رونوشت به نماینده ی بی بصیرت و بی ادب تهران
***
تاریخ: ۲۹/۳/۸۸ عنوان برنامه: خطبه های نماز جمعه تهران
زمینه بحث : سکینه الهی به هنگام تلاطم ها، صلح حدیبه
شخصیت های تاریخی مورد اشاره : پیامبر اکرم (ص)
متن بیانات :
این روزها از یک طرف به ایام ولادت باسعادت صدیقهى کبرا فاطمهى زهرا (سلام اللَّه علیها) متصل و مربوط است، و از یک طرف به ایام مغتنم و ذى قیمت ماه رجب؛ وقت ذکر است، وقت دعاست، وقت توجه است. این آیهاى که من تلاوت کردم، به مؤمنان بشارت میدهد و نزول سکینهى الهى را یادآورى میکند. سکینه یعنى آرامش در مقابل تلاطمهاى گوناگون روحى و اجتماعى. این آیه مربوط به حدیبیه است. در ماجراى حرکت پیامبر اکرم از مدینه به سمت مکه با چند صد نفر از یاران و اصحاب خود به قصد عمره – در سال ششم از هجرت – حوادثى پیش آمد که از چند جهت موجب طوفانى شدن دلهاى مؤمنان بود. از یک طرف، دشمنان با نیروى مجهزى آنها را محاصره کرده بودند؛ اینها از مدینه دور بودند – حدیبیه نزدیک مکه است – نیروهاى دشمن متکى به عقبهى مکه بودند، نیرو داشتند، سلاح داشتند، جمعیت زیاد داشتند؛ این یک طرف قضیه بود که موجب اضطراب میشد، موجب تشویش براى بسیارى از مؤمنین میشد؛ از طرف دیگر، پیغمبر اکرم بر طبق آن سیاست عظیم مکتوم الهى – که بعد براى همه آشکار شد – در مقابل کفارى که آمده بودند در مقابل او، در مواردى کوتاه آمد؛ گفتند اسم «رحمان و رحیم» را، «بسم اللَّه»، را از این نوشته حذف کنید، پیغمبر قبول کرد؛ و چند مسئله از این قبیل پبش آمد. این هم دلهائى را مشوش کرد، مضطرب کرد، به تردید انداخت.
در یک چنین مواردى که این اضطرابهاى گوناگون – چه به لحاظ مسائل شخصى، چه به لحاظ مسائل اجتماعى – براى مؤمنینِ به اسلام پیش مىآید، اینجا باید منتظر سکینهى الهى بود؛ آنوقت میفرماید: «هو الّذى انزل السّکینة فى قلوب المؤمنین»؛ خدا دلها را قرص کرد، آرامش به آنها داد، آنها را از تلاطمهاى روحى برحذر و برکنار داشت و مسلمانها از لحاظ روانى، به خاطر این آرامشى که خدا به آنها داد، آسوده شدند. آنوقت نتیجهى این سکینهى الهى و آرامش روحى این میشود که: «لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم»؛ آنوقت بذر ایمان در دل آنها عمیقتر میروید، نور ایمان دل آنها را بیشتر روشن میکند؛ ایمان آنها عمیقتر میشود. این است که براى یک مجموعهى مسلمان، مجموعهى مؤمن مهم است که به خدا حسن ظن داشته باشد، بداند که خدا کمککار اوست، بداند که خدا پشت سر رهپویان راه حق است. وقتى دلها قرص شد، گامها هم محکم میشود؛ وقتى گامها استوار شد، راه بهآسانى طى میشود، به هدف نزدیک میشود. (+)
***
تاریخ: ۱۵/۴/۸۸ عنوان برنامه: سالروز ولادت حضرت امیرالمومنین (ع)
زمینه بحث : وحدت مسلمین، مسئله وحدت، رفتار علوی
شخصیت های تاریخی مورد اشاره : امیرالمومنین (ع)
متن بیانات :
یک سطر از سطور کتاب قطور منقبت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) این است که این بزرگوار در طول این زندگى پرماجراى خود به چیزهائى اهتمام داشتند، از جمله عدالت و وحدت. اینها براى ما درس است. وحدت امت اسلامى براى امیرالمؤمنین مهم بود. استقرار عدالت در میان امت اسلامى هم براى امیرالمؤمنین مهم بود. حقطلبى آن بزرگوار در هر دو جا خود را نشان میدهد؛ هم در آنجائى که در پى عدالت دشوارترین آزمونهاى زندگى خود را تحمل میکند؛ آن سختیها را، آن مجاهدتهاى دشوار را، آن جنگهائى را که بر آن بزرگوار تحمیل شد -آن سه جنگ دوران کوتاه حکومت، که اینها را تحمل میکند؛ چون دنبال عدالت است. حق را در اینجا با قاطعیت تعقیب میکند- هم در آنجائى که امیرالمؤمنین به خاطر خدا، به خاطر مصالح اسلام، به خاطر وحدت مسلمانان، از حقى که براى خود او مسلّم است، چشمپوشى میکند و در مقام معارضه برنمىآید؛ اسلام را، مسلمانان را، جامعهى اسلامى را، وحدت اسلامى را پاس میدارد. (+)
