پنج‌شنبه 29 آوریل 10 | 09:31

چرا با مهندسي وداع خواهم کرد؟

ناگفته پیداست که ضعف کشور در این رشته ها و در نتیجه ناکارآمدی افراد سطح متوسط این رشته ها باعث بی اعتمادی جامعه به توانایی آنها رای پاسخگویی به نیازهای اجتماع شده است و از این روست که جامعه از آنها ناامید شده و در نتیجه آنها موقعیت اجتماعی و اقتصادی مناسبی ندارند. رای همین است که عموم افرادی که در این حوزه ها کار میکنند، ناراضی اند


دانشجوی برق دانشگاه صنعتی شریف- ورودی 80

در اولين روزي که وارد برق شريف ميشوي، يک دفترچه راهنماي مسائل آموزشي ميدهند دستت که بديهيات آموزشي دوران دانشجويي را در آن نوشته اند. انتهاي آن هم يک ليست از اعضاي هيئت علمي فراهم آورده اند که هر کدام از اساتيد را در يکي دو سطر معرفي کرده است.

همين ليست مختصر کافي است تا کم کم با اسامي دانشگاههاي معتبر دنيا آشنا شوي. در هيئت علمي برق شريف اسامي دانشگاههای برکلي، استنفورد، انستيتو تکنولوژي ماساچوست، کلتک، يو سي ال اي، ميشيگان، جورجيا تک، امپريال کالج لندن، تورنتو، اتاوا، گرونوبل، پلی تکنیک پاریس و.. با تناوب خوبي تکرار ميشوند و تو ميتواني مطمئن باشي که از هيئت علمي 50 نفره برق شريف، لااقل 20 نفر در دانشگاههاي خوب (1 تا 20 دنيا) درس خوانده اند.

اين فقط حکایت برق شريف است. برق تهران هم چيزي کم از اين ندارد. اضافه کنید به دانشگاههاي خوب ديگر در تهران و اصفهان و …. تازه همه اينها ميشود اعضاي هیئت علمي مهندسی برق، یعنی یکی از رشته های مهندسی در کشور…

حکايت ديگري هم در اين مملکت هست که بیشتر به تراژدي شبيه است. همين الان از دوستي که با فضاي آکادميک اقتصاد کشور آشناست پرسیدم ده نفر اول اقتصاد کشور به نظر تو چه کساني هستند؟ براي من خيلي دردناک بود که مجبور شد براي تکميل ليست 10 نفره از مرحوم نوربخش که مدتهاست زنده نیست، اسم ببرد!

ميتوان به جرات ادعا کرد که در کل ايران حتي 10 نفر که در بيست سال اخير از 20 دانشگاه اول دنيا دکتراي اقتصاد گرفته باشند، نداريم. يعني اگر فرض کنيم براي جاهايي مثل وزارت اقتصاد و بانک مرکزي و مرکز پژوهشهاي مجلس و سازمان مديريت و برنامه ريزي کشور و وزارت بازرگاني و امثالهم لااقل يک نفر که با اقتصاد دنيا آشنا ياشد لازم است، به هر کدام کسري از يک اقتصاددان خوب ميرسد!

اين را بيافزاييد بر اينکه پروژه تدوين استراتژي توسعه صنعتي کشور، به تنهايي 50 نفر متخصص لازم دارد. دانشگاه شريف و تهران و شهيد بهشتي و علامه طباطبايي و … هرکدام لااقل 10 تا عضو هيئت علمي خوب لازم دارند و هر یک از وزرا و سازمانهای تجاری بزرگ و بانکها و بیمه ها و… به مشاورهای اقتصادی خبره نیاز دارند و قس عليهذا…

يعني با يک حساب سر انگشتي ميتوان فهميد که در مملکت ما براي 100 نفر اولي که بروند اقتصاد بخوانند و برگردند فرصتهاي شغلي خوبي در حد وزارت اقتصاد يا معاونت رييس جمهور يا در بدترين حالت استاد دانشگاه شريف و تهران وجود دارد! از لحاظ مسائل مالي هم که فکر نميکنم کسي ترديد کند که وقتي چنين تقاضاي وحشتناک زيادي وجود داشته باشد، عرضه کم، چه رقمهايي را پیش میکشد…

مديريت به گمانم وضع بهتري دارد اما در ساير رشته هاي علوم انساني وضع از اين هم بدتر است آن قدر که تصور موضوع تقريبا ناممکن است. تا جايي که من ميدانم به زحمت 5 نفر در حسابداري دکتراي درست و حسابي دارند. در حقوق، علوم سياسي، جامعه شناسي، فلسفه، روانشناسي، علوم تربيتي و آموزش، تقريبا وضع اينگونه است که هر گرايشي عملا قائم به فرد است! يعني اگر فلان استاد سکته کند، گرایش بهمان، آن سال دانشجوی فوق لیسانس نمیگیرد! با مرگ دکتر قاضی، حقوق اساسی در دانشکده حقوق منقرض شد. علوم سیاسی دانشگاه تهران به واسطه دکتر بشیریه زنده است و همه منابع فارسی گرایش انسان شناسی رشته علوم اجتماعی از زیر دست دکتر فکوهی گذشته است و مدیریت تکنولوژی با نام دکتر آراستی عجین است. وقتی چنین وضعی بر علوم انسانی مملکت حکمفرماست، بی تردید کسی که در علوم انسانی اندکی سرش به تنش بیارزد و بتواند خوب کار کند، هم از لحاظ موقعیت اجتماعی و هم از لحاظ مالی وضع خوبی خواهد داشت. این البته فرع بر اصل بودن این رشته هاست! چه به زعم من آن چیزی که برای جامعه اساسیتر است علوم انسانی است.

ناگفته پیداست که ضعف کشور در این رشته ها و در نتیجه ناکارآمدی افراد سطح متوسط این رشته ها باعث بی اعتمادی جامعه به توانایی آنها برای پاسخگویی به نیازهای اجتماع شده است و از این روست که جامعه از آنها ناامید شده و در نتیجه آنها موقعیت اجتماعی و اقتصادی مناسبی ندارند. برای همین است که عموم افرادی که در این حوزه ها کار میکنند، ناراضی اند اما نکته اساسی بحث اینجاست که اگر کسی توانست از سطح متوسط فراتر رفته و جزء افراد طراز اول شود، نیازهای بیشماری در جامعه وجود دارد که برای برطرف کردن آنها به رشته های علوم انسانی نیاز هست و کسی که بتواند شایستگی خویش را نشان دهد موقعیت خوبی خواهد یافت.

خلاصه کنم: به نظر من تحصیل در رشته های علوم انسانی و استراتژیک، در وضع کنونی کشور، هم به نفع جامعه است و هم به سود هرکس که به صورت جدی وارد این حوزه ها شود. از همین رو است که من اینک در پی آنم که مهندسی را ترک کنم و نمیدانم بعدها از کجا سر درآورم….

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.