اللهم انک تعلم انه لم یکن الذی کان منا منافسة فی سلطان و لا التماس شی ء من فضول الحطام ولکن لنرد المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک، فیامن المظلومون من عبادک و تقام المعطلة من حدودک
الزامات نقد
امر به معروف و نهي از منكر در عرصه ي عمومي يكي از واجبات سياسي در حكومت ديني است. كنش هاي سياسي افراد و نقد و انتقادات آن ها اگر در چارچوب گفتمان انقلاب اسلامي، با رعايت حدود و شرايط امر به معروف و نهي از منكر، عدم توهين، عدم خودنمايي، عدم وجود غرض ورزي، عدم تخطئه مخاطب و فروكاستن همه اقدامات او به موارد منفي، رعايت مصالح حكومت ديني و در راس آن حفظ نظام – كه اوجب واجبات است – با اطلاع و اشراف به موضوع و عدم پر كردن پازل دشمن صورت بگيرد عمل به وظيفه سياسي است. درون گفتماني بودن اين نقد چنان كه در جريان شناسي نقد گفتم بايد از فحواي شيوه انتقاد فهميده شود. بر اين اساس توجيهاتي نظير اين كه همه موارد مثبت را مي گويند ما فقط ضعف ها را بگوييم، يا زدن بعضي از حرف ها ولو حق در قالبي كه مورد سوء استفاده دشمن يا ضربه به اصل نظام تلقي شود، بزرگ كردن منكرها كوچك و ناديده گرفتن منكرهاي بزرگ، خارج از چهارچوب هاي نگاه اسلام شيعي است.
اصل اصول است نه چهره ها
بر اين مبنا ملاك تصميم گيري و ارزيابي و نقد، اصول ديني و نه چهره هاست (الا ان الحق لا يعرف باقدار الرجال و لكن اعرف حق تعرف اهله)، افراد با هر درجه علمي، منزلت اجتماعي و سوابق، بر اساس همين معيارها مورد نقد و ارزيابي قرار مي گيرند. بر اين اساس خطوط و جريان هاي سياسي درون حاكميت تنها و تنها بر اساس پايبندي به اصول در زمان حال و نه هيچ شاخص ديگري نظير سابقه، انتساب به چهره ها و… مورد ارزيابي قرار مي گيرند. «خود و ديگري» و به عبارتي ديگر «خودي و غيرخودي» بر همين مبنا شكل مي گيرد.هر تقسيم بندي ديگر بر اساس افراط و تفريط، جناح بندي هاي سياسي، فرهمندي افراد و… پذيرفتني نيست، اصالت ندارد و امت اسلامي به مثابه امت اوسط (وجعلناكم امه وسطا) در هيچ كدام از اين چارچوب ها نمي گنجد(اليمين و الشمال مضله طريق الوسطي هي الجاده) نقد هم نه به عنوان يك جايگاه(نظير آن چه بعضي روشن فكران مي گويند) كه به عنوان تكليف بسته به تحقق شرايط آن به ميان مي آيد.
آفت ها و آسیب های تقد
طبيعي است كساني كه بخواهند به اين چارچوب ها وفادار باشند، مورد برخورد صاحب منفعت هاو مافياي قدرت و ثروت و اطلاع رساني قرار مي گيرند. سختي ها و مرزهاي مهم اين مسئله نيز به گونه اي است كه گاه عده اي توانايي تشخيص تقسيمات اعتباري بي مبناي دو گروه نظير چپ و راست را با مواقع صف بندي حق و باطل را نخواهند داشت، به پر كردن پازل دشمن ولو با نيت صالح مي پردازند، يا از ترس افتادن در دام يك گروه در مواجهه ي حق و باطل به دوپهلوگويي زدن دو طرف ولو موضع زدن يك گروه نباشد يا ميزان جرم دو طرف برابر نباشد، مي پردازند.