***
تاریخ: ۲۹/۴/۸۸ عنوان برنامه: سالروز عید مبعث
زمینه بحث : سیره پیامبر اکرم (ص)، قانون گرایی
شخصیت های تاریخی مورد اشاره : پیامبر اکرم (ص)
متن بیانات :
بعد به دنبال آن تربیت قانونى است، انضباط قانونى. اولْعامل به همهى احکام اسلام، خودِ شخص نبى مکرم اسلام بود. از قول امالمؤمنین عایشه نقل شده است که سؤال کردند راجع به پیغمبر – اخلاق پیغمبر، رفتار پیغمبر – گفت: «کان خلقه القرآن»؛(۷) اخلاق او، رفتار او، زندگى او، تجسم قرآن بود. یعنى چیزى نبود که به او امر کند، خود او از آن غافل بماند. اینها همهاش براى ما درس است؛ اینها همه درس است. نه اینکه ما آن عظمت را با حقارتهاى خودمان بخواهیم مقایسه کنیم، آنجا قله است، ما در دامنهها داریم حرکت میکنیم؛ اما به سمت قله حرکت میکنیم؛ شاخص آنجاست، معیار آنجاست. (+)
***
تاریخ: ۵/۵/۸۸ عنوان برنامه: دیدار اعضای دفتر رهبری و سپاه حفاظت ولی امر
زمینه بحث : بصیرت
شخصیت های تاریخی مورد اشاره : امیرالمومنین (ع) ، اصحاب نهروان
متن بیانات :
بصیرت خودتان را بالا ببرید، آگاهى خودتان را بالا ببرید. من مکرر این جملهى امیرالمؤمنین را به نظرم در جنگ صفین در گفتارها بیان کردم که فرمود: «الا و لایحمل هذا العلم الّا اهل البصر و الصّبر».(۳) میدانید، سختى پرچم امیرالمؤمنین از پرچم پیغمبر، از جهاتى بیشتر بود؛ چون در پرچم پیغمبر دشمن معلوم بود، دوست هم معلوم بود؛ در زیر پرچم امیرالمؤمنین دشمن و دوست آنچنان واضح نبودند. دشمن همان حرفهائى را میزد که دوست میزند؛ همان نماز جماعت را که تو اردوگاه امیرالمؤمنین میخواندند، تو اردوگاه طرف مقابل هم – در جنگ جمل و صفین و نهروان – میخواندند. حالا شما باشید، چه کار میکنید؟ به شما میگویند: آقا! این طرفِ مقابل، باطل است. شما میگوئید: اِ، با این نماز، با این عبادت! بعضىشان مثل خوارج که خیلى هم عبادتشان آب و رنگ داشت؛ خیلى. امیرالمؤمنین از تاریکى شب استفاده کرد و از اردوگاه خوارج عبور کرد، دید یکى دارد با صداى خوشى میخواند: «أمّن هو قانت ءاناء اللّیل»(۴) – آیهى قرآن را نصفه شب دارد میخواند؛ با صداى خیلى گرم و تکان دهندهاى – یک نفر کنار حضرت بود، گفت: یا امیرالمؤمنین! به به! خوش به حال این کسى که دارد این آیه را به این قشنگى میخواند. اى کاش من یک موئى در بدن او بودم؛ چون او به بهشت میرود؛ حتماً، یقیناً؛ من هم با برکت او به بهشت میروم. این گذشت، جنگ نهروان شروع شد. بعد که دشمنان کشته شدند و مغلوب شدند، امیرالمؤمنین آمد بالاسر کشتههاى دشمن، همین طور عبور میکرد و میگفت بعضىها را که به رو افتاده بودند، بلندشان کنید؛ بلند میکردند، حضرت با اینها حرف میزد. آنها مرده بودند، اما میخواست اصحاب بشنوند. یکى را گفت بلند کنید، بلند کردند. به همان کسى که آن شب همراهش بود، حضرت فرمود: این شخص را میشناسى؟ گفت: نه. گفت: این همان کسى است که تو آرزو کردى یک مو از بدن او باشى، که آن شب داشت آن قرآن را با آن لحن سوزناک میخواند! اینجا در مقابل قرآن ناطق، امیرالمؤمنین (علیه افضل صلوات المصلّین) میایستد، شمشیر میکشد! چون بصیرت نیست؛ بصیرت نیست، نمیتواند اوضاع را بفهمد. (+)
***
تاریخ: ۱۲/۵/۸۸ عنوان برنامه: مراسم تنفیذ دهمین دوره ریاست جمهوری
زمینه بحث : مسجد ضرار
شخصیت های تاریخی مورد اشاره : منافقین
متن بیانات :
