إذا الشعب يوماً أراد الحياة فلا بدّ أن يستجيب القدر / ولا بـد لليل أن ينجلي ولابد للقيد أَن ينكسر: اگر ملتي روزي زندگي [و عزت] خواست بر روزگار است كه پاسخش دهد/ و بر شب است كه روشن شود و بر بندهاست كه شكسته شود؛ كشورهاي عربي كه اين روزها شاهد انقلاب هستند، كشورهايي هستند كه از لحاظ ادبي داراي جايگاهي نسبي در جهان عرب هستند.
مصر در راس اين كشورها و پس از آن تونس، يمن، بحرين و ليبي هر كدام داراي شعرا و نويسندگاني هستند كه در جريان انقلابهاي خود به جمع مردم پيوسته و آنها را با شعر و نوشتهجات خود همراهي كردهاند كه در اين بين خوانندگان حماسي نيز به اين جمع پيوستهاند و شور انقلابي مردم را پربارتر كردهاند.
تونس: «البوعزيزي» الهامبخش انقلابيون و البته شعرا
نخستين انقلاب منطقه، در تونس هنگامي رخ داد كه محمد البوعزيزي دستفروش ساده شهر «سيدي بوزيد» در اعتراض به رفتار نامناسب پليس اين كشور اقدام به خود سوزي كرد. اقدام او نه تنها تونس بلكه همه جهان عرب را تكان داد كه اولين نتيجه آن سقوط زينالعابدين بنعلي در ۱۴ ژانويه(۲۴ دي ۸۹) و فرار او به عربستان بود.
شهيد البوعزيزي كه الهامبخش همه انقلابهاي منطقه بود، الهامبخش شاعران عرب نيز بوده است به گونهاي كه قصايد و همچنين شعارهاي متعددي درباره او سروده شده و يا شاعران برجسته جهان عرب چون «تميم البرغوثي» و «جمال الصليعي» اشعار خود را به او تقديم كردهاند.
عبدالغني عبده يكي از اين شاعران است كه درباره انقلابهاي اخير و الهام آن از البوعزيزي سروده است:
…. انقلاب و آتش/ صبح است يك حقيقت/ كسي كه آزادي خواهد / بايدش از خون گذشتن/ با همه سرمايه و عزيزان/ همچون محمد البوعزيزي/ عشق [به آزادي] در درونش گر گرفت/ و از آن، شب چو روز روشن شد….
البته انقلاب تونس پس از پيروزي بيشتر متوجه اديبان و شاعران واقع شد به گونهاي كه چندين كتاب پس از انقلاب تونس ارائه شد.
نخستين كتاب درباره انقلاب تونس، «آخرين شب ديكتاتور» نوشته «محمد شيكو» الجزايري است كه به صورت طنزگونه و نمايشنامه آخرين لحظات ديكتاتور تونس را به تصوير كشيده است.
محمد شيكو در اين كتاب نشان داده است كه ديكتاتورها چشمان خود را بر روي تغييرات در جهان و بهويژه در ميان جواناني كه خلاف گذشته فكر ميكنند و به دنبال آيندهاي متفاوت هستند، ميبندند.
انقلاب تونس كه به آغاز بهار ادبي در جهان عرب مشهور شده پس از انقلاب بسيار مورد توجه رسانههاي غربي قرار گرفت به گونهاي كه در فرانسه كه داراي نزديكترين رابطههاي ادبي و فرهنگي با تونس است چندين كتاب از انقلاب تونس منتشر شد.
كتابهاي «برو» و «بهار تونس» نوشته «عبدالوهاب مدب» از جمله اين كتابها است كه به زبان فرانسوي و درباره انقلاب تونس منتشر شده است.
اما اتفاق ديگري كه پس از رفتن بنعلي در تونس افتاده است هجوم مردم به سمت كتابهاي ممنوعه بوده است؛ به گزارش «انجمن ناشران بينالمللي»، «رئيس كارتاژ» اثر «نيكولاس باو» و «كاترين گراسيت» كتابي انتقادي درباره زندگي بنعلي با تمركز بر نقش همسر وي در حيات سياسي و اجتماعي تونس است كه اين روزها آزادانه در اين كشور فروخته مي شود.
كتاب «ترور صالح بن يوسف» نيز كه به بررسي ترور وزير سابق تونس در سال ۱۹۶۱ در فرانكفورت ميپردازد و همچنين آثار «توفيق بن بريك» روزنامه نگار منتقد بنعلي نيز در اين ميان يافت ميشوند.
