده‌اند. آن‌ها حالا در دل خود حاشيه‌هايي را دارند كه رهبر بر آن‌ها نوشته است. «همپاي صاعقه» و «فرمانده من» از اين دست كتاب‌ها بودند.

«همپاي صاعقه» اين كلمات را در حاشيه خود داشت: «بسمالله الرّحمن الرّحيم. اين يك كتاب منبع بسيار غني و ارزشمند است كه از آن ميتوان ده‌ها كتاب و فيلمنامه و زندگينامه استخراج كرد. لحظات و حالات ثبت شده در سراسر اين كتاب، همان ظرافت‌هاي حيرت‌انگيزي است كه از مجموع آن، تابلوي پرشكوه و باعظمت عملياتي چون فتح‌المبين و بيت‌المقدس پديد آمده و برترين‌هاي هنر جهاد و ايثار و شجاعت و ابتكار را در مجموعه نمايشگاه بي‌نظير هنرهاي انقلاب اسلامي، نشان مي‌دهد.

اين مردان بزرگي كه نام آن‌ها بسي آسان بر زبان و دل غافل ما مي‌گذرد، از جنس همان اخوان صفا و فرسان هيجائند كه سيد شهيدان سلام الله عليه آنها را با عظمت و سوز و مهر، مخاطب ساخت و از فقدان آنان غمگين بود. سلام خدا و بندگان برگزيده و فرشتگان و رسولان او نثار روح مطهر آنان باد. در روز و شب‌هايي از آبان و آذر 86 صفحه به صفحه و سطر به سطر مطالعه و نيوشيده شد.»(14)

رهبر در حاشيه «فرمانده من» هم نوشته بود:
«اي گل‌هاي محمدي كه فساد و آلودگي جهان امروز نتوانست از شكوفايي باز داردتان، برقي شديد و دنياي تاريك را روشن كرديد، حجتي شديد بر آن كوتاه نظران كه بالندگي انسان الهي را در عصر تسلط ماديت ناممكن مي‌دانستيد، خاطره مسلمانان صدراسلام را زنده كرديد و صدق و اراده و فناء فيالله را حتي پيش از آنان به نمايش گذاشتيد. آنان به نفس پيامبر و نزول پياپي آيات قرآن دل را گرم و جان را تازه مي‌كردند. اما شما چه؟ حقا خلوص و تقوا را مجسم كرديد و براي آن امام بحق كه مظهر خلوص و تقوا بود، سربازاني شايسته شديد… سلام الله عليه و عليكم هنيئا لكم رحمه ربكم.» آخر حاشيه هم اين بود كه «اين كتاب در 13 رجب 1411 با چشمي لبريز اشك شوق و حسرت زيارت شد. كتبه بيمناه الوازره اسير امانيه و ذليل نفسه علي الحسيني غفرالله له و رحمه و حشر مع اوليائه و الحقه بهذه الزمره الطيبه. آمين.»(15)

پي‌نوشت:
1- مصاحبه راديو – تلويزيونى رهبر معظم انقلاب اسلامى در پايان بازديد از پنجمين نمايشگاه بين ‏المللى كتاب تهران‏ http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2614
2- مصاحبه با خبرنگار صدا و سيما، پس از بازديد از سومين نمايشگاه بين‏‌المللى كتاب تهران‏
3- مصاحبه در بازدید از ششمين نمايشگاه بين‌المللى كتاب – 21/02/1372
4- مصاحبه پس از بازديد ازهفتمين نمايشگاه بين‌‏المللى كتاب تهران 20/2/1373
5- مصاحبه پس از بازديد ازهفتمين نمايشگاه بين‌‏المللى كتاب تهران 20/2/1373
6- 26/2/1374 بيانات مقام معظم رهبرى در مصاحبه گزارشگر صدا و سيما، در جريان بازديد از «نمايشگاه كتاب»
7- مصاحبه در پايان بازديد از نهمين نمايشگاه بين‌المللى كتاب تهران – 22/02/1375
8- بيانات در ديدار با پژوهشگران «مؤسسه‏‌ى پژوهش‌هاى تاريخى» 3/10/1375
9- گفت و شنود صميمانه رهبر معظم انقلاب اسلامى با گروهى از جوانان و نوجوانان14/ 11/ 76
10- پيام مقام معظم رهبری به مناسبت هفته‌ی كتاب 4/10/72
11- 28/2/1378 بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى پس از بازديد از نمايشگاه كتاب در حسينيه امام خمينى (ره)
12- مصاحبه پس از بازديد از يازدهمين نمايشگاه بين‌المللى كتاب – 05/03/1377
13- سخنرانی پس از بازديد از نمايشگاه كتاب در حسينيه‌ى امام خمينى(ره) – 28/02/1378
-14 http://farsi.khamenei.ir/file/aramesh/51.htm
-15 http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=9167
16- بيانات مقام معظم رهبرى در جمع دانشجويان دانشگاه تهران‏ 22/2/1377

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.