چهارشنبه 02 ژوئن 10 | 16:00

فرهيختگی رهبری تحت الشعاع رهبری سياسی ايشان ناشناخته ماند

اشخاصی كه استعدادها و دانایی‌ها و مهارت‌های متعددی دارند، خودشان قربانی این تنوع استعدادها می‌شوند خصوصا وقتی كه وارد عرصه سیاست می‌شوند. كسی كه وارد عرصه سیاست می‌شود بیشتر به اعتبار جایگاه سیاسی شناخته می‌شود و شهرت سیاسی، همه ابعاد دیگر شخصیتی آنها را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و آن ابعاد در این فضای سیاسی، تحت‌الشعاع قرارمی‌گیرند.


جناب آقای حدادعادل! اگر صلاح بدانید در ابتدا و برای آغاز گفتگو، سابقه آشنایی‌تان با مقام معظم رهبری را به صورت اجمالی توضیح دهید.

حدادعادل: بسم الله الرحمن الرحیم. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به لحاظ سنی شش سال از من بزرگتر هستند و به جهت اینكه ایشان ساكن مشهد بودند، قبل از انقلاب اتفاق نیفتاده بود كه ما یكدیگر را ملاقات كنیم با اینكه من به شخصیتی مثل شخصیت ایشان از اول جوانی علاقه‌مند بودم.

چه چیزی باعث علاقه‌مندی شما به ایشان می‌شد؟

حداد عادل: مجموع خصوصیاتی كه بعدها در ایشان پیدا كردم. اسم ایشان را قبلا شنیده بودم و بصورت پراكنده با افكار و آثارشان دورادور آشنایی مختصری داشتم و قبل از انقلاب از افراد مختلف، بعضی از خصوصیات ایشان را شنیده بودم مثلا اینكه در مورد تاریخ تحلیلی دوران ائمه، ایشان تحلیل‌های عمیق و متفاوتی از دیگران داشتند. با این اوصاف من شناخت مختصری از ایشان در قبل از انقلاب داشتم تا ماه‌های انقلاب كه بیشتر با اسم ایشان سرو كار پیدا كردم و با شكل گرفتن حزب جمهوری اسلامی، آشنایی مستقیم من با ایشان شروع شد چون ایشان جزو موسسین حزب بودند و در ابتدا یك فهرست سی نفره برای شورای مركزی حزب تعیین كردند كه من هم جزو آن فهرست بودم. در هفته اول پیروزی انقلاب، اولین جلسه شورای مركزی حزب تشكیل شد و من برای اولین بار ایشان را زیارت كردم. این اولین دیدار، مقدمه یك آشنایی و اگر جسارت نباشد، مقدمه دوستی و صمیمیتی بین من و مقام معظم رهبری شد كه از ناحیه ایشان لطف بود و از طرف من، ارادت. من خدا را شكر می‌كنم كه بعد از شهید مطهری، من كسی مثل آیت‌الله خامنه‌ای را شناختم كه تسلی خاطر من در فقدان آن استاد عزیز بود.

ما بیشتر علاقه‌مندیم كه به خصوصیات اندیشمندی، تاریخدانی، آشنایی با ادبیات و سایر وجوهات شخصیت ایشان بپردازیم و با توجه به اینكه شما در مراكز متعدد فرهنگی حضور داشتید، این پرسش را مطرح می‌كنم كه حضرت‌عالی در جایگاه یك شخصیت فرهنگی، ابعاد فرهنگی شخصیت ایشان را چگونه تحلیل می‌كنید و میزان آشنایی ایشان را در حوزه‌های مختلف فرهنگی چگونه یافتید؟

