كجايند خبرنگاران؟
ایران در بسیاری از مناطق بزرگ جهان، نه یک دفتر و دستک بلکه حداقل دو گروه خبری مزدگیرنده دارد که قرار بوده راوی وقایع محل ماموریت، به نگاه انقلاب اسلامی باشند. برخیهايشان را که از ابتدا تا انتهای فعالیتهايشان، یکی، دو بار بیشتر نمیبینیم، بعضي هم هر از گاهی یا اخبار ترجمه شده روزنامهها و سایتها را به خوردمان میدهند و اگر کمی متعاملتر باشند، حداکثر آفیشهای خبری نهادهای رسمی جمهوری اسلامی را پوشش میدهند و میماند چند خبرنگار فعال که تعدادشان به عدد انگشتهای یک دست هم نميرسد.
فرشاد مهدیپور
صفحه السیدی بزرگ اتاق خبر روشن میشود. شمارنده از ده به صفر را میشمارد و به دنبال آن تصاویری از یک رویداد خبری در سویی از دنیا به نمایش درمیآید. اخبار جهانی از دریچه چشم آن السیدی بزرگ برای ما معنادار میشود؛ چشمی که از آن محور رسانهای مشهور آمریکایی- انگلیسی است و بهشکلی کاملا طبیعی، حامی آن نگاه و حاوی سیاستهای جهانیاش است.
ساکنان سیاره صفر
اگر تاکنون خبرنگار اتاق خبر رسانههای بزرگ ایران نبودهاید، به ویژه رسانههایی که ادعا و قصد و هدفشان، عملکردی جهانی و فراملی است، دریافت تصویرسازی فوق شاید کمی برایتان دشوار بنماید! معنابخشی سادهتر چنین تمثیلی آن میشود که تا رویترز و آسوشیتدپرس و… تصویر، خبر و گزارشی از یک رویداد منتشر نکنند (در بسیاری از اوقات) ما نمیدانیم که اصلا چنان واقعهای به وقوع پیوسته تا بتوانیم دربارهاش تامل کنیم، خبر بپراکنیم و اطلاع رسانی انجام دهیم.
این قاعده نه در مورد سرزمینهای دور بلکه درباره همین دو همسایه جهانیمان (عراق و افغانستان) هم صادق است. پس تا شمارنده السیدی کذایی به نقطه صفر نرسد، خبری آغاز نمیشود و تا خبری آغاز نشود، ما برای سخنرانی و اتخاذ موضع در نقطه صفر هستیم. در واقع تا خبری در ردیف انتشار توسط این رسانهها قرار نگیرد (به جز موارد خاص)، به آستانه مورد نظر نرسیده و افکار عمومی متوجه آن نخواهد شد.
دستهای دراز، پاهای کوتاه
احتمالا برخی موجودات فضایی یا تخیلی را در انيمیشنهای کودکانه دیدهاید که دستهایی بلند دارند و پاهایی کوتاه و ناتوان از حرکت سریع و فعالند! این البته مثالی است برای بیان برخی حرفها و اصلا ربطی به نحوه سازماندهی اطلاع رسانی ایران در جهان و توصیف اوضاع آن ندارد. چرا که بر همان پایههای غلط چیده شده در زمان طاغوت، اولویت فعلی موجود، ابتدا خرید دفتر و محل اقامت مناسب و استخدام کارمند برای دفاتر متعدد رسانهای ایران در خارج از کشور است و سپس بحث سیاستها و کارکردها؛ دفتری که باید جای مناسبی از منطقهای مرفهنشین باشد و حقوقی که میبایست به شکل یک ارز معتبر جهانی مرتبا پرداخت شود.
معیشت و معرفت
ساختار سازمانی تدارک دیده شده برای دفاتر خبری خارجی، رویکرد کارمندسالارانه داشته و به گونهای هویتیافته که مسائلی معیشتی مقدم بر بنیانهای معرفتی پنداشته شده است (و میشود). رقابت درونسازمانی برای به دست آوردن کرسیهای دفاتر خارج از کشور، روی بسیاری از مناسبات رفتاری و گفتاری سایه افکنده و در برخی موارد موجب تضعیف اخلاق حرفهای نیز میشود.
به بیانی دیگر در چشمانداز فعالان این عرصه (که تنها محدود به دو رسانه مشهور اصلی نمیشود و شامل بخشهای رسانهای دیگر نهادهای سیاسی و فرهنگی در خارج کشور نیز میشود) حرف اول زدن چندان تعریف نشده و معلوم نیست چرا کسی به فکر تولید يك خبر، از رویدادهای خبری محل ماموریت خود نیست.
مثلا در بحبوبه جنگ 33 روزه رژیم صهيونيستي علیه حزبالله لبنان، برخی خبرنگاران در مناطق امن دیپلمات نشین بیروت مینشستند و از آنجا خبرهای خبرگزاریهای خارجی را برای تهران مخابره میکردند یا در بازهای از اتفاقات عراق، بعضی خبرنگاران برای صرفهجویی در هزینهها(!)، از هتل محل اقامت دیگر رسانهها (که کانون اصلی اخبار است) خارج میشوند و بدین طریق از جریان ارتباطات به کلی عقب میمانند.
در اینگونه موارد نقطه تاسف برانگیز، عدم اشراف دروازهبانی خبر بر عوامل خبری است که نمیتواند با ابزار مختلف، مسوولیت هدایت نیروی انسانی خود را به سمت مقصود بر عهده گیرد.