مصر: ۱۸روز حضور اديبان در ميان انقلابيون
مصر دومين ايستگاه انقلابهاي منطقه بود؛ كشوري كه داراي بيشترين محافل فرهنگي و ادبي در ميان كشورهاي عرب است در تاريخ ۲۵ ژانويه شاهد تظاهرات روز خشم و آغاز انقلاب و تحصن در ميدان التحرير قاهره بود كه نهايتا در ۱۱ فوريه(۲۲ بهمن) و پس ۱۸ روز با سقوط حسني مبارك اصليترين مرحله انقلاب را پشت سر گذاشت.
در انقلاب مصر نيز شعراي اين كشور و ترانهسرايان و خوانندگان حماسي به ميدان آمدند تا با مردم در انقلاب همراهي كنند كه در ۱۸ روز حركت انقلابي مردم مصر، شعراي جوان و نوپا و قديمي و باسابقه مصر علاوه بر حضور در تظاهراتها هر روز شعرها و شعارهاي جديد را به ميان مردم ميفرستادند و پايگاههاي ادبي و هنري مصر و كشورهاي عربي و همچنين فيسبوك و توئيتر پر از اشعار آنان در حمايت از انقلاب مردم مصر بود.
از جمله مهمترين اشعاري كه سروده شد، «قصيده ميدان» سروده شاعر بزرگ مصري «عبدالرحمن الابنودي» بود كه در بخشي از آن آورده است:
پيرمردان به شدت در حال بلعيدن كشور من هستند/ به نظر ميرسد كه سيريناپذير هستند/ ناگاه جوانان برخاستند و پاييز را به بهار تبديل كردند/ معجزه تحقق يافت و كشته نجات يافت از معركه/ مرا بكشيد كه اين حكومت ديگر برنميگردد/ با خون من بنويسيد حيات دوباره براي وطنم/ خون من نشانهاي از بهار است/ كه گفته رنگ سبز نشانه بهار است؟/
«هشام الجخ» نيز از ديگر شعراي مصري است كه شعر خود را در جشنواره «امير الشعراء» خوانده است و در آن ميگويد:
قصائد قديمي خود را به كنار بنه
همه دفاتر قديميات را پاره كن
قصائد قديمي خود را به كنار بنه
و براي امروز مصر شعري بنويس
از امروز ديگر سكوت از ترس سيطره نخواهد يافت
پس به نيل و مصر و اهل آن سلام كن
چشمان زيباي دو كودك ميگويند
ديگر اين ترس رفت و به پايان رسيد
خيابانها را سرما فراگرفته است
وقتي براي بقاي شبنم نمانده است
اما ما در كنار هم [وبا اتحاد] گرما يافتهايم
هنگامي كه لبخند يكدگر را به چشم ديدهايم
شعر اما فقط در انقلاب اخير مصر جايگاه تشجيع و تشويق مردم را نداشت بلكه شعر و شاعري باعث شد كه مردم مصر در ميدان التحرير جمع شوند.
در نمونهاي نادر شب شعري ميليوني در ميدان التحرير مصر برگزار شد و به درخواست «جمعيت مبدعان و شاعران مصري» با عنوان «گلهاي سرخي كه درهاي بهشت را بازكردند» تقديم به روح ۳۰۰ شهيد انقلاب مصر در ميدان التحرير قاهره برگزار شد.
البته شعر در كنار موسيقي در انقلاب مصر تاثير بيشتر داشت چه آنكه بسياري از خوانندگان حماسي مصري با حضور در ميدان التحرير سرودهاي ملي و ميهني اين كشور را با ميليونها نفري كه در ميدان التحرير قاهره بودند، زمزمه كردند.
در اين بين بودند كساني كه در اين وقت اندك دست به توليد آثاري زدند كه از جمله آنها «تامر حسني» خواننده مشهور مصري بود. وي ترانهاي را براي شهداي انقلاب مصر و بهويژه شهداي تظاهرات روز خشم مردم مصر (۲۵ ژانويه) بر روي سايت يوتيوب قرار داد كه به نام «شهداي ۲۵» بود و در آن آمده است:
بپاخيز و حكايت كن مردانگي، كرامت و شهامت ساليان سال را/ [حكايت كن] از برادر و خواهراني كه رفتند و قرباني شدند تا ميليونها نفر ديگر زندگي كنند/ اي خدا صبر بده به پدران و مادران در فراقشان/ به قلب آنها اطمينان بده كه شهدايشان در درگاه تو بالاترين مكان را دارند/ فرزندانت اي مصر كه در دو روز به تاريخ پيوستند/ پاك ميكنند زخم ساليان را/ شهداي ۲۵ [ژانويه]/
اما مردم مصر نيز در اين بين طبع شعري كمي نداشتند و هر روز و با اقتضاي پيشرفت انقلاب خود شعارهاي جديدي سرميدادند.