حداد عادل: اشخاصی كه استعدادها و دانایی‌ها و مهارت‌های متعددی دارند، خودشان قربانی این تنوع استعدادها می‌شوند خصوصا وقتی كه وارد عرصه سیاست می‌شوند. كسی كه وارد عرصه سیاست می‌شود بیشتر به اعتبار جایگاه سیاسی شناخته می‌شود و شهرت سیاسی، همه ابعاد دیگر شخصیتی آنها را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و آن ابعاد در این فضای سیاسی، تحت‌الشعاع قرارمی‌گیرند. نمونه بارز آن خود امام است كه ابعاد وجودی ایشان در عرفان، ادبیات، فقه، فلسفه، اخلاق و… همه تحت الشعاع رهبری سیاسی امام قرار گرفت و شناخته نشد. آقای خامنه‌ای هم همینطور، نكته دیگر این است كه ما چون تاریخ چند هزار ساله استبدادی و شاهنشاهی داشتیم و غالبا و عموما اشخاصی بر این كشور حكومت كردند كه لیاقت نداشتند و به دلیل قساوتشان حاكم شدند و مجلس و مداحی و چاپلوسی از این حكام نالایق بخش مهمی از تاریخ ادبیات ما را تشكیل می‌دهد بعد از پیروزی انقلاب همین خاطره تلخ تاریخی مانع شد كه ما به سراغ واقعیت‌ها برویم و خود این اشخاص به دلیل تقوا و احتیاط‌های اخلاقی كه داشتند مایل نیستند توانایی‌های اخلاقی خود را عرضه كنند و این را خلاف اخلاق می‌دانند. دیگرانی كه كم و بیش چیزی می‌دانند یا به جهت مراعات حال آن اشخاص زبان باز نمی‌كنند یا اینكه متهم به چاپلوسی و تملق نشوند تا پستی و مقامی بگیرند،. از این جهت دوستان هم سكوت می‌كنند و دشمنان هم دلیلی ندارد كه لب به بیان حق بگشایند و خلاصه كلام اینكه آن كسی كه باید حرف بزند حرف نمی‌زند و آن كسی كه باید حرف نزند حرف می‌زند و این اتفاق برای شخصیت‌های بزرگ معنوی بعد از انقلاب افتاده است.

شاید یكی از دلایل چنین كاری این باشد كه بزرگانی كه در عرصه‌های سیاسی فعالیت دارند از آنجا كه ذات موضع گیری سیاسی، مصلحت اندیشی‌های خاص است باعث می‌شود كه برخی از ابعاد شخصیتی این بزرگان مغفول بماند.

حداد عادل: بله! بالاخره مسوولیت‌های مهم سیاسی یك ملاحظاتی دارد. مثل اینكه كسی صدای خوشی داشته باشد ولی مقام بلند پایه سیاسی یا مسوول درجه اول كشور اگر صاحب چنین موهبتی باشد به خود اجازه نمی‌دهد كه این توانمندی را آشكار كند.

برگردیم به سوال شما! من فكر می‌كنم جنبه فرهنگی قطعا یكی از جنبه‌های اصلی شخصیت آقای خامنه‌ای است و هر كسی با ایشان آشنایی داشته باشد فرهیختگی را در وجود ایشان تصدیق می‌كند ولو اینكه از نظر فكری با ایشان مخالف باشد. در فرهنگ ایران، دو عنصر و ركن اساسی داریم. یكی اسلام و دیگری ملیت ایران. ایشان هر دو ركن را خوب می‌شناسد. اسلام، حوزه كار ایشان به عنوان یك فقیه و متفكر دینی است و تخصص اصلی ایشان اسلام شناسی است اما آنچه توانسته به این درك اسلامی ایشان صبغه فرهنگی ببخشد، آشنایی ایشان با ملیت ایرانی است. ایشان با هر دو حوزه آشنایی عمیق دارند. یك ذوق و استعداد و طبع شعری سرشار و بسیار معتدل در ایشان دیده می‌شود. چون اعتدال ادبی حسنی است كه خیلی‌ها از آن بی بهره هستند. عالم ادبیات معمولا عالم افراط و تفریط است و اعتدال كم پیدا می‌شود. به قول حافظ:

نازنین تر ز قدت در چمن حسن نرست / خوشتر از روی تو در عالم تصویر نبود

این اعتدال بسیار مهم است. ایشان یك توجه عمیقی به اهمیت زبان و ادبیات دارند. نویسنده‌ای توانا و خوش قلم كه در پیام‌های ایشان این توانمندی محسوس است. مخاطب شناس، آشنا به رمز و راز نویسندگی و چم و خم تاثیر در خواننده و از نظر سخنوری نیز یك استاد درجه اول هستند. كسی كه بخواهد سخنرانی‌های ایشان را بنویسد عملا احتیاج به ویراستاری ندارد. از طرف دیگر آشنا به تاریخ ادبیات فارسی، آگاه به دوره‌ها و مكاتب ادبی ایران و تحولات آن خصوصا در عرصه شعر و سبك خراسانی كه سبك ایشان است.