تحدید خبر
البته در همه این موارد، سختیها و سختگیریهای عوامل سیاسی- امنیتی محل ماموریت را نیز نباید از نظر دور داشت؛ فشارهایی که به طرق مختلف بر واحد خبری وارد میشود تا مانع از تداوم فعالیت کیفی آن باشد.
بارزترین مثال در این باره رویکرد تحقیرآمیز مسوولان آمریکایی در قبال خبرنگاران ایرانی است که نه تنها به ایجاد محدودیتهای تردد در محل استقرار آنها (نیویورک) منجر میشود بلکه دایره آن به سایر اعضای خانواده و همراهان نیز گسترده شده و آرامش را از افراد بازمیستاند. آمریکاییها بدین طریق مانع از تداوم فعالیت طولانی یک خبرنگار ایرانی در ایالات متحده میشوند و همین روش، امکان مانور وسیعتر را از فعالان خبری بازمیستاند.
در نمونهای دیگر در فرانسه، در هنگامه برپایی دادگاه محاکمه روژه گارودی، – فیلسوف ضدیهودی سوزی در اواسط دهه 70- خبرنگار ایران مورد تعرض چندباره گروههای سازمان یافته قرار میگیرد و باز هم در فرانسه خبرنگار فعالی که میکوشد از هر باریکهای راهی برای خبررسانی بجوید، به جرمی نامعلوم جریمه و اخراج میشود. اینها تنها نمونههایی از حجم عظیم تحدیدهای اطلاعرسانی در دنیای به اصطلاح مدرن است که باید در دنباله آن به مواردي نظیر قتل (شهادت خبرنگار ایرانی در افغانستان)، بازداشت (زندان طولانیمدت مستندسازان در عراق یا آمریکا) و… را نیز اضافه کرد.
نیمه خالی
با این همه، لیوان همواره نیمهای پر نیز دارد: عملکرد برخی رسانههای جهانی ایرانی روندی رو به رشد و (اندک اندک) قابل دفاع پیدا میکند، این نکته را میتوان از نحوه مواجهه برخی دولتها با دسترسی به پرستیوی و العالم درک کرد؛ رسانههایی که در پارهای موارد – نظیر انقلابهای عربی- به مدد دیپلماسی آمدهاند و کمی جای خالی عدم تحرک دولت ایران را پر کردهاند.
صد البته که در این میان روشن است که هیچ کدام از این نمونهها، از همان مدلهای سابق پیروی نکردهاند؛ مدلی که سازمان خود را بر کارکرد تحمیل کرده و با وجود هزینههای سنگین و وسیع، پایینترین بهرهوری از آن به دست آمده است.
مراجعه به مدلهای موفق جهانی نشان میدهد که دستیابی به عملکردی قابل قبول در حوزه ارتباطات نیازمند انقلابی فراگیر و ساختاری است تا گونههای رسانهای چابک و ارزان قیمت تر را فراهم آورد.
تاکید بر استفاده هوشمندانه از فرصتهای ایجاد شده توسط رسانههای مدرن (اینترنتی)، بهرهگیری از نیروی انسانی وفادار به اصول خبرنخوردن(!) و خبر تولیدی و نفی نگاه سهم خواهانه و امتیازگیرانه در تقسیم موقعیتها و مسولیتهای خبری (بدون اولویت دادن به تواناییها) از مقدمات چنین انقلاب فراگیری به نظر میرسد.
نفر اول و آخر
قطر کشور کوچکی است و تا پیش از پیدایش الجزیره مهم هم نبود؛ کشوری بود به مانند بسیاری دیگر از ممالک دست نشانده و وابسته عربی. اما امروز الجزیره توانسته موقعیتی را برای سردمدارانش فراهم آورد که آنها را تا حد بازیگری در معادلات منطقهای بالا بکشد. این اتفاق محصول یک فرایند دوجانبه بوده؛ رویکرد خلاقانه خبری در پیگیری سیاستهای خبری و حمایت بالادستی سیاسی از عملکرد رسانهای.
هرچند در این باب بسیار میتوان سخن راند، لیکن مرز میان رسانه و سیاست خطی مبهم و ناپیداست.اگر امروز ديويد ئي سانگر در نیویورکتایمز از تاثیر ایران بر نحوه عمل باراک اوباما درمورد لیبی (آن هم در محرمانهترین جلسات تصمیمگیری) سخن میگوید، این تاثیر و تاثر بیتردید محصول عملکرد رسانههاست.
خبرنگاران ایران در جهان صف اول ایجاد این جریان خبری موثرند و چه بسا صف آخر آن نیز باشند که هیچگاه ایجاد نشود! بیبیسی به همان میزان که تاییدکننده سیاستهای خبری انگلیسی است، به همان میزان نیز نقشآفرین تصمیمسازیها و برنامهریزیهاست.
رسانه یک ظرف نیست که جایی در بیرون، برایش طرحریزی و برنامهریزی صورت گیرد و سپس توقع کار بیمنت و دقیق از آن دامن زده شود؛ سیاست در عمل ساخته میشود و این عمل رسانههاست که سیاستها را میسازد.
***
مانیتور بزرگ السیدی روشن شده است و ما هنوز باید منتظر باشیم که شمارنده به نقطه صفر برسد تا ببینیم در دنیا چه خبر است.
Sorry. No data so far.