از جمله شعارهايي چون:
حسني مبارك يا خسيس، دم المصري مش رخيص
حسني مبارك اي خسيس، خون مصري ارزان نيست
ارحل ارحل يا سليمان، مش عاوزينك انت كمان
اي سليمان برو برو تو را هم نميخواهيم
لا مبارك لا سليمان، الاثنين، عملاء الامريكان
نه مبارك و نه سليمان، هر دو مزدور آمريكا هستند
در انقلاب مصر نيز كتاب داراي وجههاي ديگر بود به گونهاي كه بسياري از كتب ممنوعه و يا مهجوري كه به لطايفالحيلي در دوران مبارك به چاپ ميرسيد در ميان مردم مصر دست به دست شد.
از جمله اين كتابها كتاب «پايتخت جهنم» نوشته «محمد الدريني» بود كه در سال ۲۰۰۶ بلافاصله پس از انتشار مصادره شد و نويسنده آن به زندان افتاد.
كتاب «پايتخت جهنم» گزارشي از اوضاع زندانهاي مصر به همراه شهادت زندانيان درباره نقش دستگاههاي اطلاعاتي عربستان و آمريكا و همچنين اوضاع شيعيان مصر در هشت فصل است.
همچنين كتابهاي ديگري چون «روزهاي پاياني»، «جانشين رئيس»، «كارت قرمز براي رئيس جمهور» نوشته عبدالحليم قنديل و «جمهوري آل مبارك» نوشته محمد طعيمه در ميان اعتصابكنندگان ميدان التحرير قاهره دست به دست ميشد و برخي از آنان با تخفيف 50 درصدي به فروش ميرسيد.
اين كتابها در حالي به ميان اعتصابكنندگان ميدان التحرير و مردم قاهره ميآمد كه ارتش همه فروشگاهها را بسته بود اما كتابفروشان كتابهاي خود را به ميان ميدان التحرير آورده بودند.
در يكي از اين نمونهها صاحب كتابفروشي «عمر بوك استور» كتابهاي خود را به ميدان التحرير انتقال داد و گفت: وجود جوانان دانشجو و فرهنگي در ميدان من را بر آن داشت كه اين كتابها كه اكثرا سياسي است را به ميدان منتقل كنم.
اهالي سياست هم از كتاب چشمپوشي نكردند به گونهاي كه محمد البرادعي كه از مدعيان رهبري آينده اين كشور است تصميم گرفت كتاب خود را پيش از موعد منتشر كند تا شايد بتواند در ميان مردم اين كشور تاثيرگذارتر حاضر شود.
اما پس از پيروزي انقلاب مردم مصر نيز اين روند و بهويژه هجوم به كتابهاي ممنوعه كه اينبار با آزادي بيشتر توزيع ميشود بيشتر شده است بهگونهاي كه كتابهاي تحريم شده در سراسر مصر و در گوشه و كنار خيابان و در دكههاي مطبوعاتي در معرض فروش قرار گرفته است.
«سالوا گاسپارد» از انتشارات «ساقي» كه كتابهايي به زبانهاي انگليسي و عربي منتشر ميكند، ميگويد: كتابهاي عربيئي كه سالها در زير زمينهاي شخصي پنهان بودند اكنون در انظار عمومي ديده ميشوند.
كتابهاي «مترو» نوشته «مجدي الشافي» نوشته شده در سال ۲۰۰۸ كه نويسندهاش را به زندان انداخت و ديوان شاعر فقيد مصري «محمد عفيفي مطر» كه بهخاطر مخالفت با پيمان كمپ ديويد مورد غضب نظام مبارك بود از جمله اين كتابهاست.
در مصر همچنين تاكنون چندين كتاب درباره انقلاب مصر منتشر شده است كه ميتوان به كتابهاي «مردم ميخواهند» نوشته «شريف بكر»، «انقلاب التحرير … اسرار و خفاياي انقلاب جوانان مصر» نوشته «سيد عبدالفتاح» و رمان «هفت روز در التحرير» نوشته «هشام الخشن» اشاره كرد.