آشنایی ایشان با سبك هندی، آشنایی عمیق، دقیق و تعجب آوری است. وقتی كه كسی با ایشان می‌نشیند می‌بیند كه چقدر ایشان از غزلها و تك بیت‌های ناب شاعران سبك هندی در حافظه دارد و به تناسب بیان می‌كند و این حیرت آور است كه استادان دانشگاه می‌بینند روحانی ای كه در دانشگاه نبوده با این عوالم آشنا است. با ادبیات دوران بازگشت و مشروطه، شعر نو و شاعران نوپرداز و كهن سرای معاصر مثل امیری فیروزكوهی آشنایی كامل دارند. ایشان تجربیات خوبی با انجمن‌های شعر و شاعری دارند و در جوانی در این انجمن‌ها شركت می‌كردند. در این انجمن‌ها شعرای طراز اولی حضور داشتند و اشعار همدیگر را نقد می‌كردند. از دیگر جنبه‌های آشنایی ایشان با ادبیات، تسلطشان به ادبیات عرب قدیم و شعر معاصر عرب است بخصوص در حوزه اسلامی و مبارزه مثل شعر فلسطین و مقاومت اسلامی.

ایشان 27 جلد الاغانی ابوالفرج اصفهانی را از اول تا آخر خواندند و برای هر جلدی فهرست تفصیلی تهیه كردند و به اول آن جلد اضافه كردند. شما ملاحظه كنید كه چه كسی در جامعه ما همچنین تجربه‌ای در مورد الاغانی ابوالفرج اصفهانی دارد. از طرفی دیگر با شاعرانی مثل متنبی یا از معاصران مثل شوقی و جواهری از عراق آشنا است و اشعار فراوانی در حافظه دارد و اضافه كنید به همه اینها قدرت شاعری و طبع شعری كه ایشان دارند و خودشان شعر می‌گویند و نقد شعر می‌كنند. توجه به اهمیت شعر در جامعه دارند و كاملا با شعر معاصر ایران چه قبل و چه بعد از انقلاب آشنا هستند، چه با شاعران مشهور، چه با سبك‌ها و روش‌ها. در كنار این موضوع توجه ایشان به ادبیات به معنای عام كلمه كه شامل داستان و رمان می‌شود.

ایشان یكی از معدود روحانیونی هستند كه به اهمیت رمان و نقش آن در تاثیر گذاری در افكار جامعه وقوف دارند. تا آنجا كه بنده می‌دانم، بسیاری از رمان‌های بزرگ ادبیات جهان را به صورت دقیق و عمیق مطالعه كردند و هنوز هم این مطالعه ادامه دارد. از خصوصیات ایشان این است كه زیاد مطالعه می‌كنند و وقتی كتابی را می‌خوانند در پایان آن یكی دو صفحه با خط خوشی كه دارند ولو اینكه با دست چپ مجبورند بنویسند، نظر خود را راجع به كتاب و رمان و نویسنده آن می‌نویسند. من تعدادی از این اظهار نظر‌ها را دیدم و خواندم. ایشان به بعضی از بستگانشان رمانی را برای خواندن می‌دهند كه من بعضی از این نوشته‌ها را از این طریق خواندم. چند ماهی من رمان مفصلی دیدم كه اسمش در خاطرم نیست كه ایشان خوانده بودند و رمان مفصلی بود كه نویسنده در آن فضای اجتماعی قرن 19 را در یكی از كشورهای آمریكای لاتین كه به نظرم برزیل بود بیان می‌كرد. ایشان این رمان را خوانده بودند و معرفی از زمان و مكان و مبانی این رمان بدست داده بودند و تجزیه و تحلیلی از مقصود مولف كرده بودند و اظهار نظری هم راجع به ترجمه كردند و حتی یك اشاره‌ای هم به انگیزه احتمالی مترجم یا ناشر برای انتخاب این رمان و انتشار آن در شرایط فعلی جامعه ایران كرده بودند و از این قبیل موارد فراون است. مثلا محاسن كار و نقاط قوت را بیان می‌كنند واین پدیده خیلی نادری است كه در كمتر كسی این توانایی‌ها را می‌بینیم.

