تریبون مستضعفین
ما، مردمی احساساتی
ما ملتی احساساتی هستیم، در این شکی نیست، ریشهاش چیست؟ تاریخ؟ مذهب؟ تاریخ با ما مهربان نبوده و طعم مظلومیت را بسیار چشیدهایم. آموزههای شیعی و حسینیمان نیز به ما آموخته پشتیبان مظلوم و دشمن ظالم باشیم. اما عقلانیت شیعی به جامعه تزریق نشده؛ چون ارادهای در علما نبوده که چنین کنند. بگذریم که بحث چیز دیگریست.
برای معرفی خصلت بصیرت، از صفت «نافذ» استفاده میکنند. گویی پردهای حقیقت را پوشانده، مانع از درک آن میشود. که بصیرت از آن نفوذ کرده، که به کنه امر دست یازد. و چه پردهایست «احساسات». شاید یکی از نشانههای بصیرت پرهیز از «قضاوت بر مبنای احساسات» باشد.
مظلومنمایی
احساساتی بودن، شتابزدگی در قضاوت و دشمنیِ همیشگی با ظالم. این سه، همیشه دامگاه احزاب و گروههای مختلف بوده. که برای کسب مشروعیت عرفی – مقبولیت – بیشترین اراده را معطوف کنند به: «مظلوم نمایی»؛ خواه به حق یا باطل.
مناظرهی احمدینژاد و موسوی حاوی دو نوع مظلومنمایی بود: یکی میگفت تو نمایندهی ظالم بزرگی و بیست و چند سال به مردم ظلم کردید(!) و دیگری قیافهی ترسیده و رنگ پریدهاش خود بهترین مستمسک برای یاران سبزش بود در مظلومنمایی، و اینکه پول نفت را چه کردهای و تو خودت ظالمی و … . و البته آخر مناظره هم که «عکس ناموس» شد سندی دیگر برای مظلومنمایی. و چه چیز نشان دهندهی اینکه حق با کدام است؟ جز بصیرت؟ و چه چیز مانع دیدن حقیقت؟ جز حب و بغض؟
سبزها، چه در برنامههای میدانی و چه در آثار رسانهایشان از مظلوم نمایی بیشترین استفاده را میکردند. یکی از راههای مبارزهی خشونت پرهیز است لابد؛ نمیدانم. اما هرچه هست نظام در برابر آن به توفیقی دست نیافته. و اگر هم یافته – مانند ۹ دی – دقیقا با تمسک به همین مظلومنمایی بوده است. و ببینید جای «روشن گری» چقدر خالی ست.
در این مدت اگر نظام توانسته باشد بدنهی شورشیِ سبز را از خیابانها و صحن دانشگاهها به پستوی خانهشان رانده باشد و حاشیه امنیتی پایتخت را پررنگتر کرده باشد، بیگمان در برابر این حربه کاری نتوانسته بکند که هیچ، بسیار هم خراب کرده است. عدم خویشتن داری ماموران انتظامی در برخورد با معترضان [علی الخصوص در حادثهی کوی دانشگاه تهران] از آن جمله است. و حتی دادگاههای کاریکاتوری. و داستانهای اعتراف. علیه ماکس وبر و جامعه مدنی. و شنیدن سخنان پناهیان از دهان حجاریان. و قس علی هذا.
البته نظام هوشمندیهایی نیز به خرج داده است. عدم برخورد قضایی با موسوی و کروبی – علی رغم فشارهای رسانهای برخی دوستان ما که میخواهند همه را سریعا به تیغ اعدام بسپارند – خود نشان از هوشمندی فراوان دارد که بعید میدانم کسی غیر از شخص رهبری آن را تدبیر کرده باشد. با این کار، نظام از یک مظلومنمایی گسترده جلوگیری کرده و نگذاشته اسطورههای پوشالی ساخته شود.
جلوگیری از احساسی شدن فضا یکی از اولین راهکارهای طیف محافظهکار برای تثبیت نظم موجود است. امری بدیهی که بسیاری دوستان ما نیز از آن غافلند. و مدام بر طبل «اعدام باید گردد» و «دستگیر باید گردد» میکوبند. یا به بیت این و آن حمله میکنند. یا در نوشتههایشان تیغ فحاشی میکشند بر هرچه منافق و معاند و معترض و دلسوز.
جنبش تردید
جنبش معترضان اگر در به خیابان کشاندن مردم توفیق کمی داشت و نتوانست سرمایهی بالفعل اعتراضیاش را بازتولید کند، اما در ایجاد «تردید» در طرفداران و سیاستهای حاکمیت بسیار توفیق داشت. به واسطهی همان مظلومنمایی. «تردید» کلید واژهی نماز جمعهی هاشمی رفسنجانیست، سیاست مداری که در جنبش یک سالهی اخیر نقش بازیکن – مربی را همزمان ایفا کرد. ایجاد تردید با بزرگ کردن یک ظلم و برجسته کردن یک مظلومیت صورت میگیرد و جز به «رسانه» و «اشتباه خط دفاع» به «هوشیاری مهاجم حریف» نیز وابسته است.
من وقتی به نوریزاد یا حتی خود موسوی نگاه میکنم این سه خصلت را هم زمان میبینم: احساساتی بودن، شتاب زدگی در قضاوت و دشمنیِ همیشگی با ظلم. البته موسوی زیاد مهم نیست؛ مهم ایجاد «تردید» در کسانی ست که قرار است پیشتیبانان علمدارانِ در صحنه باشند. و این تردید کاری ندارد طرف مقابل کیست یا سند مظلومیت چیست.
در جنبش تردید، تندرویهای رادان و طائب و احمدی مقدم آنقدر نقش داشته است که سرمایههای هاشمی نه.
«تردید»، مبارزه را فلج میکند. و من تردید نوریزاد را به حساب پروژهی میلیاردی بیسر و تهاش نمیگذارم، یا تردید موسوی را به حساب لژ قسطنطیه. نوریزاد ظلم عدهای بسیجی را دید و تردید کرد. ما هم تردیدش را به یقین بدل. و او هم که عادت به ناز داشت لج کرد و ما هم. و شد نوریزادی که بیبیسی میخواست. و نامه نوشت به رهبری که چرا به دیدار خانوادهام نمیروید! پس ظالمید!
***
جنگ نرم جنگیست با ابزار فرهنگی؛ و میدان اثر این ابزار پیش از آنکه بر عقلِ دکارتی باشد بر ناخودآگاهِ فرودیست. چه خوب است که ما – که قرار شد «قول سدید» بگوییم و بنویسیم و تقوای سیاسی را رعایت کنیم – همواره این نکته را مد نظر داشته باشیم که بسیاری از آحاد جامعه درگیر آن مثلث «احساسات – عجله در قضاوت – دفاع از مظلوم» است و حتی اگر ورع و ترس از آفریدگار ما را به رعایت حقوق مردم فرا نمی خواند، دنیا طلبی و قدرت خواهیمان همراه با کیاست باشد و زیرکی. و کمی به سمت آرام کردن فضا پیش برویم!
Sorry. No data so far.