اين در حالي است كه اولين جايزه ادبي درباره انقلاب مصر نيز با عنوان جايزه ادبي «انقلاب ۲۵ ژانويه» در چهار بخش شعر كلاسيك، شعر عام پسند مصري، شعر عملگرا و شعر كوتاه نيز آغاز به كار كرده است.
بحرين: شعر انقلابي الهام گرفته از انقلاب عاشورا
مردم بحرين، كشور بعدي بودند كه در ۱۴ فوريه(۲۵ بهمن) و تنها ۳ روز پس از سقوط مبارك انقلاب خود را آغاز كردند و پس از يك هفته از تظاهرات مسالمتآميز خود و شهادت چند نفر در ميدان اللولو منامه تحصن كردند.
بحرين و مظلوميت آن بهويژه پس از ورود مزدوران آلسعود و قلع و قمع وحشيانه مردم در نيمه مارس(روزهاي پاياني ۱۳۸۹) موضوع بسياري از اشعاري است كه در گوشه و كنار جهان عرب و همچنين همين كشور سروده شده است.
سمبل وحدت مردم بحرين يعني ميدان اللولو كه در ميان وحشت آلخليفه امروز ديگر اثري از آن وجود ندارد بخش ديگري از اشعار شاعراني كه درباره بحرين شعر سرودهاند را تشكيل ميدهد.
آيات القرمزي يكي از اين شاعران برجسته بحريني است كه شعر او موجب خشم حاكمان بحرين قرار گرفت و او را به شكنجهگاههاي آلخليفه كشاند.
وي در يكي از تجمعات ميدان اللولو چنين سرود:
ما زندگي در قصر را نخواهيم هواي رياست در سر نداريم
ما مردماني هستيم كه ذلت را از بين ميبريم
ما انسانهايي هستيم مسالمتآميز ظلم را ريشهكن ميكنيم
چرا كه نميخواهيم مردمي در ضعف و بيچارگي باشيم
وي همچنين در اين مراسم شعر ديگري خواند و گفت:
ابليس گويد: اي حمد(پادشاه بحرين) از خدا بترس/ دل من بهخاطر اين مردمان تكه تكه شد/ عليه تو بهپا خواهم خاست
حمد گويد: من اينگونه ياد گرفتم كه آنان را ناديده گيرم/ خوارشان كنم و به بدبختيها مبتلاشان كنم
ابليس گويد: اي حمد، آيا صداي اعتراض مردم را نميشنوي؟
حمد گويد: اي ابليس، من از خون اين مردمان سير نميشوم/ نبايد بعد از من اين زمين براي كودك و جوان و بزرگسال آباد باشد
براي خواري و ذلت هزاران در گشوده شدهاند / جوانها در زنداناند / همه مردم را داغدار كردم
در همين حال تاكنون صدها سرود و ترانه و شعر در پايگاههاي مختلف درباره انقلاب مردم مظلوم بحرين منتشر شده است به گونهاي كه در يكي از صفحات فيسبوك تنها بيش از دهها پست از اشعار شعراي جوان در اينباره قرار گرفته است.
الهام از ايام فاطميه و همچنين از قيام حضرت اباعبدالله الحسين(ع) از جمله نكاتي است كه در اين اشعار ديده ميشود به گونهاي كه يك شاعر بحريني در صفحه فيسبوك «شعراء ثورة البحرين» ميگويد:
پوشيدهايم سپري تيره از خون شهيدان
آنگاه كه آنان به گلوله ميبندند مردم را با مسلسلها
ارتش خائن نميداند هر خون هست لشگري
آنان نميدانند كه ما كربلاييون صابريم
….
عشق [قهرمانان] آن است كه شمشير برآورند بر چاقوكشان
كربلا ياد داد به آنان كه لباس عروس سرخگون است
در كنار شعر چندين آلبوم موسيقي حماسي نيز با استفاده از شعر شاعران عرب در بحرين، عراق و لبنان توليد شده كه از جمله آنها ميتوان به آلبومهاي «خاك بحرين»، «گريه بحرين»، «صبركن بحرين»، «اي بحرين» و «من بحريني هستم» منتشر شده توسط هنرمندان عراقي و همچنين آلبوم «درياهاي عشق» كارگروه «الولايه» متعلق به حزبالله لبنان اشاره كرد.
