حجتالاسلام والمسلمین دکتر علیرضا قائمینیا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و سردبیر مجله انگلیسی الحکمه، در آخرین جلسه داوری هیات حمایت از کرسی های نظریهپردازی، توانست مقام «نوآوری» را برای نظریه ” اعجازشناختی قرآن ” به دست آورد.
این کتاب در نوبت چاپ انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی قرار گرفته است.
به گزارش شبکه ایران، این کتاب که با بیش از 700 صفحه در 10 فصل سامان یافته با مقدمه نسبتاً بلندی وارد مباحث زبانشناسی میشود. از این رو، در واقع شأنی پیشا تفسیری مییابد. همواره این سؤال وجود دارد که مفسر براساس چه الگویی، کلمات را معنا میکند. در این کتاب، تفسیرالمیزان به عنوان نماینده یک نگرش شیعی و «التحریر و التنویر» اثر «ابن عاشور» مفسر مغربی، از سوی اهل سنت و جماعت تحلیل، بررسی و نقد شدهاند.
گرایش زبانشناسی شناختی در کنار زبانشناسی نقش گرا و زبانشناسی چامسکی، یکی از سه مکتب مهم زبانشناسی قرن بیستم است که نمایندگانی همچون «لنگ که گر»، «تالمی»، «لکاف» و «پیل مور» دارد.
قائمینیا که بیش از این آثاری چون «وحی و افعال گفتاری»، «تجربه دینی و گوهر دین»، «درآمدی بر منشأ دین» و «متن از نگاه متن» را ارائه کرده است، در این رابطه گفت: «مدتها فکر میکردم گرایش شناختی با مباحثی چون شبکههای شعاعی معنای واژگان توانمندیهای زیادی دارد. برای مثال میتواند نشان دهد که چگونه میتوان هر کلمه و یا آیه را همان طور که هست تحلیل کرد.»
مصاحبهای که ایشان با خبرآنلاین داشتهاند را میخوانیم:
ابتدا برای ورود به بحث بگویید زبانشناسیشناختی چیست و چه رویکردهایی در این مورد وجود دارد؟
مهمترین ادعاهای زبانشناسیشناختی این است که زبان، قوهای مستقل از دیگر قوای شناختی نیست و تحلیلی که درباره فرآیند شناخت در برخی علوم شناختی مانند عصبشناسی شناختی و روانشناسی شناختی صورت میگیرد، قابل تسری به زبان نیز هست. ساختار زبان، انعکاس مستقیم شناخت است؛ بدین معنا که هر تعبیر زبانی با مفهومسازی موقعیت خاصی همراه است. زبان به طور مستقیم موقعیتهای خارجی را نشان نمیدهد، بلکه ذهن از این موقعیتها مفهومسازی ویژهای دارد و زبان آن مفهومسازی را نشان میدهد. معنا چیزی جز مفهومسازی ذهن نیست؛ بنابراین زبان به طور غیرمستقیم و به واسطه مفهومسازی گوینده جهان خارج یا موقعیتهای خارجی را نشان میدهد. به عبارت دیگر، زبان بیواسطه جهان درون گوینده و حوادثی را که در آن رخ داده یا میدهد نشان میدهد و به واسطه آن، موقعیتهای بیرونی را منعکس میکند.
لنگاکر، معتقد بود معنا با مفهومسازی یکی است. مراد از چنین اصلی، این است که در معناشناسی باید به دنبال کشف صور گوناگون مفهومسازی در زبان بود. مفهومسازی تعبیری از زبان به وجود میآورد. از اینرو، زبانشناسان شناختی تلاش کردهاند تا عوامل مختلفی را که در پیدایش مفهومسازیها و تعابیر گوناگون از یک موقعیت نقش دارند، بررسی کنند. برخی از این عوامل عبارتنداز: چشمانداز، جرح و تعدیل سنجهای، ترسیم نما، قلمروی توجه وغیره.
زبانشناسی شناختی به این معنا شناختی است که نقش شناخت، یعنی نقش اطلاعات موجود در ذهن را در مفهومسازی موقعیتهای خارجی بررسی میکند. این دانش بررسی میکند که وقتی کاربران زبان میخواهند موقعیتی را توصیف کنند، اطلاعات موجود در ذهن آنها چگونه در مفهومسازی، مقولهبندی و ساماندهی آن موقعیت تأثیر میگذارد. در نتیجه، تحلیل تعابیر زبانی راهی برای دست یافتن به آن اطلاعات و ساختار آنهاست.