تجربه نقد درون گفتمانی در جمهوری اسلامی
تجربه نقد در تاريخ جمهوري اسلامي از اين آفت ها و آسيب ها مبرا نيست، صف بندي ها نه بر اساس اصول يا اختلاف سليقه در شيوه پاي بندي و حركت در مسير اصول كه در بسياري از موارد بر اساس روابط و منافع شكل مي گيرد و انتقاد از معضل مغرضانه بودن، جاهلانه بودن و غيرمنصفانه بودن رنج مي برد. در موارد معدودي هم كه گروه ها و افرادي اندك تلاش به عمل به اين وظيفه در چارچوب اصول مي نمايند، با برخوردهاي مخاطبين نقد مواجه مي شوند يا انگ هايي نظير سياسي بودن، غرض ورزي داشتن و… مواجه مي شوند. در اين قاموس، يا بايد فردي را تا حد معصوم شماردن ستايش كرد، يا در جبهه مقابل قرار گرفت. وگرنه با كوچك ترين انتقادها موج تهمت و تخريب آغاز شده و منتقد با هر ابزاري به بيرون از جبهه انقلاب هل داده مي شود. حال اگر منتقد بصيرت كسب نكرده باشد، يا در يك لحظه تصميم اشتباهي بگيرد، كاتاليزور اين فرايند خواهد شد.
سرنوشت واضع نقد درون گفتمانی
نظام يك بار در دوران دولت سازندگي و يك بار در دولت نهم و دهم به صورتی متفاوت با اين چالش مواجه شد. پيروزي افرادي با تكرار شعارهاي انقلاب بر جريان هاي تجديدنظر طلب در اصل انقلاب و موج تهمت و تخريب از طرف جريان هاي تجديدنظر طلب دايره نقد درون گفتماني را تنگ كرد. چنان كه واضع اين تئوري (عماد افروغ) به خاطر انتقاد از موارد ضعف دولت نهم با فضاسازي بعضي سايت ها و جناح ها و به بيرون هل داده شد ، البته بعضي از آسيبهاي فرايند نقد ايشان مثل عدم عدم درون گفتماني بودن نقد در بروز بيروني، عدم تاكيد كافي به نقاط مثبت كنار نقاط منفي، اصالت دادن به جايگاه روشن فكر به عنوان منتقد و…. كار را به جايي رساند كه علي رغم كارنامه درخشان ايشان در مبارزه با تجديدنظر طلبان و غربزدگان در دوران سازندگي و اصلاحات، مسير نقد ايشان از انتقادات به حق به برخي ضعف هاي موجود در دولت و اصول گرايان تا گرفتن مواضعي غير قابل پذيرش بعد از انتخابات دوره دهم رياست جمهوري تغيير جهت دهد.
راهی که علی مطهری رفت….
روند طي شده براي كانديداي ائتلاف حاميان دولت، علي مطهري هم از اين روند جدا نبود، ايشان كه امتيازاتي نظير مبناي فلسفي ، گذاشتن عمر بر گرداوري آثار شهيد مطهري، مواضع روشن سياسي در دوران حاكميت تجديد نظر طلبان، حمايت از اقدامات مثبت دولت نظير پافشاري بر حقوق هسته اي، تكرار مواضع امام راحل در سياست خارجي، دفاع از مواضع دراجلاس دوربان 2، دفاع از سفر هاي استاني را داشت به انتقادات به حقي نظير مذاكره با آمريكا، حضور ديدگاه هاي ليبرال در عرصه فرهنگ، نحوه رابطه ي مجلس و دولت و… پرداخت. شروع شدن همان موج تخريبي از يك سو و بعض مواضع آقاي مطهري به ويژه در نزديكي به انتخابات دوره دهم رياست جمهور براين روند و غبارآلودگي افزود. البته موضع انتخاباتي در مورد رسيدن به مصاديق در چارچوب اصول در نهايت تصميم شخصي فرد است و آن چه بحران واقعي شد مواضع و مسائل بعد از انتخابات بود.
وقتی شرایط تغییر می کند….
انتخابات دهم رياست جمهوري با همه حواشي حامل يك واقعه مهم بود، صف بندي بر سر آرمان هاي انقلاب و اصل انقلاب بعد از اعلام نتايج، كه با شكستن چارچوب هاي قانوني و نفي اصول اوليه انقلاب از روزهاي اول طرح توهم تقلب، فضا را دگرگون كرد. فتنه عليه اصل نظام صورت بندي شد و تقسيم بندي هايي نظير چپ و راست، اصول گرا و اصلاح طلب و… شكسته شد، ديگر حتي موسوي و احمدي نژاد طرف دعوا نبودند دعوا سر مسائل بنيادي تري رفت. در اين فضا و هجمه همه جانبه دشمن براي تحقق فتنه عميق، مردود شدن جمع كثيري از نخبگان با بازي در پازل دشمن در قالب بازوي فتنه يا سكوت اساسا صورت مسئله را تغيير داد.