عظمت این انقلاب و عظمت این نظام و ریشهدارى نظام جمهورى اسلامى در حوادث این یکى دو ماه اخیر، بیشتر براى دشمنان جمهورى اسلامى آشکار شد. این ملت، ملت با ایمانى است؛ ملت هوشیارى است؛ ملت بااستعدادى است. با مسجد ضرار نمیشود این ملت را شکست داد. ما در تاریخ خودمان نمونههائى را از این داریم: «و الّذین اتّخذوا مسجدا ضرارا و کفرا و تفریقا بین المؤمنین و ارصادا لمن حارب اللَّه و رسوله».(۲) با تقلید از رهبر عزیز و عظیمالشأن انقلاب، امام بزرگوار ما، که از دل، از جان، با همهى وجود غرق در قرآن بود، نمیشود این مردم را فریب داد. این مردم دلشان به ایمان روشن است؛ این مردم آگاهند؛ جوانهاى ما آگاهند. این تجربهاى است براى دشمن. (+)
***
تاریخ: ۲۰/۶/۸۸ عنوان برنامه: خطبه های نماز جمعه تهران
زمینه بحث : سلوک سیاسی امیرالمومنین (ع)، جذب حداکثری
شخصیت های تاریخی مورد اشاره : امیرالمومنین (ع)، اصحاب صفین
متن بیانات :
در جنگ صفین قبل از آنى که جنگ شروع بشود، یک عدهاى همینطور پا به زمین میکوبیدند که امیرالمؤمنین چرا حمله نمیکنى؟ اصرار میکردند که حمله کن. امیرالمؤمنین فرمود: «فواللَّه ما دفعت الحرب یوما الاّ و انا اطمع ان تلحق بى طائفة فتهتدى بى»؛(۵) یعنى من دنبال جنگ نیستم، دنبال هدایتم؛ یک روز هم که درگیرى و برخورد را عقب مىاندازم، براى این است که شاید یک عدهاى دل به حقیقت بدهند، به راه صراط مستقیم بیایند. وقتى که مأیوس شدیم، دیدیم نه، کسى نمىآید، آن وقت شمشیر را میکشیم و جنگ را شروع میکنیم. (+)
زمینه بحث : سلوک سیاسی امیرالمومنین (ع)، اختلاف افکنی بین مسلمین
شخصیت های تاریخی مورد اشاره : امیرالمومنین (ع)، اصحاب جمل
متن بیانات :
دربارهى اهل جمل، در قضیهى جنگ جمل – که یکى از آزمایشهاى بسیار دشوار امیرالمؤمنین بود – فرمود: «انّ هؤلاء قد تمالئوا على سخطة امارتى»؛ اینها جمع شدند، دست به یکى کردند براى اینکه نسبت به این حکومتى که به امیرالمؤمنین رسیده است، خشم خود را آشکار کنند. «و سأصبر»؛ فرمود: من صبر خواهم کرد.اما تا کى؟ «ما لماخف على جماعتکم»؛(۶) آن وقتى که ببینم حرکت اینها دارد بین شما مسلمانها شکاف ایجاد میکند، اختلاف ایجاد میکند، برادران را در مقابل هم قرار میدهد، آن وقت وارد عمل خواهم شد و فتنه را علاج خواهم کرد؛ تا آن وقتى که ممکن است، صبر میکنم و با نصیحت رفتار میکنم. (+)
زمینه بحث : سلوک سیاسی امیرالمومنین (ع)
شخصیت های تاریخی مورد اشاره : امیرالمومنین (ع)
متن بیانات :
… سیاست امیرالمؤمنین هم، آمیختهى با معنویت است، آمیختهى با اخلاق است، اصلاً منشأ گرفتهى از معنویت على و اخلاق اوست… میفرماید: خداى متعال بر عالمان، بر دانایان عالم، تکلیف معین کرده است که بر سیرى ظالم و تهیدستى و گرسنگى مظلوم صبر نکنند، تحمل نکنند. اینهاست چیزهائى که امیرالمؤمنین را به سمت حکومت میکشاند، یا در مقابل کسانى که علیه او بغى میکنند، به مقاومت، به ایستادگى، به حتّى جنگ نظامى میکشاند؛ والّا حکومت براى امیرالمؤمنین ارزشى ندارد… در روش امیرالمؤمنین، مکارى و حیلهگرى و کارهاى کثیف و این چیزها وجود ندارد؛ پاکیزه است… رفتارهاى سیاسى امیرالمؤمنین. اولاً تا حد ممکن با مخالفان خودش، حتّى با دشمنان خودش مدارا کرد … (+)
***
تاریخ: ۲/۷/۸۸ عنوان برنامه: دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری
زمینه بحث : سکوت به هنگام فتنه صفین
شخصیت های تاریخی مورد اشاره : امیر المومنین (ع)، عمار یاسر، اصحاب صفین
متن بیانات :