چه گرایشهایی در زبانشناسی شناختی وجود دارد؟
در زبانشناسی شناختی رویکردها و گرایشهای مختلفی به چشم میخورد که تا حدی قابل جمع هستند و در تحلیل جملات زبان طبیعی میتوانیم از آنها کمک بگیریم که عبارتند از: دستور زبانشناختی لنگاکر، معناشناسی قالب فیلمور، تعبیر دستور زبانی تالمی، شبکه شعاعی بروگمان و لکاف، نظریه پیشنمونه راش و گیرارتس، شبکه طرحواره تاگی، استعاره مفهومی لکاف، طرحواره تصویری گیبسن و کلستن و فضاهای ذهنی فوکونیه و ترنر.
هدف و منظور از اعجاز شناختی قرآن کریم چیست؟
مراد از اعجاز شناختی قرآن این است که مفهومسازیهای قرآن از موقعیتهای مختلف، بینظیر هستند و خداوند اطلاعات مورد نظر از یک صحنه را به صورت بینظیر پردازش کرده است. برای رسیدن به این نوع اعجاز باید اولاً در تحلیل معانی آیات به مفهومسازی موجود در آنها توجه کرد. ثانیاً با توجه به قواعد و اصول زبانشناسی شناختی به تحلیل آیات پرداخت. اکنون 2 مثال از آیات ارائه میدهیم. این مثالها به فعالیت شناختی جرح و تعدیل سنجهای مربوط میشوند و البته فعالیتهای شناختی بسیار زیادی داریم. در این فعالیت ما برخی از ابعاد یا ویژگیهای شیء مورد نظر را نادیده میگیریم و آن را به نحو دیگری تعبیر میکنیم.
به این مثالها توجه کنید: او از عرض مزرعه دوید. او از میان مزرعه دوید. هر دو جمله صحنه واحدی را توصیف میکنند، با این تفاوت که جمله دوم توجه شنونده را به ضخامت و انبوه گیاهان مزرعه، از این راه که عبارت «از میان» را که مستلزم حجم سه بعدی است به کار میبرد، جلب میکند. در مقابل، جمله نخست از مزرعه به عنوان سطحی دو بعدی (بدون ضخامت) تعبیر میآورد. این مثالها به فعالیت شناختی جرح و تعدیل سنجهای مربوط میشوند و البته فعالیتهای شناختی بسیار زیادی داریم. در این فعالیت ما برخی از ابعاد یا ویژگیهای شیء مورد نظر را نادیده میگیریم و آن را به نحو دیگری تعبیر میکنیم. مفهومسازی قرآنی در مورد آسمان و نیز زمین بسیار پیچیده و دقیق است و قرآن در مواردی تعبیر سه بعدی یا دو بعدی را متناسب با موقعیت به کار میگیرد.
مثلاً چه مواردی؟
به چند مورد اشاره میکنیم تا روشن شود که این دو تعبیر به مسئله تدبیر الهی و علم الهی اختصاص ندارد و در موارد متناسب چنین تعابیری اهمیت پیدا میکنند. یکی از مواردی که تعبیر سنجهای سه بعدی از «سماء» به چشم میخورد، در جایی است که قرآن از درخواست رحمت الهی یا نزول آن سخن میگوید. خداوند در آیه 6 سوره انعام میفرماید: «آیا ندیدهاند که پیش از آنان چه بسیار امتها را هلاک کردیم؟ [امتهایی که] در زمین به آنان امکاناتی دادیم که برای شما آن امکانات را فراهم نکردهایم، و [بارانهای] آسمان را پی در پی بر آنان فرو فرستادیم…»
همچنین در آیه 52 سوره هود میفرماید: «و ای قوم من، از پروردگارتان آمرزش بخواهید، سپس به درگاه او توبه کنید [تا] از آسمان بر شما بارش فراوان فرستد…»
مفهومسازی ویژه در این مورد اقتضا میکند که تعبیر سه بعدی از سماء مراد باشد. این 2 آیه صرفاً به این واقعیت اشاره نمیکنند که باران فراوان از آسمان فرستاده شده است یا فرستاده خواهد شد. فرض کنید کل آسمان را مخزنی سه بعدی در نظر بگیریم که همه این باران بتدریج روی زمین فرو ریزد. در این صورت میتوانیم بگوییم آسمان به زمین فرستاده شده؛ یعنی به طور تدریجی و پیاپی به زمین فرستاده شد.