در كنار این امور انس دائمی ایشان با قرآن و احادیث را اضافه كنید كه مثلا سالی چند بار ختم قرآن می‌كنند و در پایان هر ختم قرآنی، یادداشتی می‌نویسند مبنی بر اینكه در فلان تاریخ من موفق به ختم قرآن شدم. یعنی اتصال ایشان به مبانی وحیانی دائمی است و دركنار آن با دستاوردهای بشری در حوزه ادبیات انس فراوان دارند. این موارد را هیچ گاه ایشان به قصد شرح حال به بنده نگفتند. من همینطور رجوع به حافظه می‌كنم و در طول این سی سالی كه با ایشان انس و حشر و نشر داشتم بطور پراكنده برای شما بیان می‌كنم.

آشنایی ایشان با تاریخ ایران فوق العاده مهم است. ایشان تاریخ معاصر ایران و رجال مشروطه و تاثیر گذاران در دوران مشروطه را به خوبی می‌شناسد. همچنین با شخصیت‌های سیاسی و اجتماعی كه در دوران تجدد به ظهور رسیدند آشنایی دارد و مهمتر اینكه جامعه روشنفكری ایران را می‌شناسد. پدیده روشنفكری برای ایشان یك لفظ نیست. من سه سال پیش كتابی بنام «مینوی و گستره ادب فارسی» را مطالعه می‌كردم. این كتاب شامل مجموعه مقالات مرحوم مینوی بود. او در عین حالی كه به عنوان متفكر دینی معروف نبود اما آدم بزرگی بود.

من با توجه به شناختی كه از آقا داشتم، نسخه‌ای از این كتاب تهیه كردم و با احتیاط به ایشان دادم و منتظر عكس العمل ایشان بودم. وقتی كه كتاب را دادم، دیدم كه ایشان مینوی را بخوبی می‌شناسد و قبل از انقلاب با مینوی ملاقات هم داشته و یك تصویر مثبت احترام برانگیزی از مینوی در خاطر داشتند و به هر حال من را از این كاری كه كردم پشیمان نكرد بلكه مرا به فكر فرو برد به خاطر اینكه شخصی مثل ایشان كه در مشهد اقامت داشت و در فعالیت‌های سیاسی بود و از این زندان به آن زندان منتقل می‌شد و در شهرهای مختلف به تبعید برده شد و بستر كار اصلیش قرآن و فقه و حدیت است اما با مجتبی مینوی كه بسیار از این عوامل دور بود، ارتباط داشته است. ببنید كه گستره آگاهی‌های فرهنگی این فرد چقدر است كه با مجتبی مینوی هم یك وجه اشتراكی پیدا می‌كند و نسبت به او نظر مثبت پیدا می‌كند ولو اینكه میان ایشان و مینوی عموم و خصوص من وجه برقرار است.

می‌خواهیم باب جدیدی را در این بحث باز كنیم تا اگر مطلبی را در جهت روشنتر شدن موضوع دارید ارائه بفرمایید. یكی از حجت‌های روشنفكران اعم از دینی و غیر دینی شامل شریعتی، اخوان، شفیعی كدكنی، جلال و… برای برسمیت شناختن و جدی گرفتن روحانیت شیعه، شخص ایشان است. مثلا‌ مرحوم شریعتی در جایی از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تجلیل می‌كند و در مورد وضعیت مسلمانان هند، مخاطبان را به كتاب مسلمانان هند مقام معظم رهبری ارجاع می‌دهد. نمونه‌های دیگری از این دست اگر در ذهن دارید مطرح كنید؟

حداد عادل: من مثال دیگری می‌زنم. من در یكی از نوشته‌های مرحوم بازرگان خواندم كه می‌گوید در سالی عده‌ای دور هم جمع شدیم و از همه افراد خواستیم كه طرح در مورد جهان بینی اسلامی ارائه بدهند تا ما بر اساس آن طرح، كاری را شرو ع كنیم تا در این دوره با توجه به مقتضیات زمان، اسلام را به بهترین شكل معرفی كنیم. از این جمع، خیلی‌ها كار كردند اما در میان آن جمع از همه بهتر طرح آقای خامنه‌ای بود.