در جنگ صفین ما از آن طرف عمار را داریم که جناب عمار یاسر دائم – آثار صفین را نگاه کنید – مشغول سخنرانى است؛ این طرف لشکر، آن طرف لشکر، با گروههاى مختلف؛ چون آنجا واقعاً فتنه بود دیگر؛ دو گروه مسلمان در مقابل هم قرار گرفتند؛ فتنهى عظیمى بود؛ یک عدهاى مشتبه بودند. عمار دائم مشغول روشنگرى بود؛ این طرف میرفت، آن طرف میرفت، براى گروههاى مختلف سخنرانى میکرد – که اینها ضبط شده و همه در تاریخ هست – از آن طرف هم آن عدهاى که «نفر من اصحاب عبد اللَّه بن مسعود …» هستند، در روایت دارد که آمدند خدمت حضرت و گفتند: «یا امیرالمؤمنین – یعنى قبول هم داشتند که امیرالمؤمنین است – انّا قد شککنا فى هذا القتال»؛(۱۵) ما شک کردیم. ما را به مرزها بفرست که در این قتال داخل نباشیم! خوب، این کنار کشیدن، خودش همان ضرعى است که یُحلب؛ همان ظهرى است که یُرکب! گاهى سکوت کردن، کنار کشیدن، حرف نزدن، خودش کمک به فتنه است. در فتنه همه بایستى روشنگرى کنند؛ همه بایستى بصیرت داشته باشند. امیدواریم انشاءاللَّه خداى متعال ما را و شما را به آنچه میگوئیم، به آنچه نیت داریم، عامل کند؛ موفق کند. (+)
***
تاریخ: ۱۵/۷/۸۸ عنوان برنامه: دیدار عمومی مردم چالوس و نوشهر
زمینه بحث : بصیرت، دشواری های صدر اسلام
شخصیت های تاریخی مورد اشاره : پیامبر اکرم (ص)، تابعین
متن بیانات :
یک مطلب راجع به مسائل کلى کشور و انقلاب عرض کنم. ببینید برادران و خواهران عزیز! خداى متعال به پیغمبرش در آن دوران دشوار مکه میفرماید: اى پیغمبر! من با بصیرت حرکت میکنم؛ «قل هذه سبیلى ادعوا الى اللَّه على بصیرة انا و من اتّبعنى»؛(۱) خودِ پیغمبر با بصیرت حرکت میکند، تابعان و پیروان و مدافعان فکر پیغمبر هم با بصیرت. این مال دوران مکه است؛ آن وقتى که هنوز حکومتى وجود نداشت، جامعهاى وجود نداشت، مدیریت دشوارى وجود نداشت، بصیرت لازم بود؛ در دوران مدینه، به طریق اولى. اینى که من در طول چند سال گذشته همیشه بر روى بصیرت تأکید کردهام، به خاطر این است که یک ملتى که بصیرت دارد، مجموعهى جوانان یک کشور وقتى بصیرت دارند، آگاهانه حرکت میکنند و قدم برمیدارند، همهى تیغهاى دشمن در مقابل آنها کند میشود. بصیرت این است. بصیرت وقتى بود، غبارآلودگى فتنه نمیتواند آنها را گمراه کند، آنها را به اشتباه بیندازد. اگر بصیرت نبود، انسان ولو با نیت خوب، گاهى در راه بد قدم میگذارد. شما در جبههى جنگ اگر راه را بلد نباشید، اگر نقشهخوانى بلد نباشید، اگر قطبنما در اختیار نداشته باشید، یک وقت نگاه میکنید مىبینید در محاصرهى دشمن قرار گرفتهاید؛ راه را عوضى آمدهاید، دشمن بر شما مسلط میشود. این قطبنما همان بصیرت است. (+)
***
تاریخ: ۱۵/۹/۸۸ عنوان برنامه: دیدار مردم به مناسبت عید غدیر
زمینه بحث : حق و مصلحت، سلوک سیاسی امیر المومنین (ع)
شخصیت های تاریخی مورد اشاره : امیرالمومنین (ع)
متن بیانات :
جوانى آن بزرگوار، الگوست براى جوانهاى امت اسلام؛ آنجور با صفا و صداقت و بصیرت، حقیقت را دیدن، شناختن، به دنبال آن دویدن، از آن با همهى وجود دفاع کردن، میدانهاى خطر را طى کردن، خطر را ندیده گرفتن و به هیچ انگاشتن، از راه صحیح یک سر سوزن منحرف نشدن، چشم به پیغمبر داشتن، «یحذو حذو الرّسول»؛(۹) دنبال پیغمبر قدم به قدم حرکت کردن، در مقابل امر الهى و اوامر پیغمبر تسلیم محض بودن، در عین حال لحظه به لحظه بر دانش خود افزودن، عمل را با علم خود منطبق کردن در همهى آنات زندگى. این، جوانى امیرالمؤمنین است. دورهى میانسالى و سالخوردگى امیرالمؤمنین هم مشحون از امتحانهاى دشوار، امتحانهاى عجیب و غریب است و در همهى اینها آن صبر عظیم، صبر جمیل؛ مصلحت اسلام را – آنجائى که مصلحت اسلام در خطر است – بر همه چیز ترجیح دادن، حتّى بر حق مسلّم