فيلم هارت لاكر، برنده جايزه اسكار 2010، چهارشنبه 1/2/89 در موسسه فرهنگی نرم افزاری آرمان با حضور محمد مهدی خالقي پخش و مورد نقد و بررسي قرار گرفت.
اين منتقد سينما در اين جلسه گفت: به اعتقاد من جايزه اسكار برخلاف اينكه به عنوان يك جايزه فني تبليغ ميشود، يك جايزه سياسي است. بلكه فراتر از آن يك جايزه فرهنگي و محتوايي است. اين جايزه در دورههاي مختلف آمريكا هميشه عهدهدار تعميق و ترسيم اهداف سياستمداران آمريكا بوده و به شدت تحت تاثير لابي هاي قدرت است. از لحاظ فرهنگي معمولا فيلمهايي كه يك انحرافي از فضايل اخلاقي داشته باشد، جايزه ميگيرد. مثلا در اين 7-8 سال گذشته چند فيلمي كه به هم جنسگرايي پرداخته، جايزه گرفته است. از اين طرف فيلمهايي كه از نظر سياسي همسو با آنها باشد نيز جايزه ميگيرند. با اينكه ميگويند 5000 بازيگر درباره فيلمها نظر ميدهند، اما به نظر من اين انتخاب كاملا هدايتشده است. بارزترين نشانه آن، همين فيلم است كه 5 جايزه اسكار گرفته است. چرا اين فيلم اسكار گرفته است؟ جايزه گرفتن فيلم به طور مستقيم به مفهوم اصلي فيلم مربوط ميشود. فيلم كاملا فيلمي دولايه است و دليل اسكار گرفتن آن، اين دولايه بودن است. لايه ظاهري فيلم مربوط ميشود به مظلومنمايي سربازان آمريكايي، امنيتي نشاندادن فضاي عراق و…
براي روشنشدن لايه دوم فيلم به تغيير و تحولات آمريكا در اين چند سال اخير نگاهي مياندازيم. اگر به جريانات سياسي اخير آمريكا دقت كنيد، جريان روي كار آمدن اوباما و … ميتوان آن را به دو دوره تقسيم كرد: دوران قبل از كودتاها و دوران بعد از كودتاها. آمريكا به بهانههاي مختلف در كشورهاي ديگر كودتا كرد. جزء اولين كودتاها، كودتاي 28 مرداد است. به بهانههاي مختلف كودتا ميكردند. 40 تا 50 تا كودتا. اولين اتفاق بعد از كودتاها كشتارهاي وسيع انساني بود مثل كودتا در شيلي، كودتا براي روي كارآمدن محمدرضا در ايران، كشتهشدن لومومبا و غيره. با اين اعمال روزبهروز چهره آمريكا مخدوشتر شد تا جنگ ويتنام كه نقطه عطف بود و جريان ضدجنگ در آمريكا راه انداخت. مهمترين نقطه عطف ،انقلاب اسلامي بود. چهره آمريكايي سالها رو به تخريب رفت تا رسيد به آدمي مثل بوش كه نسبت به شخصيتهاي سياسي آمريكا خيلي سطح پايين بود. در جنگ آمريكا با عراق تظاهراتهاي ضدآمريكايي در تمام دنيا فراگير شد كه بيسابقه بود. در اين زمان جنبش تحريم كالاهاي آمريكايي و اسرائيلي در كشورهاي عربي ايجاد شد. براي همين تمام تلاش و همت آمريكاييها از دوره دوم بوش براي تلطيف چهره آمريكا جذب شده است.
اولين كاري كه كردند استفاده از يك چهره سياهپوست در غالب سياستمدار بود. اينقدر سياپوستان به خاطر ظلم تاريخي كه تحمل كردهاند محترم بودند كه امام در قضيه لانه جاسوسي، زنان و سياهپوستان را آزاد كردند. يك شعار انتخاباتي اوباما خروج از عراق بود، به نظر من او واقعا اين سياست را دنبال ميكند اما بايد شرايط خروج از عراق فراهم شود تا آنها با كمترين تبعات از عراق خارج شوند. بايد به نحوي خارج شود كه زمينهها حاضر شود. جريان انتخابات عراق به همين ترتيب بود. امريكاييها دوست داشتند در حكومت نفوذ كنند. لايه دوم تصميم خروج آمريكاييها از عراق است. اين فيلم دارد سرباز آمريكايي را از گناهان پاك ميكند. فيلمساز ميخواهد آمريكاييهارا از جناياتي كه در عراق مرتكب شدهاند تطهير كند. در صحنهاي كه قهرمان فيلم زير دوش است ميخواهد بگويد ما بيگناهيم. اينكه در فيلم يك نفر نترس است و بقيه ترسو، ميخواهد بگويد شرايط خطرناك است. شرايط را امنيتي و سخت نشان دهد و خروج را توجيه كند. در فيلم از سوپرمن آمريكايي دو قدم عقب ميرود تا بگويد ما ميخواهيم بيرون برويم. فيلم خيلي ظرافت دارد. بمبگذاريها و خشونتها را نشان ميدهد تا بگويد ما ميرويم اما اين عربها و مسلمانها ذاتا تروريست هستند، از نطفه تروريست هستند. مخصوصا سكانسي كه بمبي از شكم يك بچه بيرون ميآورد. از بچه تا پيرمردشان تروريستاند، در كتاب آسمانيشان اين است. البته به نظر من آمريكاييها ميخواهند خودشان بروند و نيروهاي چند مليتي را بياورند. همانطور كه در مورد افغانستان اين كار را كردند.