همان طرحی كه بعدها كتاب شد.

حداد عادل: بله! ظاهرا با اسم طرح تدوین اندیشه اسلامی منتشر شد. مقصودم از بیان این حرف این است كه اعتدالی كه ایشان دارد، ناشی از اطلاع است. خیلی از بی اعتدالی‌ها ناشی از بی اطلاعی‌ها است واین كلام حكیمانه «الناس اعداء ما جهلوا» حرف بسیار درستی است. وسعت اطلاعات ایشان با عث شد كه حق هر شخصیت و دوره‌ای در كلام ایشان درست ادا می‌شود و در نتیجه از تعصب و داوری‌های خشن ناشی از بی اطلاعی مصون مانده است.

بنابراین وجود ایشان حجت و نعمتی برای همه ما در این دوران است. این آشنایی ایشان با ملیت ایرانی كه من بعد تاریخی و ادبی آن را مطرح كردم، این مجموعه اگر با اسلام همراه باشد مواد لازم را برای یك طرح موزون و متوازن فرهنگی و اهلیت و صلاحیت لازم را برای اظهار نظر فرهنگی به ایشان بخشیده است. نكته مهم این است كه اولا شما می‌دانید كه یكی از معضلات فرهنگی ما در 100 سال اخیر جمع میان اسلام و ملیت ایرانی است كه در قبل و بعد انقلاب مساله بوده و ایشان با احاطه به هر دو جنبه، در واقع یكی از كارها و راهبری اصلیشان تركیب موزون و متوازن و به هنجار این دو عنصر در یك واقعیت مشخصی بنام فرهنگ ایرانی است. هنر ایشان این است كه این دو عنصر را خوش سر جای خودش نشانده و سهم هر یك را پرداخته و به قول فروغی، این‌دو را چنان مثل شیر و شكر در هم عجین كرده كه یك واحد و یك وحدت بنام ایران اسلامی از آن پدید آورده است كه برای كسی كه می‌خواهد در فرهنگ ایران نظر بدهد و اثر بگذارد، این شرط ضروری است.

مطلب دیگر اینكه صلاحیت فرهنگی ایشان فقط به اطلاعاتشان محدود نمی‌شود. ایشان در عرصه فرهنگ به نظریه‌ها یا تئوری‌ها و به دانش فرهنگ نیز واقف هستند. یكی دو تا مثال می‌زنم. یكی از كسانی كه اصلا واژه فرهنگ عمومی را وارد در شورای انقلاب فرهنگی مطرح كرد و آنقدر توضیح داد و بر سر آن اصرار كرد تا توجه مسوولان كشور را به واقعیتی به نام فرهنگ عمومی جلب كند، ایشان بود كه از همان دوران ریاست جمهوری به فكر این اقدام افتاد. یعنی شورای فرهنگ عمومی كه از شوراهای اقماری شورای عالی انقلاب فرهنگی است، مولود اندیشه فرهنگی آقای خامنه‌ای است و ایشان راجع به فرهنگی عمومی طرح‌های بسیاری در ذهن دارند. این مشهود است كه ایشان روی عناصری از فرهنگ عمومی حساسند و تاكید می‌كنند. نمونه دیگر اینكه مفهوم مهندسی فرهنگی كه ایشان در سالهای اخیر مطرح كرده، از مسایل بسیار مهم است كه بنده تصور می‌كنم هنوز هیچ كس به عمق مقصود ایشان در عرصه مهندسی فرهنگی پی نبرده یا اگر بخواهم با احتیاط بگویم كمتر كسی پی برده و من تصریح می‌كنم هنوز شورای عالی انقلاب فرهنگی با آیت‌الله خامنه‌ای در مساله مهندسی فرهنگی همداستان نشده است. نه اینكه نخواهد بلكه هنوز آن اتفاقی را كه انتظار داریم نیفتاده است. چون آن فضایی كه در ذهن آقای خامنه‌ای است كه منجر به طرح این موضوع شده، آن فضا هنوز در ذهن اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی بوجود نیامده است. من تصورم این است كه منظور ایشان از مهندسی فرهنگی این است كه دستگاههای كشور به نوعی با هم تعامل و تكافو داشته باشند كه حاصل كارهای فرهنگیشان منجر به این شود كه در فرصت مناسبی یك فرهنگی جانشین فرهنگ دیگری شود یعنی یك تحول فرهنگی در كشور ایجاد شود. منتهی این نباید كوركورانه باشد بلكه مهندسی شده و با حساب باشد و ایشان چقدر روی این معنا تاكید می‌كنند. یا بحث تهاجم فرهنگی كه مطرح می‌كنند نشان می‌دهد كه توانایی‌های ایشان در عرصه فرهنگ منحصر به معلومات و اطلاعات نیست بلكه نظریه پرداز هستند و اندیشه ورزی در كار فرهنگ می‌كنند.