خط سه در وسط جبهه حق با باطل….
در اين ميان عده اي به چارچوب هاي اصلي نظام وفادار نماندند، عده اي وفادار ماندند اما با عدم درك تغيير شرايط همان روند گذشته را اختيار كردند، عده اي به صورت كامل يك طرف مسئله را صرفا پذيرفتند، يك عده نيز ضمن اذعان و پي گيري اشتباهات جبهه خودي به مبارزه با فتنه و معصيت اكبر پرداختند و نگذاشتند مكسائل اصلي و قرعي شود. مشكل همين جاست: عدم درك تغيير شرايط، ديگر چپ و راستي وسط نبود كه خط سوم شدن اصل باشد، دعوا سر اصل انقلاب بود. هم فتنه گران هم دولت و نیروهای نظامی اشتباه داشتند، اما يكي عامل فتنه بود و يكي اشتباه يا سوء تدبير، که بخشی از ان در شرایط فتنه گون طبیعی نیز هست. يك عده از نخبگان همين را نتوانستند تقسيم و هضم كنند. اين عده با وجود آن كه دچار مسئله كليدي يعني خروج از نظام نشده بودند و حتي بعضا انتقاداتي را چه قبل و چه بعد از انتخابات خطاب به فتنه گران انجام داده بودند، اما وزن يك سان دادن به اشتباهات دو طرف كه احتمالا به نيت دغدغه به حق در دام يك جناح نيفتادن انجام شد، بزرگ كردن اشتباهات و يا سوء تدبيرها تا حد خودفتنه در فضايي كه دشمن همه توان خويش را عليه نظام بسيج كرده بود فضايي را رقم زد، كه انتقادات اين دوستان پازل دشمن را پر كند . انتقاداتی که می توانست با اصلاح در روش به اصلاح نظام بینجامد بازیچه فتنه گران شد.
روند انتقادات علی مطهری
معتقدم انتقادات علي مطهري از همين سنخ بود. وي كه هم در برابر نتيجه قانوني انتخابات با وجودي كه برخلاف رايش بود، تسليم شد، هم قبل از انتخابات به موضع روشن فكري موسوي حمله كرد و به فيلم تبليغاتي مهدي كروبي اعتراض نمود، حتي به نقد موضع معترضين پرداخت اما با بزرگ كردن اشتباهات احمدي نژاد در حد عامل فتنه، بزرگ كردن بيش از حد حادثه كوي و كهريزك و برخوردها در حد مسائل درون فتنه(بر خلاف نگاه ديني که الفتنه اشد من القتل) كه در قالب عبارات مختلف مدام تكرار شد، – جناياتي كه گرچه به جاي خود بايد محكم پي گيري شوند اما در مقابل معصيت و عصيان اكبر كوچك اند-، انتقادات نرم و نازك از فتنه گران و محاربين و انتقادات تند و آتشين علني از دولت، نيروهاي انتظامي-امنيتي و افراد وفادار مانده به نظام مثلا صرف لغزش سياسي خواندن خروج كنندگان بر حكومت، خلط آزادي بيان با آزادي فتنه و توطئه و انتقاد از بسته شدن مطبوعاتي كه صريحا در حال هدايت فتنه و کودتای سبز بودند، تقليل دادن فتنه گري اقلیت معترض و معارض با نظام به دعوای میان دو جناح و نسبت دادن افراطي گري به دو طرف، فضايي را رقم زد كه انتقادات ايشان پازل دشمن را پر كند. البته در اين ميانه برادر ايشان محمد مطهري هم با دست به قلم شدن به مبناي امام راحل در اين مورد كه هرگاه دشمن كار شما را تاييد كند، داريد اشتباه مي كنيد. فرصت غبارآلوده تر شدن فضا را فراهم كرد.