خالقي در ادامه نقدوبررسی نکات زیر را اضافه کرد:
1. اين فيلم ذاتش آمريكايي است و وفادار به اصول آمريكاييهاست. در ابتداي فيلم جشم رباط در يك دقيقه پپسي را نشان ميدهد. يا پسر بچه مهر و تسبيح نميفروشد بلكه ديويدي آمريكايي آن هم مبتذلتريناش را ميفروشد. اين فيلم، وفاداري اينقدر سنگين است كه بايد جايزه بگيرد.
2. بيشتر صحنهها دوربين به دست است. دليل آن القاء حس واقعيبودن به قصه فيلم است. كاربرد دوربين به دست در مستندهاي بحران است مثل روايت فتح. اتفاقهاي درحال گذاري كه برگشتپذير نيستند. اين واقعيترين ژانر سينما است. در روايت فتح دوربين را حس نميكني. در اين فيلم از اين تكنيك استفاده شده تا حداكثر واقعيبودن را نشان دهد. براي افزايش حس همزادپنداري.
3. از لحاظ شخصيت پردازي اين فيلم، بيشترين تاكيد روي “عطوفت” و “مردانگي آمريكايي” است. در سالهاي گذشته فيلمهايي كه در اينترنت پخش ميشد خيلي سياه بود مثل مستندي كه با اقتباس از دفتر خاطرات يك سرباز آمريكايي ساخته شده كه به شدت تند، سياه و ضدجنگ و حتي ضدآمريكايي بود. يا فيلمي كه از خاطرات چند سرباز آمريكايي به صورت مستند و انيميشن ساخته شده كه خاطره كشتارها را نشان ميدهد. اما در اين فيلم نشاندادن عاطفه، نقطه عطف قضيه است.
4. نكته مثبت طراحي صحنه خوب عراق است كه گرچه فيلم در اردن ساخته شده ولي فضا خوب طراحي شده است.
5. براي اينكه القا كند همه مسلمانان تروريستاند، سادهترين صحنهها را سريع و با دكوپاژ بالا ميگيرد. با چند دوربين ميگيرد زياد كات ميدهد مثل صحنه خريد ديويدي كه يك صحنه كاملا ساده است. يعني فيلم را با القاء ترس ميگيرد.
6. يكي ديگر از دكوپاژهاي خوب فيلم level پايين به بالاي دوربين است. مثل صحنههايي كه خنثيكننده (قهرمان فيلم) را نشان ميدهد. براي اينكه شكوه آمريكايي را نشان دهد.
7. فيلم از نظر فني قابليت اسكارگرفتن ندارد. فيلم بالاتر از آسمان و فيلمهاي ديگر كانديد جايزه اسكار كه ديدهام، از اين فيلم قويتر بودهاند.
8. مشكل اساسي فيلم اين است كه قصه و ساختار ندارد و از چند اپيزود به هم وصل شده تشكيل شده است. به همين دليل در حد اسكار نيست و جايزه دادن به فيلم، روشن است.
9. نقش منفي به شعور مخاطب واگذار شده است. چون اگر نشانه بياورد سريعا باعث واكنش نسبت به فيلم ميشود.
لازم به ذکر است در ادامه برنامه نکاتی ازجانب شرکت کنندگان نیز مطرح شد که مهم ترین آنها عبارتند از:
– يك نماد مشخص نقش گربه است. گربه در سه سكانس كه بمبگذاري شده ديده ميشود، گربه نماد ايران است.
– بمبگذاريها معمولا موقع اذان ظهر است.
– به صورت فاحش از نمادهاي اسلامي استفاده شده است مثل جن گير.
– در قسمتي از فيلم كه خشاب تك تيرانداز آغشته به خون است، ميخواهد بگويد خون آمريكايي روي تيرهاست و به خون عراقي آغشته نميشود و نژادپرستي آمريكايي را نشان ميدهد. در همين صحنه آبميوه را اول به سياهپوست ميدهد و از خودگذشتگي آمريكايي را نشان ميدهد.
– سكانسي كه وارد مدرسه شدند، كلاسها تعطيل بود و مواد منفجره در شكم بچهاي بود. فيلم منشا بمبگذاريها را مدرسه معرفي ميكند و ميگويد اين افكاري كه در مدرسه و حوزه گفته ميشود منشا بمبگذاريها است.
– در لوكيشني كه سرباز آمريكايي جنازه پسر بچه عراقي را سر دست گرفته و بيرون ميآورد، بچه عراقي نماد اسلام است. سرباز آمريكايي بمب را از شكم او بيرون آورده است يعني آمريكا ميخواهد اسلام بنيادگرا را درآورد.
Sorry. No data so far.