توجه ایشان به اهمیت علم در جامعه از دیگر جنبه‌های فرهنگی آقا است. نكته این جاست كه ایشان فاقد تحصیلات دانشگاهی است ولی به عنوان رهبر كشوری بزرگ و باسابقه مثل ایران كه مردم با استعدادی دارد كاملا توجه دارد كه علم چه نقشی در حفظ استقلال كشور دارد. به همین جهت ایشان اهمیت رشته‌های جدید علمی را درك كرده و به بالندگی این رشته‌ها توجه دارند و عملا كشور را در این حوزه‌ها هدایت می‌كنند. به عنوان نمونه می‌توان به مساله سلولهای بنیادین یا فناوری نانو اشاره كرد. تصور مسائل این چنینی برای دیگران دشوار است چه برسد به تصدیق آن، اما ایشان با توضیح مختصری به عمق مساله پی می‌برد و راه حلها را تشخیص داده، پیگیری و دنبال می‌كند. این خیلی مهم است كه كسی این طور به آن مرزهای دانش و رشته‌هایی كه چهره دنیا را در آینده نزدیك عوض خواهد كرد، توجه داشته باشد و پیگیری كند كه این رشته در ایران پایدار شود. جنبش نرم افزاری و نهضت علمی كه ایشان مطرح كردند نشان می‌دهد كه توجه به علم بطور كلی یك عنصر فرهنگی است و یك شخصیت فرهنگی می‌تواند جایگاه علم و دانش را در جامعه تشخیص بدهد و جامعه را در مسیر آن هدایت كند.

یكی از نشانه‌های فرهیختگی آیت‌الله خامنه‌ای همین موسسه‌ای است كه در آن هستید. اینجا بنیاد دایره المعارف اسلامی است كه در سال 1362 تاسیس شده و الان 25 سال از عمر آن می‌گذرد و موسس آن آیت‌الله خامنه‌ای است و حتی به نام ایشان به ثبت رسیده است. ایشان در دوره اول ریاست جمهوری خود، عده‌ای را دعوت و عنوان كردند كه در نظام جمهوری اسلامی بایستی دایره المعارف تدوین شود. با پیگیری و پشتیبانی ایشان این موسسه پا گرفت و حاصل این حمایتها به اینجا رسید كه ما تاكنون نزدیك نه هزار صفحه مطلب دایره المعارفی در 11 جلد منتشر كردیم و جلد دوازدهم آن در دست چاپ هست. این موسسه بیش از صد نفر عضو هیات علمی دارد كه بسیاری از آنها كسانی هستند كه در دوره انقلاب تربیت شدند و رشد كردند. این دایره المعارف از حیث كار، شهرت جهانی پیدا كرده است و من از فروردین 74 مدیر عامل این مركز هستم و از سال 62 نیز یكی از اعضای هیات امنا آن بودم.

جناب آقای حداد، مقام معظم رهبری در دیدارهایی كه با هنرمندان دارند راهكارهایی در مورد ارائه كیفی موسیقی در عرصه‌های هنری ارائه می‌دهند اما در عرصه فقاهت وقتی در این خصوص از ایشان استفتا می‌شود، قائل به این مساله هستند كه ترویج موسیقی با اهداف عالیه نظام اسلامی منافات دارد. این قبض و بسط‌ها را در عرصه نظر چگونه ارزیابی می‌كنید؟

حداد عادل: من تصور می‌كنم كه ایشان به طور كلی و به صورت مطلق ضرورت موسیقی را نفی نمی‌كنند و هم به نوع حلالی از موسیقی از لحاظ فقهی معتقد و هم فایده آن را در جایگاه خودش انكار نمی‌كنند اما ایشان معتقدند كه ترویج بی حساب موسیقی یك توالی فاسدی دارد و یك فضایی ایجاد می‌كند كه آن فضا مطلوب نیست. فرق است بین اینكه ایشان به تعلیم و تربیت موسیقی‌دان شایسته معتقد باشند و در عین حال با ترویج موسیقی در فضای كوچه و بازار با احتیاط برخورد كنند و قیودی بگذارند. البته این برداشت من است و امیدوارم كه اشتباه نكرده باشم.