وقتی دو پهلو حرف زدن فتنه می سازد…
واقعيت اين است كه جبهه انقلاب از حذف هيچ كس از اين جبهه خوش حال نمي شود. اما براي خوشامد كسي نبايد از نهي از منكر عقب نشست، اتفاق افتاده در حرم امام نيز از اين مسئله به دور نيست. كسي نيست كه در طول 10-12 سال گذشته فاصله معني دار بيت امام با خط امام، جناحي شدن آن و سكوت در مقابل انحرافات و هجمه هاي هم جناحي ها در مقابل خط امام را پي گيري نكرده باشد و برنياشفته باشد، مواضع مبهم در طول دوران فتنه و دل جويي از فتنه گران بر خشم ملت افزود. فارغ از قضاوت ارزشي در مورد برخورد صورت گرفته با سيد حسن مصطفوي در حرم امام خميني، موضع گيري دو پهلوي آقاي مطهري در اين مورد كه حتي به طور غير مستقيم از دو جمله كودك عزيز كرده و تطبيق تاريخي با صدر اسلام آن حمله به رهبري برداشت مي شد، و باز به تكرار همان مواضع پسا انتخاباتي آقاي مطهري به اضافه جملات دوپهلو با ضماير نامشخص، حتي تا خطاب تطبيق دهندگان با تاريخ اسلام به عمر سعد اختصاص يافت كه با استقبال رسانه هاي بيگانه هم مواجه شد. با نتايج اين بي بصيرتي قطعا ديگر سكوت در مورد مواضع آقاي مطهري به صلاح نبود و اين جانب در متن منظومي در مورد اقدامات ايشان سخن گفتم. و منطق ايشان در جايگاه بي جا قائل شدن براي افراد به صرف اتساب خوني سرنوشت افرادي چون پسر نوح همسر لوط جعفر كذاب و عدم بازيچه شدن دشمن را محكوم كردم.
این مرد را سانسور کردند!
از اقدامات دشمن به كارگيري همه ظرفيت ها براي منحرف كردن كليدهاي اصلي رهبري است. در شرايطي كه در بزرگ ترين نمازجمعه تاريخ اسلام رهبر در سخنراني مهم و تاريخي، با طرح امام به عنوان شاخص شناخت اسلام ناب، به بازخواني شاخص هاي خط امام پرداختند، و از ضرورت طرح جامع و بدون سانسور امام، نفي امام منهاي خط امام يا ادعاي خط امام بدون پاي بندي به آن، ضرورت بازخواني خود متن امام و اسلام ناب، اوجب واجبات بودن صيانت از جمهوري اسلامي، دفاع از جمهوريت در چارچوب اسلاميت، ضرورت اعمال جاذبه و دافعه در چارچوب مكتب با قاطعيت كامل، ضرورت جبهه بندي عملي با استكبار، ضرورت محاسبات معنوى و الهى در تصميمگيرىها تدابير، رعايت همه جانبه تقوا، حتي در برخورد با دشمن، حفظ هويت جهاني انقلاب اسلامي، ملاك بودن حال افراد و…. سخن گفتند و « جوانان، اهل فكر و تحقيق، طلاب، دانشجويان،» را به كار روي اين مبانى و توضيح و تبيين درست آن فراخواندند، دشمن موارد انحرافي را مطرح كند. و نخبگان ما به له و عليه آن مشغول شوند و اصل مسئله كه سخن رهبري است گم شود.
جبهه انقلاب حرکت جدید می خواهد
من با اين عبارت آقاي مطهري كه «جامعه ما… تشنه يك گروه سوم است.» موافقم. اصلاح طلبي درون چارچوب نظام اسلامي از اوجب واجبات امروز نظام است، ا اما اين گروه سوم نبايد بين حق و باطل ژست روشن فكريبگيرد، نبايد درون گفتماني بودن نقد او درك نشود، گرچه نبايد به مصلحت انديشي هاي كاذب نيز دچار شود. در يادداشت اين جبهه هم كيهان مي خواهد هم رجا اما اصلاح شده گفتم اين جبهه احتياج به طرح مسائلي جمعي و مورد توافق براي جمع كردن جبهه انقلاب بيايد نتظير كاري كه شيخ فضل الله براي اتحاد مشروعه خواهان كرد. اصلاح طلبان بيرون گفتمان انقلاب و تجديد و تجديد نظر طلب از نظام خارج شدند و فاتحه اين جريان سياسي خوانده شد، ما احتياج به اصول گراياني داريم كه اصول گرايانه و ولايت مدارانه نه بر اساس فردمحوري، امروز ما را بر اساس فردايي كه انقلاب اسلامي نويد دهنده آن است نقد و اصلاح کنند.