خود. امیرالمؤمنین میتوانست آن وقتى که احساس میکرد حق او ضایع میشود، قیام کند؛ على که از کسى نمیترسید. او کسى بود که اگر جلو هم مىافتاد، مطمئناً کسانى دنبال او حرکت میکردند؛ اما «فأمسکت بیدى یدى حتّى رأیت راجعة النّاس قد رجعت عن الإسلام یدعون إلى محق دین محمّد (صلّى اللَّه علیه و آله)»(۱۰) میفرماید: دیدم انگیزههاى مخالف با اصل دین، دارد در دلها زنده میشود، دشمنانى هستند، مخالفینى هستند، میخواهند از موقعیت استفاده کنند، لذا من آمدم وسط میدان، از اصل دین دفاع کردم؛ از حق خود گذشتم و عبور کردم. مصلحت اسلام را اینجور با همهى وجود رعایت میکند. آن وقتى هم که نوبت حکومت و سیاست به حسَب تقدیر الهى به او میرسد، مردم مراجعه میکنند، اصرار میکنند، از آن حضرت میخواهند که زمام قدرت را در دست بگیرد، مقتدرانه وارد میدان میشود؛ «لایخاف فى اللَّه لومة لائم»؛(۱۱) از هیچ چیز نمیترسد، هیچ ملامتى او را از راه بر نمیگرداند. یک الگوى کامل؛ این امیرالمؤمنین است؛ این آن انسان والائى است که شیعه براى او این ارج و مقام را قائل است. این را خوب است همهى امت اسلامى توجه کنند. (+)
***
تاریخ: ۲۲/۹/۸۸ عنوان برنامه: دیدار با جمعی از روحانیون و طلاب
زمینه بحث : مباهله، اهمیت ابلاغ حق
شخصیت های تاریخی مورد اشاره : پیامبر اکرم (ص)، اهل بیت
متن بیانات :
روز مباهله، روزى است که پیامبر مکرم اسلام، عزیزترین عناصر انسانى خود را به صحنه مىآورد. نکتهى مهم در باب مباهله این است: «و انفسنا و انفسکم» در آن هست؛ «و نساءنا و نساءکم»(۱) در آن هست؛ عزیزترین انسانها را پیغمبر اکرم انتخاب میکند و به صحنه مىآورد براى محاجهاى که در آن باید مایز بین حق و باطل و شاخص روشنگر در معرض دید همه قرار بگیرد. هیچ سابقه نداشته است که در راه تبلیغ دین و بیان حقیقت، پیغمبر دست عزیزان خود، فرزندان خود و دختر خود و امیرالمؤمنین را – که برادر و جانشین خود هست – بگیرد و بیاورد وسط میدان؛ استثنائى بودن روز مباهله به این شکل است. یعنى نشان دهندهى این است که بیان حقیقت، ابلاغ حقیقت، چقدر مهم است؛ مىآورد به میدان با این داعیه که میگوید بیائیم مباهله کنیم؛ هر کدام بر حق بودیم، بماند، هر کدام بر خلاف حق بودیم، ریشهکن بشود با عذاب الهى. (+)
زمینه بحث : پیام رسانی واقعه کربلا، بیان حقیقت
شخصیت های تاریخی مورد اشاره : امام حسین (ع)، حضرت زینب
متن بیانات :
همین قضیه در محرّم اتفاق افتاده است به شکل عملى؛ یعنى امام حسین (علیه الصّلاة و السّلام) هم براى بیان حقیقت، روشنگرى در طول تاریخ، عزیزترین عزیزان خود را برمیدارد مىآورد وسط میدان. امام حسین (علیهالسّلام) که میدانست حادثه چه جور تمام خواهد شد؛ زینب را آورد، همسران خود را آورد، فرزندان خود را آورد، برادران عزیز خود را آورد. اینجا هم مسئله، مسئلهى تبلیغ دین است؛ تبلیغ به معناى حقیقى کلمه؛ رساندن پیام، روشن کردن فضا؛ ابعاد مسئلهى تبلیغ را این جورى میشود فهمید که چقدر مهم است. در آن خطبه «من رأى سلطانا جائرا مستحلّا لحرم اللَّه ناکثا لعهداللَّه … و لمیغیّر علیه بفعل و لا قول کان حقّا على اللَّه ان یدخله مدخله»؛(۲) یعنى وقتى او دارد فضا را به این شکل آلوده میکند، خراب میکند، باید یا با فعل یا با قول آمد روشنگرى کرد. و امام حسین (علیهالسّلام) این کار را انجام میدهد، آن هم با این هزینهى سنگین؛ عیالات خود، همسران خود، عزیزان خود، فرزندان امیرالمؤمنین، زینب کبرى، اینها را برمیدارد مىآید وسط میدان. (+)
زمینه بحث : مسئله منافقین، شک خواص
شخصیت های تاریخی مورد اشاره : پیامبر اکرم (ص)، امیرالمومنین (ع)، منافقین
