محمد روزبهانی – واقعاً روزگار عجیبی است. در همان زمان که عکس یک پرنده که در مقابل جُفتش جان میدهد و جُفتش با جیغ زدن و ناله کردن به قول ما آدمها ناراحتیاش را نشان میدهد، میشود یکی از اخبار مهم و ناراحت کننده، که به سرعت در سراسر جهان پخش میشود و خیلیها را هم به گریه میاندازد؛ روزانه مردان و زنان و اطفال شیرخوارهای، مظلومانه در همین کرهی خاکی کشته میشوند و صدای درخواست کمکشان یا حتی صدای شیون ناله اشان، شاید به چندین کیلومتر آنطرفتر هم نرسد.
در همان زمان که دانشمندان غربی تلاش بسیاری میکنند که برای یک سگ معلول که فاقد دو پا است، پاهایی مصنوعی طراحی کنند تا شاید نشان دهند که ما، حتی دغدغهی معلولیت حیوانات را نیز داریم؛ کسی شاید از آمار کودکان عراقی معلول شده توسط ارتش آمریکا، خبری هم نداشته باشد.
در همان زمان که یک کشور مثل جمهوری اسلامی به دلیل اجرای حکم الهی و شرعی در مورد یک زن بدکاره و همدست قاتل، مورد بدترین هجوم سیستم رسانهای غالب در دنیا قرار میگیرد و انواع و اقسام تهمتها ی ضد حقوق بشری و آزادیهای انسانی به آن زده میشود، شاید خیلیها در همسایگی کشور افغانستان هم نفهمند که آمریکا برای مبارزه با تروریسم، مراسمهای عروسی را در این کشور بمباران میکند و زن وبچهها را به خاک و خون میکشاند.
یکی از اتفاقاتی که هر ساله دروغ بودن ادعاهای دنیای غرب – در رأس آنها آمریکا – در مورد دفاع از صلح و دموکراسی و حقوق بشر را بدون دانستن حتی سادهترین تحلیلهای سیاسی و اجتماعی فریاد میزند، اهدای جایزهای سالانه موسوم به «جایزهی صلح نوبل» است. این جایزه بنا بر وصیت «آلفرد نوبل» باید به کسی (یا کسانی) اعطا شود که بیشترین نقش را در راه صلح و برادری ملتها ایفا کرده است (کردهاند). ظاهراً در وصیت نامه جناب نوبل مشکل خاصی وجود ندارد ولی با نگاهی به تاریخچه و تأمل اجمالی درباره برندگان اینجایزه، سریعاً به یکسری تناقضات بدیهی و آشکار میرسیم.
مروری بر برخی افرادی که این جایزه به آنها اهدا شده است، در اینجا، خالی از لطف! نیست:
— «هنری کیسینجر» معروف به قصّاب ویتنام،
— «انور سادات» به علت خیانت به فلسطینیها در قضیه صلح اعراب و اسرائیل،
— «شارون» قصّاب صبرا و شتیلا،
— «دالایی لاما» ی فراماسون،
— «یاسر عرفات» از خائنین به آرمان ملت فلسطین،
— «مناخیم بگین»، «اسحاق رابین» و «شیمون پرز» صهیونیست و از زن و بچه کُشهای حرفهای قرن،
— «شیرین عبادی» یکی از حامیان همجنس بازی و یکی از مروّجین فرهنگ ضد اسلامی و ضد دینی،
— «اوباما» اصلیترین حامی جنایات در فلسطین و افغانستان و پاکستان و اصلیترین حامی دیکتاتورها مخصوصاً دیکتاتورهای کشورهای عربی.
چنین پروندهی سیاهی، جای هیچ تحلیل و کلام اضافهای را در مورد ماهیت این جایزه باقی نمیگذارد. در اینجا این را هم باید گفت که مفهوم صلح تنها مفهومی نیست که در دنیای غرب وارونه تعریف و به آن عمل میشود. جا داشت اسم این جایزه را «جایزهی قتل و عام نوبل» میگذاشتند تا حداقل اسم با مسمّایی باشد.
با خود گفتم اگر ۱۴۰۰ سال پیش نیز این جایزه و کسانی که افرادِ شایستهی این جایزه را انتخاب میکنند، وجود داشتند، کار خیلی برای آنها سختتر میشد. آنها باید بین «شمر»، «یزید»، «حرمله»، «خولی» و… یکی را به عنوان برندهی جایزهی صلح، انتخاب میکردند. شاید هم مشترکاً به همهی آنها جایزه صلح داده میشد!!
آمار روزانه شهدا، اعدامیها، زخمیها و حبس ابدیها در کربلای بحرین، باعث خون دلی برای انسان میشود که بایکوت و سکوت رسانههای مدعی حقوق بشر و آزادیِ غرب، این خون دل را دوچندان میکند. آل سعود و آل خلیفه دست در دست هم، در حال خراب کردن مساجد و حسینیهها و آتش زدن قرآنها و کشتن کودکان و تجاوز به زنان و اعدام جوانان هستند. با توجه به توضیحات داده شده و جنایاتی که در بحرین در حال اتفاق افتادن است، گزینههای زیادی برای دریافت جایزه صلح نوبل امسال وجود دارند. اما آل سعود و در رأسش شخص «ملک عبدالله» به عنوان اصلیترین حامی و پناهگاه دیکتاتورهای آمریکایی منطقه، گزینهای مناسب برای دریافت اینجایزه میباشد. البته با این فضاحتی که غرب در مورد بازی با الفاظ صلح و حقوق بشر و آزادی به بار آورده است، جای تعجب ندارد که «ملک عبدالله» که اکنون شایستهی لقب «قصّاب بحرین» میباشد، یکی از اصلیترین نامزدهای دریافت جایزهی صلح نوبل شود.
خیلی خوب بود