تریبون مستضعفین- امسال برای اولین بار در مراسم سالگرد امام شرکت کردم که این حضور با اتفاقات بسیار جالبی مقارن شد. آنچه میخوانید خلاصهای از مشاهدات شخصی از اتفاقات مربوط به سخنرانی سید حسن خمینی است:
- مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی، تنها مراسمی درسطح کشور است که واقعا مردم از همه جای کشور در آن حضور دارند. از دره شهر و زابل تا تهران. در طول عمرم این همه تنوع گویش، لهجه و لباس را یک جا ندیده بودم.
- در طول مسیر یک سری بنر زدهاند با عکس سید احمد خمینی که قسمتی از وصیت نامه سید احمد، روی آن نوشته شده است: «به حسن و برادرانش این توصیه را مینمایم که همیشه سعی کنند در خط رهبری حرکت کنند و از آن منحرف نشوند که خیر دنیا و آخرت در آن است و بدانند که ایشان موفقیت اسلام و نظام و کشور را می خواهند.»
- هنوز دو سه ساعتی به شروع مراسم مانده و مردم در حال حرکت به سمت محل برگزاری مراسماند. میان راه عدهای شعار میدهند: نوادهی روح الله، سید حسن نصرالله!
- طبق برنامهای که اعلام شده، سخنران اول مراسم، احمدینژاد است. سید حسن خمینی، سخنران پیش از خطبه است و رهبری هم که نماز جمعه را میخوانند.
- از چند روز پیش زمزمههایی شنیده میشود که سید حسن خمینی سخنرانی نمیکند. حدس من هم همین است.
- مردم عکسهای حضور سید حسن را در مهمانی عروسی پسر میردامادی سر دست گرفتهاند. همان عکسی که در آن خاتمی، موسوی، کروبی و خویینیها هم هستند. انگار جمعیت خیلی از دستش عصبانی هستند.
- داخل حرم جایمان نمیشود و ما را بیرون میاندازند! ما هم دلخور و ناراحت بیرون حرم زیر تیغ آفتاب سایهای کمرنگ پیدا میکنیم و مینشینیم. (برنامهریزی اجرایی مراسم بسیار بد بود. مثلا بعد از کلی دردسر که توانستم بروم داخل حرم، یکی جلوی ما را گرفت که «تو موبایل داری و نمیتوانی داخل بروی برو تحویل بده و بیا» و ما را راه نداد. این در حالی بود که اصلا جایی، چیزی در این مورد نوشته نشده بود و کسی هم نگفته بود که با موبایل نمیشود وارد شد! و نکتهی جالبتر اینکه اصلا جای درست و حسابیای برای تحویل امانات وجود نداشت و … که بگذریم!)
- مراسم با سه ربع تاخیر شروع میشود و این ظن را تقویت میکند که سید حسن خمینی صحبت نخواهد کرد. مجری، برنامه را اعلام میکند: سخنران پیش از خطبه: احمدینژاد و بعد هم خطبههای آقا. همه مطمئن میشوند که سید حسن خمینی نخواهد آمد. کارد به جمعیت بزنی خونش در نمیآید. همه عصبانیاند از دست او!
- مراسم با عزاداری شروع میشود. اطراف ما چند پیرمرد آذری زبان نشستهاند. از جایی که ما نشستهایم فقط مجبوریم در و دیوار و مردم را سیر کنیم و تمام حواسمان را جمع بلندگوهای داغان حرم کنیم که مبادا حرفی را از دست بدهیم. در حین عزاداری تا اسم خمینی و سید علی میآید اشک توی چشمهای اینها حدقه میزند.
- احمدینژاد سخنرانیاش را شروع میکند. مثل بیشتر اوقات حکیمانه، مسلط و خوب: خط امام منحصر به هیچ گروهی نیست و هیچ کس حق ندارد، خط امام را به صورت ملک انحصاری خودش در بیاورد. جمعیت تکبیر میگویند!
- اواخر صحبتهای احمدینژاد است که صدای شعار مردم از داخل میآید: صل علی محمد، بوی خمینی آمد. ای رهبر آزاده و … حدس میزنیم که آقا وارد شده باشند.
- یکی از این پیرمردهای ترک کنار ما دائم سیگار میکشد و روی اعصابمان است؛ زیر این آفتاب سوزان.
- احمدینژاد خیلی زیاد حرف میزند و ما که این بیرون نشستهایم واقعا خسته میشویم. همه منتظرند تا خطبههای آقا شروع شود. احمدینژاد با ذکر این جمله که: به استقبال خطبههای رهبری عزیز میرویم تریبون را تحویل میدهد.
- مجری تریبون را دست میگیرد و در حالی که همه منتظر خطبهی آقا هستند تریبون را به سید حسن خمینی تحویل میدهد. ظاهرا سید حسن تصمیمش را عوض کردهاست و میخواهد سخنرانی کند. این تغییر در برنامه جرقهای است در این انبار باروت چند میلیونی!
- حرفهای سید حسن را تقریبا نمیشنویم. صدای مردم از داخل میآید:
وصیت حاج احمد: پیروی از ولایت
مرگ بر موسوی
مرگ بر ضد ولایت فقیه
مرگ بر منافق
این کار به نظرم درست نمیآید. هر چند مردم را در عصبانیتشان کاملا محق میدانم ولی الان و به این وضع درست نیست. یا حداقل بعد از چند دقیقه شعار باید میگذاشتند حرفهایش را بزند.
جمعیت بیرون هم کم کم همراه میشوند.
سید حسن میگوید: جمعیت قلیلی نمیخواهند مردم زیادی که آمدهاند حرفها را بشنوند.
مردم این را که میشنوند، دیگر منفجر میشوند. حتی پیرمرد سیگاری ترک هم با وضعیت خسته و داغانی که دارد بلند میشود و یا علی! همه بلند میشوند و شروع میکنند به شعار دادن:
مرگ بر منافق
- دور و برم را نگاه میکنم: این جمعیت قلیلی که دارند شعار میدهند را نمیشود شمرد! آن قدر زیاد است که چشمها آخر جمعیت را نمیبیند.
ظاهرا مردم نمیتوانند تحمل کنند نوهی خمینی مقدسشان، این طوری باشد.
شعار جمعیت میشود:
این همه لشکر آمده / به عشق رهبر آمده
و این در این وضعیت یعنی اینکه: سید حسن خمینی تریبون را بده به رهبر و برو پی کارت.
- سید حسن خمینی میگوید: هنوز بیست سال نشده که امام فوت کرده و شما دارید این طور میکنید. اکوی بلندگوها هم به حسن جواب میدهند که : هنوز بیست سال نشده که امام فوت کرده و شما دارید این طور میکنید!
علی در گوش من میگوید: اگر رهبر این بار سکوت کند و چیزی به مردم نگوید، واقعا میشود گفت: سکوت نشانه رضاست!
- رهبر در خطبه اول از لزوم تقوا در اظهار نظر میگوید و مردم را توصیه میکند که در نسبتهایی که به افراد میدهید، آن چه که مطمئن هستید و میتوانید در دادگاه عدل الهی هم از آن دفاع کنید را بر زبان بیاورید.
- الان که دارم اینها را مینویسم احتمالا سید حسن خمینی دارد به خودش میگوید: یک عده قلیل را با اتوبوس آورده بودند تا مرا خراب کنند. و من هم دارم مینویسم که: ای سید! کاش از این خواب بیدار میشدید. خراب کردید! خراب!
Sorry. No data so far.