متن بیانات :
مهمترین برههاى و زمان و مکانى که تبلیغ، آنجا معنا میدهد، جائى است که فتنه وجود داشته باشد. بیشترین زحمت در صدر اسلام و در زمان پیغمبر، زحمات مربوط به منافقین بود. بعد از پیغمبر، در زمان امیرالمؤمنین زحماتى بود که از درگیرى و چالش حکومت اسلامى با افرادى که مدعى اسلام بودند، به وجود مىآمد. بعد هم همین جور؛ در دوران ائمه (علیهمالسّلام) هم همین جور؛ دوران غبارآلودگى فضا. والّا آن وقتى که جنگ بدر هست، کار، دشوار نیست؛ آن وقتى که در میدانهاى نبرد حاضر میشوند، با دشمنانى که مشخص است این دشمن چه میگوید، کار دشوار نیست. آن وقتى مسئله مشکل است که امیرالمؤمنین در مقابل کسانى واقع میشود که اینها مدعى اسلامند و معتقد به اسلام هم هستند؛ اینجور نبود که معتقد به اسلام هم نباشند، از اسلام برگشته باشند؛ نه، معتقدند به اسلام، راه را غلط میروند، هواهاى نفسانى کار دستشان میدهد. این، مشکلترین وضع است که افراد را به شبهه مىاندازد؛ به طورى که اصحاب عبداللَّهبنمسعود مىآیند خدمت حضرت، میگویند «انّا قد شککنا فى هذا القتال»!(۱۱) چرا باید شک کنند؟ این شک خواص، پایهى حرکت صحیح جامعهى اسلامى را مثل موریانه میجود. اینى که خواص در حقایق روشن تردید پیدا کنند و شک پیدا کنند، اساس کارها را مشکل میکند. مشکل کار امیرالمؤمنین، این است. امروز هم همین است. امروز در سطح دنیا که نگاه کنید، همین جور است؛ در سطح داخل جامعهى خودمان که نگاه کنید، همین جور است. تبیین لازم است. (+)
***
تاریخ: ۱۹/۱۰/۸۸ عنوان برنامه: دیدار مردم قم در سالگر قیام ۱۹ دی
زمینه بحث : راه شناخت حق، پرچم حق، پرچم باطل، صفین
شخصیت های تاریخی مورد اشاره : امیرالمومنین (ع) ، عمار یاسر
متن بیانات :
ببینید در جنگ صفین، امیرالمؤمنین در مقابل کفار که قرار نداشت؛ جبههى مقابل امیرالمؤمنین جبههاى بودند که نماز هم میخواندند، قرآن هم میخواندند، ظواهر در آنها محفوظ بود؛ خیلى سخت بود. کى باید اینجا روشنگرى کند و حقائق را به مردم نشان دهد؟ بعضى ها حقیقتاً متزلزل میشدند. تاریخ جنگ صفین را که انسان میخواند، دلش میلرزد. در این صف عظیمى که امیرالمؤمنین به عنوان لشکریان راه انداخته بود و تا آن منطقه ى حساس – در شامات – در مقابل معاویه قرار گرفته بود، تزلزل اتفاق مىافتاد؛ بارها این اتفاق افتاد؛ چند ماه هم قضایا طول کشید. یک وقت خبر مىآوردند که در فلان جبهه، یک نفرى شبهه اى برایش پیدا شده است؛ شروع کرده است به اینکه آقا ما چرا داریم میجنگیم؟ چه فایده دارد؟ چه، چه. اینجا اصحاب امیرالمؤمنین – یعنى در واقع اصحاب خاص و خالصى که از اول اسلام با امیرالمؤمنین همراه بودند و از امیرالمؤمنین جدا نشدند – جلو مىافتادند؛ از جمله جناب عمار یاسر (سلام اللَّه علیه) که مهمترین کار را ایشان میکرد. یکى از دفعات عمار یاسر – ظاهراً عمار بود – استدلال کرد. ببینید چه استدلالهائى است که انسان میتواند همیشه اینها را به عنوان استدلالهاى زنده در دست داشته باشد. ایشان دید یک عدهاى دچار شبهه شدهاند؛ خودش را رساند آنجا، سخنرانى کرد. یکى از حرفهاى او در این سخنرانى این بود که گفت: این پرچمى که شما در جبههى مقابل مىبینید، این پرچم را من در روز احد و بدر در مقابل رسول خدا دیدم – پرچم بنى امیه – زیر این پرچم، همان کسانى آن روز ایستاده بودند که امروز هم ایستاده اند؛ معاویه و عمروعاص. در جنگ احد، هم معاویه، هم عمروعاص و دیگر سران بنى امیه در مقابل پیغمبر قرار داشتند؛ پرچم هم پرچم بنىامیه بود. گفت: اینهائى که شما مى بینید در زیر این پرچم، آن طرف ایستادهاند، همینها زیر همین پرچم در مقابل پیغمبر ایستاده بودند و من این را به چشم خودم دیدم. این طرفى که امیرالمؤمنین هست، همین پرچمى که امروز امیرالمؤمنین دارد – یعنى پرچم بنىهاشم – آن روز هم در جنگ بدر و احد بود و همین کسانى که امروز زیرش ایستادهاند، یعنى علىبنابىطالب و یارانش، آن روز هم زیر همین پرچم ایستاده بودند. از این علامت بهتر؟ ببینید چه علامت خوبى است. پرچم، همان پرچم جنگ احد است؛ آدمها همان آدمهایند، در یک جبهه. پرچم، همان پرچم جنگ احد است؛ آدمها همان آدمهایند در جبههى دیگر، در جبههى مقابل. فرقش این است که آن روز آنها ادعا میکردند و معترف بودند و افتخار میکردند که کافرند، امروز همانها زیر آن پرچم ادعا میکنند که مسلمند و طرفدار قرآن و پیغمبرند؛ اما آدمها همان آدمهایند، پرچم هم همان پرچم است. خوب، اینها بصیرت است. اینقدر که ما عرض میکنیم بصیرت بصیرت، یعنى این. (+)
***
تاریخ: ۲۹/۱۰/۸۸ عنوان برنامه: دیدار با اعضای شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی
زمینه بحث : زمان شناسی، سکوت نا به هنگام
شخصیت های تاریخی مورد اشاره : امام حسین (ع)، مردم کوفه
متن بیانات :
لحظه را باید شناخت، نیاز را باید دانست. فرض بفرمائید کسانى در کوفه دلهاشان پر از ایمان به امام حسین بود، به اهلبیت محبت هم داشتند، اما چند ماه دیرتر وارد میدان شدند؛ همهشان هم به شهادت رسیدند، پیش خدا هم مأجورند؛ اما کارى که باید بکنند، آن کارى نبود که آنها کردند؛ لحظه را نشناختند؛ عاشورا را نشناختند؛ در زمان، آن کار را انجام ندادند. اگر کارى که توابین در مدتى بعد از عاشورا انجام دادند، در هنگام ورود جناب مسلم به کوفه انجام میدادند، اوضاع عوض میشد؛ ممکن بود حوادث، جور دیگرى حرکت بکند. شناسائى لحظهها و انجام کار در لحظهى نیاز، خیلى چیز مهمى است. (+)
***
تاریخ: ۶/۱۲/۸۸ عنوان برنامه: دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری
زمینه بحث : اهمیت توجه به خواست مردم، الویت عامه بر خاصه
شخصیت های تاریخی مورد اشاره : امیرالمومنین (ع) ، مالک اشتر
متن بیانات :
یکى از مسائل، همین مسئلهى نقش مردم و حضور مردم است – این خیلى چیز بااهمیتى است – که یکى از مظاهر عمدهى آن، انتخابات است. لذا در نظام جمهورى اسلامى، انتخابات یک امر واقعى است؛ یک چیز شکلى و صورى نیست. اینجور نیست که بخواهیم از دیگران تقلید کنیم؛ که چون دیگران به نام دموکراسى انتخابات دارند، ما هم انتخابات داشته باشیم؛ نه، انتخابات یک امر واقعى است براى دخالت دادن نظر مردم و رضاى عامه؛ همانى که در فرمان معروف امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) به مالک اشتر هست که: رضاى عامه را بر سُخط خاصه ترجیح بده، و نترس از سُخط خاصه به خاطر رضاى عامه. (+)
***
تاریخ: ۱/۲/۸۹ عنوان برنامه: دیدار گروه کثیری از پرستاران نمونه کشور
زمینه بحث : بصیرت، اهمیت بیان حقیقت پس از واقعه عاشورا، مردود شدن متظاهران
شخصیت های تاریخی مورد اشاره : حضرت زینب
متن بیانات :
آنچه که از بیانات زینب کبرى باقى مانده است و امروز در دسترس ماست، عظمت حرکت زینب کبرى را نشان میدهد. خطبهى فراموش نشدنى زینب کبرى در بازار کوفه یک حرف زدن معمولى نیست، اظهارنظر معمولى یک شخصیت بزرگ نیست؛ یک تحلیل عظیم از وضع جامعهى اسلامى در آن دوره است که با زیباترین کلمات و با عمیقترین و غنىترین مفاهیم در آن شرائط بیان شده است. قوّت شخصیت را ببینید؛ چقدر این شخصیت قوى است. دو روز قبل در یک بیابان، برادر او را، امام او را، رهبر او را با این همه عزیزان و جوانان و فرزندان و اینها از بین بردهاند، این جمع چند ده نفرهى زنان