تنها كتابي نيز كه درباره انقلاب مردم بحرين منتشر شده است كتابي با عنوان «انقلاب اللولو؛ انتفاضهاي كه ديروز شروع شد و امروز كاملش ميكنيم» است كه با معرفي خاندان آلخليفه به معرفي شهداي انقلاب ۱۹۸۰ و ديگر شهداي بحرين پرداخته و سپس شهداي انقلاب اخير اين كشور را معرفي ميكند.
يمن: از بريدن زبان شعرا تا حمله به اديبان انقلابي
يمن شاهد يكي ديگر انقلابهاي منطقه بود كه در تاريخ ۳ فوريه گذشته(۱۵ بهمن ۸۹) آغاز شد و اين روزها با رفتن صالح در مرحله اول به پيروزي رسيده است.
اين كشور نيز مانند ديگر كشورهاي انقلابي منطقه شاهد دست به دست شدن اشعار و قصايد شاعران انقلابي در خيابانها و پايگاههاي اينترنتي است. در اين بين حمله به شاعران و متهم كردن انقلابيون به اين اقدام يكي از اتفاقاتي بود كه در عرصه فرهنگي و ادبي در جريان انقلاب مردمي در يمن رخ داد.
در مهمترين اين اقدامات زبان شاعري به نام «وليد الرميشي» توسط گروهي مجهولالهويه قطع شد؛ وي كه در اوايل ماه مي(نيمه ارديبهشت) توسط عدهاي ناشناس ربوده شده بود پس از چند روز با زبان بريده در خيابانهاي شهر «تعز» شهري كه انقلاب از آنجا آغاز شد، پيدا شد.
اديبان يمني پس از اين حادثه در اكثر نقاط يمن با اين اقدام مخالفت كردند؛ «اتحاديه ادباي يمن»، «اتحاديه ادباي صنعا» و «اتحاديه شعراي مردمي يمن» اين اقدام را محكوم كردند و شعراي ۵ استان اين كشور اعلام كردند با حضور در خيابانها تا مجازات مسببان اين امر به خانههايشان برنميگردند.
اما به علت سكوت قبلي «وليد الرميشي» نسبت به انقلاب مردم يمن و همچنين مخالفتهاي او با برخي معارضين يمني كه به دنبال بازيچه قرار دادن انقلاب بودند حمله به او محملي براي اتهامپراكني طرفداران انقلاب و دولت به يكديگر به اين دليل شد تا جايي كه بسياري الرميشي را طرفدار دولت و حمله كنندگان به او را انقلابيون معرفي كردند.
اما الرميشي پس از عمل جراحي بر روي زبانش در اردن و پس از بازگشت به يمن گفت: هيچ رابطهاي بين جوانان انقلابي يمن و كساني كه زبان من را بريدند وجود ندارد.
اينگونه اقدامات در همين جا باقي نماند و افراد مجهول الهويه اقدامات خود را تا حمله به ساختمان «انجمن ادبا و نويسندگان يمن» و حمله به «هدى العطاس» و «اروى عثمان» از ادباي انقلابي يمن ادامه دادند تا شايد انقلابيون را به خشونت طلبي و تلاش براي ناامن كردن يمن متهم كنند.
اما در بُعد شعر نيز مردم يمن چه به صورت مردمي و چه به صورت حرفهاي در سايتهاي مختلف اقدام به انتشار اشعار مختلفي براي انقلاب يمن كردهاند.
ابراهيم المتوكل شاعر يمني در صفحه فيسبوكي به نام «الشعر في موكب الثورة اليمنية» آورده است:
اي پنجهزده بر روي سينهها … برو اينك وقت رفتن توست
ملت تصميم گرفته انقلاب كند… برضد ذلت و هوس
آيا تو به صبر ملت مغرور شدي … يا فكر ميكني كه ملت ترسوست؟
فردا خواهي ديد ملت را … ملك و كيان تو را از تو خواهد گرفت
و غير از قبور نخواهي يافت… مكاني كه در آن امان يابي
در قصرها در امان نخواهي بود … و نه در هيچ جاي دگر
ليبي: از شكنجه شاعران تا شعر طنز انقلابي
ديگر انقلاب منطقه خاورميانه در ليبي رخ داده است انقلابي كه بر خلاف ديگر انقلابهاي منطقه به جنگ انجاميده است و در هر جنگ كمتر مجال كارهاي فرهنگي پيش ميآيد اما در همين حال ادبا، شعرا و موسيقدانان ليبيايي در اين راه در تلاش و كوشش هستند.