آیه همچنین مفهومسازی را نشان میدهد. آسمان یا سماء به صورت مخزنی سه بعدی تصویر شده است که کل بارانهای عالم در آن جمع شده است. گویا کل این مخزن به روی زمین فرستاده شد؛ یعنی با بارانهای پیاپی روی زمین فرود آمد. خداوند با این مفهومسازی به وفور نعمتها و نزول بیش از حد بارانهای مفید اشاره میکند و میفرماید کل آسمان با بارانهای پیاپی به زمین فرستاده شد. وقتی که باران فراوانی میبارد مردم میگویند بقدری باران میبارد که گویی کل آسمان به زمین فرود میآید. در آیه هم مفهومسازی مشابه در کار است. این نوع مفهومسازی اقتضاء میکند که آسمان را ظرفی سه بعدی در نظر بگیریم که همه بارانها در آن جمع شدهاند. تعبیر سه بعدی از سماء به جایی که قرآن از نزول رحمت الهی سخن میگوید اختصاص ندارد، بلکه در جایی هم که از نزول عذاب الهی از آسمان سخن به میان میآید چنین تعبیری در کار است: خداوند در آیه 32 سوره انفال میفرماید: « و[یاد کن] هنگامی را که گفتند: خدایا، اگر این [کتاب] همان حق از جانب توست، پس بر ما از آسمان سنگهایی بباران یا عذابی دردناک بر سر ما بیاور.»
در این آیه سماء جهت بالای عالم مادی است یا به تعبیر دقیقتر، جهتی از عالم مادی است که سنگها از آن مانند باران میبارند. میبینیم که انعطافپذیری خاصی در معنای سماء مانند دیگر واژهها وجود دارد که تعبیرهای گوناگونی را از آن امکانپذیر میسازد. هر یک از این تعبیرها متناسب با موقعیت صورت گرفته است. همچنین تعبیر دیگری در آیه 104 سوره انبیاء میبینیم: «روزی که آسمان را همچون در پیچیدن صفحه نامهها در میپیچیم. همانگونه که بار نخست آفرینش را آغاز کردیم، دوباره آن را بازمیگردانیم وعدهای است بر عهده ما، که ما انجامدهنده آنیم.»
در این آیه سماء به عنوان صفحهای دو بعدی تعبیر شده است که پیچیده میشود. معمولاً وقتی نامهای روی کاغذ مینویسند آن را میپیچند. این عمل نشانههای تمام شدن نامه و آماده شدن آن برای ارسال است. کتاب را هم در قدیم روی پوست یا کاغذی مینوشتند و بعد آن را میپیچیدند. این مفهومسازی هم با قیامت تناسب دارد، چون در قیامت صحنه دنیا در هم پیچیده میشود و عالم دنیا به پایان میرسد. برای واژه «سجّل» 3 معنا ذکر شده است: ورقهای که روی آن نوشته میشود؛ کسی که روی ورقه مینویسد و نیز نام یکی از ملائکه است که نامههای اعمال به سوی او میرود و او آنها را حفظ میکند.
مسلماً بحث اعجازشناختی قرآن، مرتبط با علمالهی و تدبیر پروردگار در عالم است. این مسئله در آیات قرآن چگونه بازتاب یافته است؟
در آیات مربوط به علم الهی میتوان نمونهای از اعجاز شناختی را دید. خداوند در آیه 5 سوره سجده میفرماید: کار [جهان] را از آسمان [گرفته] تا زمین، اداره میکند؛ آنگاه [نتیجه و گزارش آن] در روزی که مقدارش ـ آن چنان که شما آدمیان برمی شمارید ـ هزار سال است، به سوی او بالا میرود. در معنای این آیه دست کم 2 فضای ذهنی به چشم میخورد: یکی فضای مربوط به حرکت تدبیر از آسمان به زمین، و دیگر فضای مربوط به عروج آن.
عبارت «الف سنه ممّا تعدون» نشان میدهد، هدف از این تلفیق، تقلیل و کاهش دوره تدبیر عالم به مقیاس بشری است. همچنین خداوند در آیه 4 سوره حدید میفرماید: «اوست آن کس که آسمانها و زمین را در شش هنگام آفرید؛ آنگاه بر عرش استیلا یافت. آنچه در زمین درآید و آنچه از آن برآید و آنچه در آن بالارود [همه] را میداند و هر کجا باشید او با شماست، و خدا به هر چه میکنید بیناست.»