و کودکان را اسیر کردهاند، آوردهاند در مقابل چشم مردم، روى شتر اسارت، مردم آمدهاند دارند تماشا میکنند، بعضى هلهله میکنند، بعضى هم گریه میکنند؛ در یک چنین شرائط بحرانى، ناگهان این خورشید عظمت طلوع میکند؛ همان لحنى را به کار میبرد که پدرش امیرالمؤمنین بر روى منبر خلافت در مقابل امت خود به کار میبرد؛ همان جور حرف میزند؛ با همان جور کلمات، با همان فصاحت و بلاغت، با همان بلندى مضمون و معنا: «یا اهل الکوفه، یا اهل الغدر و الختل»؛ اى خدعهگرها، اى کسانى که تظاهر کردید! شاید خودتان باور هم کردید که دنبالهرو اسلام و اهلبیت هستید؛ اما در امتحان اینجور کم آوردید، در فتنه اینجور کورى نشان دادید. «هل فیکم الّا الصّلف و العجب و الشّنف و الکذب و ملق الاماء و غمز الاعداء»؛ شما رفتارتان، زبانتان با دلتان یکسان نبود. به خودتان مغرور شدید، خیال کردید ایمان دارید، خیال کردید همچنان انقلابى هستید، خیال کردید همچنان پیرو امیرالمؤمنین هستید؛ در حالى که واقع قضیه این نبود. نتوانستید از عهدهى مقابلهى با فتنه بربیائید، نتوانستید خودتان را نجات دهید. «مثلکم کمثل الّتى نقضت غزلها من بعد قوّة انکاثا»؛ مثل آن کسى شُدید که پشم را میریسد، تبدیل به نخ میکند، بعد نخها را دوباره باز میکند، تبدیل میکند به همان پشم یا پنبهى نریسیده. با بىبصیرتى، با نشناختن فضا، با تشخیص ندادن حق و باطل، کردههاى خودتان را، گذشتهى خودتان را باطل کردید. ظاهر، ظاهر ایمان، دهان پر از ادعاى انقلابیگرى؛ اما باطن، باطن پوک، باطن بىمقاومت در مقابل بادهاى مخالف. این، آسیبشناسى است. (+)
***
تاریخ: ۱۴/۳/۸۹ عنوان برنامه: خطبه های نماز جمعه در حرم امام (ره)
زمینه بحث : میزان حال فعلی افراد
شخصیت های تاریخی مورد اشاره : امیرالمومنین (ع)، طلحه، زبیر
متن بیانات :
یک نکتهى اساسى دیگر در مورد خط امام و راه امام این است که امام بارها فرمود قضاوت در مورد اشخاص باید با معیار حال کنونى اشخاص باشد. گذشتهى اشخاص، مورد توجه نیست. گذشته مال آن وقتى است که حال فعلى معلوم نباشد. انسان به آن گذشته تمسک کند و بگوید: خوب، قبلاً اینجورى بوده، حالا هم لابد همان جور است. اگر حال فعلى اشخاص در نقطهى مقابل آن گذشته بود، آن گذشته دیگر کارائى ندارد. این همان قضاوتى بود که امام امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) با جناب طلحه و جناب زبیر کرد. شما باید بدانید طلحه و زبیر مردمان کوچکى نبودند. جناب زبیر سوابقى درخشان دارد که نظیر آن را کمتر کسى از اصحاب امیرالمؤمنین داشت. بعد از به خلافت رسیدن جناب ابىبکر، در همان روزهاى اول، پاى منبر ابىبکر چند نفر از صحابه بلند شدند، اظهار مخالفت کردند، گفتند: حق با شما نیست؛ حق با علىبنابىطالب است. اسم این اشخاص در تاریخ ثبت است. اینها چیزهائى نیست که شیعه نقل کرده باشد؛ نه، این در همهى کتب تواریخ ذکر شده است. یکى از آن اشخاصى که پاى منبر جناب ابىبکر بلند شد و از حق امیرالمؤمنین دفاع کرد، زبیر است. این سابقهى زبیر است. مابین آن روز و روزى که زبیر روى امیرالمؤمنین شمشیر کشید، فاصله بیست و پنج سال است. حالا برادران اهل سنت از طرف طلحه و زبیر اعتذار میکنند، میگویند آنها اجتهادشان به اینجا منتهى شد؛ خیلى خوب، حالا هر چى. ما راجع به اینکه آنها در مقابل خداى متعال چه وضعى دارند، الان در مقام آن نیستیم؛ اما امیرالمؤمنین با اینها چه کرد؟ جنگید. امیرالمؤمنین از مدینه لشکر کشید، رفت طرف کوفه و بصره، براى جنگ با طلحه و زبیر. یعنى آن سوابق محو شد، تمام شد. امام ملاکش این بود، معیارش این بود. (+)
Sorry. No data so far.