ابراهيم الكوني نويسنده ليبيايي و بهترين رماننويس جهان عرب كه از مخالفان قذافي است با انتقاد از اوضاع كنوني كشورش ميگويد: مشكل و تراژدي امروز ليبي اين است كه حاكم آن فكر ميكند ميتواند مالك جهان شود.
اما شعراي اين كشور نيز از حمله نيروهاي قذافي در امان نبودند كه در معروفترين اقدام، آنان يك شاعر اهل شهر «زاويه» را مورد شكنجه قرار دادند.
«ربيع شرير» در نواري ويدئويي كه در روزهاي پاياني فروردين منتشر شد در حالي توسط دو نفر از اعضاي گردانهاي قذافي شكنجه ميشد كه او را «سگ» و «خائن» خطاب ميكردند.
ربيع شرير از انقلابيون و شعراي شهر «زاويه» ليبي بود كه در ۱۷فوريه گذشته و با آغاز انقلاب به جمع انقلابيون اين كشور پيوست و رهبري گروهي از جوانان شهر «زاويه» را به دست گرفت.
وي مسئوليت ارتباط با رسانهها را بر عهده داشت و در خلال اين مسئوليت به شبكههاي العربيه و الجزيره و شبكههاي ديگر اعلام كرد كه «زاويه» به انقلابيون پيوسته كه همين امر موجب تحت پيگرد قرار گرفتن شرير از سوي مزدوران قذافي شد.
به گفته منابع خبري وي با رد پيشنهاد انقلابيون مبني بر ترك شهر «زاويه» به دوستانش كه به دنبال فرار از اين شهر بودند كمك كرده و به آنان گفته است: هرگز از «زاويه» خارج نميشوم مگر شهيد يا زنداني شوم و شهري را كه دهها شعر در آن سرودهام را ترك نخواهم كرد.
شعراي ليبيايي نيز از تبع شعري و حماسهاي خود در راستاي انقلاب مردمي اين كشور استفاده كردند كه در سايتهاي مختلف ميتوان شاهد اين شعرها بود.
سعاد الطيف الفيتوري، در شعري كه در پايگاه اينترنتي «ليبيا المستقل» درباره مادران شهداي ليبي سروده، ميگويد:
مادر شهيد تلاش ميكند/ ساليان است كه دعا ميكند/ فكر ميكند/توسل ميكند/ ناگاه رخ ميدهد/ از زخم بزرگي كه رنج ميكشد/ مادر شهيد رنج ديده/ راه را به سختي ميپيمايد/ تا فرزندش را در زندان ببيند/ اما او را نميبيند/ غذاي فرزندش را آورده است/ اما سرباز جلوي پيرزن را ميگيرد/ ميگويد به [غذا را] او ميرسانم/[سرباز] غذا را خود ميخورد/ مادر پير [اما] نميداند/ پسرش اعدام شده است/
شعراي ليبي اما در اين بين از طنز نيز دور نيستند و از كلمه «زنقه زنقه» يكي از كلمههاي معروف سخنان رهبر ليبي براي اين منظور استفاده كردهاند.
موسيقيدانان ليبيايي نيز ديگر كساني هستند كه از اين اشعار در راستاي حماسه و البته طنز براي انقلابيون خواندهاند؛ «جعد هاشمي»، جوان ۲۷ ساله ليبيايي و يكي از مبارزان اين كشور است كه با تشكيل يك گروه موسيقي سعي دارد تا علاوه بر مبارزه، با استفاده از سلاح هنر به ديگر مبارزان نيز كمك كند.
«هاشمي» ميگويد: آنها جوانان را تنها به اين جرم كه خواستار آزادي هستند، دستگير ميكنند و همين مسئله به ما انگيزه لازم براي مبارزه را ميدهد.
كتاب نيز يكي ديگر از اين امور است كه مورد توجه قرار گرفته است و بهويژه پس از آزادي مناطق شرقي ليبي به دست انقلابيون، كتابهاي ممنوعه مورد توجه قرار گرفته است.
در بنغازي كتابفروشيهاي اين شهر شاهد حضور بالاي مردم براي دستيابي به كتابهايي است كه در حكومت قذافي دور از دسترس بوده است.
يك فروشنده كتاب در بنغازي ميگويد: كتابهايي كه اين روزها مورد توجه مردم است كتابهاي تاريخي، ديني و كتابهاي معارضان ليبيايي است كه در تبعيد بهسر ميبرند.
Sorry. No data so far.