در مورد ویژگی‌های شخصی مقام معظم رهبری چه نكته‌ای برای شما جالب توجه است؟

حداد عادل: ایشان دارای شخصیتی بسیار معنوی، مومن، اخلاقی، زاهد و بی اعتنا به زخارف دنیوی است و آنچه‌را كه به دیگران توصیه می‌كنند خودشان قبلا به آن عمل می‌كنند و زندگی خانوادگی و داخلی ایشان، پاك و پاكیزه است. فرزندانی كه تربیت كردند انسان‌هایی مومن و باتقوا هستند كه هم افتخار ایشان هستند و هم افتخار كشورند كه هیچ كجا از ایشان نام و نشانی نیست و خودشان به مسوولیت خطیری كه به عنوان فرزندان رهبر دارند، واقفند. من ساده‌زیستی را در زندگی فرزندان ایشان دیده‌ام. ایشان بسیار خوش خلق، مهربان، بسیار خوش محضر، ظریف اندیش و خوش سخن هستند و انسان از مصاحبت ایشان لذت می‌برد. فردی بسیار منظم هستند. بسیار اتفاق افتاده كه ما شب خدمت ایشان بودیم و همین‌كه ساعت 22 فرا می‌رسید، ایشان با كمال ادب از جا بر می‌خاستند و ضمن عذرخواهی عنوان می‌كردند كه كاری دارند یا باید كتابی را مطالعه كنند و… بنابراین كارها وامور روزمره زندگی ایشان بر نظم و ترتیبی استوار است. یكی از مهمترین خصوصیات اخلاقی ایشان این است كه توجه به كلیات و مسائل جهانی و اداره كشور، مقام معظم رهبری را از توجه به جزییات غافل نمی‌كند و پرسیدن احوال بستگان و آشنایان دور و قدیمی را فراموش نمی‌كنند. یك جوانمردی در وجود ایشان است كه خیلی دلپذیر و شیرین است. از همان زمانی كه من افتخار آشنایی ایشان را پیدا كردم بعضی از مواقع از من سراغ برخی از چهره‌های دانشگاهی و مسن را كه در حال حاضر منزوی هستند و حتی ممكن است میانه‌ای هم با انقلاب نداشته باشند، می‌گیرند و حتی به من می‌فرمودند كه به نمایندگی از طرف ایشان به ملاقات این افراد بروم و مشكلاتشان را حل كنم. این خصلتی است كه ناشی از یك طبع الهی است. یعنی همان محبتی كه خدا به بندگانش دارد. نكته جالب اینكه موردی را كه نقل كردم مربوط به آدمهایی است كه جزو آشنایان دور مقام معظم رهبری محسوب می‌شوند و حتی خود آن فرد هم ممكن است نداند اسم و خاطره او در ذهن آقای خامنه‌ای مانده باشد، حال شما تصور كنید كه رفتار ایشان با بستگان و آشنایان نزدیك به چه شكل و صورتی باید باشد. در واقع باید گفت ایشان به یك معنا جوهر و كانون محبت و سرچشمه زلال دائمی محبت هستند.