نکته جالب توجه درباره آیه فوق این است که در آن به مواردی که متعلق علم الهی قرار گرفتهاند، اشاره شده است. متعلق علم الهی در آیه 3 دسته است: مربوط به زمین، این دسته خود 2 بخش دارد؛ چیزهایی که به زمین فرو میروند و چیزهایی که از آن خارج میشوند. مربوط به آسمانها: این دسته هم 2 بخش دارد؛ چیزهایی که از آسمان فرود میآیند (نازل میشوند) و دیگر چیزهایی که به آن صعود میکنند و بالا میروند؛ حوزه رفتار و اعمال انسانها، البته تعبیر علم در این باره به بصیرت تبدیل میشود. وقتی میگوییم خداوند همه عالم را تدبیر میکند، مراد این است که همه جزئیات عالم و همه موجودات و مخلوقات را تدبیر میکند. بنابراین، تعبیر موجود در آیه میخواهد شمول تدبیر الهی را نشان دهد و بگوید هیچ موجودی از دایره آن خارج نیست. این نکته را آیه با تعبیر «یُدَبرُ الأَمرَ مِن السَّمَاءِ اِلَی الأَرضِ» نشان میدهد. تدبیر از جایی آغاز و به جایی منتهی میشود. جایی که تدبیر عالم و موجودات از آن آغاز میشود سماء و جایی که تدبیر موجودات و عالم به آنجا ختم میشود، ارض است.بنابراین، تعبیر «من السماء الی الارض» نشان میدهد که تدبیر از جایی آغاز و به جایی ختم میشود.
در این تعبیر دو طرف برای عالم و موجودات فرض شده است: نقطه آغاز و نقطه پایان. سماء آغاز و ارض پایان این عالم است. نوعی جرح و تعدیل سنجهای در آیه به چشم میخورد. مراد از سماء و ارض، 2 سطحی است که 2 طرف عالم را نشان میدهند. در طرف بالای عالم سماء و در طرف پایین آن ارض است. مراد از این دو آسمان و زمین معمولی یا حتی معنوی نیست، بلکه طرف بالای عالم یا سطحی است که آغاز عالم یا عوالم آنجاست. از طرف پایین هم جایی هم که مخلوقات تمام میشوند و یا پایان عالم است «ارض» نام دارد. ارض سطحی است که پایان عالم را نشان میدهد و طرف پایین عالم است.
برای ایضاح این نکته، تعبیر مذکور را با تعبیر آیه 4 سوره حدید مقایسه کنید: و یا آیه 5 سوره سجده «یُدَبِرُ الأَمرَ مِن السَّمَاءِ (دو بعدی) اِلَی الأَرضِ (دو بعدی)، در آیه نخست جزئیات علم الهی و شمول آن آسمانها و زمین را بیان میدارد. از اینرو مفهومسازی متناسب با آن تعبیر سماء و ارض به عنوان شیء سه بعدی است تا چیزهایی که درون زمین یا در آسمان هستند از حیطه علم الهی خارج نشوند و نیز به داخل بودن آنها در علم الهی تصریح شود، اما مفهومسازی متناسب با آیه دوم این است که سماء و ارض به عنوان دو سطح دو بعدی یا نقطه تعبیر شوند، چرا که نشان میدهند تدبیر الهی از کجا آغاز میشود و در کجا به پایان میرسد. در نتیجه مراد از سماء و ارض دو طرف عالم تدبیر است.
این نکته نشان میدهد چرا قرآن هرگاه از علم الهی نسبت به آسمانها و زمین سخن میگوید گونهای ظرفیت را مفهومسازی میکند. خداوند در آیه 38 سوره ابراهیم میفرماید: «پروردگارا بیگمان تو آنچه را که پنهان میداریم و آنچه را که آشکار میسازیم میدانی و چیزی در زمین و در آسمان بر خدا پوشیده نمیماند.» در آیه دیگری هم به طور مطلق از علم خداوند به همه موجودات آسمان و زمین اشاره شده است.
خداوند در آیه 70 سوره حج میفرماید: «آیا ندانستهای که خداوند آنچه را در آسمان و زمین است میداند؟ اینها [همه] در کتابی [مندرج] است. قطعاً این بر خدا آسان است.» تأکید بر این نکته لازم است که وقتی از علم الهی سخن به میان میآید کلیگویی و در نظر گرفتن آسمان و زمین بدون تعبیر سه بعدی کارساز نیست. در بیان علم الهی باید به گستردگی جزئیات آن اشاره کرد و نشان داد که خداوند به هر چیزی که در آسمان و زمین (تعبیر سه بعدی) هست علم دارد.
[…] This post was mentioned on Twitter by jelveha, teribon ir. teribon ir said: تریبون: نظریهای نوآورانه؛ اعجاز شناختی قرآن http://www.teribon.ir/archives/5840 […]