تقديم به نخبهی بيبصيرت علي. م.:
باز هم جنگ شده حيدريان صف بكشيد
رنج 72 در باديه ي تف1 بچشيد
باز هم شهر، گرو دست ابوموسي هاست
دورصد نخبه خط ضدً بصيرت بكشيد
***
خطً سه در وسط جبهه ي حق با باطل
نيست جز فتنه ي بد عاقبت بي حاصل
با عدو جبهه جدا ، يار ابوموسي نه!
ور نه بر راه خدا راه عدو شد حائل
***
واي بر هر كه در اين باديه كج مي راند
اشتباه از ولي و خويش محق مي داند
الك دهر تكانيده ورا روزي چند
صبر كن تا نگري تا چه زمان مي ماند
***
اشعري مسلك و بي غيرت و بي بنياديد!
عاقبت مذهب خود بر سر بازي داديد!
ژست هايي كه سر بازي روشن فكري
بگرفتيد نشان داد به باطل شاديد!
***
نشنيديد پسر فاصله گيرد از نوح
همسر لوط شود فتنه گر و كشته ي روح
شهر اسير هوس جعفر كذاب شود
فتنه از بيت بزرگان بشود تا مفتوح
***
هيچ ديديد كه تشويق شديد از دشمن
بي بصيرت شده بازي چه ي صد اهريمن
هيچ ديديد كه از كار شما شاد شدند
فتنه را دم زده در خانه و شهر و ميهن
***
نشنيديد و يا مصلحتي كور شديد؟
آتش فتنه ي هيزم كش اين گور شديد
گور تن، سنگ و لحد چين شده بر روح شما
ور نه از چيست چنين از ره حق، دور شديد؟
***
عمر سعد شماييد كه پيمان شكنيد!
پس دم از مردي و اخلاق و مروت مزنيد!
غير نامي كه ز ميراث پدر مانده به جا
هيچ كرديد كه بازيچه ي دشمن نشويد؟
***
مي رود قافله جا مانده شماييد هنوز
اشعث و اشعرياني كه به جاييد هنوز
عاقبت صبر كسان هم فوران خوهد كرد
دل به جذب اموي بسته و داريد هنوز؟
***
عاقبت مردم ما رنگ ولايت دارند
كينه از نخبه ي بي عين و بصيرت دارند
گوش بر فتنه ي از راه گريزان نكنند
تا كه از حيدر كرار هدايت دارند
***
باز پيچيد صدا ، رايحه ي روح الله
شمع گونه به طواف همه ي حزب الله
بانگ سيد علي خامنه اي بين حرم
تا كه بالا رفت هم چون رجز ثار الله
***
«ما كه از حضرت روح الله شاخص داريم
بر سر جنگ دو اسلام به پا استاديم
دشمني با همه مستكبر عالم داريم
اين علم برپاست تا پيرو مكتب باشيم»
***
كاروان از گذر حادثه رد خواهد شد
آخر قصه ي بوموسي بد خواهد شد
پرچم قافله بر مهدي موعود رسد
گرچه صد نخبه در اين مرحله رد خواهد شد
Sorry. No data so far.