جناب آقای حداد عادل! ساده زیستی آقای خامنه‌ای در طول دوران ریاست جمهوری واقعا مثال زدنی بود. طی سالهایی كه نسبت خانوادگی با مقام معظم رهبری پیدا كردید آیا تغییری در این شیوه و منش بوجود آمده است؟

حداد عادل: تغییری ندیدم و در واقع ایشان با این شیوه زندگی حجت را بر همه ما تمام كرده است كه می‌شود كسی امكان بهره مندی از همه مواهب ظاهری دنیا را داشته باشد ولی همان زندگی ساده و طبیعی خود را حفظ كند. هر چهار پسر ایشان روحانی هستند و تا آنجا كه من می‌دانم هیچ ممر درآمدی غیر از شهریه طلبگی كه نظایر آنها در حوزه می‌گیرند، ندارند و هیچ ریخت و پاشی در زندگی آنها دیده نمی‌شود. در هیچ بانكی هم حساب ندارند و در هیچ كار اقتصادی وارد نشدند و واقعا پول و ثروت گویی مثل آتشی است كه به آن دست نمی‌زنند و این خیلی ارزشمند است برای كشوری كه شاه آن ناصرالدین شاه بود و ولیعهدش ظل السطان بوده و همچنین باید مقایسه كرد با كشورهای حاشیه‌ای كه چه شیوخ و سلاطینی در آن حكومت دارند و چه زندگی مجللی را برای خود مهیا كرده‌اند. اینها نعمت‌هایی است كه ما باید قدر آن را بدانیم و گزارش ما از این واقعیت‌ها باید از مرحله لفاظی فراتر رود و خودمان هم فكر كنیم كه حالا كه خداوند عنایت كرده واین انقلاب به پیروزی رسیده و چنین الگوهایی مثل امام ورهبری نصیب ما شده، ما هم وجود خود را وقف كشور كنیم و در هر جایگاهی كه هستیم این فرصت را غنیمت بشماریم و همه وجودمان را در خدمت این كشور قرار دهیم نه اینكه اگر موقعیت نصیبمان شد، نفع خود را تامین كنیم. كشور ما به این افراد و مدیران زیاد احتیاج دارد و پیام شهدا نیز چیزی غیر از این نیست. آنها كه رفتند پیام دادند و ما كه ماندیم باید پیام فهم باشیم و كشور باید با این الگوها اداره شود.

خاطره‌ای هم از ازدواج دخترتان با پسر مقام معظم رهبری كه نشانه‌هایی از ساده زیستی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای است، بیان كنید.

حداد عادل: در مورد این ازدواج افسانه و حقیقت در هم آمیخت و در جامعه منتشر شد. ولی واقعیت این است كه وقتی بنده و ایشان نشستیم تا بله برون كنیم و قرار و مدارها را با هم بگذاریم، ایشان خیلی صریح به من فرمودند كه آقای حداد من خود در زندگی هیچ چیز ندارم و فرزندانم هم همینطور و خدا هم همیشه روزی ما را رسانده است. من اگر كتابخانه خود را مستثنی كنم، كل زندگی من در یك وانت متوسط جا می‌شود.

مگر كتابخانه ایشان چگونه است؟

حدادعادل: كتابخانه ایشان در حال حاضر بیش از چهل هزار جلد كتاب دارد و از ذخائر كتابخانه‌های كشور است و نشاندهنده وسعت و میدان علاقه‌مندی‌های علمی و فرهنگی ایشان است و از طرف دیگر به خاطر جایگاهی كه دارند هر مولف و ناشری ممكن است برای ایشان نسخه‌ای از آثار منتشر شده خود را بفرستد. برخی از ناشران بی آنكه با من حرفی زده باشند، چند نسخه از یك اثر را برای من می‌فرستند و من متوجه می‌شوم كه باید یكی از این نسخه‌ها را برای مقام معظم رهبری بفرستم. نكته جالب اینكه وقتی یكی از نسخه‌ها را برای ایشان می‌برم، با توجه به اینكه ناشرین تصریح نكردند كه كتاب را به مقام معظم رهبری اهدا كنم، ایشان احتیاط می‌كنند و كتاب را به عنوان این كه متعلق به من است و به عنوان هبه، از من قبول می‌كنند. بعدها كه این مساله را با ناشر یا ناشرین در میان می‌گذارم اطمینان حاصل می‌كنم كه هدف از ارسال این نسخه‌ها، اهدای آن به من و مقام معظم رهبری بوده است. این را هم اضافه كنم كه تعداد نسخ خطی هم كه ایشان در این سالها بدست آورده و به كتابخانه آستان قدس رضوی اهدا كردند، بسیار زیاد است.

مجددا از شما به خاطر شركت در این گفتگو تشكر می‌كنیم.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.