دوشنبه 07 ژوئن 10 | 12:15

سید حسن «خمینی»

نه! سیدحسن هیچ اینها نیست، او یک شیخ زیبا است و نه بیشتر. اشتباه نشود قصد توهین ندارم. سیدحسن برای من یک موجود خنثی است و از این جهت بسیار متاسفم. سیدحسن را عده‌ای دوره کرده‌اند که نه شیفته‌ی او هستند و نه حاضرند نصیحتش کنند. تا وقتی نان در نوه‌ی امام بودن است با اویند؛ وگرنه پروژه‌های عبور از خمینی و فقه و اسلام ِ خشک ِ سنتی سالهاست کلید خورده و آیا سیدحسن این را نمی‌داند؟ یا اینکه دل خوش کرده به خاتمی و امثاله که بایستند جلوی «عبور از خاتمی‌ها و سیدحسن‌ها»؟


یک نفر صریح میگوید من امام را قبول ندارم – این بحث دیگرى است – خیلى خوب، پیروان امام و طرفداران امام با کسى که صریح بگوید من امام را قبول ندارم، راه او را غلط میدانم، حسابشان روشن است؛ اما اگر قرار است در خط امام، با اشاره‌ى انگشت امام، این انقلاب پیش برود، باید معلوم باشد، روشن باشد و مواضع امام بزرگوارمان بدرستى تبیین شود. نباید براى خوشامد این و آن، برخى از مواضع حقیقى امام را یا انکار کرد، یا مخفى نگه داشت.

[حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، نمازجمعه‌ی ۱۴ خرداد ۸۹]

سیدحسنی که هست:

سیدحسن از یک طرف در چنبره‌ی زبان و قلم سالوسان و بادنجان‌دورقاب‌چین‌هایی است که او را تا حد یک استاد و فقیه عالی‌قدر و تئوریسین می‌ستایند [که البته از وجود چنین استعدادی در خاندان امام بسیار خوشنودیم و حضرت حق را شاکر]، از طرف دیگر در حلقه‌ی یقه‌سفیدان اشرافی نظام گرفتار(؟) شده که علی‌الظاهر نزدیک‌ترین مراودات را با وی دارند؛ همان کسانی که شاید در اواخر عمر مرحوم حاج احمدآقا، مخاطب چنین انتقادات عتاب‌آلودی بودند.

سیدحسنی که باید:

سیدحسن نماینده‌ی فقه امام است؛ اگر فقیه باشد و بخواهد راه پدربزرگ را ادامه دهد.‌ سیدحسن نماینده‌ی ساده‌زیستی و سلوک اجتماعی امام است؛ اگر می‌خواهد چون پدربزرگش امام قلوب مردم باشد. و شاید ممتازترین وجه وجودی نوه‌ی امام این است که سیدحسن دشمن دشمنان ملت است. اما این سیدحسن‌ای که ما می‌بینیم و ما می‌شناسیم … فقه‌اش دشمن کدام متحجر است؟ (البته هنوز زود است و ان‌شاءالله که باشد)، ساده‌زیستی‌اش الگوی کدام مجاهد است؟ با مردم بودن‌اش کجا عیان است؟ دشمنی او ـ که باید ادامه‌دهنده‌ی راه پدربزرگ و پدر بزرگوارش علیهما سلام الله  باشد ـ با کیست و چگونه است و فریاد دادخواهی‌اش برای مستضعفین کی به گوش ما ‌رسیده؟

سیدحسنی که نیست:

من جای سیدحسن بودم، نه به عنوان یک فقیه که لااقل به عنوان کسی که کمی تاریخ خوانده، کسانی را که به خاطر جیفه‌ی دنیا حاضرند هرآینه مرا وانهند و سراغ دهر را بگیرند از اطرافم طرد میکردم و با مستضعفینی می‌نشستم که مرا به خاطر خودم و فقه‌ام و عمامه‌ام دوست داشته باشند. ظلم نیست این رفتار ایشان؟

سیدحسن و تذبذبِ آشکار

در صحنه‌ی دنیای پس از امام، یک مرزبندی آشکار وجود دارد: ولایت فقیه. در جبهه‌ی موافقان چندین جبهه موجود است و در مخالفان نیز هم‌چنین، اما این دو صف‌بندی در برابر یکدیگر «وحدت کلمه‌ی درونی‌شان» را حفظ می‌کنند. جای عجب اینجاست که کسی هم خود را از موافقان و نظریه‌پردازان اولی بداند و هم در مورد دومی‌ها سکوت کند و از حمایتشان نه تبری جوید. سیدحسن در دعوای مقبولیت و مشروعیت گرفتار آمده؛ چه بخواهد و چه نخواهد پابرهنه‌ای چون من به خودش اجازه می‌دهد در مورد نواده‌ی امام چنین قضاوت کند که او «ترس از عدم محبوبیت و عدم نفوذ دارد که تبرایش از دشمنان امام را آشکار نمیکند»، البته اگر «دشمن»ای دیده شده باشد!

واقعیت این است که این دوچهره‌گی هنگام بالاگرفتن دعوا یا می‌شود پیراهنی که از هر دو طرف می‌کشندش؛ یا شیئ‌ای دست‌وپاگیر که باید از بندش رست و به دعوا پیوست. چنان که خاتمیِ دوره‌ی دوم شده بود؛ تیغی بی‌هیچ برش و شیخی بی‌هیچ ریش. و زینت شیخ قبیله جز به ریش است؟

دوست دارم سیدحسن را چون برادرم خطاب کنم و بگویم: «برادر دل‌یک‌دله‌کن و مثل مَرد هزینه‌ی اعتقادت را بده». جمعه ـ همان جمعیت اندک و قلیل که ادب حالی‌شان نمیشود و دست توی دماغشان می‌کنند ـ به شما نشان دادند که می‌فهمند اخوی. یا رومی روم، یا زنگی زنگ.

پای منبر خلف صالح امام:

نباید براى خوشامد این و آن، برخى از مواضع حقیقى امام را یا انکار کرد، یا مخفى نگه داشت. بعضى اینجور فکر میکنند – و این فکر غلطى است – که براى اینکه امام پیروان بیشترى پیدا کند، کسانى که مخالف امام هستند، آنها هم به امام علاقه‌مند شوند، بایستى ما بعضى از مواضع صریح امام را یا پنهان کنیم یا نگوئیم یا کمرنگ کنیم؛ نه، امام هویتش، شخصیتش به همین مواضعى است که خود او با صریح‌ترین بیانها، روشن‌ترین الفاظ و کلمات، آنها را بیان کرد. همین‌ها بود که دنیا را تکان داد.

***

امام دعواى شخصى ندارد؛ اما در دائره‌ى مکتب، با قاطعیت کامل، جاذبه و دافعه‌ى خود را اعمال میکند. این یک شاخص عمده از زندگى امام و مکتب امام است. تولّى و تبرّى در عرصه‌ى سیاست هم باید تابع تفکر و فکر و مبانى اسلامى و مذهبى باشد؛ اینجا هم باید انسان ملاک و معیار را این قرار بدهد؛ ببیند خداى متعال از او چه میخواهد.

[حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، نمازجمعه‌ی ۱۴ خرداد ۸۹]

ما هنوز هم مشتاق بوی خمینی هستیم، آسیدحسن‌آقا

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.