دعوای ما سر اصول است!
ديروز به تذكر عزيزي بارها متن سخنراني رهبري به ويژه در مورد آن بخش كه جوانان انقلابى و مؤمن و عاشق امام را به عدم تجاوز و تعدي حتي در مورد قضاوت به دشمن فراخواندند و متن منظوم خود را خواندم، و به مقايسه اين دو پرداختم. بر اين اساس در قضاوت بايد درست همانى كه حق است، صدق است و در دادگاه عدل الهى ميتوان راجع به آن توضيح داد، بايد گفته شود، نه بيشتر ، بر اين مبنا شيوه انتقاد و بصيرت، ايفاي نقش خط سه نه ميان جناح هاي درون انقلاب كه ميان حق و باطل، مواجهه با نقد با مبنای روشن فكري و پر كردن پازل دشمن محكوم است و اگر چیزی فراتر از آن ولو به زبان شعر پذيرفته و قابل اغماض باشد و بار حقوقي نداشته باشد، از اخلاق اسلامی و انقلابی به دور است و باید از مخاطب ان -آقای مطهری- عذرخواهی کرد و حلالیت طلبید و هر مطلب ولو يك دنيا تحسينش كنند و ولو توهم انقلابي گري در مور دآن برود اگر سر سوزني با رهبري ولایی زاويه داشته باشد نپذيرفتني است. دعواي ما سر اصول است نه معامله سياسي، موقعي كه آن نظم نوشته مي شد، به جمله رهبري توجه شده بود اما با توجه به نكات پيش گفته معارض به حساب نمي امد. اما با مشخص شدن فضا، انتشار نامه آقاي مطهري مبني بر پذيرش رهبري وسایر مسائل نظیر سوء استفاده بعضی سایت های خبری موجب شد تا تبیین مستقل مسئله ضرورت پیدا کند البته كساني كه مي خواهند هر انتقادي از خود را به منزله مقابله با نظام تلقي كنند هم محكومند اما نخبگان سياسي ما نيز البته بايد بياموزند كه برخورد ديگران ولو در موضع مظلوميت باشند دليل قهر كردن با انقلاب و مردم نيست، نیز نباید به گونه ای سخن بگویند که فرصت فتنه گری دشمن فراهم شود یا گونه موضع گیری انان درون گفتمان انقلاب فهم نشود. باید جبهه انقلاب هم ضرورت جذب حداکثری و دفع حداقلی درون خود را درک کند و ظرفیت خویش را بالا ببرد.
پوزش طلبی از رهبری
فاصله داشتن با دستور رهبري ظلم آشكار است كه هر كس با هر سابقه به آن دچار شود اشتباه كرده است. همه معضلات نظام ما، فتنه، ضعف نيروهاي ارزشي در دانشگاه و جامعه و…. به دنبال عدم پي گيري شاخص ها و مسير ها و افق هاي ولايت است. چه بسا اگر بحث هاي رهبري در مورد نحوه تعامل با دولت از طرف نخبگان سياسي پي گيري مي شد كار به حوادث فتنه گون منتهي نمي شد. هميشه جريان فكري منتقد درون گفتمان انقلاب به خاطر نقد سیاست خارجی، سياست هاي فرهنگي، اقتصادي و مسائل دیگر جبهه خودي در چارچوب گفتمان رهبري از طرف عده اي محكوم به جلوافتادن از رهبري مي شد، حال كه ظاهرا آن عده همیشه برچسب زننده نسبت به اين مورد با آغوش باز برخورد كردند من از رهبر معظم انقلاب به خاطر فاصله داشتن اين موضع گيري شخصي خودم با دستور ايشان ولو مورد تشويق سايرين قرار بگيرد پوزش مي طلبم. باشد که این اصلاح نفس اغازگر اصلاح اجتماعی برای تداوم انقلاب باشد.
با ايها العزيز! مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعه مزجاه فاوف لنا الكيل و تصدق علينا ان الله يجزي المتصدقين.
دو کلیپ بسیار زیبا :
— از رنجی که می بریم -موسوی
http://www.4shared.com/video/5TdJZqqi/Az_ranji_Ke_Mibarim_-_Mir_Hoss.html
— بهنود دانشمند هسته ای ربوده شده … دم وزارت اطلاعات گرم
http://www.4shared.com/video/enz7jy29/behnud.html